اژدهاکشی از کنش های ویژه پهلوان برای اثبات پهلوانی است و در منظومه های حماسی ایرانی، پهلوانان زیادی به ستیز با اژدها می روند و او را می کشند. این کنش را می توان بر پایه دیدگاه های گوناگون بررسی کرد. این پژوهش، کنش یادشده را بر پایه دیدگاه دومزیل در نوشتار «خدایان سه کنش» تحلیل می کند و نشان می دهد که اژدهاکشی رستم و اسفندیار به ویژه در هفت خان های آنان، ویژگی های برجسته ای دارد. نخستین ویژگی هر دو داستان، دگردیسی اسطوره اژدهاست. در هفت خان رستم، دیگر اژدها، موجود مار مانند شناخته شده نیست، بلکه دیوی است که کنش اژدهاگونه دارد؛ یعنی هستی و زندگی شاه ایران و سپاهیان را در تاریکی مرگ به بند می کشد و پهلوان باید آن را رها کند. اسفندیار نیز در هفت خان ناگزیر است برای رهانیدن «زن» یعنی نماد و سرنمون باروری و هستی ناب، هفت گدار سخت را پشت سر بگذارد تا بتواند آنان را از چنگال اژدها برهاند و با خود باروری و برکت به همراه آورد. در نهایت می توان گفت که پهلوان با گذر از هفت خان، اژدها را نابود می کند و این کنش او، پدیدآورنده باروری و مانایی هستی و زیستن می شود.