آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۹

چکیده

موضوع «خود» و «دیگری» به یک معنا گویای مجادلات ذهن گرایی- تجربه گرایی در فلسفه معاصر غرب است. در این مجادلات گاه زمینه توجه به موضوع «دیگری» و گاه به فراموشی سپردن آن و حتی سیطره بر او فراهم می شد، اما با ظهور اگزیستانسیالیسم، موضوع «دیگری» و تأکید بر نقش آن در شناخت «خود»، مقام ثابتی در تفکر فلسفی و سپس اندیشه سیاسی پیدا کرد. فلاسفه اگزیستانس هرچند موضوع «دیگری» را از منظر وجودی مورد توجه قرار داده اند، اما از آنجا که با اصل نظام مندی اندیشه چندان موافق نیستند و نظام مندی را نوعی سیطره بر انسان می دانند، بنابراین موضوع «دیگری» و مواجهه «خود» با آن، صورت بندی مشخصی در اندیشه آنان ندارد، در حالی که صورت بندی این موضوع می تواند آموزه-های روشنی را برای دفاع از رابطه مطلوب میان انسان ها ارائه دهد. در این مقاله فرض شده است اندیشه مارتین بوبر، هرچند در ادامه سنّت فلسفی اگزیستانسیالیسم مطرح می شود، اما وی با بهره گیری از سایر نحله های فلسفی و همچنین تأثیرپذیری از عرفان یهود، و با تأسیس «فلسفه گفتگویی»، صورت بندی نسبتا روشنی از چگونگی مواجهه مطلوب با «دیگری» ارائه می کند. این مقاله با بررسی رویکردهای مختلف به رابطه «خود» و «دیگری» سعی می کند الگویی نظری را بر مبنای آراء بوبر جهت بررسی امکان یا فقدان باهم بودگی و اصالت دادن به «دیگری» در شناخت «خود» در اندیشه یک متفکر، ارائه دهد

تبلیغات