هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر دو روش تمرین کششی ایستا و P.N.F بر دو شاخص مهم آمادگی جسمانی یعنی دامنه کشش و قدرت عضله همسترینگ مردان غیر ورزشکار است. بدین منظور 22 نفر از مردان غیر ورزشکار که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شده بودند در دو گروه 11 نفری مورد مطالعه قرار گرفتند.گروه اول به مدت 8 هفته به اجرای برنامه تمرین کششی ایستا و گروه دوم در همین زمان به اجرای برنامه تمرین کششی P.N.F با استفاده از شیوه C-R پرداختند. در ابتدا و انتهای مدت زمان تمرین، پیش آزمون و پس آزمون از نمونه ها به عمل آمد، که نتایج با استفاده از آزمون (تی -t) برای گروههای همبسته و آزمون (تی - t) برای گروههای مستقل و با بهره گیری از برنامه کامپیوتری SPSS مورد مقایسه قرار گرفت.آزمون فرضیه های تحقیق نشان داد که یک دوره تمرین 8 هفته ای کشش ایستا به طور معنی داری سبب افزایش دامنه کشش و نیز قدرت عضله همسترینگ مردان غیر ورزشکار می گردد. همچنین یک دوره تمرین 8 هفته ای کشش P.N.F با استفاده از شیوه C-R موجب افزایش دامنه کشش و نیز قدرت عضله همسترینگ مردان غیر ورزشکار می شود که این افزایش از نظر آماری معنی دار است، بر اساس یافته های تحقیق معلوم شد که یک دوره تمرین 8 هفته ای کشش F.P.N با استفاده از شیوه C-R در مقایسه با یک دوره تمرین 8 هفته ای کشش ایستا موجب افزایش دامنه کشش عضله همسترینگ مردان غیر ورزشکار نمی شود. اگرچه یک دوره تمرین 8 هفته ای کشش P.N.F با استفاده از شیوه C-R در مقایسه با دوره تمرین 8 هفته ای کشش ایستا به طور معنی داری سبب افزایش قدرت عضله همسترینگ مردان غیر ورزشکار می گردد.
هدف از تحقیق حاضر تهیه نورم های ملی آمادگی های عمومی بدنی پسران کلاس های اول، دوم و سوم دبستان های کشور می باشد. بدین منظور، از یک پرسشنامه محقق ساخته و آزمون کانادایی (CAFT) مشتمل بر: دو 45.72 متر، دراز و نشست در مدت 1 دقیقه، آویزان ماندن از میله بارفیکس با آرنج خم، دو رفت و برگشت 9.14*4 متر، پرش طول جفت پا و دو 274.32 متر استفاده شده است.جامعه تحقیق را دانش آموزان پسر کلاس های اول تا سوم دبستان های کشور تشکیل می دادند. نمونه گیری نیز به سبک تصادفی ساده (قرعه کشی) از بین استان های کشور در 5 منطقه شمال، جنوب، مغرب، مشرق و مرکز انجام گردیده و نهایتا 1080 نفر دانش آموز از هر یک از کلاس های اول، دوم و سوم در تحقیق شرکت داده شدند.نورم های استخراج شده از تحقیق برای هر یک از مواد آزمون، به تفکیک برای استان های مورد مطالعه، ارائه گردیده است. همچنین استان ها با یکدیگر مقایسه شده اند.
