چکیده

هر نظام سیاسى در جهان با دشمنانى داخلى و خارجى روبرو است. مخالفان داخلى مى کوشند با ایجاد بحران در جامعه، حکومت را تضعیف یا ساقط کنند. در جهان براى پیش گیرى یا مقابله با بحرانهاى اجتماعى، تمهیداتى اندیشیده اند، امّا آیا حکومت اسلامى نیز برنامه هایى براى جلوگیرى و مقابله با آن دارد؟ از متون اسلامى، سیره معصومین علیهم السلام و تاریخ اسلام برمى آید که دین مبین و جامع اسلام در این موضوع، به شناخت بحران و عوامل ایجاد کننده آن، نهراسیدن، پناه بردن به خداوند، مشاوره، برنامه ریزى، سازماندهى، نظارت و ارزیابى و... سفارش نموده و رهبران اسلام نیز آن را در عمل اجرا نموده اند.

متن

 

مقدمه

پایایى و پویایى نظام مقدس اسلامى در گرو شناخت آسیب ها و تهدیدات و مقابله با بحرانها و معضلات پیش پاى آن است. اینک پس از استقرار نظام اسلامى و توسعه و بالندگى آن، شناسایى راههاى پاسدارى از دستاوردهاى انقلاب اسلامى لازم و ضرورى است. از عوامل مهم استحاله و از موانع عمده پویایى انقلاب ها، خطر بحران هاى سیاسى ـ اجتماعى داخلى است.

از این رو، بر دلسوزان و مرزبانان تئوریک نظام اسلامى است که جهت پاسداشت و مرزبانى از دستاوردهاى انقلاب و نظام اسلامى، پژوهشهاى دقیقى را براى آشنایى با آسیب ها و تهدیدات و راه حل مقابله با آنها با استفاده از منابع و آموزه هاى اسلامى انجام دهند. این مقاله قصد آن دارد با بهره گیرى از متون و تعالیم اسلامى راهکارهایى را براى برون شد از بحران هاى سیاسى ـ اجتماعى جست و جو نماید، تا آغازى باشد براى پژوهش هاى پردامنه ترى از سوى فرهیختگان و نویسندگان متعهد و علاقه مند به نظام اسلامى.

امام خمینى(ره) در ارتباط با تلاش دشمنان اسلام براى ایجاد بحران هاى مختلف مى فرماید:

این عمّال امریکایى ها... نمى خواهند آرام بشود این مملکت. اگر آرام بشود... دست آنها دیگر کوتاه مى شود. لکن اگر آشفته بود.... آنها باز طمعشان هست که به یک صورت دیگرى با یک فرد دیگرى به این مملکت سلطه پیدا کنند.

همچنین مقام معظم رهبرى در این باره به تلاش دشمنان براى متشنج ساختن فضاى سیاسى و اجتماعى کشور اشاره مى فرماید:

به بهانه هاى مختلف سعى مى کنند در فضاى سیاسى کشور تشنج و جنجال به وجود بیاورند، تا خود این هم در مردم احساس ناامنى و احساس عدم انتظام کارها به وجود بیاورد. آنها به هر بهانه اى به مناسبت مسائل امنیتى، به مناسبت محاکمه یک نفر، به مناسبت کشته شدن دو سه نفر ـ که دولت با کمال پیگیرى آن را دنبال مى کند ـ شروع مى کنند فضا را متشنج کردن، جنجال مى کنند.

اکنون سؤال اصلى این است که راه حل حکومت دینى براى مقابله با بحران ها و مدیریت صحیح آنها چیست؟ مى دانیم که هر بحران سیاسى ـ اجتماعى راه حل ویژه اى دارد اما این نوشته بر آن است تا راه حل کلى و عمومى مقابله با بحران هاى سیاسى ـ اجتماعى داخلى را در حد توان پى جوید. از این رو، ادعا ندارد آنچه در این نوشتار آمده است کامل ترین راه حل است، زیرا راه حل تدوین شده نه به حصر عقلى احصا شده است و نه به استقراى تام و کامل.

آشنایى با مفاهیم

بحران: این واژه در فرهنگ هاى سیاسى معانى متعددى دارد. در یک تعریف، بحران، وضعیت تنشى است که اولا از قبل قابل حدس و مورد انتظار نمى باشد، ثانیاً پاسخ صحیح و فورى لازم دارد، ثالثاً روش هاى پیشگیرى متعارف و موجود توان پاسخگویى به آن را ندارد، رابعاً ارزشها و اهداف موجود جامعه را تهدید مى کند.

بحران سیاسى ـ اجتماعى داخلى: وضعیتى است که در آن ثبات و توازن نظام سیاسى ـ اجتماعى بر هم مى خورد. بحران هاى داخلى شرایط نامتعارفى است که معمولاً در ساختار سیاسى اجتماعى کشور بروز مى کنند و براساس ماهیت، زمان، دامنه، نوع و عوامل درگیر گونه هاى متعددى دارد. مانند مبارزه سیاسى احزاب و سازمانهاى سیاسى رقیب براى کسب قدرت، اختلاف شدید جناح هاى درون حکومت. کودتاى نظامى، اعتصابات دامنه دار، شورش هاى خیابانى، درگیرى قومى، جنگ هاى چریکى و... این بحرانها تنها از سوى عوامل داخلى نبوده، بلکه غالباً تحت تأثیر جریانهاى سیاسى و اقتصادى کشورهاى منطقه و بیگانگان بین المللى بر پا مى گردند.

راه حل حکومت اسلامى براى مقابله با بحران هاى سیاسى ـ اجتماعى داخلى: در حکومت اسلامى، مقابله با بحرانهاى مذکور، در سه مرحله صورت مى پذیرد: قبل از وقوع، حین وقوع و پس از بحران.
الف. اقدامات پیش از وقوع بحران:

1. شناسایى بحران: پیامبر اکرم(ص) در اهمیت شناخت و آگاهى قبل از انجام هر حرکتى مى فرماید: هر کس بدون آگاهى عمل کند، آنچه فاسد مى کند از آنچه اصلاح مى سازد بیشتر است. و امام على(ع) هشدار مى دهد که عمل اندک با علم فراوان تر، بهتر است از عملِ فراوان با علم اندک و همراه با شک و شبهه. همچنین عاملى که بدون شناخت، به کارى دست مى زند همانند کسى است که در کویر به سمت سراب حرکت مى کند، [امّا] سرعتِ رفتن جز بر دورى او نمى افزاید. شناخت بحران شامل شناخت عوامل ایجاد، شناخت ریشه ها، سوابق و منابع و امکانات دشمن و خود مى باشد.

