هدف: تعلیم و تربیت دختران در جامعه ایرانی با موانعی بسیار روبرو بوده است. گروه های فشار و نهادهای سنتی به آن روی خوش نشان نمی دادند و این عدم رضایت به صورت فرهنگ غالب درآمده، به بدنه جامعه سرایت کرده بود. در این میان، نهادهای دولتی نیز با فضای فکری حاکم همسو بوده و وظیفه دولت بودن خود را در این باره فراموش کرده بودند. روش: در این تحقیق با مرور کتاب هایی که راجع به اشخاص و جریان های مربوط نوشته شده اند، از دریچه چند سند، این موضوع مورد بررسی و کاوش قرار گرفته است.یافته ها: تعلیم و تربیت دختران، حرکت کردن بر روی لبه تیغ بود. کوچکترین لغزش یا برداشت سوئی می توانست تا مدت ها این جریان را با خطر انحلال یا تعلیق مواجه کند، که یک نمونه آن در این مقاله آمده است. نتیجه گیری: نهادهای دولت ی و دست گاه ه ای مدی ریتی نیز در مواق عی به جای روشن گری و حرک ت بر روی م رزها، دن باله رو ع وام ش ده و یا از ت رس آن ها، خ ود مانع گست رش تعلیم و تربیت دختران می شدند.