نگاهی به روش شناسی تفسیر امامان (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
درجه علمی در دستهبندی سابق وزارت علوم: علمی-پژوهشیآرشیو
چکیده
دستیابی به فهم درست آیات قرآن، هدف اصلی مفسران قرآن است. پس از عهد تدوینِ تفسیر، این مهم با شیوههای گونهگون به وسیلة آنان صورت گرفته است که در مواضع یا مواضیعی، تفاوتهای آشکاری با هم دارند. رمز و راز این تباینها، به مبانی نظری - معرفتی مفسران بر میگردد که در سایة آن، رویکردهای تفسیری را رقم زده است. در این بین، عترت پیامبر در جایگاه ترجمان قرآن، تا آن جا که زمینه و ظرفیتهای فرهنگی و اجتماعی اجازه داده، در زمان خود به تفسیر آیات واپسین کتاب آسمانی پرداختهاند. نگاه آنان به قرآن، برگرفته از مبادی استوار و مبانی محکمی چون جامعیت و برخورداری این کتاب الاهی از جنبههای ظاهری و باطنی است. در سایة این اصول اساسی، آموزههای تفسیری اهل بیت که بیشتر در حوزة تفسیر محتوایی و مفهومی است، بر روشهایی اتکا دارد. این مقاله کوشیده است تا ابعاد آن را پژوهش کند.متن
درآمد
قرآن، وحی نامة جاودانة الاهی است که آموزههای آن، زمانشمول و جهانشمول است. حقیقت نزول این خداینامه به پیامبری اُمی و به زبان عربی مورد تصدیق خود قرآن کریم است.
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمٍّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکتُوباً عِندَهُم فِی التَّورَاةِ وَالاًِنجِیلِ یَأمُرُهُم ... (اعراف: (7): 157).
اًِنَّا جَعَلنَاهُ قُرآناً عَرَبِیاً لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ (زخرف (43): 3).
مسلمانان صدر اسلام، در شبه جزیرة عربستان به درک معانی و فهم مضامین بیشتر آیات قرآنی قادر بودند؛ زیرا قرآن به زبان آنها بود؛ اما زمانی هم آیاتی به محمد9 نازل میشد که بیشتر آنان و حتی برخی صحابة نزدیک حضرت، از شناخت معانی آن ناتوان بودند. در موارد نیاز به فهم و درک مقاصد آیات الاهی، مسلمانان به پیامبر9 مراجعه کرده، به گونهای، پاسخ پرسش خود را میگرفتند. آیة 44 نحل به این مطلب اشاره دارد:
وَأَنزَلنَا اًِلَیَ الذٍّکرَ لِتُبَیٍّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزٍّلَ اًِلَیهِم وَلَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ.
براساس این کریمةِ وحی، رسالت پیامبر9 تبیین و تفسیر آیات قرآن است. شواهدی که بر این مطلب دلالت دارند، فراوانند؛ از جمله:
عبدا بن مسعود (متوفای 32) گفته است: هر یک از ما که ده آیه از قرآن را میآموختیم، از آن نمیگذشتیم تا این که معنا و شیوة عمل به آن را از پیامبر دریافت میکردیم (جامع البیان: ج 1، ص 88).
بدین سان میتوان گفت: تفسیر قرآن عملاً از روزگار خود پیامبر9 آغاز شده، و بیگفتوگو، نخستین مفسر قرآن، رسول گرامی اسلام است.
نکتة در خور بیان آن که بیان و شرح پیامبر9 همانند خود قرآن، وحیانی است (ر.ک: جامع لاحکام القرآن: ج 1، ص 4). بر اساس روایت اوزاعی از حسام بن عطیه، وحی الاهی نازل میشد و جبرئیل سنت را در تفسیر و تبیین آن نیز بر رسول ا میآورد (الکفایة فی علم الروایه: ص 27).
تفسیر در مرحلة آغازین خود به صورت تفسیر به مأثور بوده، و آن چه به نام جریان تفسیر به مأثور در تاریخ تفسیر قرآن مطرح است، در ابتدای امر آن به روایت نبوی انحصار دارد. شیعه نیز به نص قرآن، قول پیامبر را در تفسیر آیات قرآن حجت میداند؛ اما برای اقوال صحابه و تابعین حجیتی قائل نیست (قرآن در اسلام: ص 57).
در این میان، این که آیا نخستین مفسر قرآن، همة آیات وحی را تفسیر کرد یا از دنیا رحلت فرمود در حالی که بخشی از آیات، تفسیر ناشده باقی ماند، مطلبی اختلافی است، و مجال طرح آن در این مقال نمیگنجد.
براساس نظر یکی از شاگردان مرحوم شهید صدر، پیامبر به دلیل اختلاف سطح فکر مخاطبان، قرآن را دو نوع تفسیر کرد: تفسیر همة آیات و در سطح افرادی خاص چون علی7، و دیگر، تفسیر بخشی از آیات و به قدر نیاز مردم (علوم القرآن: ص 98).
دورة صحابیان، دومین مرحلة تفسیر قرآن است. در این مرحله، تفسیر برمبنای روایت پیامبر9 است. علی7 سرآمد و داناترینِ مفسران صحابی بوده (المحرر الوجیر: ج 1، ص 18) و در مراتب بعدی، عبدا بن عباس (ترجمان القرآن و حبر الامه) ابن مسعود و ابی بن کعب قرار دارند. هر کدام از این مفسران، صاحب سبک ویژهای در تفسیر هستند.
