تطورات مفهومی اقتدار در بستر گفتمانی حقوق عمومی
آرشیو
چکیده
اقتدار به عنوان آموزه ای ضروری و حیاتی برای تولد و بقاء یک دولت، فهمی است که در هر یک از گفتمان ها و بسترهای حکمی «پیشامدرن»، «مدرن» و «پسامدرن» با قرائت هایی متفاوت روبرو شده است. اساساً پرسش اقتدار، به این تقریر که چه قدرتی حق فرمان راندن بر مردم را دارد و نقش مردم در اعطا و سلب مشروعیت به قدرتِ مندرج در یک فرد و یا نهاد، سوالی است که اساس حقوق عمومی را صورتبندی می کند. این نوشته در صدد آن است که با تفکری تحلیل و در نهایت هنجاری به تحلیل اقتدار پرداخته و در عمقِ بیان تفاوت های میان اقتدار در هر یک از گفتمان ها، به مدلی جدید برای بازاندیشی در خصوص اقتدار دست بیابد. نهایتاً نوشته حاضر از این ایده و نظریه دفاع می کند که بدل از بررسی گفتمانی، تحلیل کلامیِ اقتدار، مطلوب است که در عینِ تضمین حقوق و آزادی های دموکراتیک، توجیهات بنبادینی برای مشروعیت قدرت دربردارد.Conceptual developments of authority in the discourse context of public law
Authority as a necessary and vital doctrine for the birth and survival of a state is an understanding that has faced different readings in each of the "pre-modern", "modern" and "post-modern" discourses and judgment platforms. Basically, the question of authority, in terms of what kind of power has the right to command the people and the role of the people in granting and delegitimizing the power contained in an individual or institution, is a question that formulates the basis of public law. This article aims to analyze authority with an analytical and ultimately normative thinking, and in the depth of expressing the differences between authority in each of the discourses, achieve a new model for rethinking about authority. Finally, the present article defends this idea and theory that instead of discursive analysis, verbal analysis of authority, it is desirable to include Benbadin justifications for the legitimacy of power while guaranteeing democratic rights and freedoms.