تحلیل تاریخى تورم و کاهش ارزش پول
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
هر پدیدهاى که موضوع یا متعلق حکم فقهى قرار گیرد و در صدر اسلام سابقه نداشته باشد، مستحدثه شمرده مىشود (1) و حکم آن را نه در ادله خاص، بلکه باید در قواعد و اصول عامه فقه یا عقل جست و جو نمود . به خلاف مسائلى که در منظر معصومین علیهم السلام به و قوع پیوسته و آیه یا روایتى در مورد آن وجود دارد، در این مسائل علاوه بر طرق فوق مىتوان از آیه و روایت نیز براى استنباط حکم استفاده کرد . اما اگر پدیده در صدر اسلام وجود داشته و مردم در زندگى اجتماعى یا فردى خود به نحوى با آن مواجه بودهاند، ولى در ارتباط با آن هیچ سؤالى از معصومین علیهم السلام نپرسیدهاند، از عدم پرسش آنها نیز مىتوان حکم فعلى آن را استفاده نمود .
برخى از محققان مسئله وجود تورم و کاهش ارزش پول یا عدم وجود آن در عصر تشریع را یکى از مؤلفههاى تعیینکننده حکم «جبران کاهش ارزش پول» مىدانند . بعضى با ارائه نظریه عدم تغییر سطح عمومى قیمتها، حتى قیمتهاى نسبى، مىخواهند نشان دهند که اگر معصومین علیهم السلام دستور به جبران کاهش ارزش پول ندادهاند، این امر بدان علت است که در صدر اسلام تورم شدید اتفاق نمىافتاد، و گرنه معصوم علیه السلام به عللى که براى لزوم جبران کاهش ارزش پول وجود دارد، به جبران کاهش ارزش پول حکم مىنمودند . (2) برخى دیگر با ارائه نظریه وجود تورم و کاهش ارزش پول در عصر تشریع، از عدم حکم معصومین علیهم السلام به لزوم جبران کاهش ارزش پول، استفاده مىکنند که جبران کاهش ارزش پول جایز نیست . (3)
ثمرات مترتب بر بحث و کاستىهاى موجود در نظریهها، بررسى صحیح مسئله «وجود یا عدم وجود تغییر سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى» را امرى ضرورى و مطلوب مىنمایاند .
در این نوشتار، تحولات قیمتها در عصر تشریع بررسى شده، آن گاه ارتباط نتیجه آن با حکم مسئله «جبران کاهش ارزش پول» نشان داده مىشود و در بررسى تحولات قیمتها دنبال پاسخ پرسشهاى ذیل خواهیم بود:
1- آیا قیمتها در صدر اسلام، نوسان محسوس پیدا مىکرد؟
2- آیا در صدر اسلام، تورم (افزایش سطح عمومى قیمتها) رخ مىداد؟
3- آیا تورمهاى صدر اسلام تنها کوتاهمدت بود یا در بلند مدت هم رخ مىداد؟
4- میزان و شدت نوسانات قیمتها چگونه بود؟
5- واکنش عرف در قبال افزایش قیمتها، باز پرداخت دیون، جبران کاهش ارزش پول و . . . چگونه بود؟
همینطور برخى از محققان براى اثبات وجود تورم در صدر اسلام از تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار استفاده کرده و نتایجى فقهى و اقتصادى بر آن مترتب نمودهاند . (4) براى آن که این مطلب به نحو صحیح بررسى گردد، لازم است پرسشهاى زیر در این رابطه پاسخ داده شود:
1- آیا رابطه قیمتى درهم و دینار تغییر مىکرد؟
2- این تغییرات تنها در کوتاهمدت بود یا در بلندمدت هم پیش مىآمد؟
3- این تغییرات از کجا ناشى مىشد؟
4- آیا این تغییرات مىتواند دلیل وجود تورم باشد؟
البته برخى از نویسندگان از بحث تحولات قیمتها در عصر تشریع استفادههاى فقهى دیگرى نیز مىکنند که ما فعلا در مقام طرح آنها نیستیم . (5)
روشن است ارائه پاسخ و پرسشهاى مذکور و داورى در مورد وجود تورم و حکم کاهش ارزش پول، نیازمند شناخت وضعیت تجارى و نظام پولى صدر اسلام است . از این رو قبل از بررسى وضعیت قیمتها ابتدا به جریان پولى وسپس براى ورود به بحثبه دو مسئله موضوعشناسى اشاره مىکنیم .
انواع تورم
در نظریههاى اقتصادى، تورم را به سه نوع تقسیم مىکنند:
1 . تورم خفیف: این نوع - که غالبا از آن به «تورم خزنده» و گاهى «تورم آرام یا بى سروصدا» تعبیر مىشود - به افزایش ملایم قیمتها اطلاق مىگردد .
2 . تورم شدید: در این نوع - که از آن به «تورم شتابان یا تازنده» یاد مىشود - آهنگ افزایش قیمتها تند و سریع است .
3 . تورم بسیار شدید: این نوع - که از آن به «تورم افسار گسیخته، فوق تورم و ابر تورم» تعبیر مىشود - شدیدترین حالت تورم به شمار مىرود . (6)
در مورد تفکیک قلمرو آنها هیچ توافقى بین صاحب نظران اقتصادى وجود ندارد; مثلا براى تورم خفیف، افزایش بین 1 تا 6 درصد، حداکثر 4 درصد، بین 4 تا 8 درصد در سال را ذکر کردهاند . براى تورم شدید، 15 تا 25 درصد در سال را نوشتهاند . معیار تورم بسیار شدید را 50 درصد در ماه یا دو برابر شدن قیمتها در مدت شش ماه و . . . بیان داشتهاند . (7)
بنابراین نمىتوان معیار ثابتى را براى انواع تورم در همه مکانها و زمانها ارائه داد; چرا که عرف و عقلاى زمانها و مکانهاى مختلف ممکن است در مقابل یک نرخ مشخص، واکنشهاى متفاوتى از خود نشان دهند . چه بسا در عصر پول فلزى، مردم در مقابل اندک افزایش قیمتها از خود واکنش نشان مىدادند، اما در زمان پولهاى جدید در برابر آن نرخ تورم از خود همان واکنش را نشان ندهند . حتى ممکن است عرف جامعهاى در طول زمان به نرخ مشخصى، عادت کرده، بعد از مدتى حساسیت گذشته را از خود نشان ندهد یا در گذشته حساس نبود، ولى در زمان بعد کاملا حساسیتخود را نمایان سازد . بنابراین ممکن است نرخ خاصى از تورم در جامعهاى خفیف و همان نرخ در جامعهاى دیگر، شدید به شمار آید .
در بررسى تورم در صدر اسلام حتىالمقدور باید کشف گردد که تورم از چه نوعى بوده و عرف و عقلا در مقابل آنچه نوع واکنشى از خود بروز، مىدادند; زیرا چه بسا ممکن است احکام فقهى مترتب بر پدیده تورم، هنگامى که پدیده تورم موضوع یا متعلق حکم قرار مىگیرد، براساس واکنش یا عدم واکنش یا نوع واکنش عرف و عقلا، متفاوت باشد .
مقصود از عصر تشریع
در بحث «جبران کاهش ارزش پول» آیات، روایات و تقریرات معصومین علیهم السلام، بهویژه در سالهایى که معصوم علیه السلام داراى حکومت و تشکیلات قضایى بود، مورد بررسى قرار مىگیرد .
وضعیت تجارى صدر اسلام
شبه جزیره عربستان در دوران جاهلیت از نزاع طولانى دو امپراتورى بزرگ ایران و روم دور بود . از طرف دیگر، به جهت موقعیت آب و هوایى شبه جزیره عربستان، بخش اعظم اقتصاد مردم آنجا از طریق تجارت، به ویژه تجارت خارجى با ایران، روم، یمن، حبشه و هند رونق پیدا کرد . بازرگانان قریش با استفاده از مهارت و تجربه طولانى در بهره بردارى از فرصتها، در خرید و فروش کالاهاى مناطق نامبرده بسیار موفق بودند . در طول سال کاروانهاى بزرگ زمستانى و تابستانى جزیره عربستان به طرف یمن، حبشه، شام و عراق در رفت و آمد بود . (8)
به طور خلاصه عوامل زیر باعثشد تا اهل مکه داراى موقعیت تجارى ممتازى گردند:
1 . موقعیتسیاسى و جغرافیایى مکه که دور از نزاعهاى سیاسى و نظامى ایران و روم قرار داشت .
2 . روحیه تجارى مردم مکه که به نحو مستقیم یا با مشارکت و مضاربه در کاروانهاى تجارى شرکت مىکردند .
3 . موقعیت دینى و مذهبى مکه و مراسم حجشرایط بسیار خوبى را براى تجارت اهل مکه فراهم آورده بود .
نقش این عوامل به حدى بود که گاهى اهل مکه کاروانهاى تجارى به ظرفیت هزار و پانصد شتر و به ارزش پنجاه هزار دینار به حرکت در مىآوردند . این حجم گسترده تجارت، در حالى انجام مىگرفت که هیچ گونه پولى در مکه ضرب نمىشد و از درهمهاى ایرانى و دینارهاى رومى استفاده مىشد . (9)
پول رایج در صدر اسلام
در بیشتر نقاط عربستان تا سالهاى اولیه ظهور اسلام، استفاده از پول رایج نبود و اعراب چادر نشین که اغلب به دامدارى مشغول بودند، اکثرا خود اقدام به تحصیل ما یحتاج زندگى مىکردند و در صورت نیاز به مبادله، از طریق مبادلات کالا با کالا مشکلشان حل مىشد . اما در مراکز تجارى مثل مکه و مدینه که مردم بیشتر به تجارت مشغول بودند، در داد و ستدهاى خود از پول استفاده مىکردند و پول آنها فلزات گران بهاى مسکوک مثل طلا، نقره و مس بود . (10)
بعد از اسلام، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم، معامله با آن سکهها را با همان مشخصات تایید کرده، خود نیز از آنها استفاده نمودند .
نحوه به کارگیرى پول در عصر تشریع (11)
مسلمانان بدون آن که تغییرى در وزن درهم و دینار مسکوک ایجاد کنند، آنها را به همان وزنى که در زمان جاهلیت در ایران، روم و مکه در جریان بود، در مبادلات خود به کار مىگرفتند . (12)
محققین علت معامله وزنى با درهم را تنوع سکههاى درهم و اختلاف وزن آنها مىدانند و در مورد دینار اظهار مىدارند که اگر چه بر یک وزن مشخص ضرب مىشد، اما بر اثر عواملى همچون استعمال فراوان از وزن آنها کاسته مىشد . (13)
وزن سکهها
تا زمان عبدالملک اموى دینارهاى رایج در اسلام همان دینارهایى بود که از روم وارد سرزمین عربستان مىشد اما بعد از آن، حکومتخود، اقدام به ضرب درهم و دینار اسلامى کرد که از نظر وزن با زمان جاهلیت هیچ گونه تفاوتى نداشت . از بررسى وزن و سنى (18) احراز مىشود که وزن آنها 25/4 گرم بوده است . به علاوه بین عالمان اسلامى اختلافى وجود ندارد که وزن دینارهاى رومى رایج درصدر اسلام و جاهلیتبرابر یک مثقال بوده و از طرف دیگر وزن مثقال عربى برابر با 25/4 گرم بوده است، در نتیجه وزن دینارهاى صدر اسلام برابر با 25/4 گرم تخمین زده مىشود .
البته بعد از امویان، خلفاى عباسى در عیار و وزن دینارها دست کارى نمودند; (19) به طورى که وزن سکهها بین 225/3 گرم تا 300/4 گرم بود، یعنى در حدود 075/1 گرم اختلاف وزن داشتند و وزن متوسط آنها به 88/3 گرم مىرسید .
اما سکههاى نقره در ایام جاهلیت و صدر اسلام، از جهت وزن، گوناگون بود، وزن درهمهاى رایجبرابر 1، 3، 4، 5/4، 6 و 8 دانق بود . (20) البته دو مطلب بین همه علما مورد اتفاق است:
1 . وزن درهمهاى اسلامى (درهمهاى ضرب شده توسط عبدالملک) شش دانق بود . (21)
2 . رابطه وزنى درهم اسلامى با دینار و مثقال اسلامى، رابطه هفتبه ده بود . یعنى هر درهم اسلامى 710 دینار یا مثقال وزن داشت . (22)
با توجه به این دو امر و با نظر به این که وزن دینار و مثقال اسلامى 25/4 گرم مىباشد، مىتوان وزن درهمهاى اسلامى و وزن هر دانق و وزن درهمهاى رایج در عصر تشریع را به دست آورد که عبارت است از:
گرم 975/2 = 25/4 × 10ٍ7
گرم 496/0 = 6 تقسیم بر 975/2
471/3 = 496/0 - 967/3 گرم 967/3 = 496/0 × 8
از رابطه بالا این مطلب حاصل مىشود که تفاوت وزن درهمهاى رایج درصدر اسلام، 471/3 گرم بوده است .
تغییرات حجم پول
تغییرات حجم پول در صدر اسلام از دو ناحیه ممکن بود تحقق پیدا کند: یکى از ناحیه تحولات پولى که در داخل سرزمینهاى اسلامى و از طرف حکومت اتفاق مىافتاد; دیگرى از ناحیه جنگها و فتوحاتى که روى مىداد . به هر یک از دوامر به نحو اختصار اشاره مىشود:
1 . تحولات پولى داخلى
در داخل سرزمینهاى اسلامى دو حادثه مىتوانست در تغییر حجم پول تاثیر داشته باشد، ضرب سکههاى درهم و دینار که حجم پول را افزایش مىداد و شکستن مسکوک درهم و دینار که باعث کاهش حجم پول رایج مىشد .
الف . ضرب سکه
منابع تاریخى، اولین ضرب سکه را در صدر اسلام، در سال هجدهم هجرى در زمان خلافت عمر ذکر کردهاند . (23)
در زمان عثمان نیز درهمهایى ضرب شد که بر روى آنها عبارت «الله اکبر» حک شده بود . (24)
از برخى منابع بر مىآید که امیرالمؤمنین على علیه السلام اول کسى بود که در سال چهلم هجرى، سکههایى را ضرب نمود که بر یک طرف آنها به خط کوفى عبارت «الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد» و در اطراف آن عبارت «محمد رسول الله ارسله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون» حک شده بود و بر روى طرف دیگر، عبارت «لا اله الا الله وحده لاشریک له» و در اطرافش عبارت «ضرب هذا الدرهم بالبصرة سنة 40» نوشته شده بود . (25) ولى چون حکومت آن حضرت ادامه پیدا نکرد، ضرب سکههاى اسلامى متوقف شد و نتوانست جایگزین سکههاى قبلى گردد . (26)
ضرب سکه در حکومتخلفاى امویان فى الجمله وجود داشت (27) و در سال 77 هجرى عبدالملک با راهنمایى امام محمد باقر علیه السلام ضرب و معامله به وسیله سکههاى غیر اسلامى را ممنوع نمود و به ضرب سکههاى اسلامى با حجم بسیار گسترده روى آورد و مردم را وادار کرد که فقط با سکههاى اسلامى معامله کنند . (28)
از سال 77 هجرى، ضرب سکه در اکثر شهرهاى مهم و نسبتا بزرگ کشور پهناور اسلامى انجام گرفت و صناعت ضرب سکه به اوج خود رسیده بود و دارالضربها اگر چه تحت نظر خلیفه و والیان او اداره مىشدند، اما از جهت کار و فعالیت، عمومى بودند، یعنى هم بیتالمال و دستگاه حکومتى مىتوانست طلاها و نقرهها و سکههاى مغشوش و از رواج افتاده را به دارالضرب برده و تبدیل به سکههاى اسلامى کند و هم مردم و تجار اجازه داشتند با پرداخت هزینه ضرب از امکانات دارالضرب استفاده نمایند . این روال در زمان خلفاى اموى و عباسى جریان داشت . (29)
بنابراین بعد از عبدالملک هر چند در سطح بسیار گسترده به ضرب سکههاى جدید و اسلامى اقدام شد اما چون سکههاى جارى را تبدیل به سکههاى اسلامى نمودند به نظر مىآید چندان در افزایش حجم پول مؤثر واقع نشد .