2. نهراسیدن از بحران: هر حکومتى، مخالفانى دارد که با موجودیت و اهداف آن مخالفند و در انتظار فرصت هایى هستند تا جامعه را دچار بحران کرده، حاکمیتش را ساقط کنند و نظام دلخواه خود را بر پا دارند. به همین دلیل رهبران و کارگزاران هر نظام سیاسى، علاوه بر آمادگى براى مقابله با بحرانها، باید با شجاعت تمام در برابر حوادث بایستند و ذره اى ترس به خود راه ندهند. ترسِ مدیران کشور، علاوه بر آن که اغتشاش ذهنى برایشان ایجاد کرده، آنان را از چاره جویى عاجز مى کند، موجب ترس و دلهره مردم شده، هم خود سقوط مى کنند و هم کشور را به گرداب هرج و مرج فرومى اندازند.سخن حکیمانه امیر کلام، باید همواره مدّ نظر حاکمان اسلامى باشد که: ترس، همنشین شکست است.

قرآن در ستایش مؤمنان مى گوید: مؤمنان [حقیقى] کسانى اند که وقتى به آنان خبر مى رسد که دشمنان دین براى جنگ با آنان آماده شده اند، به جاى آن که بترسند و از ایمان خود دست بردارند، بر ایمانشان افزوده مى شود. فرمانده سپاه اسلام در جنگهاى صفین و جمل و نهروان، که دیگر تاریخ چون او ندید، درباره ترس و هراس، مى فرماید: انسان مؤمن و دین باور، ترسو نیست، (چرا که) ترس، همانا نقص، آفت اقدام و عمل، لکه ننگ و ناشى از تزلزل و ناتوانى شخصیت است. پس هرگاه از چیزى ترسیدى، در دل آن برو و خود را در آن بیفکن.

3. پناه بردن به خداوند (استعاذه): رهبران جامعه اسلامى به هدایت و امداد الهى در اداره جامعه باور دارند. از این رو، نخستین تکیه گاه آنان در حل مشکلات و مواجهه با بحرانها، پناه بردن به خداوند است. استعاذه، مؤلفه اى جدا از توکل است که در حین عمل تحقق مى یابد. پیامبر(ص) مى فرماید: از ویژگى عاقل آن است که... هنگام فتنه به خداوند پناه مى برد. و امام على(ع) مى فرماید: در همه حالاتت به خداوند پناه جوى که با مانعى نیرومند از خود حفاظت خواهى کرد. همانا پناه بردن به خداوند، سبب نجات، و رسیدن به مطلوب است.

4. آمادگى براى مقابله: قرآن کریم به مسلمانان فرمان مى دهد در هر عصر و زمان براى مقابله با دشمنان آماده باشند و هر چه در توان دارند، بسیج کنند: وَ أَعِدُّوا لَهُمْ ما اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ... ؛ این آیه به مسلمانان مى آموزد علاوه بر استفاده از پیشرفته ترین سلاح ها باید به تقویت روحیه و ایمان نیروهاى انسانى هم پرداخت و از تقویت بنیه هاى اقتصادى، سیاسى و فرهنگى هم غافل نبود. سیره عملى پیامبر(ص) و پیشوایان بزرگ اسلام نیز نشان از آن دارد که آنها براى مقابله با دشمن از هیچ فرصتى غفلت نمى کردند. از هرگونه امکاناتى براى آمادگى در مقابل دشمنان بهترین استفاده را داشتند. معروف است که در یکى از غزوات به پیامبر(ص) خبر دادند سلاح جدیدى در یمن اختراع شده است. پیامبر(ص) کسانى را فرستاد تا آن را براى ارتش اسلام خریدارى کنند. شریعت اسلام در عین مخالفت شدید با قمار، برد و باخت مالى در مسابقات تیراندازى و اسب سوارى را جایز شمرده است و مسلمانان را به برپایى این گونه مسابقات تشویق نموده که خود بیانگر بینش عمیق اسلام براى ایجاد آمادگى در برابر دشمنان و مقابله با بحرانهاى سیاسى و اجتماعى است.
ب. اقدامات در حین وقوع بحران:

1. هدایت مدبرانه: نقش فرماندهى در کنترل و مهار بحران در شمار مهم ترین نقش ها است. هدایت و رهبرى، سامان بخش و جهت دهنده و هماهنگ کننده همه فعالیت ها به سوى اهداف تعیین شده، و در نتیجه غلبه بر بحران است. هدایت و رهبرى، تأثیر اساسى بر عملکرد گروهى دارد. امام على(ع) مى فرماید: تدبیر و مدیریت خوب، سرمایه اندک را افزون مى کند، و تدبیر و مدیریت نادرست،، سرمایه انبوه را نیز تباه مى سازد. نقش هدایت و رهبرى همانند قطب آسیاب، و یا در یک حرکت (پیوسته و جمعى) مانند رشته (نخ) تسبیح است که آنها را گردآورده و به هم پیوند مى دهد. از این رو، نقش فرماندهى در مقابله با بحرانها نقشى بى بدیل است. منظور از هدایت و رهبرى آن است که پس از تنظیم برنامه ها و ایجاد سازمان، نیروها و منابع براى رسیدن به اهداف برنامه ها هدایت و رهبرى گردند. صدور دستورات و اعمال رهبرى براى استفاده بهینه از فعالیت ها و منابع براى اجراى برنامه ها و رسیدن به هدفها است. امام رضا(ع) هدایت و رهبرى را ستون وسط خیمه مى شمارد، ستونى که هر کسى در هر زمان و مکانى به آن دسترسى داشته باشد.

2. مشاوره: اسلام به مشاوره اهمیت زیادى داده است. مسأله مشاوره یک اصل عقلائى نیز هست. مدیر هر قدر تجربه و دانش داشته باشد، در مقابله بحرانهاى سیاسى و اجتماعى، از مشاوره با کارشناسان و متخصصان امور سیاسى و اجتماعى گریزى ندارد. قرآن مجید علاوه بر اینکه به پیامبر دستور مشاوره داده (آل عمران / 160) و شورایى عمل کردن را از ویژگى هاى مؤمنان مى داند. (شورى / 38) با نقل داستان ملکه سبا و حضرت سلیمان(ع) نحوه مشاوره یک حاکم را بیان داشته و آن را مردود ندانسته بلکه تأیید مى کند. علاوه بر آیات، روایات پرشمارى نیز مسأله مشاوره را تأیید مى کنند. فقهاى شیعه نیز بر اهمیت مسأله مشاوره اشارت برده اند.

امام رضا(ع) فرمود: پیامبر اکرم(ص) با اصحاب خویش مشورت مى نمود و آنگاه بر آنچه اراده مى کرد تصمیم مى گرفت. امیر مؤمنان در وصیتى به فرزندش محمد بن حنفیه مى فرماید: نظریات اندیشمندان را به هم بیامیز و نزدیک ترین آنها به درستى و دورترین آنها از شک و تردید را انتخاب کن.

