۱.
شبه قاره هند در قرن دهم، از مراکز شکوفایی زبان و ادب فارسی به دور از سرزمین مادری خود بوده است. گلبدن نامه نخستین نثر بانونبشت فارسی، متعلق به این دوره است که به قلم بانویی غیرایرانی نگاشته شده است.گلبدن، از منظر زنی دارای اعتبار اجتماعی و ناظر بر حوادث، خاطراتی از سلوک اجتماعی و خانوادگی پدرش، بابر و برادر خود، همایون، را برجای گذاشته است. به نظر می رسد این کتاب فراتر از خاطره گویی، با زبانی زنانه در پی برجسته کردن، پنهان کردن یا دگرگون جلوه دادن موضوعاتی بوده است. مسأله پژوهش پیش رو این است که گلبدن نامه به چه مباحث تاریخی- فرهنگی به ویژه در نمایاندن بخش همیشه پنهان مانده حکومتها یعنی زنان، اندرونی و روابط آنها از نگاه یک زن پرداخته و ازین رهگذر چگونه روایت تاریخی از پدر و برادر خود عرضه کرده است. پس از شرح محتوای تاریخی کتاب، دو موضوع در خور تأمل جایگاه زنان دربار و نیز باورها و آیین هایی که در خلال خاطرات بازنمایی شده، واکاوی شد. در نتیجه مشخص شد شخصیتها و خاطرات طرح شده معمولا به اعتبار ارتباط خانوادگی با شاه حاضر( اکبر شاه) انتخاب شده اند و نویسنده از منظری زنانه درپی اثبات حقانیت حکومت همایون، وفاداری برادر دیگرش، هندال، صمیمت عمیق آنها و تلاششان برای نکوداشت زنان و مناسبات خانوادگی است.
۲.
مقاله حاضر می کوشد به بررسی تحلیلی و نماد شناختی فیلم سینمایی رنگ انار، اثر سرگئی پاراجانف، کارگردان ارمنی، از منظر انسان شناسی نمادین بپردازد. انسان شناسی نمادین، که در امتداد نظریه های دهه 1970 و با تلاش اندیشمندانی چون گیرتز، ترز و داگلاس در علوم انسانی ایجاد شده، فرهنگ را مجموعه ای از معانی می داند که از طریق نمادها و نشانه ها درک و تفسیر می شود. سینما نیز به عنوان رسانه ای متنی، جهت انتقال معانی فرهنگی مورد استفاده قرار می گیرد. یکی از ابزارهای مناسب برای تحلیل متون سینمایی، استفاده از روش نماد شناسی است، که روشی منسجم و پربار در مطالعات سینمایی محسوب می شود. رنگ انار، فیلمی با اقتباس از زندگی صایات نوا (شاعر ارمنی قرن هجدهم)، آمیزه ای از نمادهای انجیلی، تصویرپردازی های مذهبی، هنر بومی و معماری قوم ارمن است. این مقاله، به روش تحلیل محتوای کیفی و شیوه ی کتابخانه ای، با رویکرد انسان شناسی نمادین، مبتنی بر دیدگاه کلیفورد گیرتز، مورد مداقه قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد که پاراجانف از سینما گران مردم شناس ارمنی است که عناصر بومی و قومی ارمنیان را به خوبی شناخته، و شاهد تحولات نمادها و نشانه های بومی، به مذهبی، در دوران حاکمیت اتحاد جماهیر شوروی در زندگی قوم ارمن بوده است. این مقاله به بازشناسی ده نماد و نشانه در فیلم رنگ انار می پردازد.
۳.
یکی از کانونهای اصلی جاده ابریشم، به عنوان شاهراه ارتباطی شرق و غرب، سرزمین پهناور چین است. جاده ابریشم نه تنها راه مبادلات تجاری چین با سایر کشورها محسوب می شده، بلکه مهمتر از آن مسیر تبادلات فرهنگی، بینا فردی و اجتماعی نیز به شمار می رفته است که اساسی ترین ابزار چنین تبادلی، زبان و محصولات زبانی است. ایران از جمله کشورهای بزرگی است که بخش اعظم جاده ابریشم از آن عبور می کرده است؛ شرایط خاصِ ایران یعنی قرارگرفتن در بخش عمده جاده ابریشم و همسایگی با چین باعث گردیده تبادلات فرهنگی و زبانی میان این دو تمدن بزرگ بسیار گسترده شود.آثار به دست آمده و پژوهش های انجام شده مؤید این موضوع است که علاوه بر زبان سانسکریت، زبان فارسی تأثیرات عمیقی در فرهنگ چینی به ویژه در فرهنگ اقلیت قومی مسلمان این کشور به جا گذاشته که تأثیرات آن تا به امروز باقی است. بر این مبنا، در پژوهش حاضر بر آنیم تا اولین اسناد و نشانه های یافت شده و باقی مانده مربوط به خط و زبان فارسی را در زبان چینی به ویژه در مورد نخستین مراحل آموزش زبان فارسی در این سرزمین بررسی و معرفی کنیم. وام واژه های فارسی موجود در زبان چینی، نخستین مدرسه ترجمه و اولین فرهنگ لغت فارسی- چینی "خویی خویی"[1] در چین، از جمله این اسناد به شمار می روند، در ادامه به تحلیل و بررسی آن ها خواهیم پرداخت. [1] 回回
۴.