ب . شکستن مسکوک درهم و دینار
چون قیمت دینارها و نقرههاى مسکوک با طلا و نقره غیر مسکوک، اختلاف اندکى داشت - اختلاف هزینه ضرب که در حدود یک درصد بود (30) - بعضى از مردم به خاطر اغراضى از جمله هنگامى که عرضه سکههاى درهم و دینار افزایش پیدا مىکرد از ارزش آن کاسته مىشد، سکههاى مسکوک را ذوب کرده، تبدیل به طلاى غیر مسکوک مىکردند که اسم آن را «قراضه» مىگفتند . این عمل باعثخارج شدن تعدادى از سکهها از جریان معاملات گشته و حجم پول کاهش پیدا مىکرد . خلفا از این عمل جلوگیرى کرده و عامل آن را به سختى مجازات مىنمودند . (31)
2 . تغییرات حجم پول ناشى از فتوحات
با پیروزى مسلمانان بر امپراتورىهاى ایران و روم، گنجهاى عظیم قیصر و کسرا را به چنگ آوردند و درهم و دینارها و طلا و جواهرات فراوانى وارد مرکز حکومت مسلمانان - مدینه - شد . این امر به یقین در کوتاه مدت باعث افزایش حجم پول در مدینه و اطراف آن مىشد، اما در کل سرزمینهاى اسلامى حجم پول تغییر نمىکرد; زیرا سرزمینهاى فتح شده ایران و روم جزء قلمرو سرزمینهاى اسلامى محسوب مىشد و با توجه به آزادى تجارت بین سرزمینهاى عربستان و سایر بخشهاى حکومت اسلامى و همچنین با توجه به روحیه تجارتى مردم عربستان، تعدیل لازم از نظر حجم پول بین عربستان و سایر مناطق صورت مىگرفت و در درازمدت تاثیر افزایش حجم پول در عربستان خنثا مىگردید .
نظام پولى صدر اسلام
از مطالب گذشته روشن شد که نظام پولى صدر اسلام نظام دو پولى درهم و دینار بود و بین درهم و دینار دو گونه رابطه وجود داشت: رابطه قیمتى و رابطه وزنى و هر یک از آن دو، داراى رابطه آزاد و رابطه ثابت قانونى و شرعى بود . بنابراین از نظر نظام پولى، دو نوع نظام پولى یکى بدون رابطه مشخص قانونى و دیگرى با رابطه مشخص قانونى وجود داشت .
الف . رابطه وزنى ثابت و قانونى
چنان که گذشت وزن دینارها 25/4 گرم و وزن درهمهاى شرعى و اسلامى شش دانق برابر با 975/2 گرم (10ٍ7 وزن دینار) بود . این وزنها به عنوان وزنهاى شرعى و اسلامى در مالیاتهاى شرعى، دیات، کفارات و . . . عمل مىشد .
ب . رابطه وزنى غیر ثابت
در کنار رابطه ثابتشرعى که در همه مکانها و زمانهاى صدر اسلام عمل مىشد، یک نوع رابطه سیال در زمانها و مکانهاى مختلف در صدر اسلام بین درهم و دینار موجود بود و دینارها بین 225/3- 300/4 گرم و درهمها بین 496/0 - 967/3 گرم در نوسان بودند .
ج . رابطه قیمتى ثابتبین درهم و دینار
بین درهم و دینار یک رابطه قیمتى شرعى و ثابت وجود داشت که در محاکم قضایى، دیات، کفارات، مالیاتهاى شرعى و . . . از آن تبعیت مىشد . بین علماى شیعه و سنى در چگونگى این رابطه اختلاف است . علماى شیعه این رابطه قیمتى را یک به ده و علماى اهل سنت آن را یک به دوازده مىپندارند; هر چند برخى از علماى اهل سنت رابطه درهم و دینار را در زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم یک به ده مىدانند، (32) طبق برخى نوشتهها عمر در زمان خلافتخویش، آن را یک به دوازده اعلام کرد (33) و ظاهرا همین اقدام عمر، موجب اختلاف نظر بین علماى شیعه و اهل سنتشده است .
از ظاهر و تصریح روایات فراوانى که از ائمه معصومین علیهم السلام در برخى از ابواب کتب روایى، به ویژه در باب دیه وارد شده است، پیداست که رابطه قیمتى ثابت و شرعى بین دینار و درهم یک به ده بوده است . (34) ، چنان که در روایات اهل سنت، رابطه 1 به 12 به وفور نقل شده است . (35)
البته در چهار روایت از ائمه معصومین علیهم السلام نیز قیمتیک به دوازده بیان شده است (36) ولى چنان که علامه محمد باقر مجلسى در این باره مىنویسد:
ممکن است آن روایات را حمل بر تقیه کنیم; زیرا رابطه قیمتى یک به دوازده دینار و درهم در روایات و نظریات اهل سنت مشهورتر است . با وجود این، شیخ آن را براساس اختلاف وزن درهمها توجیه نموده است; زیرا هر درهم در زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله وسلم شش دانق وزن داشت، سپس وزن درهمها کم شد و هر درهم به پنج دانق تنزل پیدا کرد; بنابراین هر ده درهم زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم از نظر وزن برابر دوازده درهم بعد از زمان آن حضرت شد . (37)
د . رابطه قیمتى غیر ثابت و آزاد بین درهم و دینار
رابطه قیمتى دینار و درهم در زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم یک به ده بود، (38) و هیچگونه تغییرى در نقلهاى تاریخى و روایى معتبر مشاهده نمىشود . اما بعد از زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم نقلهاى فراوانى این تغییرات را بین 1 به 7 تا 1 به 35 ذکر کرده و گفتهاند بعد از عصر عباسیان به علت پایین آمدن قیمت نقره و به خاطر مغشوش بودن دراهم، یک دینار به 25 درهم و گاهى حتى به 35 درهم، خرید و فروش مىشد . (39)
از میان روایات فراوانى که به این تغییر قیمت دلالت دارند (40) به یک نمونه اشاره مىکنیم:
اسحاق نقل مىکند، از امام کاظم علیه السلام درباره مردى سؤال کردم که وى (به صورت علىالحساب) در مقابل بدهى خود، مبلغى دینار و درهم به من مىدهد . هنگامى که براى تسویه حساب پیش من مىآید، قیمت دینار تغییر کرده است، حال با کدام قیمت دینار با وى تسویه حساب کنم؟ به قیمت روزى که دینارها را به من داد یا به قیمت امروز؟ امام علیه السلام فرمودند: به قیمت روزى که دینارها را به تو داد; زیرا تو در این مدت منفعت دینارها را از او حبس کردى و مانع استفاده او از دینارها شدى . (41)
همچنین تعابیرى چون: «لاباس باخذها بسعر یومها» ; (42) ، «خذ منى دنانیر بصرف الیوم» (43) و «کیف سعر الوضح الیوم» (44) در روایات، از تغییر قیمتهاى درهم و دینار حکایت مىکنند .
حال با توجه به ثابت نبودن قیمت درهم و دینار طبق روایات و نقلهاى تاریخى قدر متیقن آن است تغییر قیمت درهم و دینار در کوتاه مدت بود و دلیلى بر دائمى و بلند مدت بودن آن نداریم . بلکه با وجود رابطه قیمتى آزاد بین درهم و دینار، شاید بتوان گفت که قیمت آندو در بلند مدت به سوى یک رابطه قیمتى ثابت در نوسان بود; زیرا اگر رابطه قیمتى شاخص (مثلا یک به ده) باشد ممکن است گاهى به نفع درهم، و زمانى به نفع دینار تغییر یابد .
در فرض اول، طبق «قانون گرشام» درهم پول خوب و دینار پول بد محسوب مىشود; در نتیجه میزان استفاده از درهم در معاملات کم شده، تقاضا براى دینار زیاد مىگردد و این اتفاق، قیمت دینار را افزایش داده و در دراز مدت رابطه قیمتى درهم و دینار به سمتشاخص، حرکتخواهد کرد . در فرض دوم نیز به همین سبب تقاضا براى درهم زیاد شده و در نتیجه قیمت آن، افزایش مىیابد . این روند در بلند مدت، رابطه قیمتى درهم و دینار را نسبتبه رابطه شاخص متعادلتر مىکند . بنابراین تغییرات رابطه قیمتى درهم و دینار، به نفع یکى از آن دو نمىتوانست دائمى و در بلند مدت باقى بماند، بلکه همیشه به سمت تعدیل شدن به سوى شاخص و رابطه ثابتشرعى حرکت مىکرد .
اما در این که این تغییرات از کجا ناشى مىشد، سه احتمال وجود دارد; ممکن است تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار به جهت تغییر وزن و عیار باشد یا از تغییرات میزان عرضه و تقاضاى آنها ناشى شده باشد، و همچنین احتمال دارد هر دو امر، همزمان موجب تغییرات رابطه قیمتى درهم و دینار گردد .
تغییرات سطح عمومى قیمتها
برخى معتقدند، قیمتها در صدر اسلام یا تغییر نمىکرد یا اگر هم تغییر مىکرد، چندان محسوس نبود . در مقابل، بعضى دیگر بر این باورند که سطح عمومى قیمتها دچار تغییرات قابل محسوسى بود که در اینجا به نقل و نقد و بررسى ادله هر یک مىپردازیم:
ادله ثبات قیمتها
1 . عرضه پول در صدر اسلام نسبتبه سطح درآمد ملى، کاملا با کشش بود . ضرب سکه به نحوى که باعث افزایش محسوس حجم پول گردد، وجود نداشت و هنگام کمبود عرضه پول، هیچ مانعى براى ورود آن از کشورهاى همجوار (ایران و روم)، مشاهده نمىشد . نیز خروج پول در موقع ورود کالاها با مانعى مواجه نبود . علاوه بر این، امکان ذوب سکه طلا و نقره و تبدیل به شمش و زیور آلات، هنگام افزایش حجم سکهها و کاهش ارزش آن نیز وجود داشت . بنابر این، عرضه پول در بلند مدت نسبتبه سطح درآمد ملى در وضعیت متعادلى قرار داشت و همین امر باعث مىشد که سطح قیمتها در بلند مدت ثبات کامل داشته باشد . (45)
2 . در اقتصاد صدر اسلام: «به علت این که روابط مبادلهاى پولى در حاشیه فعالیتهاى اصلى تولیدى قرار داشت و نیز به لتبطىء بودن تحرک اجتماعى و اقتصادى، و کندى بسیار زیاد تحولات فنى و تکنولوژیک، تغییرات در قیمتهاى نسبى و نیز سطح قیمتها، حتى در دارز مدت، بسیار ناچیز بود .» (46)
3 . سیاستهاى مالى مانع از کاهش ارزش پول و افزایش سطح عمومى قیمتها بود . «سیاستهاى اتخاذ شده غالبا به همراه افزایش تقاضاى کل، امکان تولید و اشتغال را نیز بالا مىبرد . . . به همین دلیل ارزش پول محفوظ مىماند و سطح قیمتها جز در سالهاى خشکسالى، از ثبات نسبى برخوردار بود . بنابر این، سیاستهاى مالى، به رغم ماهیت انبساطى خود، در صدر اسلام بر ارزش پول هیچ اثر نامطلوبى نداشت» . (47)
4 . مسکوک طلا و نقره در صدر اسلام از پشتوانه برخوردار بود و کاهش ارزش تدریجى پول در گذشت زمان، وجود نداشت . در واقع، چنین کاهشى «ریشه در ماهیت پول جدید دارد و ماهیت پول جدید نیز از مسئله پشتوانه آن جدا نیست . عدم ارتباط تعریف شده و مشخص بین حجم پول و پشتوانهاى که باید داشته باشد، ناشى از این تغییر ماهیت است . . . چون دینار و درهم پشتوانه داشتند و پشتوانه آنها همراهشان بود، لذا با سقوط دولتها ارزش آنها هم تقریبا تغییر نمىکرد و حتى اگر دولتها دینار و درهم را از درجه اعتبار مىانداختند باز هم ارزش آنها کمتر از نقره یا طلاى بهکار رفته در آنها منهاى هزینه ذوب نمىشده است» . (48)
5 . نظام پولى صدر اسلام به نحو خودکار مانع از نوسانات شدید ارزش پول و سطح عمومى قیمتها در بلند مدت مىشد . کسانى که درهم و دینار مسکوک داشتند هنگامى که ارزش پول (مسکوک درهم و دینار) کاهش پیدا مىکرد، جهت جلوگیرى از ضرر خود، با ذوب کردن آنها را به شمش یا زینت آلات تبدیل مىکردند . بنابراین ارزش پول (مسکوک درهم و دینار) در عصر تشریع در بلند مدت با نوسان یا کاهش شدید مواجه نمىشد . (49)
6 . امانتسپارى، راکد گذاشتن و دفن کردن درهم و دینار در صدر اسلام (طبق روایاتى که در باب امانت و زکات آمده و فقها به آنها فتوا دادهاند) دلیل بر آن است که ارزش پول کاهش پیدا نمىکرد و اگر هم نزول مىکرد، بسیار اندک بود; زیرا اگر ارزش پول کاسته مىشد، هیچ گاه مردم آن را به امانتیا راکد نمىگذاشتند و نیز در زیر خاک دفن نمىکردند . (50)
از این ادله نتایج زیر حاصل مىشود:
1 . سطح قیمتها در بلند مدت از ثبات کامل برخوردار بود یا حداقل تغییرات آن بسیار ناچیز و خفیف بود . (51)
2 . سطح قیمتها در کوتاه مدت نیز تغییرات قابل ملاحظهاى نداشت . (52)
3 . قیمتهاى نسبى، تغییرات شدید نداشت . (53)
4 . خشکسالى باعث افزایش سطح عمومى قیمتها مىشد، ولى سیاستهاى اقتصادى چنین پیامدى نداشتند . (54)
نقد و بررسى ادله
هر یک از دلایل پیش گفته هم از جهت مقدمات و هم از جهت نتایجبا اشکالاتى مواجه مىباشد، ولى به جهت پرهیز از طولانى شدن مباحث از نقد و بررسى مستقل هر دلیل خوددارى کرده، مجموع آنها را با ملاحظه امور زیر بررسى مىکنیم:
1 . براى بحث پیرامون تحولات قیمتهاى عصر تشریع و کشف نحوه برخورد شارع با آن در روابط اقتصادى و مالى، باید از مبانى و منطق اطمینانآور استفاده شود حال آن که ادله فوق هیچ مستند روایى و تاریخى قابل اعتماد ندارند .
2 . در این ادله دامنه زمانى مورد نظر تا حدود سال چهل هجرى مىباشد، در حالى که بایستى حوادثى که از ابتداى عصر تشریع تا زمان غیبت امام عصر (عج) در منظر معصومین علیهم السلام اتفاق افتاده با دقت ارزیابى گردد و چه بسا با افزودن گستره بحث، نتایجبه دست آمده تغییر کند .
3 . در این ادله، با تحلیلهایى بر اساس قوانین و قواعد علم اقتصاد فعلى و استصحاب قهقرایى آن براى مدت بیش از هزار سال پیش، نتایجى گرفته شده است . حال آن که این روش بحث در مورد دریافت احکام و موضوعات فقهى و ویژگىهاى آنها از نظر مبانى معرفتشناسى، با اشکالات جدى مواجه است و نتایجبه دست آمده به شدت مورد تردید خواهد بود .
4 . هیچ یک از ادله ارائه شده، به تنهایى نمىتواند قانع کننده باشد اما ممکن استبرخى از مجموع آنها به نتایجى، قطع پیدا کرده و از باب قطع شخصى به آنها ملتزم شوند . اما به نظر مىآید قطع همین افراد نیز با مشاهده ادله موافقین تغییر قیمتها در صدر اسلام، با تردید جدى مواجه گردد .
ادله تغییر قیمتها
الف - تصریحات تاریخى و روایى
روایات فراوانى در کتب روایى و تاریخى شیعه و سنى بر تغییر سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى تصریح دارد . برخى از آنها بر تغییر سطح عمومى قیمتها دلالت دارند برخى دیگر حاکى از تغییرات نسبى قیمتها مىباشند که ذیلا مورد بحث قرار مىگیرند:
روایات و نقلهاى تغییر سطح عمومى قیمتها
در روایتى آمده است:
1 . به رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم گفته شد که قیمتها (الاسعار) افزایش و کاهش مىیابد، اى کاش براى کالاها قیمت تعیین مىکردى . رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: حاضر نیستم خدا را با بدعتى ملاقات کنم که کسى در آن از من سبقت نگرفته باشد . بندگان خدا را آزاد بگذارید تا بعضى از بعضى دیگر استفاده کنند . (55)
کلمه «الاسعار» در این روایت جمع و «الف و لام» دارد، بنابراین، روایتبر نوسان قیمت همه یا اکثر کالاها (سطح عمومى قیمتها) دلالت صریح دارد .