3. تعیین اهداف: تعیین هدف مبناى برنامه ریزى و هسته اصلى تمام فعالیت ها و وظایف مدیران است. هدفها به تلاشها و حرکت هاى سازمان جهت داده و آنها را در مسیر معینى رهنمون مى شوند. «برخى برآنند که اهداف دقیقاً مشخص مى کنند سازمان به کجا برود و چه چیزى را به دست آورد. اهداف به مدیران امکان مى دهند تا برنامه هایى را طراحى کنند که رسالت سازمان را به واقعیت تبدیل سازند.» امیر مؤمنان در این باره بیان دقیقى دارند: تلاش و کوشش آدمى به اندازه هدف او است. سیره حضرت در دوران کوتاه حکومت ظاهرى نیز نشانگر اهمیت تعیین اهداف در برنامه ریزى هاى سازمانى است. حضرت در آغاز عهدنامه مالک اشتر، اهداف کلى خود را از ولایت مصر براى مالک روشن بیان کرده است: «جبایة خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها...» ؛ تا خراج آن دیار گرد آورد، با دشمنانشان پیکار کند، کار مردم بسامان کند و شهرهایش را آباد سازد.

4. برنامه ریزى: هر عملیاتى براى رسیدن به اهداف نیازمند برنامه ریزى است. برنامه ریزى، فرآیندى است که در آن مدیر عملیات، منابع انسانى، مالى و فیزیکى را براى رسیدن به اهداف پیش از عملیات مقابله شناسایى و ارزشگذارى مى کند. برنامه ریزىِ مناسب، رکن اساسى پیشرفت و دستیابى به اهداف است. امام على(ع) مى فرماید: «مَن اخذ بالحزم استظهر؛ هر کس با پیش بینى درست به کارى اقدام کند، به هدف مورد نظر دست مى یابد.» همو مى فرماید: «اذا اقترن العزم بالحزم کملت السعادة؛ هرگاه تصمیم گیرى با دورنگرى هم آغوش گردد، موفقیت کامل به دست مى آید.» و نیز: «حسن الاستدراک عنوان الصلاح؛ سیاستگذارى درست براى جبران کمبودها و برآوردن نیازها، پیش درآمد صلاح و سامان یابى است.»

برنامه ریزى در مهار بحرانها جایگاه ویژه اى دارد. از این رو باید از سوى افرادى باشد که کاملاً به هدف عملیات مقابله با بحران آشنا باشند تا با برنامه ریزى دقیق و حساب شده، راه رسیدن به آن را فراهم آورند و با انتخاب کم خرج ترین راه، در کوتاه ترین زمان به مطلوب دست یابند. برنامه ریزى اگر خوب و آرمانى باشد همه نیروها را به فعالیت مناسب واداشته و مانع دلسردى و بى انگیزگى آنان مى شود. امام على(ع) در وصیت به امام حسن(ع) مى فرماید: «واجعل لکل انسان من خدمک عملا تاخذه به، فإنّه احرى ان لا یتواکلوا فى خدمتک.؛ براى هر یک از کارکنان خود کارى را تعیین کن تا [اگر انجام نداد] او را مؤاخذه نمایى و این روش سزاوارتر است تا اینکه کارهایت را به یکدیگر وانگذارند.».

5 . سازماندهى: سازماندهى به معناى نظم دادن به نیروى انسانى، ابزار، امکانات و شرایط در فرایند عملیات است. سازماندهى و هماهنگى نیروها و منابع عامل اساسى در استفاده بهینه از زمان است. طرح و برنامه هر چند دقیق و کارشناسانه باشد، بدون سازماندهى درست، به سامان نمى رسد. اگر اجراى عملیات را به یک موجود زنده تشبیه کنیم ساختار و سازمان آن به منزله بدن است، چنانکه در بدن، تمامى اعضا و جوارح با یکدیگر پیوسته اند و آسیب یک عضو، سبب اختلال در سایر اعضا مى شود، تمام مراحل یک عملیات نیز بایکدیگر مرتبط اند واخلال دریکى موجب از هم گسستگى سایر مراحل مى شود. از این رو، براى جلوگیرى از اخلال عملیات مقابله با بحران باید سازماندهى دقیقى صورت پذیرد و در آن وظایف و مسئولیت ها و اختیارات تعیین و اجرا گردد.

سازماندهى چهار مرحله اساسى دارد: اول. همه مسئولیت چنان باشد که افراد بتوانند به راحتى از عهده انجام آنها برآیند. این مرحله «تقسیم کار» نام دارد. دوم. وظایف به نحو کارآمد و منطقى تلفیق شوند. دسته بندى افراد و مسئولیت ها موجب شکل گیرى «واحد سازى» مى شود. سوم. ارتباط میان افراد تعیین شود، به گونه اى که در عملیات هر کس بداند به چه کسانى گزارش کار دهد. این ارتباط، سازنده «سلسله مراتب» است. چهارم. براى یک پارچه کردن فعالیت هاى افراد، ساز و کارهایى تنظیم مى شود که در آنها اثربخشى این یک پارچگى و تلفیق، پى گیرى مى شود. این مرحله را «هماهنگى» مى نامند.

تحلیل قرآنى سازماندهى: اساس این تحقیق بر دقت و مطالعه در مدیریت خداوند بر هستى و انسان استوار است. خداى متعال مالک و مدبر جهان است. او از طریق عرش که سازمان اصلى و مرکزى مدیریت اوست، جهان را اداره مى کند.جهان هستى از راه سازمان فرشتگان اداره مى شود که آنها را «مدبّرات امر» مى نامند. بررسى سازمان فرشتگان بسیار جالب است که امیر مؤمنان(ع) در خطبه «اشباح» نهج البلاغه بدان پرداخته است. سازمان دقیق فرشتگان اصولى را براى سازماندهى مى آموزاند: 1. اصل تقسیم کار 2. اصل هماهنگى 3. اصل اطاعت پذیرى 4. اصل سلسله مراتب 5 . اصل وحدت فرماندهى 6 . اصل نظارت.

6 . عملیات مقابله: در مدیریت بحران ها، پس از مشورت با متخصصان، برنامه ریزى و سازماندهى نیروها و منابع، نوبت به انجام عملیات مقابله مى رسد. حاصل تمام مراحل پیشین در این مرحله رخ مى نماید. قرآن خطاب به پیامبر مى فرماید: «و شاورهم فى الامر فاذا عزمت فتوکل على الله.» (ال عمران / 160) بنابر مفاد این آیه پس از مشاوره و تنظیم برنامه و سازماندهى باید هرگونه تردید و دودلى را کنار نهاد و با قاطعیت تصمیم گرفت و با توکل بر خداوند وارد عمل شد.

7. توکل: در عملیات مقابله با بحران علاوه بر قاطعیت در عمل، عامل مؤثر دیگر توکل بر خداوند است. توکل یعنى در عین فراهم آوردن اسباب، باید از قدرت بى پایان پروردگار نیز مدد خواست. توکل به معناى وکیل قرار دادن خداوند در امور است. حقیقت توکل اعتماد به قدرت خداوند، سپردن کارها به او و استمداد از او است. از این رو، توکل مسئولیت گریزى و نادیده گرفتن اسباب و امکانات مادى را، به رسمیت نمى شناسد. قرآن کریم، بر اصل توکل بسیار تأکید و سفارش نموده و از آثار شگرف آن سخن رانده است؛ توکل انسان را محبوب خدا مى کند. خداوند از متوکلان سرپرستى مى کند و آنان را در تنگناها رها نمى کند. اصل توکل هم در مرحله تصمیم گیرى و هم در مرحله اجراى عملیات ظهور مى کند. عملیات دفاعى مرحله حساسى است که توکل به آن رنگ خدایى مى زند و پس از آن، پیروزى و شکست عملیات تأثیر منفى در روند امور نخواهد داشت. با توکل و مدد گرفتن از نیروى لایزال الهى، توان مجریان افزوده شده و کارگزاران به ظاهر ناموفق نیز مأیوس نمى شوند و اجر خود را نزد خدا خواهند داشت.