از ویژگیهای عمده و شاخصهای کلی این جریان تفسیری، سادگی و بیپیرایگی، سلامت و پیراستگی از جَدل و اختلاف، پرهیز از تفسیر به رأی و نقلِ صرف است.
در عهد تابعین، تفسیر با محوریت مفسران بزرگی چون مجاهد بن جبرمکی (متوفای 104)، سعید بن جبیر (متوفای 95) طاووس بنکیسان یمانی (متوفای 106)، عطأ بن ابیریاح (متوفای 114) و ... ادامه یافته است (تفسیر در این دوره نیز ویژگیهای خاص خود را دارا است). در این مرحلة دامنة تفسیر اندکی گسترده میشود و جنبههای ادبی و واژهشناسی، اجتهاد و اعمال نظر، مورد توجه مفسران قرار میگیرد. شاخصة مهم در این مرحله، نفوذ اسرائیلیات و روایات موضوع به حوزة تفسیر است که منشأ اصلی آن، عالمان اهل کتابی هستند که به اسلام گراییدهاند.
جایگاه تفسیر اهل بیت
از کاستیهای مباحثِ تاریخ تفسیر، مطرح نبودن جریان تفسیری اهل بیت است. متأسفانه بیشتر کسانی که پژوهشهای خود را به این حوزه از تاریخ و فرهنگ اسلام اختصاص دادهاند، این موضوع را به بحث نگذاشتهاند. آنها به طور عمده از جریان تفسیری صحابیان و تابعان به تفصیل سخن گفتهاند.
مدارس تفسیری مکه، مدینه، کوفه و بصره، هم به لحاظ جغرافیایی و هم بنا به شخصیتهای تأثیرگذار، به طور گسترده مورد بحث قرار گرفته است. در این میان، از مکتب تفسیری اهل بیت سخنی نیست؛ نه از تکوین و پیدایش آن و نه از تطور آن، و در یک کلام، از ویژگیهای آن، بحثی به میان نیامده است.
محسن امین عاملی از میان اصحاب امامان، بیش از سی مفسر را نام میبرد (اعیان الشیعه: ج 1، ص 125 - 127).
برخی از این مفسران چون میثم تمار، جابر بن یزید جعفی، ابوجناده حصین بن مخارق سلولی، محمد بن خالد برقی، و یونس بن عبدالرحمان به گفتة فهرست نگاران اثری در تفسیر داشتهاند (اعیان الشیعه: همان؛ و نیز ... الفهرست: ص 359).
اصحاب مذکور از مباحث تفسیری امام پنجم7، امام ششم7، امام هفتم و هشتم7 بهره بردهاند. این مقاله تا حد امکان میکوشد زوایای پنهان و آشکار این جریان تفسیری را کاوش کند و نمادهای تفسیری اهل بیت را عرضه بدارد.
مرجعیت علمی اهل بیت و اعتبار سنت معصومان
اهل بیت، ذریه و خاندان گرامی پیامبر اسلامند. عترت، کنار قرآن در جایگاه یادگارهای جاویدان وی میان امت قرار دارند. واپسین فرستادة حق، از آن دو به ثَقَلین تعبیر کرده که تا هنگام قیامت و برپایی رستاخیز و حضور در کنار حوض کوثر، از همدیگر جدایی ناپذیرند (سنن ترمذی: ج 5، ص 662 - 663؛ مسند احمد بن حنبل: ج 3، ص 14؛ المستدرک علی الصحیحین: ج 3، ص 109؛ حلیة الاولیأ: ج 9، ص 64). بر این روایت متواتر نبوی، نتایجی مترتب است؛ از آن جمله، منوط بودنِ تفسیر قرآن به مرجعیت اهل بیت. همگامی یا همراهی عترت و قرآن، آگاهی بینظیرِ جانشینان پیامبر9 را از قرآن نشان میدهد. به بیان دیگر، عصمت و برتری علمی آنان، از مقتضیات بدیهی و روشن این حدیث است. آن چه بر این موضوع تأکید میکند، بیانی از حضرت مولا علی7 است آن جا که فرمود:
خداوند، آلودگی و پلشتیها را از دامان ما پاک، و از در افتادن در دام گناه محافظت کرد. ما گواه مردم و راهنمای آنان در زمین هستیم. ما همراه قرآن، و قرآن قرین ما است و هرگز از هم جدا نخواهیم شد (کافی: ج 1، ص 191؛ بحارالانوار: ج 33، ص 270).
حجیت یا اعتبار سنت تفسیری اهل بیت، ادلة قرآنی و حدیثی دارد. یکی از آیاتی که میتوان بر اساس آن، این مرجعیت علمی را توجیه کرد، آیة ذکر است.
فَسأَلُوا أَهلَ الذٍّکرِ اًِن کُنتُم لاَ تَعلَمُونَ (نحل (16): 43).
مضمون کلی این آیه، ضرورتِ مراجعة ناآگاهان را به آگاهان خاطر نشان میسازد. در صورت حجت بودن بیان و گفتار اهل ذکر، این رجوع منطقی، و در غیر آن، لغو است.
به استناد بیشتر روایات فریقین، اهل بیت، مصادیقِ بارز اهل ذکرند (شواهد التنزیل: ج 1 ص 432؛ احقاق الحق: ج 3، ص 842)؛ بنابراین، ضرورت یا الزام پرسش از اهل ذکر (بخوانید اهل بیت) بدیهی است و دامنة گفتارهای قرآنی آنان، حجیت و سندیت دارد (المیزان: ج 5، ص 274).