2 . طبق نقل ابو حمزه ثمالى، امام سجاد علیه السلام در پاسخ سؤال از افزایش قیمتها فرمودند:
افزایش قیمتها هیچ ربطى به من ندارد (من هیچ اقدامى در رابطه با افزایش قیمتها انجام نمىدهم)، بالا و پایین رفتن قیمتبر عهده خداوند متعال است . (56)
3 . حماد بن عثمان نقل مىکند:
مردم مدینه دچار گرانى و قحطى شدند . . . و نزد امام صادق علیه السلام خوراکى عالى وجود داشت که اول سال تهیه کرده بودند . حضرت به خدمتکاران خود فرمودند: براى ما مقدارى جو بخرید و مخلوط با این خوراکى نمایید یا آن را بفروشید; چرا که ما مایل نیستیم غذاى مرغوب استفاده کنیم و مردم غذایى نامرغوب . (57)
از ظاهر این روایات نیز بر مىآید که منظور از افزایش قیمتها، سطح عمومى قیمتهاست نه قیمتهاى نسبى . روایات دیگرى نیز در این زمینه وارد شده است (58) که براى رعایت اختصار از نقل آنها خوددارى مىکنیم .
روایات تغییر قیمتهاى نسبى
روایات فراوانى نیز بر تغییر قیمتهاى نسبى دلالت مىکنند که برخى را نقل مىکنیم:
1 . محمد بن قاسم حناط به امام صادق علیه السلام عرض مىکند:
خداوند شما را به سلامتبدارد; به مردى طعام [گندم] را به نسیه مىفروشم . وقتى زمان پرداخت فرا مىرسد براى دریافت پولم نزد آن مرد مىروم، در حالى که قیمت طعام [گندم] تغییر یافته است . آن مرد به من مىگوید: پولى ندارم تا بدهىام را بپردازم . امام علیه السلام فرمود: از او به قیمت روز، طعام [گندم ] بگیر . . . . (59)
2 . على بن ابراهیم از پدرش و او از عبدالله بن عمر نقل مىکند:
ما در مکه با گرانى گوسفندهاى قربانى مواجه شدیم . ابتدا هر گوسفند را یک دینار خریدیم، سپس دو دینار، آن گاه قیمت هر گوسفند به هفت دینار رسید، بعد از آن گوسفندى براى قربانى یافت نشد . هشام مکارى نامهاى به امام کاظم علیه السلام نوشت و جریان را توضیح داد . حضرت در جواب نوشتند: قیمت گوسفند اول، دوم و سوم را در نظر بگیرید و متوسط قیمت آنها را صدقه بدهید . (60)
در منابع اهل سنت نیز روایات فراوانى بر تغییر نسبى قیمتها دلالت دارند که به یک نمونه آن اشاره مىشود:
عمر بن شعیب نقل مىکند: در زمان ابوبکر هنگامى که مال فراوان شد و قیمتشتر افزایش یافت، او براى اهل قریه قیمت هر صد شتر را به ششصد تا هشتصد دینار تعیین کرد . (61)
ب - عوامل مؤثر بر تغییر قیمتها
علاوه بر روایات پیشین که حاکى از نوسان قیمتهاى نسبى و سطح عمومى قیمت مىباشد، عوامل چندى باعث افزایش قیمتها در صدر اسلام مىشد، از جمله:
1 . احتکار
در متون دینى از احتکار که یکى از عوامل کاهش عرضه کالا و افزایش قیمتها است نهى شده و با شرایطى حرام به شمار آمده است . چند نمونه از این روایات و نقلها عبارتاند از:
1 . امام سجاد علیه السلام مىفرمایند:
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم بر محتکران گذشت . فرمان داد آنچه را احتکار کردهاند به بازار آورده، در معرض دید همگان قرار دهند . به آن حضرت عرض شد: اى کاش بر آنها قیمت تعیین مىکردى، آن حضرت خشمگین شد، به نحوى که آثار غضب در چهرهاش آشکار گردید و فرمود: آیا بر آنها قیمتبگذارم؟ ! قیمتها دستخداست; هر وقتبخواهد بالا مىبرد و هرگاه اراده کند پایین مىآورد . (62)
2 . رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
هرکسى طعامى راخریدارى کند وآنرا بهقصد گرانشدن چهلشبانهروز نگهدارد و سپسبفروشد، اگرتمام پولش را صدقه بدهد کفاره کارى که کرده، نمىشود . (63)
3 . امام صادق علیه السلام مىفرماید:
هر مال احتکار شدهاى که به مردم زیان برساند و باعث افزایش قیمتها گردد هیچ برکتى ندارد . (64)
4 . مردى از قریش به نام حکیم بن حزام وقتى طعامى وارد مدینه مىشد تمام آن را مىخرید . پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم به او فرمود:
اى حکیم! از احتکار کردن پرهیز کن . (65)
2 . قحطى و خشکسالى
قحطى و خشکسالى یکى از بلاهاى طبیعى قبل و بعد از اسلام در شبه جزیره عربستان بود و با بروز آن دامپرورى و کشاورزى که از مهمترین راههاى درآمد و تولید مردم، بود کاهش مىیافت و گاهى قحطى شدید اتفاق مىافتاد . در این خصوص:
1 . طبرى مىنویسد:
در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم مردم با قحطى مواجه شدند و به رسول خدا عرض کردند: براى کالاها قیمت تعیین کنید . حضرت فرمود: خداوند از من چنین سنتى را نخواسته و فرمان ایجاد آن را به من نداده است ، ولى از خداوند بخواهید که از باب فضلش مشکل شما را حل نماید . (66)
2 . یعقوبى نقل مىکند:
در سال رماده (18 ق) مردم دچار خشکسالى، قحطى و گرسنگى شدیدى شدند . (67)
3 . علامه مجلسى مىنویسد:
مرد بیاباننشینى هنگام خشکسالى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم رسید و عرض کرد: اى پیامبر خدا! خدمتشما رسیدم در حالى که براى ما فرزند شیر خوارى باقى نماند تا شیر بنوشد و شترى نماند تا نشخوار کند . . . پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم بلند شد و در حالى که عبایش کشیده مىشد، بالاى منبر رفت و خداوند متعال را حمد و ثنا کرد و گفت: خدایا! براى ما بارانى بفرست . . . که زمین به وسیله آن زنده و گیاه و زراعت رشد نماید [ . . . بعد از دعا] به خدا قسم هنوز دست رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم به گودى گردنش نرسیده بود که آسمان به شدت بارید و مردم فریاد زدند اى رسول خدا! غرق شدیم غرق شدیم . آن گاه رسول خدا گفت: خدایا! باران را مفید به حال ما قرار بده نه به ضرر ما . پس از این دعا ابرها از بالاى شهر مدینه دور شدند . (68)
4 . مجلسى نقل مىکند:
در زمان ابوطالب مردم دچار قحطى شدند . قریش گفتند: به بتهاى لات و عزى پناه ببرید . دیگران گفتند: به بت مناه تمسک بجویید . ورقة بن نوفل گفت: به کجا روى مىآورید در حالى که ابوطالب از نسل ابراهیم و اسماعیل در میان شماست، از او آب و باران بخواهید . . .. (69)
5 . امام صادق علیه السلام مىفرماید:
گروهى نزد على ابن ابى طالب جمع شدند و از کمى باران و خشکسالى اظهار نگرانى و ناراحتى کردند و گفتند: یا ابا حسن! در حق ما دعا کنید تا باران بیاید . حضرت، حسن و حسین علیهما السلام را خواستند . به فرزندش حسن گفتند: براى ما دعا کن تا باران بیاید . آن گاه حسن علیه السلام گفت: خدایا! . . . سپس به فرزندش حسین علیه السلام فرمود: شما هم دعا کنید . حسین علیه السلام هم گفت: خدایا! . . . هنوز دعاى آن دو بزرگوار تمام نشده بود که خداوند تبارک و تعالى باران را از آسمان بر آنها فرو ریخت . . . (70)
6 . از ابن عباس و انس بن مالک نقل شده است:
هنگامى که مدینه دچار قحطى گردید عمر از عباس خواست تا از خداوند طلب آب و باران نماید . ابو عمر مىگوید: سبب این امر آن بود که در زمان عمر (در سال 17 ق) زمین به شدت خشک شده بود . (71)
افزایش سطح عمومى قیمتها هر چند یک نوع تحلیل و نتیجهگیرى از این روایات است، اما از نظر اقتصادى این نتیجهگیرى قطعى است . به علاوه در برخى روایات، لفظ «غلاء» ، یعنى گرانى و افزایش قیمتها نیز آمده است که تاییدى بر نتیجهگیرى فوق است .
ج - تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار
در بحث رابطه قیمتى درهم و دینار به دو رابطه قیمتى (قانونى و ثابت، و آزاد و سیال) اشاره گردید . با وجود این، برخى مدعى شدهاند که تغییر قیمتى درهم و دینار فراتر از تغییر قیمت نسبى بین درهم و دینار مىباشد; زیرا این تغییر به این معناست که ارزش یکى از دو نوع پول، کاهش پیدا کرده است، و کاهش ارزش پول، تعبیر دیگر تورم و افزایش سطح عمومى قیمتها است . (72)
با لحاظ امور زیر به نظر مىرسد تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار چنین نتیجهاى را به دنبال نداشته باشد:
الف - هر چند اصل تغییر رابطه درهم و دینار قابل انکار نیست، اما آیا این تغییر به جهت عوامل اقتصادى، همانند تغییر میزان عرضه درهم یا دینار نسبتبه کالاهاى قابل مبادله بود یا به جهت تغییر در وزن و عیار درهم و دینار مسکوک؟ شواهد گذشته نشان مىدهد که به احتمال قوى این تغییرات از تغییرات در وزن و عیار ناشى مىشد .
ب - در صدر اسلام، دو سنخ پول درهم و دینار در عرض هم در معاملات مورد استفاده قرار مىگرفتند و با رابطه قیمتى معینى در هر زمان قابل تبدیل و معاوضه بودند . تغییر این رابطه قیمتى به نحوى که ارزش یکى از آن دو سنخ پول نسبتبه دیگرى کاهش یپدا کند، فقط در صورتى مىتواند بر سطح عمومى قیمتها تاثیر بگذارد یا نشانگر نوسان سطح عمومى قیمتها باشد که حجم پولى که ارزش آن کاهش پیدا کرده است، افزایش یابد و حجم پول دیگر ثابتبماند; مثلا اگر رابطه قیمتى دینار و درهم از 1 به 10، به 1 به 15 تغییر پیدا مىکرد، یعنى ارزش درهم نسبتبه دینار تنزل مىنمود، در صورتى مىتوانست نشانگر افزایش سطح عمومى قیمتها باشد یا موجب افزایش سطح عمومى قیمتها گردد که با فرض ثبات حجم پول دینار، حجم پول درهم افزایش یافته باشد یا افزایش نسبى حجم درهم بیش از افزایش حجم درهم در مبادلات باشد; زیرا ممکن بود در صدر اسلام در برخى مواقع به لحاظ واردات گسترده کالاها از مناطق روم، دینارهاى فراوانى از مدینه خارج شده و به جهت کاهش حجم دینار، ارزش آن نسبتبه درهم افزایش یافته باشد و رابطه 1 به 10 دینار و درهم به 1 به 15 برسد; یا ممکن بود به جهت افزایش ارزش طلا یا به علل دیگرى، در منطقهاى دینارها را ذوب نموده، تبدیل به شمش طلا نمایند و در نتیجه این گونه اقدامات، حجم دینار کاهش پیدا کرده و در پى آن رابطه قیمتى دینار و درهم به نفع دینار تغییر کند . در این گونه مواقع نه تنها معلوم نمىشود که کاهش ارزش درهم به جهت افزایش حجم پول در اقتصاد مىباشد، بلکه گاهى ممکن است در مجموع حجم پول در اقتصاد کاهش پیدا کند، اما در عین حال ارزش یک پول نسبتبه دیگرى کاهش یابد .
بنابراین، از تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار نمىتوان تورم و افزایش سطح عمومى قیمتها را نتیجه گرفت .
جمعبندى و نتیجهگیرى
1 . مسلمانان صدر اسلام در عربستان داراى موقعیت تجارى ممتازى بودند و تجارت گستردهاى را با ایران و روم داشتند . تجارت کاملا آزاد بود و بعد از فتح ایران و روم نیز تجارت همچنان ادامه داشت .
2 . تا زمان عبدالملک، سکههاى رایج در معاملات، درهمهاى ایرانى و دینارهاى رومى بود و از آن زمان سکههاى اسلامى در تمام سرزمینهاى اسلامى به جریان افتاد .
3 . مسکوک درهم و دینار به نحو وزنى معامله مىشد .
4 . در کنار مبادلات پولى، بخشى از معاملات مردم پایاپاى بود .
5 . وزن درهمها از 496/0 تا 967/3 گرم، و وزن دینارها از 225/3 تا 300/4 گرم، در نوسان بود . در کنار این نوسانات، وزن خاصى از درهم و دینارها به عنوان وزن ثابتشرعى در روابط مالى و دیون قانونى مورد عمل قرار مىگرفت . این وزن براى درهم 975/2 گرم و براى دینار 25/4 گرم بوده است . هر درهم 7/0 وزن دینار را داشت .
6 . حجم پول در صدر اسلام از سه ناحیه در معرض نوسان بود:
الف - ضرب سکهها
ب - ذوب سکهها
ج - فتوحات اسلامى
و چنانکه که گذشت تاثیر امور فوق بر نوسانات حجم پول به نحوى که نوسانات قابل ملاحظه سطح عمومى قیمتها را حتى در بلند مدت به دنبال داشته باشد، ثابت نیست .
7 . نظام دو فلزى بدون رابطه قیمتى معین قانونى، مشخصه اصلى نظام پولى صدر اسلام بود . اما در کنار این نظام، یک نظام قانونى و شرعى با رابطه قیمتى ثابت 1 به 10 یا 1 به 12 وجود داشت .
8 . عامل اصلى تغییر قیمت درهم و دینار تغییر وزن و عیار آنها بود .
9 . با توجه به روایات و متون تاریخى، تغییر سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى مسلم است .
10 . عواملى چون احتکار، خشکسالى و قحطى کاهش عرضه کالاها و افزایش سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى را در پى داشت .
11 . معصومین علیهم السلام در قبال افزایش قیمتهایى که از عوامل طبیعى همانند خشکسالى و قحطى ناشى مىشد، اقدام به تعیین قیمت نمىکردند، اما در قبال افزایش ناشى از رفتار مردم چون احتکار، ضمن نهى شدید از این رفتار، به مبارزه عملى با آن نیز مىپرداختند .
12 . در مورد این که در صورت وجود تورم، آیا تنها در کوتاه مدت اتفاق مىافتاد یا در بلند مدت نیز جریان داشت، مىتوان گفت قدر متیقن، وقوع تورم در کوتاه مدت مىباشد، شواهدى حاکى از آن است تورم شدید، رخ نمىداد . این شواهد عبارتاند از:
الف - تورم زمانى معنا پیدا مىکند که همه مبادلات، پولى باشد و حال آن که بخش مهمى از معاملات در صدر اسلام کالا به کالا بود .
ب - جریان آزاد تجارى بین عربستان با ایران و روم، به ویژه بعد از فتح آن دو، هر گونه افزایش تقاضا را از طریق واردات پاسخ مىداد .
ج - اگر ارزش درهم و دینار کاهش پیدا مىکرد، ذوب کردن آنها، در بلند مدت از حجم پول کاسته و تورم را کنترل مىکرد .
د - مکانیسم خودکار تعدیل بین حجم پول درهم و دینار و هزینه استخراج و ضرب سکهها مانع از افزایش حجم بى رویه آنها مىشد .