8 . استفاده از فرصت ها: در مدیریت اسلامى از آن به «غنیمت شمردن فرصت» یاد مى کنند که با واژگانى مانند: نظم، مسارعت، سبقت، و اعتدال از مبنایى ترین عناصر مدیریت بشمارند.

براساس آیات قرآن، زمان برگشت ناپذیر است و کسانى که از فرصت ها استفاده نمى کنند دچار حسرت و خسارت مى شوند. ازاین رو، آرزوى بازگشت زمان براى جبران گذشته و انجام عمل صالح دارند که پاسخ آنها منفى است. امیر مؤمنان(ع) مى فرماید: از دست رفتن فرصت موجب غصه و پشیمانى است. و فرصت زود از دست مى رود و دیر بازمى گردد. فرصت ها را غنیمت بشمارید که مانند ابرها مى گذرند. مدیریت موفق بحران و عملیات پیروزمندانه وقتى ممکن مى شود که نه تنها فرصت ها از دست نروند بلکه تهدیدها نیز به فرصت ها تبدیل گردند.

9. رازدارى: از عوامل اساسى مهار موفقیت آمیز بحرانهاى سیاسى و اجتماعى داخلى حفظ اسرار و رو نکردن برنامه ها و عملیات ها است. امام على(ع) مى فرماید: پیروزى در سایه دوراندیشى است و دوراندیشى به تفکر است و تفکر به حفظ اسرار است. امام صادق(ع) در وصیتش به مؤمن طاق مى فرماید: رفیقت را از راز خود آگاه مکن، مگر بر آنچه که اگر دشمنت از آن آگاه گردد ضررى برایت ندارد... اى پسر نعمان، انسان، مؤمن به شمار نمى آید تا آنکه سه سنت در او پدید آید: سنتى از خداوند، سنتى از پیامبر(ص) و سنتى از امام(ع)؛ امّا سنتِ خداوند آن است که نسبت به رازها و اسرارش کتوم (رازدار) باشد... .

10. نظارت و کنترل: این عامل به مدیران بحران کمک مى کند تا شاهد اثربخشى برنامه ریزى، سازماندهى و هدایت خود باشند. در عملیات مقابله با بحران ممکن است برنامه ریزى دقیق باشد، ساختار سازمانى ایجاد گردد و کارکنان و نیروها هدایت و به کارگیرى شوند، اما اطمینانى نباشد که فعالیت ها منطبق با برنامه پیش روند و هدفها به نحو دلخواه تحقق یابند، از این رو، نظارت و کنترل آخرین حلقه زنجیره وظایف مدیریت بحران است و اهمیت ویژه اى دارد.

در اینکه نظارت و کنترل بر چه چیزهایى باید باشد، دو دیدگاه وجود دارد: یکى آن که نظارت باید بر سراسر محیط کار حاکم باشد تا موجب تحقق کارآیى نیروها گردد. دیگرى معتقد است به جاى نظارت بر افراد، فرآیندها باید کنترل شوند. این دسته با مشارکت دادن کارکنان در وظیفه نظارت و کنترل، موجب بهبودى بهره ورى و کیفیت فعالیت گروهى مى شوند. در مدیریت اسلامى، هم افراد و هم فرایندها کنترل مى شوند. افراد از دو جهت نظارت مى شوند: یکى از لحاحظ تخلفات و خطاهاى شخصى و دیگر از لحاظ کیفیت عملکردها و انجام برنامه ها. جهت اول مربوط به حوزه مدیریت منابع انسانى است و به «انضباط» مشهور است. جهت دوم در حوزه نظارت قرار دارد که از وظایف مهم مدیریت است.

11. مشارکت عمومى: از ویژگى هاى مدیریت بحرانها با رویکرد دینى، اعتماد به نیروهاى مردمى و کمک گرفتن از آنان است. خداوند به پیامبر اسلام(ص) مى فرماید: «همو بود که تو را با یارى خود و مؤمنان نیرومند گردانید و میان دلهایشان الفت انداخت... اى پیامبر، خداوند و کسانى از مؤمنان که پیرو تواند تو را بس است.» در این آیات خداوند، مؤمنان را دوشادوش نصرت خود ذکر کرده است که بیانگر اهمیت مشارکت عمومى و بسیج همگانى در حل بحرانها و عرصه هاى مختلف سیاسى ـ اجتماعى است.
ج. اقدامات پس از بحران:

1. ارزیابى: منظور فرایندى است که عملکرد کارکنان و دستاوردهاى فعالیت ها را برمى رسد. ارزیابى مطلوب آن است که بر معیارهاى مقبولى استوار باشد و بر وظایف تفهیم شده به نیرو منطبق بوده، و اهداف آن معین باشد. نتایج حاصل از ارزیابى باید به اطلاع دست اندر کاران و نیروهاى عملیاتى برسد و اصلاحات لازم انجام گیرد. ارزیابى عملکرد کارکنان گونه هاى مختلفى دارد: از سوى سرپرست مستقیم، ارزیابى رئیس از سوى مرئوسان، ارزیابى همکاران از عملکرد یکدیگر و ارزیابى گروهى.

2. تشویق و تنبیه: از کارکردهاى ارزیابى، شناسایى نیروهاى خادم و کوشا از نیروهاى خائن و کم کار است. در عهدنامه مالک اشتر، از ضرورت اعمال تشویق و تنبیه سخن به میان آمده است: «و مبادا نکوکار و بدکردار در دیده ات برابر آید، که آن رغبت نکوکار را در نیکى کم کند و بدکردار را به بدى وادار نماید. درباره هر یک از آنان آن را عهده دار باش که او بر عهده خود گرفت...». حضرت از تشویق نیروهاى خدمتگزار چنین مى گوید: «پس امیدشان را بر آر، و ستودنشان را به نیکى پیوسته دار، و رنج کسانى را که کوششى کرده اند بر زبان آر، که فراوان کار نیکوى آنان را یاد کردن، دلیران را برانگیزد، و ترسویان بد دل را به کوشش مایل گرداند، ان شاء اللّه.

على(ع) بر تنبیه متخلفان نیز تأکید دارد: «اگر یکى از آنان دست به خیانتى گشود، و گزارش جاسوسان تو بر آن خیانت همداستان بود، بدین گواه بسنده کن، و کیفر او را با تنبیه بدنى بدو برسان و آنچه به دست آورده بستان. سپس او را خوار بدار و خیانتکار شمار و طوق بدنامى را در گردنش درآر.»