با توجه به گسترش و توسعه کمی و کیفی دانشکده ها و گروه های آموزشی تربیت بدنی به ویژه بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی، هم چنین نیاز روزافزون جامعه برای بهره مندی بیشتر از دستاوردها و خدمات این دانشکده ها، یک خلا اساسی در این زمینه کاملا مشهود است و آن فقدان یک سیستم منسجم علمی برای ارزیابی علمکرد است.در این مقاله، حاصل یک کار تحقیقی که در مورد تبیین و تعیین شاخص های ارزیابی عملکرد دانشکده ها و گروه های آموزشی تربیت بدنی انجام شده، معرفی می شود. زیرا بررسی ها نشان می دهد در زمینه ارزیابی عملکرد، کارآیی و اثربخشی این دانشکده ها و گروه های آموزشی تا به حال فعالیت علمی منظمی انجام نشده و ارزش یابی های موجود، محدود و بیشتر به صورت تجربی و از دیدگاه قضاوت های ذهنی بوده است.برای این منظور ابتدا از طریق تشکیل یک گروه کارشناسی (اساتید رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی و مدیریت)، به روش تصمیم گیری گروهی دلفی شاخص های ارزیابی علمکرد در آموزش عالی به طور اعم و در حوزه تربیت بدنی به طور اخص بررسی شد، سپس بر اساس نظرات و پیشنهادات آنان و نیز مطالعه مستندات موجود در این زمینه، هم چنین با توجه به وظایف و اهداف دانشکده ها و گروه های آموزشی تربیت بدنی و علوم ورزشی، مبانی مقدماتی شاخص ها در 3 بخش آموزش، پژوهش و خدمات تخصصی مشخص شد.با عنایت به این که در حیطه های آموزشی و پژوهشی قبلا مطالعاتی صورت گرفته بود، لیکن در بخش ارائه خدمات تخصصی مخصوصا در دانشکده ها و گروه های آموزشی تربیت بدنی و علوم ورزشی تحقیقی انجام نشده بود، لذا تعداد بیست و چهار شاخص در این بخش تبیین شد و متناسب با روش کار و در راستای تعیین میزان اهمیت، به وسیله پرسشنامه کیفی پنج گزینه ای (از خیلی زیاد تا خیلی کم) به نظرخواهی سی و سه نفر از خبرگان رشته تربیت بدنی و علوم ورزشی گذاشته شد. برای تبدیل پاسخ ها به اعداد قطعی کمی از روش آماری منطق فازی استفاده شد، که در متن مقاله به آن اشاره خواهد شد. یافته های تحقیق نشان داد، تعداد ده شاخص دارای اهمیت خیلی زیاد و زیاد، نه شاخص اهمیت متوسط و پنج شاخص اهمیت کم و خیلی کم هستند (البته در متن مقاله راجع به این نکته بحث خواهد شد) ضمنا پایایی پرسشنامه از طریق آزمون آلفا کرونباخ 97% به دست آمد.
تحقیق حاضر تاثیر شرکت در کلاس های آمادگی جسمانی و شنا در نیم سال اول را بر روی آمادگی جسمانی و حرکتی دانشجویان سال اول دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تربیت معلم مورد بررسی قرار داد. دانشجویان دختر نیمسال اول دانشکده تربیت بدنی که تعداد آنان 59 نفر بود و در نیمسال اول واحدهای عملی شنا و آمادگی جسمانی را انتخاب نموده بودند، جامعه آماری این تحقیق را تشکیل دادند. 25 آزمودنی از این جامعه به طور تصادفی انتخاب شدند و قابلیت های جسمانی حرکتی آنان شامل استقامت قلبی تنفسی، توان انفجاری دست برتر، استقامت عضلات شکم، انعطاف پذیری تنه (آزمون بازشدن تنه) تعادل، توان غیر هوازی، سرعت و چابکی در ابتدا و انتهای نیمسال مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق جهت بررسی تفاوت معنی دار میانگین نمرات آزمودنی ها در هر یک از آزمونها در پیش آزمون و پس آزمون از آزمون tوابسته در سطح α=0.05 استفاده گردید. یافته های تحقیق نشان داد که شرکت در کلاس های آمادگی جسمانی و شنا در نیمسال اول باعث افزایش معناداری در استقامت قلبی و تنفسی و بهبود (p=0.000) و استقامت عضلانی در عضلات شکم (p=0.002) و کاهش توان بی هوازی (p=0.025) شده است اما در قابلیت انعطاف پذیری تنه (p=0.941) و تعادل (p=0.656) تفاوت معنی داری مشاهده نشد.همچنین در رابطه با قابلیت های چابکی، و توان انفجاری دست برتر تفاوت معناداری مشاهده نگردید (p=0.111 و p=0.074).
پژوهش حاضر به منظور مقایسه اثر تمرین جسمانی و تصویرسازی ذهنی تصادفی و قالبی بر عملکرد و یادگیری تکلیف ردیابی بر روی 108 دانشجوی دانشگاه فردوسی مشهد در قالب 9 گروه 12 نفری، میانگین سنی نمونه (1.51±21.69) و میانگین نمره قابلیت تصویرسازی ذهنی (2.99±51.26) انجام شد. گروه های نه گانه به انجام تمرین جسمانی و تصویرسازی ذهنی به دو شیوه تصادفی و قالبی به مدت 10 جلسه پرداختند. نتایج این تحقیق نشان داد که بین عملکرد گروه های تصویرسازی ذهنی قالبی و تصادفی با گروه های تمرین جسمانی تصادفی و قالبی در مرحله فراگیری تفاوت معنی داری وجود دارد، طوری که گروه های تمرین جسمانی عملکرد بهتری داشتند. ولی تفاوت بین گروه های جسمانی و گروه های تلفیقی معنی دار نبود. یعنی نوع ترکیب و ترتیب تمرین جسمانی و تصادفی اهمیتی ندارد. در حالی که در مرحله یادداری گروه های تصویرسازی ذهنی تصادفی و قالبی در مقایسه با گروه های تمرین جسمانی صرف و گروه های تلفیقی عملکرد بهتری داشتند که البته این برتری در سرعت های پایین به نفع گروه تصویرسازی ذهنی تصادفی بود. بنابراین با فرضیه بازسازی طرح عمل لی و مگیل در خصوص عدم اثر تداخل زمینه ای با تغییر پارامتر برنامه حرکتی تعمیم یافته در تضاد است. از طرفی در مورد تصویرسازی ذهنی با نظریه اطلاعات زیستی پیتر لانگ (1984) همخوانی دارد، یعنی تصویرسازی ذهنی یک تکلیف حرکتی در یک سرعت خاص منجر به تداخل سرعت با عمل حرکتی اجرا شده بعدی خواهد شد. از حیث اثر تداخل زمینه ای با نظریه بازداری پس گستر دیویز (1988) همخوانی دارد.