13 . از برخى روایات و نقلهاى تاریخى بر مىآید که تورم به حدى بود که مردم هم متوجه اصل وقوع تورم بودند، و هم فى الجمله پیامدهاى منفى آن را درک مىکردند . به همین خاطر از رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم تقاضا مىکردند که براى کالاها قیمت تعیین نماید . اما این که میزان تاثیر تورمهاى واقع شده در اقتصاد در حدى بوده باشد که رفتار اقتصادى عرف آن روز را در پرداخت قرض به دیگران، باز پرداختسایر دیون، جبران کاهش ارزش پول و . . . تحت تاثیر قرار داده باشد، جاى تردید جدى است و از ادله موجود چنین آثارى کشف نمىگردد .
بررسى حکم «جبران کاهش ارزش پول»
با بررسى - حتى دقیق - جریان تورم در صدر اسلام نمىتوان حکم قطعى مسئله فوق را بیان کرد; زیرا نتیجه آن بررسى، تنها یکى از مؤلفههاى مؤثر در حکم مسئله فوق را روشن مىکند .
هر چند برخى مدعى عدم وقوع نوسانات قیمتها در صدر اسلام شده و از آن براى حکم جواز، بلکه لزوم جبران کاهش ارزش پول استفاده کردهاند، ولى این گروه با انکار تورم شدید به این نتیجه رسیدهاند; در حالى که تورم شدید، دست کم در کوتاه مدت وجود داشته است .
برخى نیز مدعى شدهاند به رغم وجود تورمهاى شدید، معصومین علیهم السلام کاهش ارزش پول را لازم، بلکه مجاز ندانستهاند و این خود دلیل بر عدم جواز جبران کاهش ارزش پول مىباشد . به نظر مىرسد از عدم جواز جبران کاهش ارزش پولهاى فلزى (درهم و دینار) نمىتوان عدم جواز جبران کاهش ارزش پولهاى اعتبارى امروزى را استفاده کرد; زیرا خصوصیات درهم و دینار و تفاوتهاى آن دو با پولهاى اعتبارى امروزى، هیچ گاه به صاحب نظر فقهى اجازه استفاده چنین حکمى را نخواهد داد .
یکى از اساتید در مقام بیان جواز یا عدم جواز استناد به روایات صدر اسلام براى حکم کاهش ارزش پول اعتبارى مىگوید:
همه روایات یاد شده، درباره پول حقیقى یا درهم و دینار آمدهاند و پیشتر گفتهایم که این دو بهسان کالا و مالهاى حقیقى دیگر، خود داراى ارزشى که به ویژگىهاى جنس آنها وابسته است، به گونهاى که این ویژگى نزد مردم، موردنظر بوده و به ضمان درآید . بنابراین نمىتوان حکم پول اعتبارى را که ارزش آن تنها در گرو اعتبار آن است، از این روایات دریافت . . . مگر آن که گونهاى از قیاس و تنقیح مناط را بهکار بریم . (73)
شایان ذکر است ثمره علمى بحث «تحولات قیمتها در عصر تشریع» به مسئله «جبران کاهش ارزش پول» منحصر نیست و در مسائل دیگرى نیز خود را نشان مىدهد; براى مثال، برخى با ادعاى عدم وجود تورم در اقتصاد صدر اسلام نظریه تفاوت ربا و بهره بانکى را مطرح کرده و معتقد شدهاند که ربا از اختصاصات جوامع سنتى و غیر تورمى است در حالى که بهره از مختصات جوامع صنعتى و تورمى است . (74) از این مقاله روشن شد که برخلاف تصور اینان، اقتصاد صدر اسلام اقتصاد تورمى بوده و قیمتهاى نسبى و سطح عمومى قیمتها هر چند در کوتاه مدت دچار نوسانات محسوس بوده است .
پىنوشتها:
1) ر . ک: احمدعلى یوسفى، ماهیت پول، ص 179- 181 .
2) میثم موسایى، تبیین مفهوم و موضوع ربا، ص 60- 68 و احمد عابدینى، ربا، «تورم و ضمان» ، مجله فقه ، شماره 11 و 12، بهار و تابستان 1376، ص 123- 126 .
3) سیدکاظم حائرى، مصاحبه، نامه مفید، سال چهارم، شماره 13، ص 27 و 28 .
4) سیدعباس موسویان، «بهره بانکى همان رباست» ، مجله نقد و نظر، هر سال چهارم، شماره 13 و 14، ص 440- 445 و سیدکاظم حائرى، همان .
5) سیدعباس موسویان، همان، ص 434 به بعد و سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام (دانشگاه شهید بهشتى) ص 150 به بعد .
6) براى آشنایى بیشتر با بحث انواع تورم ر . ک: احمد کتابى، تورم، ص 36- 43 .
7) ر . ک: همان، ص 36- 38 .
8) قرآن کریمدر سوره «فیل» به این مطلب اشاره دارد: «رحلةالشتاء والصیف» .
9) براى اطلاع از وضعیت تجارى صدر اسلام ر . ک: جعفر سبحانى، فروغابدیت، ج 1، ص 137; احمد ابراهیم الشریف، مکة والمدینة فىالجاهلیة و عهدالرسول، ص 150 و 200- 206; جواد على، المفصل فىالتاریخ العرب قبلالاسلام، ج 7، ص 294، 295، 213 و 314; سعید افغانى، اسواقالعرب فىالجاهلیة والاسلام، ص 100، 101 و 104- 206; جمعى از محققین بخش اقتصاد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، پول از صدر اسلام تا زمان غیبت، ص 123- 127 و سیدموسى حسینى مازندرانى، العقدالمنیر (فى ما یتعلق بالدراهم والدنانیر)، ج 1، ص 35 .
10) عبدالرحمن فهمى محمد، فجرالسکةالعربیة، ص 28 و جرجى زیدان، تاریخ التمدنالاسلامى، ج 1، ص 133 .
11) عبدالرحمن فهمى محمد، همان، ص 29; على پاشا مبارک، الخططالتوفیقیة، ج 20، ص 50 و یوسف قرضاوى، فقهالزکاة، ج 1، ص 240 .
12) جرجى زیدان، همانالنقودالاسلامیه، ص 306; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 114 و احمد بن ابراهیم بن خطاب، معالمالسنن، ج 3، ص 60 .
13) احمد بن ابراهیم بن خطاب، همان; النقودالاسلامیه، ص 306; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 114; الدینارالاسلامى، ج 1، ص 10; جرجى زیدان، همان; عیسى ایوبالبارونى، الرقابةالاسلامیة العالمیة فى عهدالرسول والخلفاء الراشدین، ص 215 .
14) محمد شفیق غربال، الموسوعةالعربیة المیسرة، ص 839; محمدضیاءالدین الربس، الخراج والنظم المالیه للدولةالاسلامیة (دارالمعارف بمصر) ص 373; الخططالتوفیقة، ج 20، ص 28 و دائرةالمعارف الاسلامیة، ج 9، ص 370 .
15) عدنان خالد ترکمانى، السیاسةالنقدیة والمصرفیة فىالاسلام، ص 65; ابن جوزى، المنتظم، ص 147; معالمالسنن، ج 3، ص 60; الدینارالاسلامى، ج 1، ص 12; محمدباقر مجلسى، میزانالمقادیر، ص 3 و تاریخ الطبرى، ج 4، ص 576 .
16) الخططالتوفیقیة، ج 20، ص 28- 35; دائرةالمعارف الاسلامیة، ج 9، ص 370; الموسوعة العربیةالمیسرة، ص 839 و علىپاشا مبارک، المیزان فىالاقیسة و الاوزان، ص 30- 37 به نقل از: النقود دارالاسلامیه، التعلیقات والملاحظات، ص 53 و 60 .
17) یوسف بحرانى، الحدائقالناضرة، ج 12، ص 89; محمدباقر مجلسى، همان، ص 3 و العقدالمنیر، ج 1، ص 89 .
18) نووى، المجموع شرحالمذهب، ج 6، ص 14 و یوسف قرضاوى، همان .
19) النقودالاسلامیة، ص 21- 17 .
20) معالمالسنن، ج 3، ص 60; نووى، همان، ص 5; النقودالاسلامیة، ص 3- 6; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 217- 222; السیاسةالنقدیة والمصرفیة، ص 65; ماوردى، الاحکامالسلطانیة والولایات الدینیه، ص 174 و ابوعبید القاسم بن سلام، الاموال، ص 210 .
21) معالمالسنن، ج 3، ص 60; الاحکامالسلطانیة، ج 2، ص 174; نووى، همان; الاموال، ص 210، ح 1624; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 222- 217; الموسوعةالعربیة المیسرة، ص 791 .
22) الخراج والنظمالمالیة للدولةالاسلامیة، ص 222; معالمالسنن، ج 3، ص 60; ابنجوزى، همان، حوادث سنه 75، ص 147; الاحکامالسلطانیة، ج 2، ص 174; السیاسةالنقدیة والمصرفیة، ص 63; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 222- 217; نووى، همان، ص 7; الاموال، ص 210، ح 1624 و یوسف قرضاوى، همان، ج 1، ص 259 .
23) النقودالاسلامیة، ص 8 .
24) همان، ص 7 و 8 .
25) العقدالمنیر، ج 1، ص 44، به نقل از: تاریخ جودت پاشا، ص 276; و ر . ک: سیدمحسن امین، اعیانالشیعه، ج 1، ص 539 که در آن نویسنده به نقل از منابع قدیمى، على علیه السلام را اولین ضربکننده سکه اسلامى معرفى مىکند .
26) العقدالمنیر، ج 1، ص 46 .
27) الدینارالاسلامى، ص 17; فجرالسکة العربیة، ص 37; العقدالمنیر، ج 1، ص 194; النقودالاسلامیة، ص 10- 8; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ج 1، ص 323; الاحکامالسلطانیة، ص 139 و جرجى زیدان، همان، ص 136، به نقل از: تاریخ جودت پاشا .
28) جرجى زیدان، همان، ص 133 و 136; العقدالمنیر، ج 1، ص 49; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ج 1، ص 325; ابراهیم بن محمد بیهقى، المحاسن والمساوى، ص 498- 502 و کمالالدین محمد بن عیسى دمیرى، حیوةالحیوان، ص 79 .
29) النقودالاسلامیة، ص 19 و جرجى زیدان، همان ص 139 .
30) فجرالسکة العربیة، ص 235 .
31) الدینارالاسلامى، ج 1، ص 15 .
32) یوسف قرضاوى، همان، ص 264; الخططالتوفیقیة، ج 20، ص 132; محمد فرید وجدى، دائرةالمعارف، ج 1، ص 69; العقدالمنیر، ج 1، ص 96 و الخراج والنظمالمالیة للدولةالاسلامیة، ص 379 و 382 .
33) یوسف قرضاوى، همان، ص 264 و الدینارالاسلامى، ج 1، ص 14 .
34) محمد بن یعقوب کلینى، الفروعالکافى (انتشارات دارالکتب الاسلامیه)، ج 7، ص 280، حدیث 1; حرعاملى، وسائلالشیعه، ج 29، باب صرف، ص 193، حدیث 1; محمد بن حسن طوسى، التهذیب، ج 10، ص 183، حدیث 19 . همچنین صاحب وسائل مىنویسد «و رواه الصدوق باسناده عن الحسن بن محبوب نحوه و رواه فى (المقنع) مرسلا الى قوله: مائتى حلة» (وسائلالشیعه، ج 29، باب 1، از ابواب دیاتالنفس، ص 194- 198، حدیث2، 4، 5، 7، 8 و 13 .)
35) احمد بن حسین بن على بیهقى، السنن الکبرى، ج 8، ص 79 .
شیخ حر عاملى در ابواب دیات النفس وسائل الشیعه، شش روایت نقل مىکند که از همه آنها برمىآید که رابطه قیمتى دینار و درهم در پرداخت دیات، یک به ده بوده است .
36) حرعاملى، همان، ج 29، باب 1 از ابواب دیاتالنفس، ص 194- 197، حدیث 3، 9، 10 و 11 .
37) محمدباقر مجلسى، مراةالعقول، ج 24، ص 28، ر . ک: حرعاملى، همان، ص 197 .
38) یوسف قرضاوى، همان; الخراج والنظمالمالیه للدولةالاسلامیة، ص 379 و 382; العقدالمنیر، ج 1، ص 96; الخططالتوفیقیه، ج 20، ص 132 و فرید وجدى، دائرةالمعارف، ج 1، ص 69 .
39) عبدالرحمن فهمى محمد، صنجالسکة فى فجرالاسلام، ص 35; فرید وجدى، همان; الخططالتوفیقیه، ج 20، ص 43 .
40) یوسف قرضاوى، همان، ص 264; محمد بن حسن طوسى، تهذیبالاحکام (مکتبةالصدوق)، ج 7، ص 128، حدیث 66; حرعاملى، همان، ج 18، کتاب التجاره، باب 10، ص 184، باب 9 از ابواب تجارت، ص 183 حدیث 1، باب 23 از ابواب احکام العقود، ص 80، حدیث 2 و باب 9 از ابواب صرف، ص 185، حدیث 5; تهذیب; محمد بن یعقوب کلینى، الفروعالکافى، ج 45، ص 245، حدیث 3; تهذیبلااحکام، ج 7، کتابالتجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 138، حدیث 108 و ص 129، روایت 67 .
41) تهذیبالاحکام، ج 7، کتاب التجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 128، حدیث 64 ; حرعاملى، همان، ج 18، کتابالتجارة، باب 9 از ابوابالصرف، ص 183، حدیث 2 و براى اطلاع از روایاتى نظیر این روایت ر . ک: تهذیبالاحکام، ج 7، کتاب التجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 128 و 129، حدیث 65 و 67 ، حر عاملى، همان، ج 18، کتاب تجارة، باب 9 از ابواب صرف، ص 184 و 185، حدیث 3 و 5 .
42) میرزاحسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 13، باب 3 از ابواب صرف، ص 249، حدیث 3 .
43) تهذیبالاحکام، ج 7، کتابالتجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 127، حدیث 44; و حر عاملى، همان، ج 18، باب 3 از ابواب صرف، ص 172، روایت 2 و 5 .
44) محمد بن یعقوب کلینى الفروغالکافى، ج 5، کتابالمعیشة، بابالصروف، ص 245، حدیث 2 و حر عاملى، همان، باب 4 از ابوابالصرف، ص 174، حدیث 1 .
45) میثم موسایى، تبیین مفهوم و موضوع ربا، ص 60 و 61 و سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام، ص 150- 154 .
46) موسى غنىنژاد، «تفاوت ربا و بهره بانکى» مجله نقد و نظر، سال سوم، شماره 4، پاییز 1376، ص 321 .
47) سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام، ص 155- 157 .
48) میثم موسایى، همان، ص 68 .
49) ر . ک: همان، ص 62- 68 .
50) احمد عابدینى، مجله فقه، شماره 11 و 12، ص 123- 126 .
51) این مطلب از تمام شش دلیل برمىآید .
52) برآیند دلیل دوم و چهارم .
53) دلیل دوم بر این مطلب دلالت صریح دارد .
54) ظاهر دلیل سوم حاکى از این امر است .
55) شیخ صدوق، التوحید، تصحیح سیدهاشم حسینى طهرانى، باب القضا والقدر، ص 388، حدیث 33; حرعاملى، ج 17، باب 130، و ابواب آدابالتجارة، ص 431، حدیث 2 و شیخ صدوق، من لایحضرهالفقیه، ج 3، بابالحکرة والاسعار، حدیث 16 .
56) شیخ صدوق، التوحید، باب القضا و القدر، ص 388، حدیث 34 . نظیر این حدیثبا مقدارى تفاوت در برخى منابع روایى دیگر نیز آمده است . محمد بن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 5، ص 81، حدیث 7; محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 6، ص 55 و حر عاملى، همان، ج 17، باب 30 از ابواب آدابالتجارة، ص 431، حدیث 3، 4، 5 و 6 .
57) محمد بن یعقوب کلینى، همان، ص 166، حدیث 1 .