3. مجازات عوامل بحران: از وظایف مهم پس از بحران، مجازات عوامل بحران ساز است. قرآن برمجازات عوامل بحران تأکید دارد. امیر مؤمنان مى فرماید: «و مهار ستمکار را بگیرم و به اجبار او را تا به آبشخور حق کشانم.»

4. افشاى حقایق: از آنجا که بر اثر بحران، افکار عمومى در معرض اطلاعات ضد و نقیض و شایعات قرار مى گیرد، افشاى حقایق و اطلاع رسانى درست از وقایع دوران بحران، از اصول مهم پس از فروکش نمودن بحران است. درباره اهمیت افشاى حقایق همین بس که بازماندگان حماسه عاشورا براى روشن ماندن حقایق در فرصت ها افشاگرى کرده و چهره کریه بنى امیه و یزید را به مردم نشان مى دادند.

5 . جمع آورى تجارب: هر عملیاتى، تجارب جدیدى را به ارمغان مى آورد که گاهى با بهاى سنگین از دست دادن نیروهاى فداکار و سایر منابع همراه است. تجربه ها دانشى اکتسابى اند. میوه تجربه، گزینش نیکو و عبرت آموزى است. هر کس به درستى تجربه بیاموزد از هلاکت سالم مانده و هر کس از تجارب بى نیازى جوید، عواقب امور را نبیند. پیروزى با دوراندیشى به دست مى آید و دوراندیشى با تجربه. هر که تجربه اندوزد، درست کار کند. خردمند کسى است که تجربه ها او را پند دهند. تجربه ها را پایانى نیست و خردمند بر تجربه هایش مى افزاید.

6 . حفظ دستاوردها: مهار پیروزمندانه بحرانهاى سیاسى و اجتماعى دستاوردهاى مهمى را در پى دارد: شناسایى مخالفان و سرکوب آنها، حفظ نظام، تأمین امنیت، شناخت نیروهاى خود و قوت ها و ضعفهاى آنان، شناسایى منابع و ابزار کارآمد و مورد نیاز. حفظ دستاوردها، از سرِ عقل و خودِ خردمندى و و لازمه آینده نگرى است. عبرت گیرى از گذشته عامل حفظ دستاوردها در آینده است و هر که دستاوردها را حفظ کند، کارهایش را به سرانجام رساند.

سیره نبوى در حل بحران

پیامبر(ص) با ورود به مدینه، مسجد النبى(ص) را که نخستین نهاد مدنى جامعه نوپاى اسلامى بود بنا نهاد و آن را مرکز اداره حکومت اسلامى قرار داد. در دوره ده ساله هجرت، پیامبر(ص) بحرانها و جنگ هاى پرشمارى را تجربه کرد که هر کدام آموزه هاى فراوانى را براى مدیریت جامعه اسلامى به میراث نهاده اند. نخستین بحران مهم سیاسى و اجتماعى که پیامبر در دوران حاکمیت اسلامى با آن مواجه گشت، بحران جنگ بدر بوده است. در پى آن هستیم با مراجعه به تاریخ اسلام نحوه مواجهه پیامبر(ص) با این بحران را بررسیده، درسهاى لازم را از آن برگیریم.

1. شناخت عوامل جنگ بدر: پیامبر اکرم(ص) در «وادى ذخران» از سوى فرشته وحى با خبر شد لشکر قریش براى حفاظت از کاروان تجارى از مکه بیرون آمده اند و در حال نزدیک شدن به مدینه اند. نخستین تدبیر پیامبر(ص) در مواجهه با این بحران این بود که گروه هایى را براى کسب خبر از لشکر قریش به سوى آنان گسیل داشت. یکى از گروه ها به فرماندهى امیر مؤمنان(ع) در کنار چاه هاى بدر دو غلام از لشکر قریش را که براى حمل آب آمده بودند، دستگیر کرده و به حضور پیامبر(ص) آوردند. پیامبر(ص) از آنها اطلاعاتى درباره لشکر قریش به دست آوردند. و از محل استقرار و تعداد نفرات لشکر با خبر شدند. بار دیگر دو نفر از مسلمانان براى کسب خبر به کنار چاه هاى بدر رفتند و از گفت و گوى دو زن عرب از زمان رسیدن لشکر قریش با خبر شدند.

2. نترسیدن از جنگ: با اینکه پیامبر و مسلمانان براى تعقیب کاروان تجارى قریش آمده بودند و براى نبرد با نیروهاى نظامى قریش آمادگى نداشتند، پیامبر با کمال شجاعت تصمیم گرفت با لشکر قریش جهاد نماید. هر چند برخى مسلمانان هنگام مواجهه با لشکر قریش دچار وحشت و نگرانى شدند. اما پیامبر(ص) با بیان امداد الهى آنها را دلگرم ساخت، چنانکه مسلمانان با آرامش، بدون واهمه از مشرکان شب را تا صبح خوابیدند.

3. پناه بردن به خداوند (استعاذه): مسلمانان وقتى تصمیم گرفتند با لشکر قریش بجنگند به همراه پیامبر دست استغاثه به سوى خداوند دراز نموده و از وى یارى طلبیدند. پیامبر دستان مبارک خود را به سوى آسمان بلند کرده و درخواست نمود: «خداوندا وعده اى را که به من داده اى تحقق بخش پروردگارا اگر این گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از زمین برچیده مى شود.

4. ایجاد آمادگى: آماده بودن براى نبرد از عناصر اساسى براى حفظ روحیه و نشاط رزمندگان است. برانگیختن روح حماسى در نیروها و ایجاد انگیزه براى جنگیدن تا حصول هدف نهایى، سپاهیان را همواره در حالت هجومى و بیدارى نگه مى دارد و علاقه آنان را براى رویاروئى پیروزمندانه با دشمنان استمرار مى بخشد. پیامبر این باور را در دل یارانش مى نشاند که جهاد در راه خدا درى از درهاى بهشت است و آنکه دست از جهاد بشوید، لباس خوارى پوشیده و بلاها بر وى مسلط مى گردد. در جنگ بدر پیامبر(ص) نزد مردم مدینه آمد و آنها را به جهاد برانگیخت: سوگند به کسى که جان محمد(ص) در دست او است، امروز اگر کسى بردبار و ثابت قدم نبرد کند خوشبخت است و اگر پشت به دشمن نکند جایش در بهشت خواهد بود.

5 . مشاوره: هنگامى که پیامبر از حرکت لشکر قریش به سوى مدینه مطلع شد، با یاران خود براى مقابله با آنان به مشورت نشست. مقداد به نمایندگى مهاجران برخاست و گفت: اى رسول خدا دلهاى ما با شما است و آنچه خدا به تو فرمان داده دنبال کن... پیامبر از مقداد تشکر نمود و در حق وى دعا کرد. آنگاه به انصار رو کرده، نظر آنان را خواست. سعد بن معاذ از جا برخاست و سخنانى مبنى بر وفادارى مدنیان نسبت به پیمان با پیامبر(ص) بیان نمود... .