آیة تطهیر (احزاب (33): 33) نیز در این بحث، کار آمد است. مفاد اصلی آیه، به طهارت مطلق اهل بیت و پاکی آنان از هرگونه رجس و پلیدی اشاره دارد. اگر یکی از مصادیق رجس در این آیه، جهالت باشد (اطیب البیان: ج 1، ص 509)، ساحتِ امامان از این نقیصه نیز مبرا است؛ در نتیجه، سخنان آنان از این حیث، کمال وجامعیت دارد.
دلیل حدیثی دیگر به جز روایت ثَقَلین، سخن دیگری از پیامبر9 مشهور به حدیث سفینه است (المعارف: ص 252؛ اسرار آل محمد: ص 653). رسول خدا در این بیان، اهل بیت را به کشتی نوح مانند کرده، فرجام کسانی را که در این کشتی سوار شوند، همچون مسافران سفینة نوح، نیک و سلامت یافته میداند.
ضرورت تفسیر اهل بیت
دین پژوهان، برداشتهای ناصواب، تفسیرها و تأویلهای نادرست و تحریف گرایانة فراوانی را در ساحتِ دین نشان دادهاند. برخی از این استنباطهای غیرصحیح و بیمبنا، ظهور یا پیدایش مذاهبی را در پی داشته است. در حوزة اسلام، پیشبینی پیامبر9 مبنی بر 73 فرقه شدن امت اسلام پس از وی، شاهدی بر این مدعا است؛ از این رو، در فرایند پاسداری از حقیقت و خلوص وحی، مهمترین یا شاید دشوارترین رویاروییها، رویارویی با چنین برداشتهای ناصواب است.
مولای متقیان هنگامی که ابن عباس را به سوی خوارج گسیل داشت تا ضمن بحث، آنان را از جنگ برحذر دارد، به او فرمود:
لاتخاصمهم بالقرآن، فان القرآن حَمال ذو وجوه؛
با آنها با قرآن احتجاج یا استدلال نکن؛ زیرا قرآن به وجوه گوناگون قابل تفسیر است (نهجالبلاغه: نامه 77).
عبارتی نزدیک به همین مضمون، از پیامبر وارد شده که ابن ابیجمهور احسایی، آن را بدین صورت گزارش کرده است:
القرآن ذلول ذو وجوه محتمله، فاجعلوه علی احسن وجوه؛
قرآن به وجوه و جنبههای گوناگون قابل تفسیر است؛ آن را به نیکوترین وجه تفسیر کنید (عوالی اللئالی: ج 4، ص 104).
پیامبر9 در این باره، سخن دیگری نیز دارد که حاکی از نگرانی وی از وقوع تحریف معنوی قرآن است.
اکثر ما اخافُ علی امتی من بعدی رجل یناول القرآن یضعه علی غیرمواضعه (بحار الانوار: ج 89، ص 112).
از بیشترین چیزی که پس از خود برای امتم نگرانم، این است که کسانی قرآن را در دست گرفته، به تفسیر آن بپردازند؛ ولی آن را در جای خود [= معانی خود] قرار ندهند.
نمونههایی از این دست، بیانگر نگرانیها و دشواریهایی است که ذکر آن رفت.
حال در چنین وضعیتی، چارة کار چیست؟ پیامبر9 به منظور صیانت از میراث همیشگی وحی، تدبیری اندیشیده، و آن، معرفی عترت است که به آن اشاره کردیم.
در ضرورت تفسیر اهل بیت همین بس که امت اسلام پس از پیامبر9 در دورة تابعین و پس از آن به جریانهای تفسیری گوناگونی گرایش یافت. این تفسیرها باعث سر در گمی یا انحراف امت از آموزههای درست وحی و میراث نبوی شد.
ضرورت تفسیر اهل بیت از رهگذر عبارات خود معصومان نیز در خور توجه است. علی7 فرموده است:
هذا کتاب ا الصامت و هذا القرآن اِما هو مستور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابُد من ترجمان، انما ینطق عنه الرجال (نهجالبلاغه: خطبة 125؛ وسائل الشیعه: ج 18، ص 20).
براساس بیان مولا7 قرآن، کتاب صامتی است که دیگران باید مضامین آن را بیان کنند. سخن دیگری از امام7 در این باره، شایسته دقت است:
ذل القرآن فاستنطقوه (نهجالبلاغه: خ 158).
این قرآن را به سخن آورید.
القرآن آمر زاجر و صامت ناطق (نهجالبلاغه: خطبة 183).
قرآن، فرماندهی بازدارنده و ساکتی گویا است.
از امام باقر7 نیز روایتی نقل شده که ذکر آن در این مبحث بیمناسبت نیست:
ان مِن علم ما اوتینا تفسیر القرآن و احکامه و علم تغییر الزمان وحدثاته ... و لو وجدنا اوعیه او مستراحاً لقلناً (اصول کافی: ج 1، ص 332).
از جمله علومی که به ما [اهل بیت] داده شده، علم تفسیر و احکام قرآن و ... است. اگر راز نگهداران یا افراد مورد اطمینانی را مییافتیم، تفسیر آیات را به آنها میگفتیم.
بیتردید امام7 شاگردانی خاص یا اصحاب سری داشته است. آنها به دلیل ظرفیتهای فکری - روحی والا، همواره از معارف وحیانی امام باقر7 بهره میگرفتهاند.
