استفاده از نقش مثبت و منفی شخصیت زن در ادبیات و آثار زبان فارسی همواره مورد توجه اهل ادب بوده است. زن در آثار نظم، گاه با چهره رمزآلود و عرفانی به تصویر کشیده شده است و گاه تنها خصلت های زمینی را آشکارمی کند. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی جلوه های ادبیات عرفانی در آثار جامی با تکیه بر نقش زن در سه مثنوی «لیلی و مجنون، سلامان و ابسال و یوسف و زلیخا» بپردازد. تحقیق پیرامون سیمای زن در این مثنوی ها بیانگر آن است که جامی با ارائه تصاویر زن ستیزانه و زن ستایانه در هر سه داستان، از شخصیت زن برای تبیین مضامین عرفانی بهره برده است و زنان در این مثنوی ها رمز و نمادی عرفانی محسوب می شوند؛ چنانچه زلیخا، نماد و رمز سالکی است که از پل عشق مجازی به عشق حقیقی می رسد؛ لیلی، سمبل عشق الهی، و ابسال، مظهر تنِ شهوت پرستی است که میل به تعالی از راه کمالات عقلی را دارد.