آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۶

چکیده

تحلیل های بدیعی که در دهه های گذشته برای بررسی استعاره از جانب معناشناسان شناختی، در قالب استعاره مفهومی و طرح واره های تصوری به دست داده شده است، تمایز آشکاری با شیوه های سنتی بررسی استعاره دارد. در این سازوکار، احساسات بشری ب ه مثاب ه اجسام تصویر می شوند؛ به گونه ای که مفهوم انتزاعی حس در قالب پدیده ای واجد هستی تجلی می یابد. در همین راستا، پژوهش حاضر درصدد آن است تا ابزارهای بیان استعاری مفهوم غم را در قالب تجلیات عینی در اشعار یدالله بهزاد و محمدجواد محبت تحلیل نماید. نتایج پژوهش حاضر که با روش توصیف و تحلیل به انجام رسیده است، نشان می دهد که عینی سازی مفهوم غم در آثار هر دو شاعر با استفاده از جاندارانگاری، مکان مندی، عناصر طبیعت و اشاره به پدیده های قابلِ خوردن و آشامیدن صورت گرفته است. همچنین، وجود دو طرح واره اختصاصی «زمان» و «آفت» در شعر بهزاد، مؤید این مسئله است که وی غم را با تنوع بیشتری تجربه کرده است. استعمال طرح واره های مشترک در آثار هر دو شاعر نیز می تواند از اشتراکات فکری و زبانی کسانی حاکی باشد که در بطن یک فرهنگ پرورش یافته اند. بنابراین، نتیجه می گیریم که مشابهت و تنوع در آثار ادبی، نتیجه اشتراکات و تفاوت های محیط، فرهنگ، دین و ویژگی های شخصی و شخصیتی سراینده های آن هاست.

Comparison of Approaches to Conceptualizing Grief in the Poems of Mohammad Javad Mohabbat and Yadollah Behzad

Metaphor is among those phenomena whose conception has been basically revisited by cognitive linguists. Being elaborated on in terms of conceptual domains and image schemata, metaphors are now defined not just as a literary device, as it was thought of in traditional approaches, but as a linguistic means for the expression of abstract ideas on the basis of embodied experiences. Adopting a cognitive approach, the present study seeks to identify the tools that are employed by Yadollah Behzad and Mohammad Javad Mohabat for metaphorical reflection of grief in their poetry. Detailed analyses of our data demonstrate that in the works of both poets the notion of grief has been metaphorically expressed via animism, placeness, and also referring to natural components and comestible phenomena. The shared mechanisms one can find in both poets’ works hint to the shared experiences that both poets might have had in their life. Moreover, the fact that Behzad has used other notions like “time” and “downfall” in his poetry shows that he has perceived grief in a variety of other experiences as well.

تبلیغات