زیگموند فروید به عنوان اولین روانشناس مطرح کننده ایده ناخودآگاه به مثابه مخزنی برای ذخیره افکار، امیال، آرزوها و احساسات فروخورده، در تأملات خود از فرایندی روانی با عنوان «فانتزی» یاد می کند که وظیفه اصلی آن کنترل اضطراب ها و تعارض های درونی افراد است. فانتزی هایی که خاستگاه آنها همان امیال و آرزوهای ذخیره شده در ناخودآگاه است و کارکرد اصلیشان نیز انکار واقعیت های بیرونی و فراهم آوردن شرایطی انتزاعی برای ارضای ذهنی این امیال و آرزوها. برخی از این فانتزی پردازی ها به شکل ناآگاه اند و برخی نیز حالتی آگاهانه دارند. یعنی فردی که در واقعیت از برآورده کردن خواسته هایش عاجز می ماند، در عالم رؤیا شرایطی را برای احساس کاذب ارضای امیالش مهیا می سازد؛ همان ترفندی که «طاطا»، شخصیت اصلی رمان «بانوگوزن»، برای خالی کردن خشم خود از آن بهره می جوید. رمان «بانوگوزن» اثر مریم حسینیان ازجمله آثار داستانی معاصر است که پس از انتشار مورد توجه طیف متنوعی از خوانندگان و منتقدان قرار گرفت؛ رمانی که محور اصلی آن فانتزی پردازی های ذهنی شخصیت اصلی در ذهن و البته تأثیرات این نوع فانتزی پردازی در زندگی واقعی او و اطرافیان است. توفیق رمان یادشده در میان مخاطبان و همچنین نگاه ویژه نویسنده به مفهوم فانتزی روانی در طراحی روایت، سبب شد تا در این مقاله که به شکل تحلیلی- توصیفی نوشته شده است، سرگذشت شخصیت اصلی، خاستگاه های گرایش به فانتزی و ویژگی های این فانتزی پردازی و نسبت آن با خشم درونی این شخصیت بررسی و تحلیل شود. نتایج نشان می دهد که خشم منبعث از گذشته پرمسئله «طاطا» در کنار خشمگینی از شرایط بارداری ناخواسته، باعث می شود که او با استفاده از ظرفیت های نمادین گوزن همچون خشم، غیرت، چالاکی، بی رحمی و نرینگی، به تسویه حساب با مقصران شرایط زندگی اش بپردازد؛ خشمی مخرّب که درنهایت آثار منفی اش متوجه خود «طاطا» نیز می شود.