بیداری، نواندیشی و تجدد خواهی در کشور تاجیکستان تحت تأثیر آراء احمد مخدوم دانش(1828-1897م) و کتاب نوادرالواقایع او، با جنبش معارف پروری آغاز شده، تا امروز ادوار گوناگونی را پشت سر گذاشته و رویکردهای مختلفی؛ همچون نواندیشی دینی، سکولار، مارکسیستی، ملی گرا و ... داشته است. در تمامی ادوار یاد شده زبان و ادبیات فارسی به مثابه محمل یا زمینه ای برای تکوین تجددطلبی، نواندیشی و موضوعات مرتبط با آن یا ابزاری برای انتقال مفاهیم و آراء نواندیشان این سامان به کارگرفته شده و حتی در برخی مقاطع تاریخی، مقوله زبان، خط یا ادبیات فارسی/ تاجیکی فی نفسه به عنوان عنصری هویت بخش برای روشنفکران تاجیکستان موضوعیت یافته است. با عنایت به این موضوع، پژوهش پیش رو با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی، کوشیده است تا مسأله نقش و تأثیر زبان و ادبیات فارسی در شکل گیری و استمرار نواندیشی و تجدد یا دگرگونی و تطور آن در تاجیکستان را بررسی و تحلیل نماید. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که زبان و ادبیات فارسی در ارتباط با جریان نواندیشی و تجدد در این کشور و استمرار تاریخی آن، گاه طریقیت و گاه موضوعیت یافته است؛ به گونه ای که در دوران معارف پروری بیشتر آثار روشنفکران و آرمان های تجددخواهانه ایشان در ژانرها و قالب های ادبی عرضه شده اند. افزون بر این در ادوار بعد و در تقابل با ظهور و قدرت یافتن پان ترکیسم و نادیده انگاشتن هویت و حضور تاریخی تاجیکان در فرارود یا در ماجرای تغییر خط فارسی به روسی یا سیرلیک، مقوله زبان مادری و ادبیات فارسی و حفظ نوامیس زبانی و مواریث ادبی، خود؛ همچون آرمانی مقدس به دغدغه اصلی روشنفکران تاجیک در مبارزه اجتماعی ایشان بدل شده است.
۵.
یکی از روش های خوانش تصویر، روش پانوفسکی است؛ که در آن آیکونوگرافی با آیکونولوژی پیوند خورده و به مدد آن می توان سفری به عمق تصاویر نگارگری ایران،که چون پنجره ای است به سوی فرهنگ، تاریخ باستان، اساطیر و باورهای ایرانیان ، داشت.در بررسی جایگاه انسان واشیاء بکار رفته در نگاره های سه داستان ضحاک،رستم وسهراب، بیژن ؛از شاهنامه تهماسبی،گرزی گاوسار مشاهده می شود، و این پرسش در ذهن ایجاد می شود که چرا پهلوانان در دست خود گرزگاوسار دارند،و نگارگران صفوی در خلق آن چه پیامی دارد. در این مقاله سعی شده با نگاهی تطبیقی وبا استفاده از الگوی پانوفسکی؛به محتوا و معنای مستتر وکارکرد درتصویر پی برد..اطلاعات در این مقاله به روش کتابخانه ای گردآوری شده و روش تحقیق آن تحلیلی_توصیفی می باشد.در نهایت دو نگاه درباره گرز گاوسار وجود دارد،اول سلاحی که به پهلوانان در نبرد یاری می رساند و از نفوذ دشمن جلوگیری می کند.دوم به این دلیل که فریدون طرح آن را برخاک می کشد و به آهنگران سفارش می دهد، اشاره به عصر مفرغ و آهن و منابع غنی در سرزمین ما دارد.نگارگر نیز با توجه به فضای عصر صفوی،خود را در فضای حماسی شاعر می بیند،گویی قلم در دست چون گرز بود و او پهلوان، آن را به هوا برد و پا بر زمین کوبید تا خفتگان را بیدارسازد.