58) سنن ابىداود، تحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، ج 2، ص 135; این روایتبا همین مضمون با اندکى تفاوت در برخى الفاظ، در منابع زیر آمده است: سنن الدارمى، ج 2، ص 249; سنن ابنماجه، ج 2، ص 721; سننالترمذى، ج 2، ص 288; محمد بن جریر طبرى، تاریخالامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 8، ص 590; شیخ صدوق، التوحید، تصحیح سیدهاشم حسینى طهرانى، باب القضا والقدر، ص 388، حدیث 33; مسند احمد، ج 2، ص 85; تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 151; فضل بن حسن طبرسى، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، ج 10، ص 11; محمدباقر مجلسى، همان، ج 22، ص 59 و سنن ابىداود، ج 1، ص 365 و 366، حدیث 1622 .
59) حر عاملى، همان، ج 18، کتابالتجارة، باب 12، ص 312، حدیث 5 .
60) حر عاملى، همان، ج 14، کتابالحج، باب 58، ص 203، حدیث 1; محمد بن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 4، کتابالحج، بابالنوادر، ص 544، حدیث 22 و تهذیبالاحکام، ج 5، کتابالحج، باب الذبح، ص 270، حدیث 144 .
61) هندى، کنزالعمال، ج 6، ص 553 .
62) شیخ صدوق، التوحید، باب القضا والقدر، ص 388، حدیث 33 و حر عاملى، همان، ج 17، باب 30 از ابواب آدابالتجارة، ص 430، حدیث 1 .
63) حر عاملى، همان، ج 17، کتابالتجارة، باب 27 از ابواب آدابالتجارة، ص 425، حدیث 6 .
64) میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 13، باب 21 از ابواب آدابالتجارة، ص 274، حدیث 15337 (5 .)
65) همان، باب 22 از ابواب آدابالتجارة، ص 276، حدیث 15334 (2 .)
66) تاریخ طبرى، ج 11، ص 590 .
67) تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 150 .
68) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 35، ص 167، باب 3 و ر . ک: تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 150 .
ج 18، ص 1، باب 6 و ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 7، ص 272- 273 و ج 14، ص 80 .
69) محمدباقر مجلسى، همان، ج 18، باب 6، ص 3، حدیث 1 .
70) میرزا حسین نورى طبرسى، مستدرکالوسائل، ج 6، ابواب صلاةالاستسقاء، باب 11، ص 167، حدیث 1 .
71) محمدباقر مجلسى، همان، ج 22، باب 5، ص 290، حدیث 62 به نقل از: الاستیعاب .
72) ر . ک: سیدعباس موسویان، همان، ص 444- 445 .
73) سیدمحمود هاشمى، مجله فقه اهلبیت، سال اول، شماره دوم، تابستان 1374، ص 91، 95 و 88 .
74) ر . ک: سیدعباس موسویان، همان، ص
هر پدیدهاى که موضوع یا متعلق حکم فقهى قرار گیرد و در صدر اسلام سابقه نداشته باشد، مستحدثه شمرده مىشود (1) و حکم آن را نه در ادله خاص، بلکه باید در قواعد و اصول عامه فقه یا عقل جست و جو نمود . به خلاف مسائلى که در منظر معصومین علیهم السلام به و قوع پیوسته و آیه یا روایتى در مورد آن وجود دارد، در این مسائل علاوه بر طرق فوق مىتوان از آیه و روایت نیز براى استنباط حکم استفاده کرد . اما اگر پدیده در صدر اسلام وجود داشته و مردم در زندگى اجتماعى یا فردى خود به نحوى با آن مواجه بودهاند، ولى در ارتباط با آن هیچ سؤالى از معصومین علیهم السلام نپرسیدهاند، از عدم پرسش آنها نیز مىتوان حکم فعلى آن را استفاده نمود .
برخى از محققان مسئله وجود تورم و کاهش ارزش پول یا عدم وجود آن در عصر تشریع را یکى از مؤلفههاى تعیینکننده حکم «جبران کاهش ارزش پول» مىدانند . بعضى با ارائه نظریه عدم تغییر سطح عمومى قیمتها، حتى قیمتهاى نسبى، مىخواهند نشان دهند که اگر معصومین علیهم السلام دستور به جبران کاهش ارزش پول ندادهاند، این امر بدان علت است که در صدر اسلام تورم شدید اتفاق نمىافتاد، و گرنه معصوم علیه السلام به عللى که براى لزوم جبران کاهش ارزش پول وجود دارد، به جبران کاهش ارزش پول حکم مىنمودند . (2) برخى دیگر با ارائه نظریه وجود تورم و کاهش ارزش پول در عصر تشریع، از عدم حکم معصومین علیهم السلام به لزوم جبران کاهش ارزش پول، استفاده مىکنند که جبران کاهش ارزش پول جایز نیست . (3)
ثمرات مترتب بر بحث و کاستىهاى موجود در نظریهها، بررسى صحیح مسئله «وجود یا عدم وجود تغییر سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى» را امرى ضرورى و مطلوب مىنمایاند .
در این نوشتار، تحولات قیمتها در عصر تشریع بررسى شده، آن گاه ارتباط نتیجه آن با حکم مسئله «جبران کاهش ارزش پول» نشان داده مىشود و در بررسى تحولات قیمتها دنبال پاسخ پرسشهاى ذیل خواهیم بود:
1- آیا قیمتها در صدر اسلام، نوسان محسوس پیدا مىکرد؟
2- آیا در صدر اسلام، تورم (افزایش سطح عمومى قیمتها) رخ مىداد؟
3- آیا تورمهاى صدر اسلام تنها کوتاهمدت بود یا در بلند مدت هم رخ مىداد؟
4- میزان و شدت نوسانات قیمتها چگونه بود؟
5- واکنش عرف در قبال افزایش قیمتها، باز پرداخت دیون، جبران کاهش ارزش پول و . . . چگونه بود؟
همینطور برخى از محققان براى اثبات وجود تورم در صدر اسلام از تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار استفاده کرده و نتایجى فقهى و اقتصادى بر آن مترتب نمودهاند . (4) براى آن که این مطلب به نحو صحیح بررسى گردد، لازم است پرسشهاى زیر در این رابطه پاسخ داده شود:
1- آیا رابطه قیمتى درهم و دینار تغییر مىکرد؟
2- این تغییرات تنها در کوتاهمدت بود یا در بلندمدت هم پیش مىآمد؟
3- این تغییرات از کجا ناشى مىشد؟
4- آیا این تغییرات مىتواند دلیل وجود تورم باشد؟
البته برخى از نویسندگان از بحث تحولات قیمتها در عصر تشریع استفادههاى فقهى دیگرى نیز مىکنند که ما فعلا در مقام طرح آنها نیستیم . (5)
روشن است ارائه پاسخ و پرسشهاى مذکور و داورى در مورد وجود تورم و حکم کاهش ارزش پول، نیازمند شناخت وضعیت تجارى و نظام پولى صدر اسلام است . از این رو قبل از بررسى وضعیت قیمتها ابتدا به جریان پولى وسپس براى ورود به بحثبه دو مسئله موضوعشناسى اشاره مىکنیم .
انواع تورم
در نظریههاى اقتصادى، تورم را به سه نوع تقسیم مىکنند:
1 . تورم خفیف: این نوع - که غالبا از آن به «تورم خزنده» و گاهى «تورم آرام یا بى سروصدا» تعبیر مىشود - به افزایش ملایم قیمتها اطلاق مىگردد .
2 . تورم شدید: در این نوع - که از آن به «تورم شتابان یا تازنده» یاد مىشود - آهنگ افزایش قیمتها تند و سریع است .
3 . تورم بسیار شدید: این نوع - که از آن به «تورم افسار گسیخته، فوق تورم و ابر تورم» تعبیر مىشود - شدیدترین حالت تورم به شمار مىرود . (6)
در مورد تفکیک قلمرو آنها هیچ توافقى بین صاحب نظران اقتصادى وجود ندارد; مثلا براى تورم خفیف، افزایش بین 1 تا 6 درصد، حداکثر 4 درصد، بین 4 تا 8 درصد در سال را ذکر کردهاند . براى تورم شدید، 15 تا 25 درصد در سال را نوشتهاند . معیار تورم بسیار شدید را 50 درصد در ماه یا دو برابر شدن قیمتها در مدت شش ماه و . . . بیان داشتهاند . (7)
بنابراین نمىتوان معیار ثابتى را براى انواع تورم در همه مکانها و زمانها ارائه داد; چرا که عرف و عقلاى زمانها و مکانهاى مختلف ممکن است در مقابل یک نرخ مشخص، واکنشهاى متفاوتى از خود نشان دهند . چه بسا در عصر پول فلزى، مردم در مقابل اندک افزایش قیمتها از خود واکنش نشان مىدادند، اما در زمان پولهاى جدید در برابر آن نرخ تورم از خود همان واکنش را نشان ندهند . حتى ممکن است عرف جامعهاى در طول زمان به نرخ مشخصى، عادت کرده، بعد از مدتى حساسیت گذشته را از خود نشان ندهد یا در گذشته حساس نبود، ولى در زمان بعد کاملا حساسیتخود را نمایان سازد . بنابراین ممکن است نرخ خاصى از تورم در جامعهاى خفیف و همان نرخ در جامعهاى دیگر، شدید به شمار آید .
در بررسى تورم در صدر اسلام حتىالمقدور باید کشف گردد که تورم از چه نوعى بوده و عرف و عقلا در مقابل آنچه نوع واکنشى از خود بروز، مىدادند; زیرا چه بسا ممکن است احکام فقهى مترتب بر پدیده تورم، هنگامى که پدیده تورم موضوع یا متعلق حکم قرار مىگیرد، براساس واکنش یا عدم واکنش یا نوع واکنش عرف و عقلا، متفاوت باشد .
مقصود از عصر تشریع
در بحث «جبران کاهش ارزش پول» آیات، روایات و تقریرات معصومین علیهم السلام، بهویژه در سالهایى که معصوم علیه السلام داراى حکومت و تشکیلات قضایى بود، مورد بررسى قرار مىگیرد .
وضعیت تجارى صدر اسلام
شبه جزیره عربستان در دوران جاهلیت از نزاع طولانى دو امپراتورى بزرگ ایران و روم دور بود . از طرف دیگر، به جهت موقعیت آب و هوایى شبه جزیره عربستان، بخش اعظم اقتصاد مردم آنجا از طریق تجارت، به ویژه تجارت خارجى با ایران، روم، یمن، حبشه و هند رونق پیدا کرد . بازرگانان قریش با استفاده از مهارت و تجربه طولانى در بهره بردارى از فرصتها، در خرید و فروش کالاهاى مناطق نامبرده بسیار موفق بودند . در طول سال کاروانهاى بزرگ زمستانى و تابستانى جزیره عربستان به طرف یمن، حبشه، شام و عراق در رفت و آمد بود . (8)
به طور خلاصه عوامل زیر باعثشد تا اهل مکه داراى موقعیت تجارى ممتازى گردند:
1 . موقعیتسیاسى و جغرافیایى مکه که دور از نزاعهاى سیاسى و نظامى ایران و روم قرار داشت .
2 . روحیه تجارى مردم مکه که به نحو مستقیم یا با مشارکت و مضاربه در کاروانهاى تجارى شرکت مىکردند .
3 . موقعیت دینى و مذهبى مکه و مراسم حجشرایط بسیار خوبى را براى تجارت اهل مکه فراهم آورده بود .
نقش این عوامل به حدى بود که گاهى اهل مکه کاروانهاى تجارى به ظرفیت هزار و پانصد شتر و به ارزش پنجاه هزار دینار به حرکت در مىآوردند . این حجم گسترده تجارت، در حالى انجام مىگرفت که هیچ گونه پولى در مکه ضرب نمىشد و از درهمهاى ایرانى و دینارهاى رومى استفاده مىشد . (9)
پول رایج در صدر اسلام
در بیشتر نقاط عربستان تا سالهاى اولیه ظهور اسلام، استفاده از پول رایج نبود و اعراب چادر نشین که اغلب به دامدارى مشغول بودند، اکثرا خود اقدام به تحصیل ما یحتاج زندگى مىکردند و در صورت نیاز به مبادله، از طریق مبادلات کالا با کالا مشکلشان حل مىشد . اما در مراکز تجارى مثل مکه و مدینه که مردم بیشتر به تجارت مشغول بودند، در داد و ستدهاى خود از پول استفاده مىکردند و پول آنها فلزات گران بهاى مسکوک مثل طلا، نقره و مس بود . (10)
بعد از اسلام، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله وسلم، معامله با آن سکهها را با همان مشخصات تایید کرده، خود نیز از آنها استفاده نمودند .
نحوه به کارگیرى پول در عصر تشریع (11)
مسلمانان بدون آن که تغییرى در وزن درهم و دینار مسکوک ایجاد کنند، آنها را به همان وزنى که در زمان جاهلیت در ایران، روم و مکه در جریان بود، در مبادلات خود به کار مىگرفتند . (12)
محققین علت معامله وزنى با درهم را تنوع سکههاى درهم و اختلاف وزن آنها مىدانند و در مورد دینار اظهار مىدارند که اگر چه بر یک وزن مشخص ضرب مىشد، اما بر اثر عواملى همچون استعمال فراوان از وزن آنها کاسته مىشد . (13)
وزن سکهها
تا زمان عبدالملک اموى دینارهاى رایج در اسلام همان دینارهایى بود که از روم وارد سرزمین عربستان مىشد اما بعد از آن، حکومتخود، اقدام به ضرب درهم و دینار اسلامى کرد که از نظر وزن با زمان جاهلیت هیچ گونه تفاوتى نداشت . از بررسى وزن و سنى (18) احراز مىشود که وزن آنها 25/4 گرم بوده است . به علاوه بین عالمان اسلامى اختلافى وجود ندارد که وزن دینارهاى رومى رایج درصدر اسلام و جاهلیتبرابر یک مثقال بوده و از طرف دیگر وزن مثقال عربى برابر با 25/4 گرم بوده است، در نتیجه وزن دینارهاى صدر اسلام برابر با 25/4 گرم تخمین زده مىشود .
البته بعد از امویان، خلفاى عباسى در عیار و وزن دینارها دست کارى نمودند; (19) به طورى که وزن سکهها بین 225/3 گرم تا 300/4 گرم بود، یعنى در حدود 075/1 گرم اختلاف وزن داشتند و وزن متوسط آنها به 88/3 گرم مىرسید .
اما سکههاى نقره در ایام جاهلیت و صدر اسلام، از جهت وزن، گوناگون بود، وزن درهمهاى رایجبرابر 1، 3، 4، 5/4، 6 و 8 دانق بود . (20) البته دو مطلب بین همه علما مورد اتفاق است:
1 . وزن درهمهاى اسلامى (درهمهاى ضرب شده توسط عبدالملک) شش دانق بود . (21)
2 . رابطه وزنى درهم اسلامى با دینار و مثقال اسلامى، رابطه هفتبه ده بود . یعنى هر درهم اسلامى 710 دینار یا مثقال وزن داشت . (22)
با توجه به این دو امر و با نظر به این که وزن دینار و مثقال اسلامى 25/4 گرم مىباشد، مىتوان وزن درهمهاى اسلامى و وزن هر دانق و وزن درهمهاى رایج در عصر تشریع را به دست آورد که عبارت است از:
گرم 975/2 = 25/4 × 10ٍ7
گرم 496/0 = 6 تقسیم بر 975/2
471/3 = 496/0 - 967/3 گرم 967/3 = 496/0 × 8
از رابطه بالا این مطلب حاصل مىشود که تفاوت وزن درهمهاى رایج درصدر اسلام، 471/3 گرم بوده است .
تغییرات حجم پول
تغییرات حجم پول در صدر اسلام از دو ناحیه ممکن بود تحقق پیدا کند: یکى از ناحیه تحولات پولى که در داخل سرزمینهاى اسلامى و از طرف حکومت اتفاق مىافتاد; دیگرى از ناحیه جنگها و فتوحاتى که روى مىداد . به هر یک از دوامر به نحو اختصار اشاره مىشود:
1 . تحولات پولى داخلى
در داخل سرزمینهاى اسلامى دو حادثه مىتوانست در تغییر حجم پول تاثیر داشته باشد، ضرب سکههاى درهم و دینار که حجم پول را افزایش مىداد و شکستن مسکوک درهم و دینار که باعث کاهش حجم پول رایج مىشد .