هدف تحقیق حاضر، بررسی و مقایسه تعداد لکوسیت های خون و زیرگروههای آن و نیز میزان بیگانه خواری نوتروفیل ها در سالمندان فعال و غیرفعال بوده تا از طریق مقایسه، تاثیر فعالیت بدنی و ورزش در این سنین مورد بررسی قرار گیرد، لذا بدین منظور 40 نفر سالمند بصورت تصادفی و در دو گروه بیست نفره فعال با میانگین سنی 67.1 و غیرفعال با میانگین 65.65 انتخاب گردیده اند و برای اندازه گیری متغیرهای تحقیق مقدار 5 میلی لیتر خون وریدی هر گروه در حالت ناشتا اخذ و با استفاده از دستگاه تمام اتوماتیک سیمسمکس، تعداد لکوسیت ها، مونوسیت ها، لنفوسیت ها، ائوزینوفیل ها و نوتروفیل ها مشخص گردید، همچنین از روش NBT به منظور تعیین میزان بیگانه خواری نوتروفیل ها استفاده شده و داده های تحقیق به منظور توسط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. یافته های تحقیق نشان داد که بین تعداد لکوسیت ها، نوتروفیل ها، لنفوسیت ها و ائوزینوفیل ها و همچنین بین تعداد نوتروفیل های فعال بیگانه خوار خون سالمندان فعال و غیرفعال اختلاف معنی داری وجود ندارد، اما بین تعداد مونوسیت ها و میزان فعالیت بیگانه خواری نوتروفیل های فعال خون استراحتی سالمندان فعال و غیرفعال اختلاف معنی دار مشاهده گردیده است.بنابراین نتیجه تحقیق نشان داد که فعالیت های بدنی می تواند برخی از عملکردهای سیستم ایمنی سالمندان را تحت تاثیر قرار دهد.
هدف از انجام این تحقیق بررسی تاثیر نوع جلب توجه بازخورد افزوده بر روی قابلیت تشخیص خطا می باشد. 48 آزمودنی (24 پسر و 24 دختر) بطور داوطلبانه در این تحقیق شرکت کرده و بطور تصادفی به چهار گروه آزمایشی بر اساس نوع برآورد (برآورد / بدون برآورد) و نوع بازخورد توجهی (درونی / بیرونی) تقسیم شدند. تکلیف مورد نظر یک دستگاه هماهنگی دو دستی بود که در آن لازم بود تا آزمودنی با مرحله بندی نسبی معین صفر درجه دو اهرم لغزنده را از وضعیت عقب به جلو حرکت دهد تا از برآیند حرکت آنها یک نشانگر در صفحه نمایش رایانه برای اصابت به یک توپ در حال سقوط حرکت داده شود. نتایج تحلیل واریانس عاملی مرکب نشان داد که در مرحله اکتساب در مورد خطای ثابت مطلق (CE) و خطای ریشه مجذور میانگین (RMSE) مرحله بندی نسبی اثر متقابل گروه برآورد و نوع بازخورد و در مورد زمان حرکت اثر متقابل گروه برآورد، نوع بازخورد و مجموعه های کوشش تمرینی معنی دار می باشد. نتایج مربوط به مرحله یادداری نشان دادند که در مورد خطای ثابت مطلق مرحله بندی نسبی اثر متقابل گروه برآورد و نوع بازخورد معنی دار می باشد، بطوری که گروه های عدم برآورد - درونی و برآورد - بیرونی دارای یادگیری بهتری نسبت به سایر گروهها بودند.نتیجه اینکه حساس کردن یادگیرنده ها نسبت به اطلاعات حسی که توجه آنها را به اثرات حرکت یا خارج از بدن در مقایسه با نحوه انجام حرکت یا داخل بدن جلب می نماید موجب یادگیری بیشتری می شود. بنابراین یکی از اثرات بازخورد توجه بیرونی بر یادگیری مهارت ها، قابلیت تشخیص خطا می باشد که به سایر مکانیسم های پیشنهادی در این مورد اضافه می گردد.
