رئالیسم، در مفهوم عام به معنی علاقه و تمایلی بنیادین به عین موضوع خارج از ذهن است و از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول داشته است. ارسطو در هنر شاعری، آثار هنری را محاکات از طبیعت دانسته است و پس از او همواره این اندیشه با فراز و فرودهایی تداوم یافت، تا آنکه در سده نوزدهم، نخست در فرانسه و سپس در دیگر کشورها مکتب و جنبشی پدید آمد که در پی تثبیت اصول و مبانی رئالیسم بود. نویسنده رئالیست در قلمرو ادبیات داستانی همواره با ترفندهای روان شناختی مجاب کننده ای، انگیزه های درونی و بیرونی کنش شخصیت های داستان را در عرصه زندگی فردی و اجتماعی به تصویر می کشد. در این پژوهش پس از توضیح و تبیین رئالیسم، چه در مفهوم عام آن، و چه به مثابه مکتبی معروف در سده نوزدهم، مبانی و ساختار رئالیسم و انواع مهم آن در ادبیات داستانی نقد و بررسی شده است.