«ادوار سعید» در اثر مهم «شرق شناسی»، آنچه را غرب به عنوان «شرق» معرفی کرده است فضایی ساخته و پرداخته می داند که ارتباط چندانی به واقعیتِ شرق ندارد. هدف از برساختن شرق ایجاد تمایز میان شرق و غرب است و بیشتر برای غرب مصرف دارد تا شرق. اما «ادوارد سعید» در انتهای کتابش به این موضوع اشاره می کند که شرقی نیز در نهایت برتری غرب را می پذیرد و به آن گردن می نهد. در این پژوهش به آثار شرق شناسانی که به دنبال برساختن یک «دیگری» برای غرب بودند نمی پردازیم بلکه با استفاده از روش تحلیل گفتمان، آثار نویسندگان داخلی دوره قاجاریه درخصوص منطقه کرمانشاه را تحلیل می کنیم تا نحوه بازنمایی منطقه و میزان تأثیرپذیری آنها را از روش شرق شناسی بسنجیم. با تحلیل این آثار به این نتیجه می رسیم که نویسندگان داخلی در گفتمان شرق شناسی فرو رفته و از ابزار شرق شناسان استفاده کرده اند، به گونه ای که خود را در مرکز قرار داده و مردم منطقه را به حاشیه رانده اند و به این فرودستان اجازه روایت کردن خود را نداده اند. مقاله نشان خواهد داد که شاخص های مرسوم شرق شناسی از قبیل غرب محوری، دیگری سازی، منفی سازی، ذات انگاری و... در میان متون داخلی در خصوص فرهنگ، زبان و مذهب مردم کرمانشاه کاربرد داشته است و استعمار و استبداد مسیر مشابهی در معرفی مردم طی کرده اند. روایت های ارائه شده یک طرفه و غیریت سازند و برای مردم در تعیین سرنوشت خود جایگاهی قائل نیستند.