۶.
حاجی عبدالعظیم شرعی (ف1311ق/1894م) نخستین تذکره نویس محیط ادبی بخاراست که در نیمه دوم سده نوزدهم با الهام از واضح بخارایی، دیگر هم تبار ایرانی نژاد خود، در گسترش و رونق ژانر تذکره نویسی در محیط ادبی ماوراءالنهر ایفای نقش کرده است. دانش ما در زبان فارسی درباره این تذکره نویس و تذکره اش بسیار اندک، نادرست و متناقض است. مسئله اساسی این پژوهش بررسی سوانح زندگی شرعی و تحلیل انتقادی تذکره وی است. نگارنده برای تبیین این مسئله با استفاده از روش تحلیل محتوا و دستاوردهای رویکرد ژانری به متن به دنبال یافتن پاسخ برای پرسش های ذیل است: آیا می توان به هویت واقعی شرعی دست یافت؟ مهم ترین شاخص های شرعی برای تدوین تذکره کدام اند؟ نتایج تحقیق نشان داد شرعی از ایرانی تباران بخاراست که هنوز پس از نزدیک به یک ونیم سده از درگذشت وی، هویت واقعی وی در هاله ای از ابهام قرار دارد. نگارنده با انتخاب نه شاخص «1. تخلص؛ 2. وابستگی های نژادی و نسبی؛ 3. وابستگی های فکری و ادبی؛ 4. زادگاه، تاریخ تولد و فوت؛ 5. شغل، تحصیلات، استادان، شاگردان و معاصران؛ 6. آثار شاعران؛ 7. پیوند با دربار؛ 8. بوطیقای ذوق تذکره نویس؛ و 9. زبان» اهم معیارهای تذکره نویسی مؤلف را تحلیل کرد.
۷.
دو تمدن بزرگ ایران و چین از گذشته بسیار دور پیوندهای عمیقی داشته اند. پیوندهای این دو تمدن در حوزه های مختلف اقتصادی، سیاسی فرهنگی و … بوده است. به نظر می رسد دو عامل اساسی زمینه ساز این ارتباطات گسترده بوده است: نخست جاده ابریشم، دوم همسایگی و همجواری آنها؛ هرچند گذشت روزگار و تحولات جهانی و منطقه ای، به خصوص در سده های اخیر، هر دو عامل را دیگرگون کرد، لکن دیرینگی و عمق روابط ایران و چین به حدی بوده است که هیچ عاملی نمیتواند باعث بُرش و جدایی آنها شود. از طرفی، اگرچه از روزگاران دور روابط اقتصادی میان این دو تمدن بر دیگر حوزه ها سایه افکنده بوده، اما این بدین معنا نیست که پیوندهای دیگر این دو کشور بهویژه پیوندهای فرهنگی ، تحت الشعاع روابط اقتصادی بوده و مورد بی توجهی قرار گرفته است؛ بلکه باید از دریچه ای دیگر گسترش روابط اقتصادی را زمینه ساز پیوندهای فرهنگی به شمار آورد. مع الوصف میتوان گفت در کنار گسترش روابط اقتصادی ایران و چین، حوزه های مختلف فرهنگی نیز بین دو کشور گسترده شد به گونه ای که نمونه هایی از تأثیر پذیری این دو تمدن را می توان در اساطیر، آثار ادبی، هنر سفالگری، روابط مذهبی و … مشاهده نمود. در دوره پس اسلام، پیوندهای فرهنگی به گونه ای متفاوت و البته بسیار گستردهتر بروز کرد. آنچه در این دوره فرهنگی بیش از هر موضوع دیگری در خور توجه است، گسترش زبان فارسی در چین به خصوص در مناطق غربی آن است. اما توجه به حوزه نفوذ زبان فارسی گویا فقط به این منطقه منحصر شده بود تا اینکه پیدایش و بررسی کتیبه ها و گور نوشته های هانجو، حقایق دیگری را آشکار کرد و جلوهای عمیق تر از نفوذ زبان فارسی را در چین نشان داد. در هفت کتیبه از گورنوشته های هانجو ۸۱ بیت شعر فارسی در قالب قصیده، غزل، قطعه و رباعی است که ۶۱ بیت ان قابل خواندن و غیرتکراری است. در این سروده ها، سروده ها و تأثیر سخن سعدی بسیار آشکار است. هرچند گور نوشته از حضور بازرگانان ایرانی را نشان میدهد، لیکن نباید حضور زبان فارسی را در آنها منحصر بدانیم. در این مقاله ضمن گذری بر روابط فرهنگی ایران و چین، گورنوشته های مذکو را را بررسی کرده و نشان می دهیم زبان فارسی برای مدتی در این منطقه رونق داشته است.
