مدل سازی معادله ساختاری به عنوان یک روش چندمتغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها، به تدریج در حال گسترش است. هدف اصلی از نگارش مقاله ی حاضر، علاوه بر معرفی عمومیترین روشهای برآورد حجم نمونه قابل قبول به لحاظ علمی (توان آزمون قابل قبول و دقت در برآورد پارامترهای آزاد) که بتوان به نتایج حاصل از برآورد پارامترهای آزاد مختلف در یک مدل اعتماد کرد، معرفی معیارهای و روشهایی است که پژوهشگران اجتماعی می توانند از آنها برای برآورد حجم نمونه و همچنین ارزیابی کفایت حجم نمونه مورد مطالعه بهره گیرند. استفاده از قواعد کلی و به عبارت دیگر، قواعد سرانگشتی، برای برآورد حجم نمونه در حال حاضر عمومیت دارند. اینکه این روشها کدامند یکی از پرسشهایی که در متن حاضر تلاش شده است تا بدان پاسخ داده شود. با این حال و با وجود داشتن برخی مزایا، نظیر سهولت، استفاده از این قواعد دارای برخی نواقص است که بیتوجهی به آنها میتواند پژوهشگر را به نتایج نادرستی هدایت کند. یکی از مهمترین ایرادهای استفاده از این روشها آن است که محقق اغلب نمیتواند مطمئن باشد در شرایط خاصی که مدل خود را آزمون کرده است آیا حجم نمونهای که برای برآورد پارامترهای مختلف از یک سو و آزمون کلیت مدل از سوی دیگر مورد تحلیل قرار گرفتهاند به اندازه کافی بزرگ بوده است یا خیر. چنین وضعیتی، بویژه به هنگامی که مدل تدوین شده به لحاظ تعداد متغیر مشاهده شده، تعداد سازهها و تعداد پارامترها مدلی پیچیده است و مفروضههایی نظیر نرمال بودن چندمتغیره نقض میشود با وضوح بیشتری خودنمایی میکند. بهرهگیری از روش ساتورا ساریس که بر مبنای برآورد توان آزمون و تفاوت کای اسکوئر (مقایسه یک مدل آشیان شده در مدل مادر) قرار دارد و همچنین بهرهگیری از روش مونت کارلو که بر مبنای دقت برآورد پارامترهای آزاد قرار دارد، از جمله روش هایی هستند که پژوهشگران میتوانند از آن برای ارزیابی کفایت حجم نمونه بهره بگیرند.