تصویر در زبان باز می تابد و زبان پدیده ای اجتماعی است. به این اعتبار، تصویر همواره، ابزار بیان تجربه های اجتماعی گوینده است. اگر چه می توان تجربه ها را از رهگذر زبان ارتباطی انتقال داد، تصویر هم انتقال پیام را آسان و هم تأثیرگذاری آن را دو چندان می کند. شفیعی کدکنی، شاعری را از دهه چهل، یکی از دهه های پرتنش جامعه، آغاز کرد و به سرعت سردرگمی های اندیشه و بیان را پشت سرگذاشت و توانست در قلمرو شعر معاصر فارسی، جایگاهی رفیع بیابد، او نه تنها شاعر؛ بلکه محقق و شعر شناسی کم نظیر است. بنابراین هم در اعتلای فرم شعر، گام های موثری برداشت و هم به دلیل تجربه های زندگی، محتوای شعر را برای رهایی اندیشه مخاطب غنا بخشید. شفیعی در تحقیقات خویش بیش از هر چیز بر ساختار زبان شاعرانه، چه در شعر و چه در نثر، به ویژه نثر صوفیانه، تأمل کرده است. اما در همه حوزه هایی که به مثابه قلمرو تحقیق برگزیده، جانب جامعه شناسی آن را در نظر داشته است. زیرا به درستی بر این باور است که شعر برای خلوت و تنهایی نه؛ بلکه برای ائتلاف مردم و اعتلای فکری آنان سروده می شود. مقاله حاضر با بررسی برخی از تصاویر اجتماعی سروده های او در هزاره دوم آهوی کوهی بر آن است که جامعه گرایی او را در شعر باز نماید و گوشه هایی از عواطف انسانی و اجتماعی او را درباره جامعه دگرگون شده و راه گم کرده، نشان دهد. اطلاعات مربوط به مقاله با روش کتابخانه ای جمع آوری شده و داده های تحقیق با بهره گیری از روش کیفی تحلیل شده است