۸.
تاریخ فلسفه چین به وضوح نشان می دهد که یکی از مسائل و دغدغه های فکری مردمان این سرزمین، مسئله تطبیق انسان با طبیعت و تطبیق انسان با جامعه بوده است. در عرصه هنر و نقاشی، می توان چنین استنباط کرد که برای آنان، طبیعت به میزان زیادی با تلقی شان از نقاشی قلم مو و مرکب مشابهت دارد. هم طبیعت و هم این نقاشی ها، نماد زیبایی و توازن هماهنگ عالم کاینات هستند. این مقاله بر آن است تا با اتکای بر تعالیم دائو، به عنوان مکتبی اثرگذار در شکل دهی به تمام زوایای فرهنگ چین باستان، بویژه در عرصه فرهنگ بصری، معنا و مفهوم «طبیعت» در نقاشی های منظره چینی و طریق هماهنگی با آن را مورد مطالعه قرار دهد. مراد از طبیعت، جامعیت خودانگیختگی یا خودجوشی چیزها و رهایی مطلق از تصنعی بودن است. به این ترتیب هرگاه چیزها آزاد باشند که راه طبیعی خود را دنبال کنند، در کمال هماهنگی حرکت می کنند. به طور کلی دائو با راه طبیعت، با سیر و جریانی که در طبیعت است، هماهنگ است. سیر طبیعی و خودجوشی هر چیز، شیوه دائو است. هنر چین در سراسر تاریخ خود، طبیعت را ملهم از این نیروی پنهان تصور می کند و هدف هنرمند نیز این است که با این روح تماس پیدا کرده و آن گاه کیفیت و انواع و اقسام آن را برای بیننده توصیف نماید. هدف رهرو دائو، پرهیز از انجام هر کاری است که با طبیعت ناسازگار باشد. این طبیعت نیست که به اصلاح و کمال نیاز دارد، بلکه این ما هستیم که نیازمند تغییر هستیم و باید خود را با آن وفق دهیم. از این رو باید در قبال طبیعت نیست شد و این همان طریقی است که هنرمند بواسطه آن به سراغ طبیعت می رود. در مکتب دائو، اصل تغییر به عنوان عامل پیش برنده جهان هستی (دائو) به عنوان توازن هماهنگ میان اضدادی تعریف می شود که با یکدیگر تعامل دارند (یین و یانگ). توازن میان اضداد نوعی نیرو یا روح طبیعی را به نام «چی» می آفریند. مناظر نقاشی شده (شانشوئی) نیز بازتابی از این باور در غالب نیروهای «یین» و «یانگ» هستند.
۹.
وش نامه منظومه ای است پهلوانی و موضوع آن سرگذشت ضد قهرمانی به نام کوش پیل دندان است که بیشتر سال های عمر خود را در نبرد با فرزندان جمشید و پهلوانان ایرانی به سر می برد . به جز کوش نامه در دیگر متون پهلوان ایران نیز درباره پیل دندان روایت های متعدّدی آمده که اغلب با گزارش آن منظومه متفاوت است و اختلافهای دارد به ویژه آن که در این دسته منابع، داستان های متعدّدی درباره پایان زندگی او و چگونگی کشته شدنش دیده می شود. یکی از نکته های ابهام آمیز درباره کوش نامه و به ویژه قهرمان آن، خاستگاه روایات آن است که اغلب میان پژوهشگران اختلاف نظرهایی دیده می شود و پژوهشگران فرضیه های مانند ارتباط داستان های کوش با شاهان کوشان و یا برعکس سامی نژاد بودن آن آورده اند. در این مقاله نخست به بررسی داستان های کوش پیل دندان در ادب پهلوانی ایران و نقد برخی نظریه های درباره آن می پردازیم سپس درباره منشأ احتمالی روایات این ضد قهرمان با ذکر شواهدی سخن می گوییم.
۱۰.