الف . ضرب سکه
منابع تاریخى، اولین ضرب سکه را در صدر اسلام، در سال هجدهم هجرى در زمان خلافت عمر ذکر کردهاند . (23)
در زمان عثمان نیز درهمهایى ضرب شد که بر روى آنها عبارت «الله اکبر» حک شده بود . (24)
از برخى منابع بر مىآید که امیرالمؤمنین على علیه السلام اول کسى بود که در سال چهلم هجرى، سکههایى را ضرب نمود که بر یک طرف آنها به خط کوفى عبارت «الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد» و در اطراف آن عبارت «محمد رسول الله ارسله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون» حک شده بود و بر روى طرف دیگر، عبارت «لا اله الا الله وحده لاشریک له» و در اطرافش عبارت «ضرب هذا الدرهم بالبصرة سنة 40» نوشته شده بود . (25) ولى چون حکومت آن حضرت ادامه پیدا نکرد، ضرب سکههاى اسلامى متوقف شد و نتوانست جایگزین سکههاى قبلى گردد . (26)
ضرب سکه در حکومتخلفاى امویان فى الجمله وجود داشت (27) و در سال 77 هجرى عبدالملک با راهنمایى امام محمد باقر علیه السلام ضرب و معامله به وسیله سکههاى غیر اسلامى را ممنوع نمود و به ضرب سکههاى اسلامى با حجم بسیار گسترده روى آورد و مردم را وادار کرد که فقط با سکههاى اسلامى معامله کنند . (28)
از سال 77 هجرى، ضرب سکه در اکثر شهرهاى مهم و نسبتا بزرگ کشور پهناور اسلامى انجام گرفت و صناعت ضرب سکه به اوج خود رسیده بود و دارالضربها اگر چه تحت نظر خلیفه و والیان او اداره مىشدند، اما از جهت کار و فعالیت، عمومى بودند، یعنى هم بیتالمال و دستگاه حکومتى مىتوانست طلاها و نقرهها و سکههاى مغشوش و از رواج افتاده را به دارالضرب برده و تبدیل به سکههاى اسلامى کند و هم مردم و تجار اجازه داشتند با پرداخت هزینه ضرب از امکانات دارالضرب استفاده نمایند . این روال در زمان خلفاى اموى و عباسى جریان داشت . (29)
بنابراین بعد از عبدالملک هر چند در سطح بسیار گسترده به ضرب سکههاى جدید و اسلامى اقدام شد اما چون سکههاى جارى را تبدیل به سکههاى اسلامى نمودند به نظر مىآید چندان در افزایش حجم پول مؤثر واقع نشد .
ب . شکستن مسکوک درهم و دینار
چون قیمت دینارها و نقرههاى مسکوک با طلا و نقره غیر مسکوک، اختلاف اندکى داشت - اختلاف هزینه ضرب که در حدود یک درصد بود (30) - بعضى از مردم به خاطر اغراضى از جمله هنگامى که عرضه سکههاى درهم و دینار افزایش پیدا مىکرد از ارزش آن کاسته مىشد، سکههاى مسکوک را ذوب کرده، تبدیل به طلاى غیر مسکوک مىکردند که اسم آن را «قراضه» مىگفتند . این عمل باعثخارج شدن تعدادى از سکهها از جریان معاملات گشته و حجم پول کاهش پیدا مىکرد . خلفا از این عمل جلوگیرى کرده و عامل آن را به سختى مجازات مىنمودند . (31)
2 . تغییرات حجم پول ناشى از فتوحات
با پیروزى مسلمانان بر امپراتورىهاى ایران و روم، گنجهاى عظیم قیصر و کسرا را به چنگ آوردند و درهم و دینارها و طلا و جواهرات فراوانى وارد مرکز حکومت مسلمانان - مدینه - شد . این امر به یقین در کوتاه مدت باعث افزایش حجم پول در مدینه و اطراف آن مىشد، اما در کل سرزمینهاى اسلامى حجم پول تغییر نمىکرد; زیرا سرزمینهاى فتح شده ایران و روم جزء قلمرو سرزمینهاى اسلامى محسوب مىشد و با توجه به آزادى تجارت بین سرزمینهاى عربستان و سایر بخشهاى حکومت اسلامى و همچنین با توجه به روحیه تجارتى مردم عربستان، تعدیل لازم از نظر حجم پول بین عربستان و سایر مناطق صورت مىگرفت و در درازمدت تاثیر افزایش حجم پول در عربستان خنثا مىگردید .
نظام پولى صدر اسلام
از مطالب گذشته روشن شد که نظام پولى صدر اسلام نظام دو پولى درهم و دینار بود و بین درهم و دینار دو گونه رابطه وجود داشت: رابطه قیمتى و رابطه وزنى و هر یک از آن دو، داراى رابطه آزاد و رابطه ثابت قانونى و شرعى بود . بنابراین از نظر نظام پولى، دو نوع نظام پولى یکى بدون رابطه مشخص قانونى و دیگرى با رابطه مشخص قانونى وجود داشت .
الف . رابطه وزنى ثابت و قانونى
چنان که گذشت وزن دینارها 25/4 گرم و وزن درهمهاى شرعى و اسلامى شش دانق برابر با 975/2 گرم (10ٍ7 وزن دینار) بود . این وزنها به عنوان وزنهاى شرعى و اسلامى در مالیاتهاى شرعى، دیات، کفارات و . . . عمل مىشد .
ب . رابطه وزنى غیر ثابت
در کنار رابطه ثابتشرعى که در همه مکانها و زمانهاى صدر اسلام عمل مىشد، یک نوع رابطه سیال در زمانها و مکانهاى مختلف در صدر اسلام بین درهم و دینار موجود بود و دینارها بین 225/3- 300/4 گرم و درهمها بین 496/0 - 967/3 گرم در نوسان بودند .
ج . رابطه قیمتى ثابتبین درهم و دینار
بین درهم و دینار یک رابطه قیمتى شرعى و ثابت وجود داشت که در محاکم قضایى، دیات، کفارات، مالیاتهاى شرعى و . . . از آن تبعیت مىشد . بین علماى شیعه و سنى در چگونگى این رابطه اختلاف است . علماى شیعه این رابطه قیمتى را یک به ده و علماى اهل سنت آن را یک به دوازده مىپندارند; هر چند برخى از علماى اهل سنت رابطه درهم و دینار را در زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم یک به ده مىدانند، (32) طبق برخى نوشتهها عمر در زمان خلافتخویش، آن را یک به دوازده اعلام کرد (33) و ظاهرا همین اقدام عمر، موجب اختلاف نظر بین علماى شیعه و اهل سنتشده است .
از ظاهر و تصریح روایات فراوانى که از ائمه معصومین علیهم السلام در برخى از ابواب کتب روایى، به ویژه در باب دیه وارد شده است، پیداست که رابطه قیمتى ثابت و شرعى بین دینار و درهم یک به ده بوده است . (34) ، چنان که در روایات اهل سنت، رابطه 1 به 12 به وفور نقل شده است . (35)
البته در چهار روایت از ائمه معصومین علیهم السلام نیز قیمتیک به دوازده بیان شده است (36) ولى چنان که علامه محمد باقر مجلسى در این باره مىنویسد:
ممکن است آن روایات را حمل بر تقیه کنیم; زیرا رابطه قیمتى یک به دوازده دینار و درهم در روایات و نظریات اهل سنت مشهورتر است . با وجود این، شیخ آن را براساس اختلاف وزن درهمها توجیه نموده است; زیرا هر درهم در زمان پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله وسلم شش دانق وزن داشت، سپس وزن درهمها کم شد و هر درهم به پنج دانق تنزل پیدا کرد; بنابراین هر ده درهم زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم از نظر وزن برابر دوازده درهم بعد از زمان آن حضرت شد . (37)
د . رابطه قیمتى غیر ثابت و آزاد بین درهم و دینار
رابطه قیمتى دینار و درهم در زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم یک به ده بود، (38) و هیچگونه تغییرى در نقلهاى تاریخى و روایى معتبر مشاهده نمىشود . اما بعد از زمان رسول الله صلى الله علیه و آله وسلم نقلهاى فراوانى این تغییرات را بین 1 به 7 تا 1 به 35 ذکر کرده و گفتهاند بعد از عصر عباسیان به علت پایین آمدن قیمت نقره و به خاطر مغشوش بودن دراهم، یک دینار به 25 درهم و گاهى حتى به 35 درهم، خرید و فروش مىشد . (39)
از میان روایات فراوانى که به این تغییر قیمت دلالت دارند (40) به یک نمونه اشاره مىکنیم:
اسحاق نقل مىکند، از امام کاظم علیه السلام درباره مردى سؤال کردم که وى (به صورت علىالحساب) در مقابل بدهى خود، مبلغى دینار و درهم به من مىدهد . هنگامى که براى تسویه حساب پیش من مىآید، قیمت دینار تغییر کرده است، حال با کدام قیمت دینار با وى تسویه حساب کنم؟ به قیمت روزى که دینارها را به من داد یا به قیمت امروز؟ امام علیه السلام فرمودند: به قیمت روزى که دینارها را به تو داد; زیرا تو در این مدت منفعت دینارها را از او حبس کردى و مانع استفاده او از دینارها شدى . (41)
همچنین تعابیرى چون: «لاباس باخذها بسعر یومها» ; (42) ، «خذ منى دنانیر بصرف الیوم» (43) و «کیف سعر الوضح الیوم» (44) در روایات، از تغییر قیمتهاى درهم و دینار حکایت مىکنند .
حال با توجه به ثابت نبودن قیمت درهم و دینار طبق روایات و نقلهاى تاریخى قدر متیقن آن است تغییر قیمت درهم و دینار در کوتاه مدت بود و دلیلى بر دائمى و بلند مدت بودن آن نداریم . بلکه با وجود رابطه قیمتى آزاد بین درهم و دینار، شاید بتوان گفت که قیمت آندو در بلند مدت به سوى یک رابطه قیمتى ثابت در نوسان بود; زیرا اگر رابطه قیمتى شاخص (مثلا یک به ده) باشد ممکن است گاهى به نفع درهم، و زمانى به نفع دینار تغییر یابد .
در فرض اول، طبق «قانون گرشام» درهم پول خوب و دینار پول بد محسوب مىشود; در نتیجه میزان استفاده از درهم در معاملات کم شده، تقاضا براى دینار زیاد مىگردد و این اتفاق، قیمت دینار را افزایش داده و در دراز مدت رابطه قیمتى درهم و دینار به سمتشاخص، حرکتخواهد کرد . در فرض دوم نیز به همین سبب تقاضا براى درهم زیاد شده و در نتیجه قیمت آن، افزایش مىیابد . این روند در بلند مدت، رابطه قیمتى درهم و دینار را نسبتبه رابطه شاخص متعادلتر مىکند . بنابراین تغییرات رابطه قیمتى درهم و دینار، به نفع یکى از آن دو نمىتوانست دائمى و در بلند مدت باقى بماند، بلکه همیشه به سمت تعدیل شدن به سوى شاخص و رابطه ثابتشرعى حرکت مىکرد .
اما در این که این تغییرات از کجا ناشى مىشد، سه احتمال وجود دارد; ممکن است تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار به جهت تغییر وزن و عیار باشد یا از تغییرات میزان عرضه و تقاضاى آنها ناشى شده باشد، و همچنین احتمال دارد هر دو امر، همزمان موجب تغییرات رابطه قیمتى درهم و دینار گردد .
تغییرات سطح عمومى قیمتها
برخى معتقدند، قیمتها در صدر اسلام یا تغییر نمىکرد یا اگر هم تغییر مىکرد، چندان محسوس نبود . در مقابل، بعضى دیگر بر این باورند که سطح عمومى قیمتها دچار تغییرات قابل محسوسى بود که در اینجا به نقل و نقد و بررسى ادله هر یک مىپردازیم:
ادله ثبات قیمتها
1 . عرضه پول در صدر اسلام نسبتبه سطح درآمد ملى، کاملا با کشش بود . ضرب سکه به نحوى که باعث افزایش محسوس حجم پول گردد، وجود نداشت و هنگام کمبود عرضه پول، هیچ مانعى براى ورود آن از کشورهاى همجوار (ایران و روم)، مشاهده نمىشد . نیز خروج پول در موقع ورود کالاها با مانعى مواجه نبود . علاوه بر این، امکان ذوب سکه طلا و نقره و تبدیل به شمش و زیور آلات، هنگام افزایش حجم سکهها و کاهش ارزش آن نیز وجود داشت . بنابر این، عرضه پول در بلند مدت نسبتبه سطح درآمد ملى در وضعیت متعادلى قرار داشت و همین امر باعث مىشد که سطح قیمتها در بلند مدت ثبات کامل داشته باشد . (45)
2 . در اقتصاد صدر اسلام: «به علت این که روابط مبادلهاى پولى در حاشیه فعالیتهاى اصلى تولیدى قرار داشت و نیز به لتبطىء بودن تحرک اجتماعى و اقتصادى، و کندى بسیار زیاد تحولات فنى و تکنولوژیک، تغییرات در قیمتهاى نسبى و نیز سطح قیمتها، حتى در دارز مدت، بسیار ناچیز بود .» (46)
3 . سیاستهاى مالى مانع از کاهش ارزش پول و افزایش سطح عمومى قیمتها بود . «سیاستهاى اتخاذ شده غالبا به همراه افزایش تقاضاى کل، امکان تولید و اشتغال را نیز بالا مىبرد . . . به همین دلیل ارزش پول محفوظ مىماند و سطح قیمتها جز در سالهاى خشکسالى، از ثبات نسبى برخوردار بود . بنابر این، سیاستهاى مالى، به رغم ماهیت انبساطى خود، در صدر اسلام بر ارزش پول هیچ اثر نامطلوبى نداشت» . (47)
4 . مسکوک طلا و نقره در صدر اسلام از پشتوانه برخوردار بود و کاهش ارزش تدریجى پول در گذشت زمان، وجود نداشت . در واقع، چنین کاهشى «ریشه در ماهیت پول جدید دارد و ماهیت پول جدید نیز از مسئله پشتوانه آن جدا نیست . عدم ارتباط تعریف شده و مشخص بین حجم پول و پشتوانهاى که باید داشته باشد، ناشى از این تغییر ماهیت است . . . چون دینار و درهم پشتوانه داشتند و پشتوانه آنها همراهشان بود، لذا با سقوط دولتها ارزش آنها هم تقریبا تغییر نمىکرد و حتى اگر دولتها دینار و درهم را از درجه اعتبار مىانداختند باز هم ارزش آنها کمتر از نقره یا طلاى بهکار رفته در آنها منهاى هزینه ذوب نمىشده است» . (48)
5 . نظام پولى صدر اسلام به نحو خودکار مانع از نوسانات شدید ارزش پول و سطح عمومى قیمتها در بلند مدت مىشد . کسانى که درهم و دینار مسکوک داشتند هنگامى که ارزش پول (مسکوک درهم و دینار) کاهش پیدا مىکرد، جهت جلوگیرى از ضرر خود، با ذوب کردن آنها را به شمش یا زینت آلات تبدیل مىکردند . بنابراین ارزش پول (مسکوک درهم و دینار) در عصر تشریع در بلند مدت با نوسان یا کاهش شدید مواجه نمىشد . (49)
6 . امانتسپارى، راکد گذاشتن و دفن کردن درهم و دینار در صدر اسلام (طبق روایاتى که در باب امانت و زکات آمده و فقها به آنها فتوا دادهاند) دلیل بر آن است که ارزش پول کاهش پیدا نمىکرد و اگر هم نزول مىکرد، بسیار اندک بود; زیرا اگر ارزش پول کاسته مىشد، هیچ گاه مردم آن را به امانتیا راکد نمىگذاشتند و نیز در زیر خاک دفن نمىکردند . (50)
از این ادله نتایج زیر حاصل مىشود:
1 . سطح قیمتها در بلند مدت از ثبات کامل برخوردار بود یا حداقل تغییرات آن بسیار ناچیز و خفیف بود . (51)
2 . سطح قیمتها در کوتاه مدت نیز تغییرات قابل ملاحظهاى نداشت . (52)
3 . قیمتهاى نسبى، تغییرات شدید نداشت . (53)
4 . خشکسالى باعث افزایش سطح عمومى قیمتها مىشد، ولى سیاستهاى اقتصادى چنین پیامدى نداشتند . (54)
نقد و بررسى ادله
هر یک از دلایل پیش گفته هم از جهت مقدمات و هم از جهت نتایجبا اشکالاتى مواجه مىباشد، ولى به جهت پرهیز از طولانى شدن مباحث از نقد و بررسى مستقل هر دلیل خوددارى کرده، مجموع آنها را با ملاحظه امور زیر بررسى مىکنیم:
1 . براى بحث پیرامون تحولات قیمتهاى عصر تشریع و کشف نحوه برخورد شارع با آن در روابط اقتصادى و مالى، باید از مبانى و منطق اطمینانآور استفاده شود حال آن که ادله فوق هیچ مستند روایى و تاریخى قابل اعتماد ندارند .
