در مقاله حاضر ابتدا به پدیده پربسامدی واژگانی، و سپس به طور خاص به حضور پربسامد دو واژه «دل» و «عقل» در ادبیات عرفانی، در دو حوزه مطالعاتی زبان فارسی و فرانسه پرداخته شده است. با توجه به بسامد بالای این دو واژه در متون و منابع زبان شناختی عرفانی و نیز زبان عمومی، و با نظر به گستردگی لایه های معنایی آن ها، و همچنین نقش کلیدی که در درک مفاهیم عرفانی ایفامی کنند، جایگاه معناشناختی این دو واژه در دو جامعه زبانیِ فارسی و فرانسه برجسته وتحلیل و بررسی شده است: به کمک نگاه تفسیری برخی اندیشمندان حوزه عرفان اسلامی، ارتباطِ معنادار میان جایگاه شناختی این واژگان با پربسامدی شان به خوبی نشان داده شده-است: پربسامدی می تواند نشانه ای از جایگاه شناختی پایه ای و کلیدی یک واژه در کاربرد آن توسط کاربران یک زبان باشد و می تواند پژوهشگر را به سمت معانی جدید هدایت نماید.