پارادایم میان رشته ای حقوق بین الملل: یک بررسی سیستمی با روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
شناخت روشمند پویایی و ایستایی پدیدارهای چندساحتی حقوقی در گستره های فردی و جهانی، مستلزم قبض و بسط چارچوب های مفهومی و فائق آمدن بر تنگ نظری های معرفت شناختی نو و کهنی است که بر منطق تحلیلی و تجویزی و ساحت های هستی شناختی و معرفت شناختی دانش بالنده حقوق بین الملل و روش شناسی تکثرگرای آن سایه افکنده و آن را تا سرحد مجموعه ای از قواعد (پراگماتیسم فلسفی) و یا به منزله پدیدارشناسی اراده دولت (پوزیتیویسم حقوقی) فروکاسته است. فایق آمدن بر این وضعیت، درگرو اتخاذ منطق تحلیلی نوینی با عنوان نظریه عمومی سیستم-هاست که در این مقاله، وجوه و جنبه هایی از آن بر معرفت و نظام حقوقی بین المللی تطبیق داده شده است. نظر به اینکه کاربست رویکرد سیستمی در حوزه ناآزموده حقوق بین الملل، با مناقشات هستی شناختی، تعارض های معرفت شناختی و چالش های روش شناختی همراه است؛ با این حال اقتضائات معرفت شناختی ایجاب می نماید در راستای بازاندیشی قابلیت های تبیین سیستمی حقوق بین الملل، جایگاه و منزلت این گستره معرفتی در سامانه عمومی دانش بشری ترسیم شود؛ به گونه ای که بتوان مرزهای معرفتی و دامنه منطق تحلیلی و تجویزی آن را از دانش های هم سنخ، همچون روابط بین الملل و علوم ناهم سنخ بازشناسی نمود. به همین منظور حقوق بین الملل را یک «کل ارگانیک تحلیلی و کنشی» انگاشته و در سطح تحلیل نخست که ناظر به ساحت شناختاری و ساختار نظری حوزه معرفتی حقوق بین الملل است، ابعاد تئوریک و به سخن دیگر، روش شناسی، الگوهای تبیین، منطق حقوقی، زبان حقوقی و فرایندهای نظریه پردازی و آزمون گزاره ها و نظریه حقوقی بررسی و تحلیل خواهد شد. در سطح تحلیل دوم که هدف آن تبیین ساحت هستی شناختی حقوق بین الملل است، وجه کنشی سیستم حقوقی بین المللی که ترکیبی قوام یافته از نهاد، هنجار، آیین و سازوکار است، در چارچوب الگوهای تعامل بیرونی، درونی و مرزی روش تحلیل سیستمی بررسی خواهد گردید.