آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

رویکرد تئوری خطا را ابتدا جی ال مکی در اخلاق مطرح کرد و سپس کسانی چون ریچارد جویس با گونه ای اصلاح و تعدیل از آن حمایت نمودند. در اهمیت این تئوری همین بس که برخی از صاحب نظران موج جدید واقع گرایی که از دهه های اخر قرن بیستم شروع شده را واکنشی به این تئوری و تلاشی برای خروج از تنگناهایی می دانند که مکی برای ابژکتیویست ها در اخلاق ایجاد کرده است. در یک جمله طرفداران تئوری خطا بر آنند که گزاره های اخلاقی گو اینکه توصیف گرند و از واقع حکایت دارند با این همه همواره کاذب اند چون خاصه هایی که این گزاره ها بر ان دلالت دارد در خارج موجود نیست. این تئوری دارای دو حیث ایجابی و سلبی است. جنبه سلبی آن به وجود شناسی یا ما بعد الطبیعه اخلاق مربوط می شود. از این جنبه حامیان تئوری خطا همچون دیگر کسانی که به واقع گرایی اعتقادی ندارند وجود حقایق اخلاقی را نفی می کنند. جنبه ایجابی جنبه سمنتیکی و زبان شناختی آن است و می گوید مفاهیم اخلاقی دال بر امور واقعی خارجی است و جملات اخلاقی حکایت گرند و کاربران نیز زبان اخلاق را به این قصد به کار می برند. لذا این تئوری در چالش میان واقع گرایی و نا واقع گرایی موضعی میانه بر می گزیند از یک سو همچون واقع گرایان ارزش صدق جملات اخلاقی را می پذیرد اما از دیگر سو در طرد و نفی واقعیات ابژکتیو اخلاقی با ناواقع گرایی اخلاقی همراه و هم رای است.

تبلیغات