2 . در این ادله دامنه زمانى مورد نظر تا حدود سال چهل هجرى مىباشد، در حالى که بایستى حوادثى که از ابتداى عصر تشریع تا زمان غیبت امام عصر (عج) در منظر معصومین علیهم السلام اتفاق افتاده با دقت ارزیابى گردد و چه بسا با افزودن گستره بحث، نتایجبه دست آمده تغییر کند .
3 . در این ادله، با تحلیلهایى بر اساس قوانین و قواعد علم اقتصاد فعلى و استصحاب قهقرایى آن براى مدت بیش از هزار سال پیش، نتایجى گرفته شده است . حال آن که این روش بحث در مورد دریافت احکام و موضوعات فقهى و ویژگىهاى آنها از نظر مبانى معرفتشناسى، با اشکالات جدى مواجه است و نتایجبه دست آمده به شدت مورد تردید خواهد بود .
4 . هیچ یک از ادله ارائه شده، به تنهایى نمىتواند قانع کننده باشد اما ممکن استبرخى از مجموع آنها به نتایجى، قطع پیدا کرده و از باب قطع شخصى به آنها ملتزم شوند . اما به نظر مىآید قطع همین افراد نیز با مشاهده ادله موافقین تغییر قیمتها در صدر اسلام، با تردید جدى مواجه گردد .
ادله تغییر قیمتها
الف - تصریحات تاریخى و روایى
روایات فراوانى در کتب روایى و تاریخى شیعه و سنى بر تغییر سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى تصریح دارد . برخى از آنها بر تغییر سطح عمومى قیمتها دلالت دارند برخى دیگر حاکى از تغییرات نسبى قیمتها مىباشند که ذیلا مورد بحث قرار مىگیرند:
روایات و نقلهاى تغییر سطح عمومى قیمتها
در روایتى آمده است:
1 . به رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم گفته شد که قیمتها (الاسعار) افزایش و کاهش مىیابد، اى کاش براى کالاها قیمت تعیین مىکردى . رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود: حاضر نیستم خدا را با بدعتى ملاقات کنم که کسى در آن از من سبقت نگرفته باشد . بندگان خدا را آزاد بگذارید تا بعضى از بعضى دیگر استفاده کنند . (55)
کلمه «الاسعار» در این روایت جمع و «الف و لام» دارد، بنابراین، روایتبر نوسان قیمت همه یا اکثر کالاها (سطح عمومى قیمتها) دلالت صریح دارد .
2 . طبق نقل ابو حمزه ثمالى، امام سجاد علیه السلام در پاسخ سؤال از افزایش قیمتها فرمودند:
افزایش قیمتها هیچ ربطى به من ندارد (من هیچ اقدامى در رابطه با افزایش قیمتها انجام نمىدهم)، بالا و پایین رفتن قیمتبر عهده خداوند متعال است . (56)
3 . حماد بن عثمان نقل مىکند:
مردم مدینه دچار گرانى و قحطى شدند . . . و نزد امام صادق علیه السلام خوراکى عالى وجود داشت که اول سال تهیه کرده بودند . حضرت به خدمتکاران خود فرمودند: براى ما مقدارى جو بخرید و مخلوط با این خوراکى نمایید یا آن را بفروشید; چرا که ما مایل نیستیم غذاى مرغوب استفاده کنیم و مردم غذایى نامرغوب . (57)
از ظاهر این روایات نیز بر مىآید که منظور از افزایش قیمتها، سطح عمومى قیمتهاست نه قیمتهاى نسبى . روایات دیگرى نیز در این زمینه وارد شده است (58) که براى رعایت اختصار از نقل آنها خوددارى مىکنیم .
روایات تغییر قیمتهاى نسبى
روایات فراوانى نیز بر تغییر قیمتهاى نسبى دلالت مىکنند که برخى را نقل مىکنیم:
1 . محمد بن قاسم حناط به امام صادق علیه السلام عرض مىکند:
خداوند شما را به سلامتبدارد; به مردى طعام [گندم] را به نسیه مىفروشم . وقتى زمان پرداخت فرا مىرسد براى دریافت پولم نزد آن مرد مىروم، در حالى که قیمت طعام [گندم] تغییر یافته است . آن مرد به من مىگوید: پولى ندارم تا بدهىام را بپردازم . امام علیه السلام فرمود: از او به قیمت روز، طعام [گندم ] بگیر . . . . (59)
2 . على بن ابراهیم از پدرش و او از عبدالله بن عمر نقل مىکند:
ما در مکه با گرانى گوسفندهاى قربانى مواجه شدیم . ابتدا هر گوسفند را یک دینار خریدیم، سپس دو دینار، آن گاه قیمت هر گوسفند به هفت دینار رسید، بعد از آن گوسفندى براى قربانى یافت نشد . هشام مکارى نامهاى به امام کاظم علیه السلام نوشت و جریان را توضیح داد . حضرت در جواب نوشتند: قیمت گوسفند اول، دوم و سوم را در نظر بگیرید و متوسط قیمت آنها را صدقه بدهید . (60)
در منابع اهل سنت نیز روایات فراوانى بر تغییر نسبى قیمتها دلالت دارند که به یک نمونه آن اشاره مىشود:
عمر بن شعیب نقل مىکند: در زمان ابوبکر هنگامى که مال فراوان شد و قیمتشتر افزایش یافت، او براى اهل قریه قیمت هر صد شتر را به ششصد تا هشتصد دینار تعیین کرد . (61)
ب - عوامل مؤثر بر تغییر قیمتها
علاوه بر روایات پیشین که حاکى از نوسان قیمتهاى نسبى و سطح عمومى قیمت مىباشد، عوامل چندى باعث افزایش قیمتها در صدر اسلام مىشد، از جمله:
1 . احتکار
در متون دینى از احتکار که یکى از عوامل کاهش عرضه کالا و افزایش قیمتها است نهى شده و با شرایطى حرام به شمار آمده است . چند نمونه از این روایات و نقلها عبارتاند از:
1 . امام سجاد علیه السلام مىفرمایند:
روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم بر محتکران گذشت . فرمان داد آنچه را احتکار کردهاند به بازار آورده، در معرض دید همگان قرار دهند . به آن حضرت عرض شد: اى کاش بر آنها قیمت تعیین مىکردى، آن حضرت خشمگین شد، به نحوى که آثار غضب در چهرهاش آشکار گردید و فرمود: آیا بر آنها قیمتبگذارم؟ ! قیمتها دستخداست; هر وقتبخواهد بالا مىبرد و هرگاه اراده کند پایین مىآورد . (62)
2 . رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم فرمود:
هرکسى طعامى راخریدارى کند وآنرا بهقصد گرانشدن چهلشبانهروز نگهدارد و سپسبفروشد، اگرتمام پولش را صدقه بدهد کفاره کارى که کرده، نمىشود . (63)
3 . امام صادق علیه السلام مىفرماید:
هر مال احتکار شدهاى که به مردم زیان برساند و باعث افزایش قیمتها گردد هیچ برکتى ندارد . (64)
4 . مردى از قریش به نام حکیم بن حزام وقتى طعامى وارد مدینه مىشد تمام آن را مىخرید . پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم به او فرمود:
اى حکیم! از احتکار کردن پرهیز کن . (65)
2 . قحطى و خشکسالى
قحطى و خشکسالى یکى از بلاهاى طبیعى قبل و بعد از اسلام در شبه جزیره عربستان بود و با بروز آن دامپرورى و کشاورزى که از مهمترین راههاى درآمد و تولید مردم، بود کاهش مىیافت و گاهى قحطى شدید اتفاق مىافتاد . در این خصوص:
1 . طبرى مىنویسد:
در زمان رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم مردم با قحطى مواجه شدند و به رسول خدا عرض کردند: براى کالاها قیمت تعیین کنید . حضرت فرمود: خداوند از من چنین سنتى را نخواسته و فرمان ایجاد آن را به من نداده است ، ولى از خداوند بخواهید که از باب فضلش مشکل شما را حل نماید . (66)
2 . یعقوبى نقل مىکند:
در سال رماده (18 ق) مردم دچار خشکسالى، قحطى و گرسنگى شدیدى شدند . (67)
3 . علامه مجلسى مىنویسد:
مرد بیاباننشینى هنگام خشکسالى خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم رسید و عرض کرد: اى پیامبر خدا! خدمتشما رسیدم در حالى که براى ما فرزند شیر خوارى باقى نماند تا شیر بنوشد و شترى نماند تا نشخوار کند . . . پیامبر صلى الله علیه و آله وسلم بلند شد و در حالى که عبایش کشیده مىشد، بالاى منبر رفت و خداوند متعال را حمد و ثنا کرد و گفت: خدایا! براى ما بارانى بفرست . . . که زمین به وسیله آن زنده و گیاه و زراعت رشد نماید [ . . . بعد از دعا] به خدا قسم هنوز دست رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم به گودى گردنش نرسیده بود که آسمان به شدت بارید و مردم فریاد زدند اى رسول خدا! غرق شدیم غرق شدیم . آن گاه رسول خدا گفت: خدایا! باران را مفید به حال ما قرار بده نه به ضرر ما . پس از این دعا ابرها از بالاى شهر مدینه دور شدند . (68)
4 . مجلسى نقل مىکند:
در زمان ابوطالب مردم دچار قحطى شدند . قریش گفتند: به بتهاى لات و عزى پناه ببرید . دیگران گفتند: به بت مناه تمسک بجویید . ورقة بن نوفل گفت: به کجا روى مىآورید در حالى که ابوطالب از نسل ابراهیم و اسماعیل در میان شماست، از او آب و باران بخواهید . . .. (69)
5 . امام صادق علیه السلام مىفرماید:
گروهى نزد على ابن ابى طالب جمع شدند و از کمى باران و خشکسالى اظهار نگرانى و ناراحتى کردند و گفتند: یا ابا حسن! در حق ما دعا کنید تا باران بیاید . حضرت، حسن و حسین علیهما السلام را خواستند . به فرزندش حسن گفتند: براى ما دعا کن تا باران بیاید . آن گاه حسن علیه السلام گفت: خدایا! . . . سپس به فرزندش حسین علیه السلام فرمود: شما هم دعا کنید . حسین علیه السلام هم گفت: خدایا! . . . هنوز دعاى آن دو بزرگوار تمام نشده بود که خداوند تبارک و تعالى باران را از آسمان بر آنها فرو ریخت . . . (70)
6 . از ابن عباس و انس بن مالک نقل شده است:
هنگامى که مدینه دچار قحطى گردید عمر از عباس خواست تا از خداوند طلب آب و باران نماید . ابو عمر مىگوید: سبب این امر آن بود که در زمان عمر (در سال 17 ق) زمین به شدت خشک شده بود . (71)
افزایش سطح عمومى قیمتها هر چند یک نوع تحلیل و نتیجهگیرى از این روایات است، اما از نظر اقتصادى این نتیجهگیرى قطعى است . به علاوه در برخى روایات، لفظ «غلاء» ، یعنى گرانى و افزایش قیمتها نیز آمده است که تاییدى بر نتیجهگیرى فوق است .
ج - تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار
در بحث رابطه قیمتى درهم و دینار به دو رابطه قیمتى (قانونى و ثابت، و آزاد و سیال) اشاره گردید . با وجود این، برخى مدعى شدهاند که تغییر قیمتى درهم و دینار فراتر از تغییر قیمت نسبى بین درهم و دینار مىباشد; زیرا این تغییر به این معناست که ارزش یکى از دو نوع پول، کاهش پیدا کرده است، و کاهش ارزش پول، تعبیر دیگر تورم و افزایش سطح عمومى قیمتها است . (72)
با لحاظ امور زیر به نظر مىرسد تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار چنین نتیجهاى را به دنبال نداشته باشد:
الف - هر چند اصل تغییر رابطه درهم و دینار قابل انکار نیست، اما آیا این تغییر به جهت عوامل اقتصادى، همانند تغییر میزان عرضه درهم یا دینار نسبتبه کالاهاى قابل مبادله بود یا به جهت تغییر در وزن و عیار درهم و دینار مسکوک؟ شواهد گذشته نشان مىدهد که به احتمال قوى این تغییرات از تغییرات در وزن و عیار ناشى مىشد .
ب - در صدر اسلام، دو سنخ پول درهم و دینار در عرض هم در معاملات مورد استفاده قرار مىگرفتند و با رابطه قیمتى معینى در هر زمان قابل تبدیل و معاوضه بودند . تغییر این رابطه قیمتى به نحوى که ارزش یکى از آن دو سنخ پول نسبتبه دیگرى کاهش یپدا کند، فقط در صورتى مىتواند بر سطح عمومى قیمتها تاثیر بگذارد یا نشانگر نوسان سطح عمومى قیمتها باشد که حجم پولى که ارزش آن کاهش پیدا کرده است، افزایش یابد و حجم پول دیگر ثابتبماند; مثلا اگر رابطه قیمتى دینار و درهم از 1 به 10، به 1 به 15 تغییر پیدا مىکرد، یعنى ارزش درهم نسبتبه دینار تنزل مىنمود، در صورتى مىتوانست نشانگر افزایش سطح عمومى قیمتها باشد یا موجب افزایش سطح عمومى قیمتها گردد که با فرض ثبات حجم پول دینار، حجم پول درهم افزایش یافته باشد یا افزایش نسبى حجم درهم بیش از افزایش حجم درهم در مبادلات باشد; زیرا ممکن بود در صدر اسلام در برخى مواقع به لحاظ واردات گسترده کالاها از مناطق روم، دینارهاى فراوانى از مدینه خارج شده و به جهت کاهش حجم دینار، ارزش آن نسبتبه درهم افزایش یافته باشد و رابطه 1 به 10 دینار و درهم به 1 به 15 برسد; یا ممکن بود به جهت افزایش ارزش طلا یا به علل دیگرى، در منطقهاى دینارها را ذوب نموده، تبدیل به شمش طلا نمایند و در نتیجه این گونه اقدامات، حجم دینار کاهش پیدا کرده و در پى آن رابطه قیمتى دینار و درهم به نفع دینار تغییر کند . در این گونه مواقع نه تنها معلوم نمىشود که کاهش ارزش درهم به جهت افزایش حجم پول در اقتصاد مىباشد، بلکه گاهى ممکن است در مجموع حجم پول در اقتصاد کاهش پیدا کند، اما در عین حال ارزش یک پول نسبتبه دیگرى کاهش یابد .
بنابراین، از تغییر رابطه قیمتى درهم و دینار نمىتوان تورم و افزایش سطح عمومى قیمتها را نتیجه گرفت .
جمعبندى و نتیجهگیرى
1 . مسلمانان صدر اسلام در عربستان داراى موقعیت تجارى ممتازى بودند و تجارت گستردهاى را با ایران و روم داشتند . تجارت کاملا آزاد بود و بعد از فتح ایران و روم نیز تجارت همچنان ادامه داشت .
2 . تا زمان عبدالملک، سکههاى رایج در معاملات، درهمهاى ایرانى و دینارهاى رومى بود و از آن زمان سکههاى اسلامى در تمام سرزمینهاى اسلامى به جریان افتاد .
3 . مسکوک درهم و دینار به نحو وزنى معامله مىشد .
4 . در کنار مبادلات پولى، بخشى از معاملات مردم پایاپاى بود .
5 . وزن درهمها از 496/0 تا 967/3 گرم، و وزن دینارها از 225/3 تا 300/4 گرم، در نوسان بود . در کنار این نوسانات، وزن خاصى از درهم و دینارها به عنوان وزن ثابتشرعى در روابط مالى و دیون قانونى مورد عمل قرار مىگرفت . این وزن براى درهم 975/2 گرم و براى دینار 25/4 گرم بوده است . هر درهم 7/0 وزن دینار را داشت .