کمردرد یکی از مهمترین و شایع ترین آسیب های وارده به ستون فقرات است. مطالعات نشان داده اند که بین ضعف عضلانی و کمردرد ارتباط وجود دارد. اما، مکانیزم دقیق و کم و کیف آن بویژه تاثیر متقابل این بین کمردرد و ضعف عضلانی هنوز روشن نیست. هدف از این تحقیق بررسی تاثیر متقابل بین عوامل کمردرد مزمن، نیروی ایزومتریک فلکسورها و اکستنسورهای تنه، وضعیت بدن و ورزش درمانی بود. روش تعداد 24 زن مبتلا به کمردرد مزمن و 22 زن سالم با دامنه سنی 20 تا 45 ساله داوطلبانه در این تحقیق شرکت کردند. قبل و پس از 36 جلسه ورزش درمانی با استفاده از دستگاه دینامومتر، نیروی ایزومتریکی عضلات فلکسور و اکستنسور تنه در سه وضعیت ایستاده، فلکشن 45 درجه تنه و فلکشن 90 درجه تنه و دردکمر آنها اندازه گیری و با متغیرهای معادل در افراد سالم مقایسه شدند. از روش آماری Repeated Measureبرای تجریه و تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان دادند که در وضعیت های مختلف قدرت فلکسورها و اکستنسورهای تنه بیماران بطور معنی داری کمتر از افراد سالم بود (p=0.01). ضعف عملکردی بیماران در وضعیت های خمیده 45 درجه و خمیده 90 درجه بیشتر از وضعیت ایستاده مشهود بود. پس از درمان عملکرد عضلانی بیمارن بطور معنی داری بهبود یافت. بین عامل بیماری کمردرد، قدرت عضلانی تنه، و نیز وضعیت بدنی تاثیر متقابل وجود داشت. پس از درمان عملکرد عضلانی بیماران به طور معنی داری افزایش یافت (p=0.01) بین عامل درمان و عامل قدرت عضلات تنه تاثیر متقابل وجود داشت. نتیجه نهایی: بیماران مبتلا به کمردرد مزمن با ضعف عملکرد مکانیکی عضلات فلکسور و اکستنسور تنه مواجه می باشند. در وضعیت خمیده ضعف بیماران بارزتر بود. ورزش درمانی باعث تقویت عضلات تنه و بهبود میزان درد بیماران مبتلا به کمردرد مزمن می شود. توان بخشی و ورزش درمانی بیماران باید با توجه به ارزیابی ضعف آنها در وضعیت های مختلف صورت گیرد.
در این پژوهش پایگاه های قدرت مورد استفاده روسای دانشکده ها و مدیران گروه های آموزشی تربیت بدنی و ورزش دانشگاه های دولتی از دیدگاه خود و اعضای هیات علمی و تاثیر آن بر اثربخشی مدیران مورد مطالعه قرار گرفت. نمونه آماری شامل 328 نفر از مدیران، معاونان، اعضای هیات علمی 10 دانشکده و 17 گروه آموزشی تربیت بدنی و ورزشی بودند. تعداد 52 نفر مدیران و 215 نفر اعضای هیات علمی پرسشنامه های ارسالی را عودت دادند. برای جمع آوری داده های مورد نیاز پژوهش، مدیران و معاونان دو پرسشنامه قدرت از دیدگاه خود و ویژگیهای فردی، و اعضای هیات علمی چهار پرسشنامه قدرت از دیدگاه خود، عملکرد و اثربخشی و ویژگی های فردی را تکمیل و عودت دادند. دامنه سنی مدیران بین 31 تا 55 سال و اعضا هیات علمی بین 26 تا 65 سال بود. مدرک تحصیلی 4% مدیران کارشناسی، 15% کارشناسی ارشد و 81% دکترا و اعضای علمی، 26% دارای مدرک کارشناسی، 53% کارشناسی ارشد و 21% دکترا بودند.از دیدگاه مدیران، پایگاه های قدرت مورد استفاده خود به ترتیب شامل، قدرت تخصصی، اطلاعات، شخصی، قانونی، پاداش، رابطه، اجبار و از دیدگاه اعضا هیات علمی پایگاه های قدرت مورد استفاده مدیران به ترتیب شامل، قدرت تخصصی، اطلاعات، پاداش، شخصی، رابطه، قانونی و اجبار بوده است. ضمنا بین انواع پایگاه های قدرت مورد استفاده مدیران از نظر خود و اعضا هیات علمی تفاوت معنی دار مشاهده شد.p?0.01بین انواع پایگاه های قدرت مورد استفاده مدیران با عملکرد آنان از دیدگاه اعضا هیات علمی همبستگی معنی داری وجود داشت p?0.05. ضرایب همبستگی نشان داد که بین عملکرد با پایگاه های قدرت ""تخصصی""، ""اطلاعات"" و ""شخصی"" و ""پاداش"" رابطه مستقیم و با پایگاه ""قانونی""، ""رابطه"" و ""اجبار""، رابطه معکوس بود.همبستگی بین اثربخشی با پایگاه های قدرت ""تخصصی""، ""اطلاعات""، ""شخصی""، ""قانونی""، ""پاداش""، ""رابطه"" و اجبار، از دیدگاه اعضا هیات علمی معنی دار بود. p?0.05. ضرایب همبستگی نشان داد، بین اثربخشی با پایگاه های قدرت""تخصصی""، ""اطلاعات""، ""شخصی"" و ""پاداش"" رابطه مستقیم و با پایگاه های قدرت ""قانونی""، ""رابطه"" و ""اجبار"" رابطه معکوس وجود داشت.
