آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۷

چکیده

مقاله پیشِ رو قصد دارد به بررسی میزان تأثیرگذاری ترجمه ها در بیگانه نمایی گفتمان نقد و نظریه ادبی در ایران بپردازد. نظریه های جدید ادبی در ایران گاه با مخالفت هایی رو به رو بوده اند. این نظریه ها گاه به بیگانگی با سنت نقد ادبی ما و گاهی به نامفهومی و پیچیدگی متهم شده اند. جدا از دشواریِ بنیادین نظریه های ادبی و پیش زمینه هایی که دانستن شان باز هم فهم نظریه ها را دشوارتر می کند، به نظر می رسد گاهی ترجمه ها در دامن زدن به پیچیدگی و دشواری این نظریه ها سهیم بوده اند. «لحنِ ترجمه» به عنوان یکی از عناصر اساسی ترجمه، همواره برای نظریه پردازان و منتقدان این حوزه اهمیت داشته است. این گروه برآنند که مترجمان گاه با انحراف از لحنِ متن مبدأ و فراتر بردن سطح آن از سطح فهم عموم مخاطبان، می توانند در انحصاری کردن و خصوصی سازیِ یک حوزه دانشی نقش مهمی ایفا کنند و بدین طریق بر اقتدار گفتمان آن حوزه بیفزایند. در این مقاله با ارائه نمونه هایی از ترجمه های مربوط به نظریه های ادبی کوشیده ایم نشان دهیم که انحراف از لحنِ متنِ مبدأ (از طریق افراط در سره گرایی، کهن گرایی یا عربی گرایی) چگونه می تواند به ابزار تفوّق گفتمانی، اعمال قدرت بر مخاطبان و مقهورسازی ایشان تبدیل شود

تبلیغات