شرایط تفسیر و مفسران در نظر اهل بیت
مفهوم تفسیر با تأویل متفاوت است. برخی روایات از پیامبر و امامان: نیز به این مطلب ناظر است. از نظر امام صادق7 تأویل آیة نهم سورة حجرات دربارة کسانی مصداق یافته که جنگ جَمَل را ضد علی7 راه انداختند (کافی: ج 8، ص 180). آن چه ورای این آیه نهفته، مصداق خارجی و عینی مفاهیم قتل، طائفتان، اصلاح و عدل است؛ وگرنه مفهوم ظاهری و لغوی (تفسیری) آنها روشن است؛ بدین سبب، تأویل قرآن - چنان که خواهیم گفت - در برابر تنزیل قرار دارد و تأویل آیات و تفسیر باطنی آیات الاهی در اختیار راسخان در علم است. تحذیر امام معصوم7 از تأویل ناصواب آیات به وسیلة اشخاصی، به معنای لفظی یا تنزیلی و تفسیری ربطی ندارد. امام باقر7 قتاده (متوفای 117) را به سبب تفسیر بدون علم، سرزنش میکند (صافی: ج 1، ص 57). مقصود امام این نیست که او به معنای الفاظ یا جایگاه ادبی و مراتب بلاغی آگاهی ندارد؛ بلکه این سرزنش یا نهی، به عدم راهیابی صحیح و احاطه نداشتن او به معنای عمیق و بطون آیات قرآنی معطوف است. (نیز مقدمة دوم صافی: ص 59 که طی آن، گزارش برخورد امام7 با ابوحنیفه نیز آمده که امام او را از کسانی بر میشمرد که حرفی از قرآن را نمیداند.)
از تأویل که بگذریم، از نظر امامان معصوم، خودِ تفسیر هم شرایطی دارد. این بزرگان بر آگاهی از علوم قرآنی تأکید کردهاند. علوم قرآنی، یعنی مجموعة دانشهایی که در خدمت فهم بهتر قرآن است. چنین دانشهایی که در حکم مقدمه یا پیش شرط تفسیر قرآن است، عبارتند از علم ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه، شأن نزول آیات، عام و خاص، مطلق و مقید، مجمل و مبین. بدون شناخت این علوم پیرامونی، تفسیر، راه به جایی نمیبرد. توجه به این معارف و احاطه بدانها در تفسیر قرآن به قرآن، نقش راهبردی دارد.
امام علی7 ضمن بیانی، سخنان پیامبر را از آن جهت که در بردارندة عام و خاص، محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ است، به قرآن تشبیه کرده (خصال: ص 256 و 257؛ اسرار آل محمد: ص 270). امام7 در جایی دیگر نیز بر این مطلب تصریح کرده، و قرآن را شامل حلال و حرام، ناسخ و منسوخ، نهی و جواز و ... دانسته است (خطبة 1). پر واضح است که مفسر قرآن در مقام تفسیر، به همة این مراتب باید احاطه یابد. پرهیز از تفسیر به رأی نیز مورد توصیة اکید پیامبر9 و امامان معصوم است. این که رسول خدا9 فرمود: هر کس قرآن را به رأی خویش تفسیر کند، خدا نشیمنگاهی از آتش برای او فراهم میکند (صافی: ج 1، ص 70)، یا امام صادق فرمود: کسی که قرآن را به رأی خود تفسیر کند، اگر هم تصادفاً تفسیرش درست باشد، اجری نمیبرد، همه به نهی از تفسیر به رأی ناظر است (صافی: ج 1، ص 71).
گونههای تفسیری اهل بیت
روشهای تفسیر، شیوههایی است که مفسران برای کشف معانی و الفاظ آیات قرآنی به کار میگیرند. گر چه از نظر تفسیر پژوهان، این روشها متعددند (التفسیر و المفسرون: ج 1، ص 146 - 149)، از یک نظر میتوان گفت که از زمان صحابه تا کنون، دو روش کلی در تفسیر قرآن مورد عمل قرار گرفته است: یکی روش تفسیر به مأثور، و دیگری روش تفسیری عقلی - اجتهادی. مقصود از روش تفسیر به مأثور، تفسیر آیات از طریق روایات پیامبر و صحابه (در نظر اهل تسنن) و معصومان است. برخی محققان برآنند که تفسیر آیه به آیه (قرآن به قرآن) نیز در این تعریف مندرج است (التفسیر و المفسرون: ج 1، ص 153 و نیز: اصول التفسیر و قواعده: ص 111؛ المبادی العامه للتفسیر: ص 55). در روش دوم، مفسر، خودورزانه آیات را تفسیر میکند. این قبیل مفسران، از روایات هم استفاده میکنند؛ اما کوشش عقلانی در این تفسیر، نقش محوری دارد. رویکردهای گونهگون کلامی، لغوی، فلسفی، عرفانی، فقهی و ... در پرتو این روش کلی پدید آمده است.
چه نسبتی بین شیوة تفسیری اهل بیت با آن روشها وجود دارد؟ اگر در روایات تفسیری اهل بیت که در آثار اصحاب و شاگردان آنان به صورت مدون یا ضمن مباحث دیگر درج شده، دقت کنیم، در مییابیم که آنها در تفسیر قرآن، به اصولی معتقد بودهاند. امامان بزرگ به جامعیت قرآن و مرجع بودن آن اعتقاد داشتند؛ از این رو، روایات تفسیری آنان در میدانهای گوناگون اعتقادی، اجتماعی و فقهی وارد شده است. آنان همچنین برای آیات قرآنی، جنبههای ظاهری وباطنی قائل بودند (احیأ علوم الدین: ج 1، ص 341؛ صافی: ج 1، ص 65 و 66). در پرتو این مبانی استوار و اصول بنیادین میتوان در تفسیر اهل بیت از روشهای ذیل سخن گفت:
روش قرآن به قرآن
تأمل در روایات تفسیری آموزگاران بزرگ تفسیر نشان میدهد که طریق تفسیر قرآن به قرآن، قدیمترین روش تفسیری است (المیزان: ج 1، ص 25). مرحوم طباطبایی بر این باور است که پیامبر یا امامان اهل بیت در تفسیر آیهای، از حجت و برهانی علمی و نظری یا فرضیهای علمی کمک نگرفتهاند (المیزان، همان جا). قرآن که تبیان کل شیء است، چگونه بیان خودش نباشد؟ امامان اهل بیت با توجه به این اصل روشن، این روش را در تفسیر قرآن به کار بستهاند.