جنبش جنگنامه سرایی در ادبیات معاصر افغانستان هم زمان با قیام های مردمی در برابر انگلیسی ها آغاز شد که به جنگ اوّل افغانستان و انگلیس(1217- 1220ه .ش/ 1839- 1842م) معروف است. با تجاوز استعمار انگلیس به افغانستان روح حماسی و رزمی در مردم این سرزمین برانگیخته شد و منجر به جهاد مسلحانه و خلق منظومه های حماسی متعدد شد. این منظومه ها در وزن و سبک به تبعیت از شاهنامه فردوسی به نظم درآمده اند. موضوع اصلی این جنگنامه ها، وصف دلاوری ها و کیفیت مبارزه مردم افغانستان در برابر بیگانگان، مخصوصاً انگلیسی ها و منازعات خانوادگی امرا و حکام محلی است. این جستار به شیوه توصیفی– تحلیلی در پی آن است که نقش جنگنامه سرایی را در انعکاس واقعیت های تاریخ سیاسی معاصر افغانستان بررسی کند. از نتایج تحقیق برمی آید که اساسا تعدد این جنگ نامه ها گواه احساس ضرورت تاریخی در شاعران برای حفظ هویت ملی و تلاش آنان برای ثبت و ماندگاری دلاوری ها و دستاوردهای اتحاد ملی در پیکره ژانر حماسه است. مقبولیت و معیارمندی شاهنامه فردوسی در افغانستان عامل اساسی گرایش مقلدانه این شاعران برای سرایش جنگ نامه های حماسی است؛ اگرچه هیچ یک را نمی توان در سبک و زبان و حتی موضوع همپایه نقش و کارکرد شاهنامه در ادبیات حماسی دانست، لیک برخی از این جنگ نامه ها آثار عاطفی عمیق در میان مردم افغانستان و برانگیختگی حس وطن دوستی و تمایل به وحدت و استقلال ملی در تاریخ معاصر افغانستان داشته و دارند.
۱۱.
با ورود دستبافت های شرقی به اروپا از دوران باستان این بافته ها اغلب با نام هایی که از شرق همراه آن ها به غرب می رفت، شناخته می شدند. از آنجا که در سده های اسلامی، مورها، که مسلمانان مسیحی شده اروپا بودند، نقش زیادی در رواج این واژه ها داشتند، بیشترین ظهور دستبافت های شرقی در اروپا و به ویژه شبه جزیره ایبری(پرتغال و اسپانیا) به صورت واژگان عربی است. از جانب دیگر به سبب ناشناخته بودن ساختار بافته های شرقی برای اروپاییان، در فرهنگ لغات پرتغالی و اسپانیایی همه این واژه ها معادل یکدیگر قرار گرفته اند. این پژوهش با روش تاریخی به کند و کاو در اسناد و کتب کهن پرتغالی و اسپانیایی پرداخته و چگونگی و کیفیت حضور دستبافت های شرقی در این سرزمین ها را از سده های میانه به بعد مورد مطالعه قرار داده است. با توجه به دست آوردهای این پژوهش، در پرتغال و اسپانیا حداقل از سده چهاردهم میلادی قالی شرقی کم و بیش نمونه نوعی و مظهر اسباب و لوازم خانه شناخته می شده است که واژه آلکاتیفا معرف آن بوده است. بیشتر این قالی ها از هند به وسیله تجارت به شبه جزیره ایبری رسیده اند و در مقابل قالی های ایرانی به سبب گرانی نقش کمی در دکوراسیون داخلی آن ها بر عهده داشته است.
۱۲.
ادیان به عنوان سرچشمه های نظری پیش از دوران مدرن، بیان هایی کالبدی را در باغ سازی نشان داده اند. یکی از مهم ترین معماری های منظر در خاور دور، بالأخص در چین، با نام باغ سازی چینی شناخته می شود. چنین به نظر می رسد که طراحی منظر در آن دیار تا حدودی تحت تأثیر موضوع طبیعت و طبیعت گرائی اندیشه های بودایی، تائویی و کنفوسیوسی واقع شده است. در این مقاله بر اساس روش پژوهش در نمونه موردی و تحلیلی-توصیفی با تکیه بر مطالعات اسنادی مربوط به تعاریف پایه تفکرات تائویی، کنفوسیوسی و بودایی به شناختی اجمالی از ایده های فلسفی آن دست یافته و در ادامه با تحلیل عناصر و نیز کلیات باغ چینی به چگونگی تأثیرگذاری اندیشه های مذکور بر شکل گیری باغ و منظر آن اشاره می شود. از مطالعات انجام شده چنین برمی آید که منظرسازی چینی تجسم عینی نمادهای اندیشه های تائویی، کنفوسیوسی و بودایی بوده که خود را در قالب عناصر، نظم ها و روابط و مکان یابی میان اجزاء بازمی نمایاند.