اندیشمندان مسلمان همواره با شیوه های مختلف از دین دفاع کرده اند. اقبال لاهوری یکی از همین اندیشمندان است که تکاپوی بسیاری نمود تا دین را در عصر جدید احیاء و بازسازی کند. این پژوهش با شیوه توصیفی - انتقادی سعی می کند روش کلامی اقبال در دفاع از دین را واکاوی نماید. یافته های پژوهش مشخص کرد که اقبال در وجه سلبی دستگاه کلامی خود، شیوه «فلاسفه اسلامی» و نیز «کلام سنتی اسلامی» در دفاع از آموزه های دینی را ناتمام و بلکه نادرست می داند. عقلانی محض بودن و فقدان شورانگیزی این دو دانش، عامل این رویگردانی است. اقبال در وجه ایجابی اندیشه اش سعی کرده است از طریق «تجربه دینی» -که قرابت معنایی با «شهود عرفانی» دارد- از دین دفاع کند. او یقین دارد که تنها همین روش، ابزار مناسب و هم گرا با نیاز بشر امروزین و مطابق با خواست قرآن است. پژوهش حاضر در قسمت نقد نشان داده است که اقبال شناخت عمیقی از تراث اسلامی نداشته است و شیوه کلام پژوهی وی قوت لازم در دفاع از دین را ندارد