مطالب مرتبط با کلیدواژه

الگوی یکپارچه


۱.

شناسایی عناصر تشکیل دهنده الگوی یکپارچه سازی دستورکارهای شورای فرهنگ عمومی کشور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الگوی یکپارچه فرهنگ عمومی دستورکارهای شورای فرهنگ عمومی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۷۲ تعداد دانلود : ۲۱۲
پژوهش پیش رو با هدف شناسایی عناصر تشکیل دهنده الگوی یکپارچه سازی دستورکارهای شورای فرهنگ عمومی کشور انجام شده است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر داده ها کیفی مبتنی بر روش داده بنیاد و از نظر ماهیتِ اجرا توصیفی است. جامعه آماری متشکل از افراد خبره و مطلعان کلیدی در قلمرو موضوعی پژوهش (شورای فرهنگ عمومی) بودند که بر اساس رویکرد آگاهانه و به روش هدفمند و گلوله برفی تعداد 12 نفر برای مصاحبه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش کتابخانه ای (سندکاوی) و روش میدانی (مصاحبه و فن دلفی) استفاده شد. به منظور تعیین اعتبار یافته ها از مصاحبه با افراد کانونی و تکنیک های اشباع نظری و رویه های ویژه کدگذاری و برای تعیین روایی از تکنیک های جمع آوری داده ها از منابع متعدد، تحلیل موارد منفی و انعطاف روش استفاده شد. برای تحلیل داده ها نیز از تکنیک کدگذاری نظری استفاده شد. نتایج نشان داد الگوی یکپارچه سازی دستورکارهای شورای فرهنگ عمومی کشور دارای 6 بُعد، 32 مؤلفه و 136 شاخص است که اجزای الگوی پارادایمی نهایی عبارت اند از: شرایط علّی (اسناد بالادستی، شرایط و اقتضائات زمانی و مکانی، تصمیمات و رفتارهای مدیریتی و سازمانی و تحولات فنّاورانه)؛ شرایط مداخله گر (عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی اجتماعی، مذهبی و ذهنی ادراکی)؛ بستر و زمینه حاکم (سیاست های کلان فرهنگی، مدیریت کلان فرهنگی، رسانه های جمعی و گردهمایی ها، مراکز فرهنگی، گروه های نخبگان و تاریخ و حوادث گذشته)؛ مقوله محوری (دستورکارهای شورای فرهنگ عمومی)؛ راهبردها (برنامه ریزی کلان فرهنگی، تعاملات بین فردی و بین نهادی و ظرفیت شناسی و الگوسازی فرهنگی) و پیامدها (بهره وری و کارآمدی تصمیمات شورا و بهبود فرهنگ عمومی و کاهش مشکلات و معضلات اجتماعی).
۲.

ادبیات منظوم و منثور فارسی: در جستجوی الگوهای آموزش به غیرفارسی زبانان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۰۴ تعداد دانلود : ۱۲۶
این پژوهش در پی آن است که برای نخستین بار به این پرسش پاسخ دهد که کارآمدترین الگو برای آموزش ادبیات فارسی به غیرفارسی زبانان چیست. در این پژوهش، پس از مرور الگوهای آموزش ادبیات به خارجیان با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته، که اعتبارسنجی شده است به ارزیابی الگوی کارآمد آموزش ادبیات فارسی به غیرفارسی زبانان از دیدگاه مدرس و کارشناسان پرداخته می شود. 52 پرسشنامه به روش نمونه گیری تصادفی ساده در میان شرکت کنندگان این پژوهش توزیع شد. نتایج واکاوی داده های پرسشنامه های 52 شرکت کننده با تفاوت معنا داری نشان می دهد که هم در مورد ادبیات منظوم و هم در مورد ادبیات منثور، الگوی یکپارچه در رتبه اول، الگوی رشد فردی در رتبه دوم، الگوی فرهنگ محور در رتبه سوم و الگوی زبان محور در رتبه چهارم از نظر اهمیت قرار می گیرد. یافته های پژوهش هم چنان نشانگر این است که از دیدگاه مدرسان آموزش زبان و ادبیات فارسی، میان الگوهای آموزش ادبیات منظوم با الگوهای آموزش ادبیات منثور به غیرفارسی زبانان تفاوتی نیست. دستاوردهای این پژوهش به افزایش دانش زمینه آموزش هرچه کارآمدتر ادبیات فارسی و به تهیه منابع آموزشی نظریه بنیاد، علمی و معتبر برای غیرفارسی زبانان کمک می کند
۳.

