آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۱

چکیده

هدف: هدف پژوهش حاضر، فراتحلیل کمی پژوهش ها پیرامون دروس معارف اسلامی دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی کشور بود. روش: رویکرد پژوهش کمی و روش پژوهش فراتحلیل بود. جامعه آماری کلیه پژوهشهای انجام شده پیرامون دروس معارف اسلامی در بازه زمانی 1392تا 1399بود.نمونه آماری کلیه پژوهش هایی بودند که واجد شرایط مفروضات فراتحلیل کمی بودند.ابزار اندازه گیری چک لیست سنجش معیارهای مقالات واجد شرایط جهت فراتحلیل بود.برای تعیین اعتبار ابزار، چک لیست در اختیار سه نفر از متخصصان سنجش و اندازه گیری که سابقه حداقل یک پزوهش فرا تحلیل را داشتند،قرار گرفت و روایی ابزار مورد تأیید قرار گرفت. برای تحلیل سؤالات از آزمون ناهمگونی مطالعات، شاخص g هگز و مدل ثابت و تصادفی استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار CMA 3 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: بر اساس نتایج آزمون ناهمگونی مطالعات، فرض صفر ناهمگونی مطالعات تایید گردید. همچنین مقدار شاخص I2 نشان دهنده اثر ناهمگونی مطالعات بر 97/33درصد از تغییرات کل بود. اندازه اثر و Z محاسبه شده برای 15 متغیر از 22 متغیر در سطح آلفا 05/0 معنادار بود. بیشترین اندازه اثر بر اساس شاخص g هگز مربوط به متغیر نگرش دینی دانشجویان ، با اندازه اثر 488/1 و پس از آن مربوط به متغیر استاد با اندازه اثر 450/1 و پس از آن ارتباط متقابل استاد دانشجو با اندازه اثر 215/1بود. اندازه اثر کلی برای همه مطالعات در مدل ثابت و تصادفی در سطح متوسط بود که بیانگر ارتباط متغیرها با اثربخشی دروس معارف بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، سه عامل نگرش دینی، استاد و ارتباط متقابل استاد و دانشجو بیشترین اندازه اثر را در اثربخشی این دروس دارا بودند.لذا بر اساس نتایج فراتحلیل و با تمسک بر عوامل شناسائی شده مرتبط با اثربخشی برنامه درسی دروس معارف اسلامی،ضرورت باز اندیشی و تحول دربرنامه درسی دروس معارف اسلامی باید همواره یکی از دغدغه های اصلی سیاست گذاران و طراحان برنامه درسی معارف اسلامی باشد.

تبلیغات