6 . تعیین اهداف: پیامبر(ص) پس از مشاوره با مسلمانان، اعتماد بیشترى بدانها یافت و اراده اش براى مهار بحران بدر افزون گشت. از این رو در ترسیم یک هدف کلى براى نبرد چنین فرمود: به برکت پروردگار حرکت کنید، بشارت باد شما را که پروردگار شما را به یکى از دو طایفه وعده کرده است. به خدا سوگند مثل این است که هم اکنون شکست دشمن را مى نگرم.

7. برنامه ریزى: سپاه اسلام در دامنه «العدوة الدیبا» (تپه نزدیکتر) موضع گرفتند. پیامبر و یارانش برنامه اى را براى مبارزه با دشمن تنظیم کردند. به پیشنهاد حباب بن منذر و طبق مصالح نظامى سپاه اسلام در قسمت جنوبى، کنار نزدیکترین چاه آب متوقف شدند و با تهیه استخر آب و شناسایى کامل زمین، محل تجمع نیروها و مرکب ها تعیین شد تا براى روز نبرد کاملاً مهیا باشند.

8 . سازماندهى: نیروهاى رزمنده مسلمان به فرمان پیامبر(ص) در سه گردان: مهاجران، خزرجیان و اوسیان با پرچم هاى مستقل سازماندهى شدند و چون لباس ها یک رنگ نبود براى هر گردانى شعارى معین شد تا مسلمانان در نبرد دوستان و همرزمان خود را بشناسند و از خطرِ هم در امان باشند. شعار عمومى سپاه اسلام کلمه مقدس «اَحَد» بود. به پیشنهاد سعد بن معاذ، قرارگاه فرماندهى، همراه با محافظان در بالاى تپه اى بر پا شد و شتران تندرو براى ابلاغ فرمانها و دریافت اخبار در اختیار نهاده شد. پیامبر(ص) در فرصت هاى مناسب از قرارگاه فرماندهى بیرون آمده به تنظیم سپاه مى پرداخت. حضرتش در فرمانى خطاب به سپاه اسلام فرمود: سربازان خدا، صفوفتان را هرگز نشکنید و همچون عمودى از آهن در استحکام و استوارى آن بکوشید. پیش از صدور فرمان، جنگ را نیاغازید و در تیراندازى نهایت صرفه جوئى را بنمائید و تا دشمن در تیررس نیامده و هدف را کاملاً ندیده اید تیراندازى نکنید.

9. هدایت مدبرانه: فرماندهى جنگ بدر از آن پیامبر(ص) بود. حضرت با توکل بر خداوند عملیات را هدایت و رهبرى کردند. وى پس از استقرار در قرارگاه فرماندهى دستهایش را به دعا بلند کرده و گفتند: پروردگارا آنچه را که به من وعده داده اى، برآور. آفریدگارا اگر این گروه از اهل اسلام را بمیرانى عبادتگزارى بر تو در روى زمین باقى نخواهد ماند. پیامبر با «استفاده از فرصت ها» از امکانات دشمن آگاه شده، و خود دوشادوش رزمندگان نبرد مى کردند. پیامبر در مواردى از دیدگاه هاى یاران خود استفاده نموده و به اندیشه هاى آنان بها مى دادند و بر نظر خود برترى مى دادند. رسول خدا براى مقابله با لشکر قریش فراخوان عمومى داده از مردم مدینه خواستند از شهر خارج شوند و خود نیز به خانه رفت، شمشیر به کمر بست و لباس رزم پوشید و نزد مردم بازآمد.

10. ارزیابى: در جنگ بدر مسلمانان 14 نفر شهید داده، و از قریش هفتاد نفر را کشتند و هفتاد نفر را دستگیر کردند و مقدارى غنیمت در دست مسلمانان افتاد. پیامبر شهیدان را در بخشى از میدان نبرد، به خاک سپردند و دستور دادند کشتگان قریش را در چاهى دفن نمایند. مسلمانان پس از نماز عصر به مدینه بازآمدند و غنیمت هاى جنگ، عادلانه در میان سپاهیان تقسیم شد و سهم شهیدان نیز به بازماندگانشان تحویل شد.

11. افشاى حقایق (اطلاع رسانى): پیامبر(ص) عبدالله بن رواحه و زید بن حارثه را زودتر از سپاه به مدینه فرستاد تا خبر پیروزى مسلمانان را به مردم اطلاع دهند و شایعات یهودیان و منافقان را خنثى سازند.

12. مجازات عوامل بحران: برخى از سران دشمن در نبرد با مسلمانان کشته شدند یکى از عناصر مهم این بحران «ابو جهل» بود که پیامبر دستور دادند وى را میان کشتگان جست و جو کنند. یاران پیامبر(ص) پیکر نیمه جانش را یافتند، او را کشتند و سرش را نزد رسول خدا آوردند. پیامبر از پیروزى سپاه اسلام و ناکامى دشمنان شادمان شدند و شکر خداوند را بجا آوردند.

سیره علوى:

امیر مؤمنان على(ع) در مدت کوتاه حکومت ظاهرى خود با بحرانهاى سیاسى و اجتماعى بزرگى روبرو شدند. نخستین بحران، نبرد با ناکثان و بانیان واقعه جمل بوده است. بررسى این حادثه نحوه مدیریت علوى در مهار بحرانها را به خوبى نشان مى دهد:

1. شناخت بحران: وقتى خبر حرکت طلحه، زبیر و عایشه به سوى بصره به امام على(ع) رسید، فرمود: هر یک از آنها خلافت را براى خود نه دوستش مى خواهد... به خدا قسم اگر زبیر بر طلحه غالب آید، گردنش را مى زند. و اگر طلحه بر زبیر دست یازد، گردنش مى بُرد. بدون شک بر سر این امارت با هم نزاع مى کنند و به خدا سوگند او (عایشه) که سوار شتر است گرهى نمى گشاید و از تنگنایى عبور نمى کند. و در هر منزلگاهى فرود آید، در آن معصیت خدا است. این، خود و همراهانش را به معرکه اى مى آورد که پیشگامانشان در آن کشته شوند و دنباله روانشان نیز مى گریزند و گواهانشان علیه آنها بازمى گردند.

2. نترسیدن از بحران: حضرت پس از اطلاع از حرکت ناکثان خود را براى نبرد آماده کرد و بدون اینکه ترس و وحشتى به خود راه دهد براى افشاى حقایق و اطلاع افکار عمومى بر فراز منبر رفت. وى ضمن تحلیل اوضاع و شرایط پس از رحلت پیامبر(ص) فرمود: چه شگفت آور است سرسپردگى ایشان (طلحه و زبیر) به ابوبکر و عمر و مخالفتشان با من! من از هیچ یک از آن دو (ابوبکر و عمر) کمتر نیستم و اگر بخواهم مى گویم: خدایا به سبب آن چه طلحه و زبیر در حق من کردند بر آن دو غضب کن. و مرا بر آن دو پیروز گردان.

