یکی از مباحث دیرین و مهم اندیشه وران قرآنی مسلمان، بحث روش های تفسیری است. از دیدگاه آنان، اصلی ترین روش های تفسیری سه روش «<em>قرآن</em> به <em>قرآن</em>»، «روایی» و «عقلی» است. «تفسیر اجتهادی» نیز ترکیبی از این سه روش اصلی است. خاورپژوهان معاصر نیز به بحث روش های تفسیری توجه ویژه ای داشته اند. ژیلیو از جمله همین خاورپژوهان، ضمن تألیف آثار متنوعی در حوزه <em>قرآن</em>، به صورت ویژه به بحث مشروعیت روش تفسیر اجتهادی پرداخته و انتقاداتی را در این باره مطرح کرده است. انتقادات ژیلیو در چهار محور است: 1 شکل گیری تفسیر اجتهادی به اواخر سده دوم مربوط است. 2 در همین زمان، اندیشمندان اسلامی با تفسیر اجتهادی مخالفت کردند. 3 روایات با تفسیر اجتهادی مخالف اَند. 4 <em>قرآن</em> موافقتی با تفسیر اجتهادی نکرده است. اما پاسخ اجمالی این انتقادات، به این ترتیب است: 1 شکل گیری روش تفسیر اجتهادی، مربوط به سال های آغازین سده نخست است. 2 مخالفت با این روش تفسیری نیز از همان سده نخست آغاز شده است. 3 بسیاری از روایات موافق روش تفسیر اجتهادی هستند. 4 آیاتی از <em>قرآن</em> به صراحت موافق این روش تفسیری هستند.