امام علی7 آیة «اهدِنَا الصٍّرَاطَ المُستَقِیمَ» را با آیة «وَمَن یُطِعِ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُولئَِ مَعَ الَّذِینَ ...» (نسأ (4): 69) تفسیر کرده است (بحار: ج 65، ص 78؛ تفسیر امام عسکری: ص 50).
وی در تبیین آیة «لاَ یَنَالُ عَهدِی الظَّالِمِینَ» (بقره (2): 124)، به آیة «اًِنَّ الشٍّرَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ» (لقمان (31): 13) استناد میکند. از رهگذر این تفسیر، ظلم به شرک تفسیر میشود (نورالثقلین: ج 1، ص 121 و 122؛ احتجاج: ج 1، ص 251).
تفسیر امام صادق7 از آیة 6 بقره دربارة کفر و انواع آن، با استناد به آیاتی همچون:
وَمَا یُهلِکُنَا الاَّ الدَّهرُ (جاثیه (45): 24)؛
وَجَحَدُوا بِهَا وَاستَیقَنَتهَا أَنفُسُهُم ظُلماً وَعُلُواً (نمل (27): 14)؛
هذَا مِن فَضلِ رَبٍّی لِیَبلُوَنِی ءَأَشکُرُ أَم أَکفُرُ ... (نمل (27): 40)؛
وَاًِذ أَخَذنَا مِیثَاقَکُم ... أَفَتُؤمِنُونَ بِبَعضِ الکِتَابِ وَتَکفُرُونَ بِبَعضٍ (بقره (2): 63 و 85)؛
کَفَرنَا بِکُم وَبَدَا بَینَنَا وَبَینَکُمُ العَدَاوَةُ وَالبَغَضأُ ... (ممتحنه (60): 4)،
نمونهای دیگر است. از نظر امام صادق7 کفر مراتبی دارد و با استشهاد به آیات مذکور، شدت و ضعف میپذیرد.
در تفسیر امام باقر7 مواردی یافت میشود که واژههای مشکل با کمک خود آیات توضیح داده شدهاند. میتوان تفسیر کلمة روح با استناد به آیات (واقعه (56): 8 - 11)؛ (بقره (2): 253)؛ (مجادله (58): 22)؛ (نحل (16): 70) را نمونهای از این روش تفسیر امام7 دانست. در این تفسیر، امام باقر7 انبیا را دارای روح قدسی، اصحاب میمنه را دارای روح ایمان، روح قوت، روح بدن، اصحاب مشئمه را از زمرة کسانی میداند که روح ایمان ندارند؛ ولی در عوض دارای روح بدنی و شهوانی و روح قوتند، تفسیر میکند (بصائر الدرجات: ص 468).
یکی دیگر از جنبههای تفسیر قرآن به قرآن در تفسیر امامان، ارجاع آیات متشابه به آیات محکم است. امام صادق7 در تفسیر آیة 55 زخرف «فلما آسفونا انتقمنا ...» فرموده است:
خداوند، مانند ما تأسف نمیخورد؛ بلکه تأسف و رضای خدا، همان تأسف و رضای دوستان خدا است، و خشم دوستان خدا، در حقیقت خشم خداوند است (شیخ صدوق، توحید، ص 119 و 120).
به این ترتیب، آیة متشابه را با ارجاع به آیة محکمِ «من یطع الرسول فقد اطاع ا ...» (نسأ (4):80) و نیز آیة «ان الذین یبایعون انما یبایعون ا ...» (فتح (48): 10) تفسیر میکند.
تفسیر به مأثور
به عقیدة شیعه، سخن امامان معصوم، در حکم سخن پیامبر است و به شرط رعایت موازین و ملاکهای گزینش حدیث و استواری متن آن، احادیث امامان، همان منزلت احادیث پیامبر9 را دارد (تبیان: ج 1، ص 86 و 87). به مقتضای مضمون روایتی که شیخ مفید (امالی: ص 42) از امام باقر7 آورده، ریشة گفتههای ایشان به پیامبر و در نهایت به خداوند میرسد. از نظر امام صادق7 میراث علمی امامان بر گرفته از پیامبر است (کافی: ج 1، ص 292 و 293). به نظر شیخ بهایی، احادیث شیعه، به امامان دوازدگانه میرسد و آنها نیز گفتار خود را به پیامبر میرسانند و علوم اهل بیت هم از مشکات وحی نشأت میگیرد (الوجیزه: ص 22).
بدین سان، امامان، افزون بر بهرهگیری از روش قرآن به قرآن، در مواردی، تفسیر خود را به سخنان پیامبر یا دیگر امامان مستند ساختهاند. حضرات معصوم، تفسیر آیات بسیاری را از رسول خدا آوردهاند.