الگوی سه سطحی نظام یادگیری سازمانی (توانمندسازها، نتایج یادگیری، عملکرد سازمانی)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۹۱ تعداد دانلود : ۹۴
این مقاله با بررسی روشهای سنجش یادگیری سازمانی درصدد طراحی الگوی جامعی در این زمینه است. بدین منظور با نگرشی نظام یافته، یادگیری سازمانی در سه بخش توانمندساز ، نتایج و پیامدهای عملکرد طبقه بندی شده است. راهبرد پژوهش، پیمایش با هدف کاربردی و توسعه ای است. ابزار آن پرسشنامه ای دارای 73 گویه است که از طریق آن یازده سازه اصلی در طیف شش درجه ای لیکرت مورد سنجش قرار گرفته است. این پرسشنامه با اعمال تغییراتی برگرفته از پرسشنامه اصلاح شده ابعاد سازمان یادگیرنده (DLOQ) واتکینز و مارسیک (2004) و مقیاس بونیتس و همکاران (2002) است. به طوری که از پرسشنامه واتکینز و مارسیک به منظور سنجش فرایندها و تسهیل کنندگان یادگیری سازمانی و از ابزار بونیتس به منظور سنجش پیامدهای یادگیری استفاده شده است. نوآوری این پژوهش در تلفیق رویکردهای فرایند محور و نتیجه گرا در حوزه یادگیری سازمانی است که در مطالعات قبلی مغفول واقع شده است. جامعه پژوهش تعدادی از نیروگاههای بخش حرارتی هند و نمونه آن 502 نفر از کارکنان سطوح مدیریت میانی و ارشد هستند. از آلفای کرونباخ به منظور سنجش پایایی پرسشنامه بهره گرفته شده است که ارزش محاسبه شده 0.7 سنجه مناسبی برای آن محسوب است. هم چنین اعتبار همگرا و تمایز به کمک روشهای PLS , AVE سنجیده شده است. در پایان با توجه به تجزیه و تحلیلهای آماری الگویی نظام مند به منظور سنجش نظام یادگیری سازمانی ارائه شده به طوری که تلفیق توانمندسازها و نتایج یادگیری در سطوح فردی، گروهی و سازمانی و مرتبط نمودن آن با عملکرد سازمانی، ویژگی منحصر به فردی به الگو به عنوان اولین مطالعه صورت گرفته داده است که می تواند در فهم و تبیین ابعاد مبهم سازمانهای یادگیرنده و یادگیری سازمانی بسیار راهگشا باشد.
۴.

واکاوی میزان تحقق الگوی توسعه یکپارچه منطقه ای (مطالعه موردی: استان گیلان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: استان گیلان الگوی یکپارچه توسعه منطقه ای گرندد تئوری MAXQDA

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۱ تعداد دانلود : ۱۱۷
از آنجا که جامعیت و یکپارچگی توسعه می تواند نویدبخش بهره مندی کارآمد از پتانسیل های منطقه و بهبود شرایط زندگی باشد، پژوهشگران در پژوهش حاضر به واکاوی الگوی توسعه یکپارچه منطقه ای در سطح استان گیلان پرداختند. در این زمینه بر اساس تئوری زمینه ای نوع پاسخ گویی به این هدف کیفی و بر پایه مطالعات اسنادی و مصاحبه عمیق با 20 نفر از صاحب نظران استانی (شامل خبرگان سیاست گذار، علمی و دانشگاهی، بخش خصوصی و دولتی) بود. سپس با استفاده از نرم افزار MAXQDA به عنوان ابزاری مؤثر در تحلیل داده های کیفی اقدام به استخراج کدهای باز و محوری و در نهایت کدگذاری گزینشی با بهره گیری از پتانسیل های منطقه و نظر نخبگان شد. یافته ها و نتایج حاصل از مقایسه اجزای الگوی مورد نظر نشان می دهد مقولات محوری در بعد اسنادی میدانی در بخش های شرایط علّی، هسته کانونی، راهبردها، و پیامدها به ترتیب شامل موارد عدم هم افزایی و یکپارچگی فرایند و فرآورده، عدم چشم انداز وسیع و برون یابانه از تکامل بلندمدت منطقه، الگوی بخشی نگر با رویکرد حداقلی به مکان و فضای توسعه، دگردیسی سازمان فضایی نظام منطقه ای بوده اند. همچنین در بعد اندیشه ای نظری مهم ترین مقولات در بخش های چهارگانه به ترتیب شامل مواردی چون تأکید بر ساختار و الگوی تصمیم گیری (برنامه ریزی، سیاست گذاری، مدیریت)، یکپارچگی سیاستی  قلمرویی  سازمانی و بخشی، ضرورت تغییر مدیریت اجتماعی و نهادی، و نهایتاً به رسمیت شناختن ارگان های منطقه ای به عنوان بازیگران اصلی در هماهنگی برای اجرا، پیگیری، و بررسی روند توسعه پایدار بوده است. به علاوه ارتباط میان ابعاد انتزاعی و عملیاتی مبین هماهنگی و هم سویی در بخش های علّی و پدیده و عدم هم سویی مستقیم در بخش های راهبرد و پیامد بوده است. بدین منظور پیشنهادهایی چون ضرورت تفکیک گزاره ها و مؤلفه ها به تفکیک بخشی و قلمرویی (پهنه های فضایی)، لزوم بازنویسی و تبیین کدهای پیش تر تکرارشده، بازنگری در تعیین اولویت ها، توجه واقعی به یکپارچگی بین بخش ها و قلمروها و نهادها، و ... مد نظر قرار گرفته است.