بحث زنان و محوریت آن ها در آثار ادبی از مسائل مهمی است که طی دو قرن اخیر، توجه عده زیادی از پژوهشگران را در عرصه های مختلف اجتماع، فرهنگ، سیاست و حتی ادبیات به خود معطوف کرده است منظور از نقد فمینیست یا نقد زن محور، صرفاً پرداختن به شورش زنان علیه مردان و یا مردانه عمل کردن آن ها در آثار نیست، بلکه گاه به تصویر درآوردن خشونتهای یک مرد را علیه زن به تصویر می کشد. در این جستار کوشیده ایم تا به بررسی زمینه های برجسته فکری رمان نقره دختر دریای کابل اثر حمیرا قادری با توجه به رویکردهای چهارگانه نقد "الن شوالتر" اعم از رویکرد زیست شناختی، فرهنگی، روانکاوانه و زبانی بپردازیم. رمان نقره دختر دریای کابل به سیر تاریخی سرزمین افغانستان در بازه ای بیش از نیم قرن در سالهای 1880 میلادی تا 1940 میپردازد. قادری با استفاده از شگردهای زنانه به خوبی از عهده برجسته سازی مسائل زنان رنج کشیده افغانستان در این رمان برآمده است و توانسته رمان خود را به عنوان اثری تأثیرگذار عرضه کند.