امام علی7 در تفسیر «و ذکرهم بایام ا، «ابراهیم (14): 5)، ایام ا را به استناد سخن پیامبر، نعمتهای خدا میداند (شیخ طوسی، امالی: مجلس 17؛ البرهان: ج 2، ص 305؛ بحارالانوار: ج 67، ص 20). وی همچنین در تفسیر آیة «هل جزأ الاحسان الا الاحسان» از پیامبر روایت میکند که فرمود: پاداش کسی که به او نعمت توحید دادم، جز بهشت نیست. (صدوق، توحید: ص 6؛ کنزالدقائق: ج 12، ص 587).
امام کاظم7 پاسخ سؤال یکی از اصحاب خود را دربارة آیة «فصیام ثلاثه ایام فی الحج و سبعة اذا رجعتم ...» (بقره (2): 196)، با استناد به قول امام صادق بیان داشته است. (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 199؛ بحارالانوار: ج 99، ص 291).
امام رضا7 نیز در تفسیر آیة شریفة «...وقولوا حِطة نغفرلکم خطایاکم وسنزید المحسنین» (بقره (2): 58)، قول امام باقر را که فرمود: ما حِطة شما هستیم، در تفسیر آیه آورده است (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 135؛ بحار: ج 23، ص 122).
تفسیر محتوایی یا تأویل گرایانه
بخش اصلی تفسیر اهل بیت، حول محور تفسیر معنوی قرآن است. تفسیر معنوی، همان تفسیر محتوایی یا تبیین مفهومی آیات به شمار میرود. این سخن به این معنا نیست که آنان به شرح الفاظ یا بیان لغوی کلمات و آیات قرآن اهتمام نداشتهاند؛ بلکه به این معنا است که قرآن به لحاظ داشتن وجوه گوناگون، تفسیر یا تأویلهای متفاوت را برمیتابد و این جا است که حضور معنوی و علمی اهل بیت در جایگاه مصداق اهل ذکر معنا مییابد.
بر این اساس، تأویل آیات به صورت مصادیق بارز راسخان در علم، دامنة گستردهای را در حوزة روایاتِ تفسیری شامل شده است.
واژة تأویل به صورت اسمی و مصدری خود مجموعاً در هفت سوره و هفده بار در قرآن به کار رفته است. تعمق در آیات پیشین که کلمة تأویل در آن به کار رفته، بیانگر معنای تأویل در یکی از این معانی است.
أ: توجیه کردن آیة متشابه؛
ب: تعبیر رؤیا؛
ج: عاقبت امر و سرانجام کار؛
د: کشف معنای باطنی آیه.
افزون بر این معانی، تأویل در لسان پیامبر و برخی از یاران و جانشینان او نیز به کار رفته است. معنای تأویل در این قبیل روایات، تطبیق و برداشتهای کلی و همه جانبهای است که از آیه استفاده میشود. (برای اطلاع بیشتر، ر.ک: جریانشناسی تفسیر عرفانی از نگارنده: ص 20 - 28). به بیان دیگر، از رهگذر دقت در این روایات میتوان استنباط کرد که تأویل، همان معناشناسی قرآن با توجه به واقعیات جاریِ هر زمان است. تأویلگرایی یا تفسیر معنوی امامان، در شیوههای ذیل تبلور یافته است.
أ. تعیین مصداق یا تطبیق
در این روش، آیات با واقعیات و حوادث محسوس یا انسانهایی خاص تطبیق مییابد. در فرایند تطبیق، مفهوم معنوی آیات، چهرهای عینی به خود گرفته است.
تأویل مصداقی امام صادق در تفسیر آیة کریمة «ولا تؤتو السفها اموالکم التی جعل لکم قیاماً» (نسأ (4): 5)، نمونهای قابل ذکر است. امام7 با استناد به سخن پیامبر، «سفهأ» را به انسان شرابخوار تأویل میکند (مجمع البیان: ج 3 و 4، ص 14).
نمونة دیگر در تفسیر امام علی از واژههای «حسنه» و «سیئه» تجلی یافته است. وی این دو واژه را که به ترتیب در آیات «من جأ بالحسنه فله خیر منها» (نمل (27): 89)، و «من جأ بالسیئه فکُبت و جوههم فی النار ...» (نمل (27): 90) آمده، به حب اهل بیت و بغض اهل بیت تأویل کرده است.
امام سجاد7 نیز امامان را مصداق یا تأویل آن آیات دانسته است (فرات کوفی: ص 314؛ معانی الاخبار: ص 298). در مواردی اقوال تفسیری امام باقر7 به تأویل آیات به آن چه دربارة امامان است، اشاره دارد؛ مانند تفسیر او از آیة «ادخلوا فی السلم» (بقره: 208) که منظور از «السلم» را آل محمد و ولایت آنان میداند (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 213 و نیز ر.ک: صافی: ج 1، ص 372؛ تفسیر عیاشی: ج 3، ص 37). سِلم تفسیر دیگری نیز دارد که به آن اشاره خواهیم کرد.
ب. توسعة مفهومی یا جری و تطبیق
این اصطلاح، از روایت امام باقر7 مأخوذ است. حضرت فرموده است: اگر این گونه باشد که وقتی آیهای دربارة قومی نازل شد، پس از آن که آن قوم مردند، آن آیه نیز بمیرد، از قرآن چیزی باقی نمیماند؛ اما قرآن، تا آسمانها و زمین برقرار است، جاری خواهد بود و برای هر قوم، آیهای است که آن را میخوانند و از آن، بهرة نیک یا بد دارند (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 85). از سوی دیگر، بعضی روایات، بطن قرآن را که به نحوی توسعة مفهومی واژه یا آیة قرآنی است، از قبیل جری تلقی کردهاند (قرآن در اسلام: ص 50)؛ بدین رو، مفهومی را از آیات قرآنی توسعه بخشیدن، و آن را در جاری زمان تفسیر کردن، از دیگر شیوههای تفسیر محتوایی امامان بوده است.
