نگاه انتقادی به رویکردهای برساخت گرا و واقع گرا در مطالعه ساختار اجتماعی بر اساس نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه با توجه به بسیاری از مسائل بنیادین علوم اجتماعی که حول دوگانگی برساخت واقعیت به وجود آمده اند، شاهد طیف گسترده ای از نظریات پیرامون ماهیت ساختار اجتماعی هستیم، به گونه ای که از یک سو واقع گرایانی نظیر دورکیم، ساختار اجتماعی را واقعیتی عینی و مسلط بر عاملیت های انسانی برشمرده که بایستی تحت ضوابط خاصی کشف شوند و در سوی دیگر برساخت گرایانی چون برگر و لاکمن، ساختار اجتماعی را برساخته ای اجتماعی دانسته اند که انسان ها بنا بر قرارداد خاص خود، آن را ایجاد کرده اند. در سنت پژوهشی فلسفه اسلامی، سیدمحمدحسین طباطبایی نیز برای فهم ماهیت ساختار اجتماعی، نظریه ای را تحت عنوان «اعتباریات» ارائه کرده که به رغم تأکید بر اعتبار ساختار اجتماعی (نه کشف و نه ساخت)، این موضوع را تبیین می نماید. در پژوهش حاضر، نخست مبتنی بر روش توصیفی تحلیلی به تبیین مبانی معرفتی دیدگاه دورکیم، به عنوان برجسته ترین نماینده واقع گرایی و دیدگاه برگر و لاکمن، به عنوان شاخص ترین نمایندگان برساخت گرایی، پرداخته خواهد شد. در پایان، با بهره گیری از رهیافت تطبیقی و بهره مندی از ظرفیت نظریه اعتباریات علامه طباطبایی، نشان داده خواهد شد که ساختارهای اجتماعی، اعتباریاتی بعد از اجتماع هستند که در خلال یک فرایند تدریجی و با تعیین محدوده ای مشخص از نقش ها و روابط اجتماعی، کنش های عاملیت های انسانی را در جهت میل به اهداف و غایات مطلوبشان کنترل و اداره می نماید.