نقد کهن الگویی متون ادبی، از منظر انسان شناسی و معرفت شناسی از آن رو که عمق و ژرفای اندیشه شاعر یا نویسنده را نشان می دهد، نقدی ارزشمند به شمار می آید. نظامی، شاعر بزرگ ایرانی، جزو معدود داستان پردازانی است که بر ویژگی های روانی شخصیت های داستانش تأمل می کند و ایستایی و پویایی آنان را در پیوند با «آنیما و آنیموس»، توضیح می دهد. در این مقاله شخصیت های اصلی دو داستان، خسرو و شیرین و لیلی و مجنون، با بهره گیری از نظریه کهن الگویی یونگ، که خود بخشی از نظریه فردانیت اوست. برای بازنمود تأثیر طبیعت زنانه مردان و طبیعت مردانه زنان بر روان آنان، بررسی شده است. اطلاعات مربوط به موضوع با استفاده از روش کتاب خانه ای به دست آمده و سپس با بهره گیری از روش تحلیلی توصیف شده است. این دو داستان نشان می دهند که نظامی، بی آن که از نظریه های یونگ آگاهی داشته باشد، همسو با او، بر نقش زنان در ایجاد تحول در شخصیت مردان، تأکید ورزیده است. این پژوهش نشان می دهد که زنان داستان، شیرین و لیلی، البته با تفاوت های چشم گیری که در آن ها دیده می شود، توانسته اند، مردان خود را چنان متحول نمایند که در انتهای داستان، به انسان هایی متفاوت با آن چه در آغاز بوده اند، تبدیل یابند.