تفسیر امام علی7 از مفهوم نصیب در آیة شریفة «ولاتنس نصیب من الدنیا» (قصص (28): 77) که دربارة قارون است، به مفاهیم سلامت، توانایی، فراغت و جوانی توسعه دادن، شاهدی بر این مطلب است (معانی الاخبار: ص 325؛ نور الثقلین: ج 4، ص 139).
امام علی همچنین مفهوم معاملهکنندگان جان با خدا را به گونهای وسعت داده و به همة کسانی که در راه امر به معروف و نهی ازمنکر به شهادت میرسند، تأویل کرده است (مجمع البیان: ج 1 و 2، ص 301).
نقش تعلیم اهل بیت در تفسیر
برخی بر این عقیدهاند که اهل بیت، در تفسیر قرآن، نقش تعلیمی را ایفا کردهاند. به عبارت دیگر، امامان اهل بیت درصدد آموختن روش تفسیر و چگونگی بهرهگیری از آیات در تفسیر بودهاند، نه آن که درصدد باشند همة آیات را تفسیر کنند (التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب: ج 1، ص 468). امامان با نمونههایی که در تفسیر آیات ارائه فرمودهاند، در واقع خواستهاند اصول و مبادی تفسیر قرآن را برای اصحاب و شاگردان تبیین کنند (همان). هر چند احادیث تفسیری امامان فراوان نیست، و به تعبیر علامه طباطبایی، صحابه از علی7 در تفسیر قرآن تعدادی حدیث نقل کرده و از تابعان نیز بیش از صد حدیث نقل نکردهاند (المیزان: ج 5، ص 274)؛ اما این روایات برای آموزش روش تفسیری آنان کافی است.
در بخشهای پیشین مقاله، محورهای مهم تفسیر اهل بیت از قبیل تفسیر قرآن به قرآن، تفسیر قرآن از طریق احادیث رسول خدا9 و تأویل به معنای خاص آن تصریح شد. در بحث نقش تعلیمی اهل بیت نیز به نکاتی در تکمیل مباحث پیشگفته اشاره میشود.
1. پرهیز از رجوع یا استناد به اقوال اهل کتاب در تفسیر قرآن مورد تأکید امامان بوده است. روایت حماد بن عیسی از قول امام صادق7 در نفی سخن یهود مبنی بر آن که چهار زانو نشستن مکروه نیست، نمونهای است که میتوان از آن یاد کرد (کافی: ج 2، ص 661).
2. توجه به لغت در حد کفایت، از آموزههای دیگر تفسیر اهل بیت است. روایت ابی محمر سعدی از امام علی7 دربارة آیة 77 آل عمران شنیدنی است. امام7 در تفسیر آیة «ولاینظر الیهم یوم القیامه ...» فرمود: یعنی در روز قیامت به خیر و رحمت به ایشان نگریسته نمیشود؛ چنان که عرب، به سید و بزرگ خود میگوید: «لاتنظُر الیناً»؛ یعنی چیزی (خبری) از شما به ما نمیرسد. در این جا نیز معنای عبارت این است که خداوند، خیر و رحمتی برای آنها نخواهد فرستاد و با دیدة رحمت به آنها نمینگرد (تفسیر عیاشی: ج 1، ص 315).
تفسیر امام باقر7 در معنای ید که فرموده است: ید در لغت عرب به معنای قدرت ونعمت است (توحید صدوق: ص 104).
از طرف دیگر، اهل بیت: از اشعار جاهلی در تفسیر آیات قرآن پرهیز میکردند. حتی امام علی7 بزرگترین شاعر عرب جاهلی (امروء القیس) را گمراه میخواند. با این وصف، اقوال گمراهان چگونه میتواند مستند قرآنی باشد؟ (نهجالبلاغه: کلمة 455).
3. توجه به سیاق نیز از مواردی است که امامان در تفسیر خود بهره گرفتهاند. در تفسیر علی بن ابراهیم قمی به نقل از امام صادق7 ذیل آیة شریفة «صبغة ا و من احسن من ا صبغة و نحن له عابدون»، صبغه به معنای «اسلام» است.
مرحوم طباطبایی، ذیل این آیه گفته است: سیاق آیات بر دعوت از اهل کتاب به پذیرش اسلام دلالت دارد (المیزان: ج 1، ص 315؛ و نیز ر.ک: صافی: ج 1، ص 289).
4. امامان در جایگاه روشنگران مسیر تفسیر قرآن به قرآن در لابهلای مباحث قرآنی خود، از استدلالهای عقلی ابا نداشتهاند. لزوم تدبر در آیات وحی که از آموزههای خود قرآن کریم است، از نظر امامان نیز مورد تأکید قرار گرفته است. دقت در تفسیر برخی آیات همچون آیة وضو (مائده (5): 6)؛ آیة قصر در سفر (نسأ (4): 101 و 102) به وسیلة امام باقر، آیه قطع ید (مائده (5): 38) از امام جواد7 یا آیة (اعراف (7): 7)، (بقره (2): 219) در بحث تحریم خمر که از امام موسی ابن جعفر7 رسیده و مواردی دیگر، نشان میدهد که امامان در پرتو عقل و تدبر در آیات، دقایق و ظرافتهایی را در تفسیر به کار گرفتهاند که به سان سرمشق و الگویی میتواند در تفسیر قرآن مورد استفاده قرار گیرد (ر.ک: کافی: ج 3، ص 30؛ المنار، ج 6، ص 226 و 227؛ من لایحضره الفقیه: ج 1، ص 278 و 279، حدیث 1266).
