نظریهپردازی در رشتههای مختلف علوم اجتماعی از برخی ویژگیهای مشترک برخوردار است. نظریههای مطرحشده توسط جامعهشناسان، به جای اینکه صرفاً به عنوان نظریه جامعهشناختی تلقی شوند، به عنوان نظریه اجتماعی شناخته میشوند. اگرچه اصطلاح نظریه جامعهشناختی به شکل بهتری میتواند ویژگیهای رشتهای را انعکاس دهد، اصطلاح نظریه اجتماعی، نقش بسیار مهم اصول جامعهشناختی در کار سایر عالمان اجتماعی را مورد تأکید قرار میدهد. جامعهشناسی، ایدههایی بنیادین برای مفهومسازی از امر اجتماعی فراهم میآورد اما همواره نیازمند همکاری خلاقانه با سایر رشتههای علوم اجتماعی است. بدین ترتیب، کشیدن مرزهای فکری سفت و سخت گرداگرد رشتههای مختلف علوم اجتماعی، ناممکن است.
به باور نویسنده کتاب (جان اِسکات، استاد جامعهشناسی دانشگاه پلیموث و نویسنده کتابهایی مانند ساختار اجتماعی (2000)، قدرت (2001) و نظریه اجتماعی (2006))، نظریهپردازی در جامعهشناسی و دیگر علوم اجتماعی، با کاربست هشت اصل عمده تحلیل جامعهشناختی امکانپذیر میشود: فرهنگ، طبیعت، نظام، فضا- زمان، ساختار، کنش، ذهن و توسعه. جامعهشناسان میتوانند با ترکیب این اصول در یک چارچوب واحد، از تفاوتهای ساختگیِ نظری و رشتهای فراتر روند.