3. پناه بردن به خداوند (استعاذه): حضرت پس از آگاهى از حرکت عوامل جنگ جمل خطبه هاى متعددى ایراد کردند و به خداوند پناه بردند و از وى مدد خواستند: در یکى از این خطبه ها مى فرماید: خدایا از آنان به سبب نادرستیشان با این امت و بدبینى به مسلمانان مؤاخذه نما.

4. ایجاد آمادگى: حضرت براى آماده سازى یاران وسپاهیان خود،خطبه هاى متعددى خواندند و از آنها خواستند زودتر خود را براى خاموش کردن فتنه ناکثان مهیا سازند: خدا شما را رحمت کند براى یافتن بیعت شکنان سرکش و دورى جویندگان از حق بشتابید، پیش از آنکه از دست بروند. و آن چه را که آنها نهان کرده اند، شما جبران کنید. پس از چهار ماه، امیر مؤمنان(ع) هفتصد سوار ـ چهارصد تن از مهاجران و انصار و هفتاد تن از رزمندگان بدر و بقیه از اصحاب رسول خدا ـ را مسلح کرده به سوى بصره روان کردند.

حضرت همچنین فرزندش حسن(ع) و عمار یاسر را نیز براى فراخوان نیرو به کوفه فرستاد تا کوفیان را براى نبرد با جملیان آماده سازند و از آنها براى امام(ع) بیعت بگیرند.

5 . مشاوره: امام(ع) درباره طلحه و زبیر با عبداللّه بن عباس مشورت کردند. طلحه و زبیر با امیر مؤمنان(ع) بیعت کردند و انتظار داشتند حضرت آنها را در کارهاى حکومت شریک نماید و در تمام امور با آنها مشورت کند. آنها همچنین انتظار داشتند استاندارى کوفه و بصره بدانها سپرده شود و همانند زمان عثمان از بیت المال سهم بیشترى ببرند. امام على(ع) خواسته هاى آنها را نپذیرفتند از این رو،آن دو نزد گروهى از قریشیان رفته و نارضایتى خود را از على(ع) اظهار کردند. وقتى خبرشان به حضرت رسید با عبدالله بن عباس مشورت کرد و خطاب به او فرمود: آیا سخنان آن دو به گوش تو رسیده است؟ ابن عباس گفت: آرى. فرمود: نظرت چیست؟ گفت: آنها خواهان حکومتند. زبیر را به امارت بصره و طلحه را به امارت کوفه بگمار. حضرت از سخن ابن عباس به خنده آمد و فرمود: واى بر تو بصره و کوفه مردان و اموال فراوان دارند. زمانى که این دو بر گرده مردم سوار شوند، نابخردان را تطمیع کرده جذب خود کنند و ضعیفان را دچار مصیبت و بلا مى سازند و بر مردمان قوى با زور مسلط مى گردند. اگر مى خواستم کسى را به دلیل نفع و ضررش به کار گیرم، معاویه را بر شما مى گماردم... حضرت درباره بحران جمل همچنین با محمد بن ابى بکر، عمار یاسر و سهل بن حنیف نیز به مشورت نشست.

6 . برنامه ریزى: امام على(ع) نحوه مواجهه با بیعت شکنان و بانیان فتنه جمل را چنین برنامه ریزى کرد: من با همراهان خود به تعقیب آنها مى روم، اگر در راه به آنان دست یابم آنها را در بند مى کنم و اگر به آنان نرسم به مردم کوفه نامه خواهم نوشتم و از شهرها نیروى کمکى خواسته و به سوى آنان خواهم رفت.

7. سازماندهى: حضرت پس از تصمیم براى مهار بحران جمل، سپاهیان خود را سازماندهى کردند. سپاهیان حضرت در گردانهاى متعددى سازمان یافتند. هر گردانى فرماندهى معین با پرچم مستقل داشت. اینک نحوه سازماندهى لشکر را از منظر منذر بن جارود طبق نقل مسعودى به نظاره مى نشینیم:

امیر مؤمنان(ع) از سمتى که طفّ را پشت سر مى نهند وارد بصره شد و در محلى به نام «زاویه» مستقر شد. من بیرون آمدم تا آنها را ببینم کاروانى را با حدود هزارسوار مشاهده کردم که پیشاپیش آنها مردى سوار بر اسبى سیاه و سفید و پرچم به دست بود که عرقچینى سفید بر سر و لباس سفیدى بر تن و شمشیرى بر کمر داشت. ناگاه متوجه شدم عمامه هاى بیشتر آنها سفید و زرد است و در اسلحه و پوشش هاى جنگى غرقند. گفتم او کیست؟ گفتند: ابوایوب انصارى، صحابى رسول خدا(ص) است و همراهان او انصار و دیگر مسلمانانند. در پى این گردان، سوار دیگرى آمد که عمامه زرد و لباس سفیدى بر تن داشت و شمشیر بر کمر بسته بود و بر کمان تکیه داشت و بر اسبى سرخ مو سوار بود. پرچمى نیز بر دست داشت. حدود هزار سوار با او بودند. گفتم: او کیست؟ گفتند: خزیمة بن ثابت ذوالشهادتین است. سپس سوار سومى بر ما گذشت که بر اسبى قرمز سوار بود. عمامه اى زرد بر سر داشت که زیر آن عرقچین سفیدى بود. عبایى براق بر دوش داشت و شمشیرى بر کمر بسته بود و بر کمانش تکیه داشت و حدود هزار سوار او را همراهى مى کردند. او نیز پرچمى به دست داشت. پرسیدم او کیست؟ گفتند: ابو قتاده بن ربعى انصارى است. سپس سوار چهارم بر ما گذشت که چهره گندمگون داشت و بر اسبى سیاه و سفید سوار بود. وقار و متانتى ویژه داشت و صدایش به تلاوت قرآن بلند بود. پرچمى سفید به دست و عمامه اى سیاه بر سر داشت. لباسش سفید بود و شمشیرى بر کمر بسته بود و بر کمانى تکیه داشت. با وى نیز هزار سوار با عمامه هاى رنگارنگ همراهى مى کردند و در اطرافش پیران و جوانان که پیشانى هایشان از اثر سجده سیاه بود و گویا براى حساب آنها را نگه داشته اند، گردآمدند. پرسیدم وى کیست؟ گفتند: عمار پسر یاسر است. همراهان او مهاجران و انصارند. سوار پنجم با اسبى سرخ رنگ گذشت که عرقچینى بر سر داشت که رویش عمامه اى زرد بسته بود و لباس سفیدى بر تن داشت. با شمشیرى بر کمر و کمانى در دست و پاهایش بر زمین مى کشید. هزار سوار با عمامه هاى رنگارنگ که اغلب زرد و سفید بود او را همراه بودند. پرچم سفیدى در دست داشت. پرسیدم او کیست؟ گفتند: قیس بن سعد بن عباده انصارى است و اینان انصار و قبایل قحطانند. گردان ششم به فرماندهى عبدالله بن عباس و هفتم به فرماندهى قُثَم بن عباس یا معبد بن عباس و همینطور گردانها از پس یکدیگر مى آمدند. سرانجام گردانى وارد شد که در آن جمعیت زیادى غرق در آهن و شمشیر بودند، با عمامه ها و پرچمهاى مختلف و پیشاپیش آنها پرچم بسیار بزرگى بود. گویا بر روى سرهایشان پرنده نشسته باشد. [ساکت و آرام بودند] پیشاپیش آنها مردى قوى پنجه بود که نگاهش بیش تر به پایین بود. درسمت راست جوانى خوش سیما و در سمت چپ نیز جوانى چنان و در پیش رویش نیز جوانى بود که چهره اش با آن دو چندان متفاوت نبود. گفتم آنها کیانند؟ گفتند: نفر میانى امیر مؤمنان(ع) است. جوان سمت راست پسرش حسن(ع) و جوان سمت چپ، پسرش حسین(ع) و آنکه در جلوى روى او است و پرچم حمل مى کند، پسرش «محمد بن حنفیه» است. آنها همچنان رفتند تا به قرارگاه «زاویه» رسیدند و از مرکب فرود آمدند. امیر مؤمنان(ع) چهار رکعت نماز خواند و سپس صورتش را بر خاک مالید به گونه اى که با اشکهایش در هم آمیخت. سپس سر بلند کرده، فرمود: بار خدایا، اى پروردگار آسمانها و آن چه بر آن سایه مى افکند... این بصره است و من خیر آن را از تو مى خواهم و از شر آن به تو پناه مى برم. خدایا ما را در بهترین منزلگاه ها فرود آر، که تو بهترین فرود آورندگانى.

