آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۰

چکیده

سنّت تفسیری در طول قرن ها، با نوآوری و بالندگی در حوزه رویکردهای خود همراه بوده است. باقی ماندن مسائل پاسخ نیافته و ظهور مسائل نوپدید در حوزه مطالعات قرآنی، سبب شده تا ضرورت تکاپو برای دست یافتن به رویکردهای نو در فهم قرآن همچنان تا روزگار معاصر احساس شود. رویکرد ساختارگرایانه در تفسیر سوره های قرآن، که هر سوره قرآن را به مثابه یک متن منسجم و دارای ارتباط نظام مند بین اجزاء می نگرد، یکی از رویکردهای نوپدید در حوزه تفسیر قرآن است که علیرغم طی مسیر بالندگی خود، هنوز نیازمند تقویت و پالایش پایه های نظری خود است. نوشتار حاضر نگاهی نقّادانه به اشکالات مطرح از سوی مخالفان این رویکرد دارد و به تحلیل انتقادی موانع این رویکرد در ساحت نظری، که صحّت و قابلیّت پذیرش این رویکرد را به چالش می کشند، پرداخته است. از بین رفتن قرائن فرهنگی و زبانی عصر نزول قرآن، عدم انطباق چینش آیات قرآن بر ترتیب نزول، توقیفی نبودن چینش قرآن و فقدان پشتوانه های قرآنی و روایی از جمله مهم ترین اشکالات حوزه نظری رویکرد تفسیر ساختارگرایانه در دیدگاه منتقدان آن تلقی می شوند. نتیجه این تحلیل حاکی از آن است که برخی از این موانع اختصاص به رویکرد ساختارگرایانه در تفسیر قرآن ندارند، بلکه تمام رویکردهای تفسیری را نشانه رفته اند. همچنین این مطالعه ضرورت تقویت برخی از مبانی رویکرد ساختارگرایانه در تفسیر مانند توقیفی بودن چینش سوره های قرآن را روشن می سازد و با تأکید بر لزوم تبیین و ترویج پژوهش های نوین صورت گرفته در این حوزه، مبانی نظری این رویکرد تفسیری را مستحکم و قابل دفاع می داند.

تبلیغات