کودکان فلج مغزی (CP) با انواع اختلالات حرکتی، حسی و ساختاری روبرو هستند. به منظور مطالعه و بررسی تاثیر سوارکاری درمانی بر روی کودکان فلج مغزی، گروهی از بیماران فلج مغزی با رده سنی 3 الی 14 سال انتخاب شدند. اولین گروه شامل 50 کودک، 30 نفر با هایپرکنتیک و 20 نفر از نوع اسپاسم بودند. این افراد تحت عنوان برنامه توان بخشی بر روی اسب به میزان 3 الی 4 بار در هفته و به مدت 90 الی 120 دقیقه قرار گرفتند. به منظور تاثیرات بهتر درمانی اسب هایی با ویژگی خاص انتخاب شدند. این اسب ها پیر، ساکت و آموزش دیده بودند. هر اسب برای کار درمانی 4 الی 6 کودک مورد استفاده قرار گرفت. گروه دوم (کنترل) نیز شامل 50 کودک بودند که بر اساس برنامه تمرینی Bobth به مدت 90 الی 120 دقیقه روزانه تمرین می کردند. دوره درمانی برای هر دو گروه 2 الی 4 ماه در نظر گرفته شده بود. به منظور ارزیابی میزان تاثیرات توان بخشی از مقیاس ارزیابی امتیازگذاری استفاده شد. قبل از شروع برنامه توان بخشی، در مرحله آماده سازی اولیه، کودکان به صورت تئوری با محیط اصطبل، خود اسب ریتم های مختلف سواری و نیز نحوه غذا دادن و مراقبت با اسب آشنا شدند. در طی مراحل تمرین، کودکان بدون در نظر گرفتن شدت اختلالات از هر دو طرف بر روی اسب حمایت شدند. مقیاس های ارزیابی به کار گرفته شده نشان داد که علائم و حرکات غیرارادی شدید، در صورت، تنه و اندام های فوقانی طرفی و تحتانی در بیماران هر دو گروه در قبل از شروع توان بخشی یکسان بوده است 0.176)±0.164, 3.566 ±3.567 امتیاز(. اما بعد از اجرای برنامه های تمرینی نتایج نشان می دهد که در گروه اول (گروهی که بر روی اسب برنامه های تمرینی خود را اجرا نموده اند) امتیاز به 0.009±1.002 و در گروه دوم 0.135±2.001 امتیاز رسید (P<0.001).. شدت و میزان هیپوکنتیز به صورت معنی داری در کودکان تحت تمرین بر روی اسب نسبت به گروه دیگر کاهش بیشتری داشته است. همچنین حرکات غیرارادی با اجرای فعالیت های ارادی کمتر شده است. مطالعات همچنین نشان می دهد که شدت سندرم اسپاسم قبل از تمرین در هر دو گروه در حدود 0.131±2.150 و 0.150±2.150 امتیاز بود، در حالی که در پایان دوره این میزان در کودکان گروه اول تا 0.100±0.150 امتیاز کاهش یافته است (P<0.001). از بررسی فعالیت های حرکتی بر روی اسب، چنین می توان نتیجه گرفت که در این نوع تمرینات در خصوص بیماران هایپرکنتیز دارای تاثیر درمانی بالاتری نسبت به حالت اسپاستیک دارد.