8 . هدایت مدبرانه: فرماندهى کلى جنگ با امیر مؤمنان(ع) بود و حضرت براى گردانهاى مختلف لشکر نیز فرماندهان ویژه اى نصب نمود. حضرت با توکل بر خداوند خود را مهیاى مقابله با بحران جمل کرد و با استفاده از فرصت ها و حفظ اسرار و رازدارى و بسیج همگانى توانست بر دشمنان غالب شود و پیروزمندانه از نبرد بیرون آید.

9. ارزیابى: پس از مهار بحران جمل امیر مؤمنان(ع) از بصره وارد کوفه شدند و در خطبه اى چنین فرمودند: اما بعد سیاسى خدایى را که دوستش را یارى داد و دشمنش را زبون کرد و راستگوى بر حق را عزت بخشید و دروغگوى اهل باطل را ذلیل ساخت. اى شهروندان (ساکنان کوفه) بر شما باد تقواى الهى و اطاعت از اهل بیت پیامبرتان که از خدا اطاعت مى کنند، آنان که به اطاعت شدن سزاوارترند از کسانى که خود را به ما منسوب مى کنند و ادعاى دروغ دارند و با فضایل ما خود را برترى مى دهند ولى امر خلافت ما را انکار مى کنند و با ما بر سر حق ما ستیز مى نمایند و ما را از آن منع مى کنند. به یقین سرانجامِ بد خطایى را که مرتکب شده اند چشیدند و به زودى [مجازات] گمراهى خود را خواهند دید. گروهى از شما از یارى من بازنشستند و من آنان را سرزنش و ملامت مى کنم. آنها را از خود برانید و با سخنان ناروا با ایشان سخن بگویید تا ناراحتى ما را برطرف کنند و آن چه از ایشان انتظار داریم به چشم خود ببینیم.

10. تشویق و تنبیه: حضرت براى تشویق سپاهیان خود دستور داد اموال بیت المال بصره را میانشان تقسیم کنند. اموال را میان دوازده هزار نیرو تقسیم کردند که به هر کس پانصد درهم رسید. آن چه از لشکرگاه دشمن به دست آمده بود نیز فروخته شد و بهایش میان اصحاب تقسیم شد و حضرت هرگز براى خود و فرزندان و بستگان خود سهم بیش ترى نگرفت. امام(ع) براى تنبیه کسانى که وى را یارى نداده اند فرمود: گروهى از شما از یارى من باز نشستند، من آنان را سرزنش و ملامت مى کنم. آنها را از خود برانید و با سخنان ناروا با آنان سخن بگویید.

11. افشاى حقایق (اطلاع رسانى): با پایان یافتن «بحران جمل» امام و یارانش به کوفه آمدند. هنگام ورود به کوفه حضرت خطبه اى خوانده و حقایق را براى مردم بیان نمودند:

پس از حمد و ثناى خداوند فرمود: اى مردم بر شما باد به تقواى الهى آن گونه که شایسته است و اطاعت از اهل بیت پیامبرتان که از خدا اطاعت مى کنند. آنان به اطاعت سزاوارتر از کسانى اند که خود را به ما منسوب مى کنند و به دروغ ادعا مى نمایند و با فضیلت هاى ما خود را برترى مى دهند ولى امر خلافت ما را انکار مى کنند و با ما در حقمان ستیزه مى کنند و ما را از آن دور مى سازند.

12. مجازات عوامل بحران: سران اصلى بحران یعنى طلحه و زبیر در نبرد جمل کشته شدند. عایشه هم دستگیر شد و حضرت على(ع) به برادر عایشه محمد (فرزند ابوبکر و پسرخوانده خود) دستور داد وى را به خانه آمنه دختر حارث بن طلحه ببرد و احترامش را نگاهدارد. سپس او را به مدینه بازگرداند و به احترام پیغمبر(ص) او را مورد عفو قرار دادند.

نتیجه

دستامدهاى پژوهشى این مقاله به اختصار عبارتند از:

1. اسلام براى حل بحرانهاى سیاسى اجتماعى همانند تمام نیازها و پرسشهاى بشر راهکارها و نظام مدیریتى ویژه اى را ارائه مى دهد.

2. مدیریت اسلامى بحرانها، تنها به عناصر مادى و ظاهرى بسنده نکرده از مؤلفه هاى معنوى و متافیزیکى نیز بهره مى گیرد.

3. راهکارهاى اسلام در مدیریت بحرانها به حوزه هاى خاص و ابعاد اجتماعى منحصر نبوده، در زندگى فردى و خانوادگى نیز کاربرد دارد.

4. ویژگى این مقاله آن است که در بررسى نظام مدیریتى اسلام در بحرانها به آموزه هاى نظرى تنها اکتفا نکرده، از سیره عملى پیشوایان نیز بهره گرفته است.

5 . مهمترین راه حل هاى بحرانهاى سیاسى اجتماعى عبارتند از: 1. شناخت بحران 2. نترسیدن از بحران 3. پناه بردن به خداوند (استعاذه) 4. ایجاد آمادگى 5 . مشاوره 6 . تعیین اهداف 7. برنامه ریزى 8 . سازماندهى 9. هدایت و رهبرى شامل: (توکل، استفاده از فرصت ها، رازدارى، بسیج همگانى، عملیات مقابله) 10. نظارت و کنترل 11. ارزیابى 12. جمع آورى تجربه ها 13. حفظ دستاوردها 14. اطلاع رسانى و افشاى حقایق 15. تشویق و تنبیه 16. مجازات عوامل بحران.

تبلیغات