منابع
. ابن ابی جمهور احسائی: عوالی اللئالی، تحقیق مرعشی و مجتبی عراقی، قم، 1404 ق.
. ابن عطیه اندلسی: المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، بیجا، 1395 ق.
. ابن قتیبه: المعارف، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1407 ق.
. ابن ندیم: الفهرست، ترجمة محمدرضا تجدد، امیرکبیر، تهران، 1366 ش.
. احمد بن حنبل: مسند، استانبول، 1982 م.
. اصفهانی، ابو نعیم: حلیة الاولیأ، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1409 ق.
. بحرانی، سید هاشم: البرهان فی تفسیر القرآن، مؤسسه اسماعیلیان، قم.
. بهایی، بهأالدین: الوجیزه، چاپ سنگی ضمیمة درایه شهید ثانی.
. ترمذی، محمد بن عیسی: سنن الترمذی، استانبول، 1981 م.
. تفسیر فرات الکوفی، تحقیق محمد کاظم [محمودی] تهران.
. تفسیر منسوب به امام عسکری، منشورات امام مهدی، قم، بیتا.
. حاکم حسکانی، عبیدا بن احمد: شواهد التنزیل لقواعد التفصیل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، 1411 ق.
. حاکم نیشابوری، ابو عبدا: المستدرک علی الصحیحین، به اهتمام، یوسف مرعشی، بیروت، بیتا.
. حر عاملی، محمد بن حسن: وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، تحقیق ربانی شیرازی، بیروت.
. حکیم، محمدباقر: علوم القرآن، مجمع علمی اسلامی، تهران، 1403 ق.
. خطیب بغدادی، الکفایة فی علم الروایه، تحقیق احمد عمر هاشم، بیروت، 1406 ق.
. ذهبی، محمدحسین: التفسیر و المفسرون، بیجا، بیتا.
. سلیم بن قیس هلالی: اسرار آل محمد، ترجمة اسماعیل انصاری، قم، 1375 ش.
. شوشتری، قاضی نورا: احقاق الحق، تحقیق آیت ا مرعشی نجفی، قم.
. صدوق، محمد بن علی بن بابویه: توحید، مقدمه سید حسن خراسان، نجف، 1386 ق.
. صدوق، محمد بن علی بن بابویه: معانی الاخبار، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، 1361 ش.
. صدوق، محمد بن علی بن بابویه: من لایحضره الفقیه، به اهتمام موسوی خراسانی، بیروت، 1401 ق.
. صدوق، محمد بن علی: خصال، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، 1403 ق.
. صغیر، محمدحسین: المبادی العامه للتفسیر، قم، 1413 ق.
. صفار، محمد بن حسن: بصائر الدرجات، منشورات اعلمی، تهران، بیتا.
. طباطبایی، محمدحسین: المیزان فی تفسیر القرآن، موسسة اعملی، بیروت، 1393 ق.
. طباطبایی، محمدحسین: قرآن در اسلام، قم، 1361 ش.
. طبرسی، ابو منصور، احمد بن علی: احتجاج، تحقیق سید محمدباقر خراسانی، نجف، 1386 ق.
. طبرسی، فضل بن حسن: مجمع البیان، تحقیق هاشم رسولی محلاتی، یزدی طباطبایی، بیروت، 1408 ق.
. طبری، محمد بن جریر: جامع البیان عن تأویل آی القرآن، تحقیق محمود محمد شاکر، احمد محمد شاکر، دارالمعارف، مصر.
. طوسی، محمد بن حسن: امالی، تحقیق سید حسن موسوی خراسانی، قم، 1414 ق.
. طیب، عبدالحسین: اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، 1393 ق.
. عبده، رشید رضا: تفسیر المنار، بیروت، افست، بیتا.
. عروسی حویزی، عبدعلی: نور الثقلین، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، افست قم.
. عک، عبدالرحمن: اصول التفسیر و قواعده، دارالنفائس، بیروت، 1406 ق.
. عیاشی سمرقندی، محمد بن مسعود: التفسیر، تحقیق، قسم الدراسات الاسلامیه، قم، 1421 ق.
. غزالی، ابو حامد: احیأ علوم الدین، دار الفکر، بیروت، [بیتا].
. فیض کاشانی، محمد بن مرتضی: الصافی فی تفسیر القرآن، تحقیق محسن حسینی امینی، تهران، 1419 ق.
. قاسم پور، محسن: جریانشناسی تفسیر عرفانی، انتشارات ثمین، تهران، 1381 ش.
. قرطبی، محمد بن احمد: جامع لاحکام القرآن، تحقیق، محمد عبدالقادر عطا، بیروت، 1408 ق.
. کلینی، محمد بن یعقوب: الکافی، تحقیق علی اکبر غفاری، تهران، 1388 ق.
. کلینی، محمد بن یعقوب: کافی، با ترجمة و شرح جواد مصطفوی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بیت، بیتا.
. مجلسی، محمدباقر: بحارالانوار، انتشارات الوفأ، بیروت، 1404 ق.
. محسن امین: اعیان الشیعه، دارالتعارف، بیروت، 1380 ق.
. مشهدی، محمد بن محمدرضا قمی: کنز الدقائق و بحر الغرائب، تحقیق حسین درگاهی، وزارت ارشاد، 1411 ق.
. معرفت، محمدهادی: التفسیر و المفسرون فی ثوبه القشیب، مشهد، 1418 - 1419 ق.
. مفید، محمد بن محمد: امالی، تحقیق علی اکبر غفاری، قم، 1403 ق.