6 . حجم پول در صدر اسلام از سه ناحیه در معرض نوسان بود:
الف - ضرب سکهها
ب - ذوب سکهها
ج - فتوحات اسلامى
و چنانکه که گذشت تاثیر امور فوق بر نوسانات حجم پول به نحوى که نوسانات قابل ملاحظه سطح عمومى قیمتها را حتى در بلند مدت به دنبال داشته باشد، ثابت نیست .
7 . نظام دو فلزى بدون رابطه قیمتى معین قانونى، مشخصه اصلى نظام پولى صدر اسلام بود . اما در کنار این نظام، یک نظام قانونى و شرعى با رابطه قیمتى ثابت 1 به 10 یا 1 به 12 وجود داشت .
8 . عامل اصلى تغییر قیمت درهم و دینار تغییر وزن و عیار آنها بود .
9 . با توجه به روایات و متون تاریخى، تغییر سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى مسلم است .
10 . عواملى چون احتکار، خشکسالى و قحطى کاهش عرضه کالاها و افزایش سطح عمومى قیمتها و قیمتهاى نسبى را در پى داشت .
11 . معصومین علیهم السلام در قبال افزایش قیمتهایى که از عوامل طبیعى همانند خشکسالى و قحطى ناشى مىشد، اقدام به تعیین قیمت نمىکردند، اما در قبال افزایش ناشى از رفتار مردم چون احتکار، ضمن نهى شدید از این رفتار، به مبارزه عملى با آن نیز مىپرداختند .
12 . در مورد این که در صورت وجود تورم، آیا تنها در کوتاه مدت اتفاق مىافتاد یا در بلند مدت نیز جریان داشت، مىتوان گفت قدر متیقن، وقوع تورم در کوتاه مدت مىباشد، شواهدى حاکى از آن است تورم شدید، رخ نمىداد . این شواهد عبارتاند از:
الف - تورم زمانى معنا پیدا مىکند که همه مبادلات، پولى باشد و حال آن که بخش مهمى از معاملات در صدر اسلام کالا به کالا بود .
ب - جریان آزاد تجارى بین عربستان با ایران و روم، به ویژه بعد از فتح آن دو، هر گونه افزایش تقاضا را از طریق واردات پاسخ مىداد .
ج - اگر ارزش درهم و دینار کاهش پیدا مىکرد، ذوب کردن آنها، در بلند مدت از حجم پول کاسته و تورم را کنترل مىکرد .
د - مکانیسم خودکار تعدیل بین حجم پول درهم و دینار و هزینه استخراج و ضرب سکهها مانع از افزایش حجم بى رویه آنها مىشد .
13 . از برخى روایات و نقلهاى تاریخى بر مىآید که تورم به حدى بود که مردم هم متوجه اصل وقوع تورم بودند، و هم فى الجمله پیامدهاى منفى آن را درک مىکردند . به همین خاطر از رسول خدا صلى الله علیه و آله وسلم تقاضا مىکردند که براى کالاها قیمت تعیین نماید . اما این که میزان تاثیر تورمهاى واقع شده در اقتصاد در حدى بوده باشد که رفتار اقتصادى عرف آن روز را در پرداخت قرض به دیگران، باز پرداختسایر دیون، جبران کاهش ارزش پول و . . . تحت تاثیر قرار داده باشد، جاى تردید جدى است و از ادله موجود چنین آثارى کشف نمىگردد .
بررسى حکم «جبران کاهش ارزش پول»
با بررسى - حتى دقیق - جریان تورم در صدر اسلام نمىتوان حکم قطعى مسئله فوق را بیان کرد; زیرا نتیجه آن بررسى، تنها یکى از مؤلفههاى مؤثر در حکم مسئله فوق را روشن مىکند .
هر چند برخى مدعى عدم وقوع نوسانات قیمتها در صدر اسلام شده و از آن براى حکم جواز، بلکه لزوم جبران کاهش ارزش پول استفاده کردهاند، ولى این گروه با انکار تورم شدید به این نتیجه رسیدهاند; در حالى که تورم شدید، دست کم در کوتاه مدت وجود داشته است .
برخى نیز مدعى شدهاند به رغم وجود تورمهاى شدید، معصومین علیهم السلام کاهش ارزش پول را لازم، بلکه مجاز ندانستهاند و این خود دلیل بر عدم جواز جبران کاهش ارزش پول مىباشد . به نظر مىرسد از عدم جواز جبران کاهش ارزش پولهاى فلزى (درهم و دینار) نمىتوان عدم جواز جبران کاهش ارزش پولهاى اعتبارى امروزى را استفاده کرد; زیرا خصوصیات درهم و دینار و تفاوتهاى آن دو با پولهاى اعتبارى امروزى، هیچ گاه به صاحب نظر فقهى اجازه استفاده چنین حکمى را نخواهد داد .
یکى از اساتید در مقام بیان جواز یا عدم جواز استناد به روایات صدر اسلام براى حکم کاهش ارزش پول اعتبارى مىگوید:
همه روایات یاد شده، درباره پول حقیقى یا درهم و دینار آمدهاند و پیشتر گفتهایم که این دو بهسان کالا و مالهاى حقیقى دیگر، خود داراى ارزشى که به ویژگىهاى جنس آنها وابسته است، به گونهاى که این ویژگى نزد مردم، موردنظر بوده و به ضمان درآید . بنابراین نمىتوان حکم پول اعتبارى را که ارزش آن تنها در گرو اعتبار آن است، از این روایات دریافت . . . مگر آن که گونهاى از قیاس و تنقیح مناط را بهکار بریم . (73)
شایان ذکر است ثمره علمى بحث «تحولات قیمتها در عصر تشریع» به مسئله «جبران کاهش ارزش پول» منحصر نیست و در مسائل دیگرى نیز خود را نشان مىدهد; براى مثال، برخى با ادعاى عدم وجود تورم در اقتصاد صدر اسلام نظریه تفاوت ربا و بهره بانکى را مطرح کرده و معتقد شدهاند که ربا از اختصاصات جوامع سنتى و غیر تورمى است در حالى که بهره از مختصات جوامع صنعتى و تورمى است . (74) از این مقاله روشن شد که برخلاف تصور اینان، اقتصاد صدر اسلام اقتصاد تورمى بوده و قیمتهاى نسبى و سطح عمومى قیمتها هر چند در کوتاه مدت دچار نوسانات محسوس بوده است .
پىنوشتها:
1) ر . ک: احمدعلى یوسفى، ماهیت پول، ص 179- 181 .
2) میثم موسایى، تبیین مفهوم و موضوع ربا، ص 60- 68 و احمد عابدینى، ربا، «تورم و ضمان» ، مجله فقه ، شماره 11 و 12، بهار و تابستان 1376، ص 123- 126 .
3) سیدکاظم حائرى، مصاحبه، نامه مفید، سال چهارم، شماره 13، ص 27 و 28 .
4) سیدعباس موسویان، «بهره بانکى همان رباست» ، مجله نقد و نظر، هر سال چهارم، شماره 13 و 14، ص 440- 445 و سیدکاظم حائرى، همان .
5) سیدعباس موسویان، همان، ص 434 به بعد و سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام (دانشگاه شهید بهشتى) ص 150 به بعد .
6) براى آشنایى بیشتر با بحث انواع تورم ر . ک: احمد کتابى، تورم، ص 36- 43 .
7) ر . ک: همان، ص 36- 38 .
8) قرآن کریمدر سوره «فیل» به این مطلب اشاره دارد: «رحلةالشتاء والصیف» .
9) براى اطلاع از وضعیت تجارى صدر اسلام ر . ک: جعفر سبحانى، فروغابدیت، ج 1، ص 137; احمد ابراهیم الشریف، مکة والمدینة فىالجاهلیة و عهدالرسول، ص 150 و 200- 206; جواد على، المفصل فىالتاریخ العرب قبلالاسلام، ج 7، ص 294، 295، 213 و 314; سعید افغانى، اسواقالعرب فىالجاهلیة والاسلام، ص 100، 101 و 104- 206; جمعى از محققین بخش اقتصاد جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، پول از صدر اسلام تا زمان غیبت، ص 123- 127 و سیدموسى حسینى مازندرانى، العقدالمنیر (فى ما یتعلق بالدراهم والدنانیر)، ج 1، ص 35 .
10) عبدالرحمن فهمى محمد، فجرالسکةالعربیة، ص 28 و جرجى زیدان، تاریخ التمدنالاسلامى، ج 1، ص 133 .
11) عبدالرحمن فهمى محمد، همان، ص 29; على پاشا مبارک، الخططالتوفیقیة، ج 20، ص 50 و یوسف قرضاوى، فقهالزکاة، ج 1، ص 240 .
12) جرجى زیدان، همانالنقودالاسلامیه، ص 306; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 114 و احمد بن ابراهیم بن خطاب، معالمالسنن، ج 3، ص 60 .
13) احمد بن ابراهیم بن خطاب، همان; النقودالاسلامیه، ص 306; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 114; الدینارالاسلامى، ج 1، ص 10; جرجى زیدان، همان; عیسى ایوبالبارونى، الرقابةالاسلامیة العالمیة فى عهدالرسول والخلفاء الراشدین، ص 215 .
14) محمد شفیق غربال، الموسوعةالعربیة المیسرة، ص 839; محمدضیاءالدین الربس، الخراج والنظم المالیه للدولةالاسلامیة (دارالمعارف بمصر) ص 373; الخططالتوفیقة، ج 20، ص 28 و دائرةالمعارف الاسلامیة، ج 9، ص 370 .
15) عدنان خالد ترکمانى، السیاسةالنقدیة والمصرفیة فىالاسلام، ص 65; ابن جوزى، المنتظم، ص 147; معالمالسنن، ج 3، ص 60; الدینارالاسلامى، ج 1، ص 12; محمدباقر مجلسى، میزانالمقادیر، ص 3 و تاریخ الطبرى، ج 4، ص 576 .
16) الخططالتوفیقیة، ج 20، ص 28- 35; دائرةالمعارف الاسلامیة، ج 9، ص 370; الموسوعة العربیةالمیسرة، ص 839 و علىپاشا مبارک، المیزان فىالاقیسة و الاوزان، ص 30- 37 به نقل از: النقود دارالاسلامیه، التعلیقات والملاحظات، ص 53 و 60 .
17) یوسف بحرانى، الحدائقالناضرة، ج 12، ص 89; محمدباقر مجلسى، همان، ص 3 و العقدالمنیر، ج 1، ص 89 .
18) نووى، المجموع شرحالمذهب، ج 6، ص 14 و یوسف قرضاوى، همان .
19) النقودالاسلامیة، ص 21- 17 .
20) معالمالسنن، ج 3، ص 60; نووى، همان، ص 5; النقودالاسلامیة، ص 3- 6; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 217- 222; السیاسةالنقدیة والمصرفیة، ص 65; ماوردى، الاحکامالسلطانیة والولایات الدینیه، ص 174 و ابوعبید القاسم بن سلام، الاموال، ص 210 .
21) معالمالسنن، ج 3، ص 60; الاحکامالسلطانیة، ج 2، ص 174; نووى، همان; الاموال، ص 210، ح 1624; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 222- 217; الموسوعةالعربیة المیسرة، ص 791 .
22) الخراج والنظمالمالیة للدولةالاسلامیة، ص 222; معالمالسنن، ج 3، ص 60; ابنجوزى، همان، حوادث سنه 75، ص 147; الاحکامالسلطانیة، ج 2، ص 174; السیاسةالنقدیة والمصرفیة، ص 63; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ص 222- 217; نووى، همان، ص 7; الاموال، ص 210، ح 1624 و یوسف قرضاوى، همان، ج 1، ص 259 .
23) النقودالاسلامیة، ص 8 .
24) همان، ص 7 و 8 .
25) العقدالمنیر، ج 1، ص 44، به نقل از: تاریخ جودت پاشا، ص 276; و ر . ک: سیدمحسن امین، اعیانالشیعه، ج 1، ص 539 که در آن نویسنده به نقل از منابع قدیمى، على علیه السلام را اولین ضربکننده سکه اسلامى معرفى مىکند .
26) العقدالمنیر، ج 1، ص 46 .
27) الدینارالاسلامى، ص 17; فجرالسکة العربیة، ص 37; العقدالمنیر، ج 1، ص 194; النقودالاسلامیة، ص 10- 8; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ج 1، ص 323; الاحکامالسلطانیة، ص 139 و جرجى زیدان، همان، ص 136، به نقل از: تاریخ جودت پاشا .
28) جرجى زیدان، همان، ص 133 و 136; العقدالمنیر، ج 1، ص 49; مقدمه تاریخ ابنخلدون، ج 1، ص 325; ابراهیم بن محمد بیهقى، المحاسن والمساوى، ص 498- 502 و کمالالدین محمد بن عیسى دمیرى، حیوةالحیوان، ص 79 .
29) النقودالاسلامیة، ص 19 و جرجى زیدان، همان ص 139 .
30) فجرالسکة العربیة، ص 235 .
31) الدینارالاسلامى، ج 1، ص 15 .
32) یوسف قرضاوى، همان، ص 264; الخططالتوفیقیة، ج 20، ص 132; محمد فرید وجدى، دائرةالمعارف، ج 1، ص 69; العقدالمنیر، ج 1، ص 96 و الخراج والنظمالمالیة للدولةالاسلامیة، ص 379 و 382 .
33) یوسف قرضاوى، همان، ص 264 و الدینارالاسلامى، ج 1، ص 14 .
34) محمد بن یعقوب کلینى، الفروعالکافى (انتشارات دارالکتب الاسلامیه)، ج 7، ص 280، حدیث 1; حرعاملى، وسائلالشیعه، ج 29، باب صرف، ص 193، حدیث 1; محمد بن حسن طوسى، التهذیب، ج 10، ص 183، حدیث 19 . همچنین صاحب وسائل مىنویسد «و رواه الصدوق باسناده عن الحسن بن محبوب نحوه و رواه فى (المقنع) مرسلا الى قوله: مائتى حلة» (وسائلالشیعه، ج 29، باب 1، از ابواب دیاتالنفس، ص 194- 198، حدیث2، 4، 5، 7، 8 و 13 .)
35) احمد بن حسین بن على بیهقى، السنن الکبرى، ج 8، ص 79 .
شیخ حر عاملى در ابواب دیات النفس وسائل الشیعه، شش روایت نقل مىکند که از همه آنها برمىآید که رابطه قیمتى دینار و درهم در پرداخت دیات، یک به ده بوده است .
36) حرعاملى، همان، ج 29، باب 1 از ابواب دیاتالنفس، ص 194- 197، حدیث 3، 9، 10 و 11 .
37) محمدباقر مجلسى، مراةالعقول، ج 24، ص 28، ر . ک: حرعاملى، همان، ص 197 .
38) یوسف قرضاوى، همان; الخراج والنظمالمالیه للدولةالاسلامیة، ص 379 و 382; العقدالمنیر، ج 1، ص 96; الخططالتوفیقیه، ج 20، ص 132 و فرید وجدى، دائرةالمعارف، ج 1، ص 69 .
39) عبدالرحمن فهمى محمد، صنجالسکة فى فجرالاسلام، ص 35; فرید وجدى، همان; الخططالتوفیقیه، ج 20، ص 43 .
40) یوسف قرضاوى، همان، ص 264; محمد بن حسن طوسى، تهذیبالاحکام (مکتبةالصدوق)، ج 7، ص 128، حدیث 66; حرعاملى، همان، ج 18، کتاب التجاره، باب 10، ص 184، باب 9 از ابواب تجارت، ص 183 حدیث 1، باب 23 از ابواب احکام العقود، ص 80، حدیث 2 و باب 9 از ابواب صرف، ص 185، حدیث 5; تهذیب; محمد بن یعقوب کلینى، الفروعالکافى، ج 45، ص 245، حدیث 3; تهذیبلااحکام، ج 7، کتابالتجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 138، حدیث 108 و ص 129، روایت 67 .
41) تهذیبالاحکام، ج 7، کتاب التجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 128، حدیث 64 ; حرعاملى، همان، ج 18، کتابالتجارة، باب 9 از ابوابالصرف، ص 183، حدیث 2 و براى اطلاع از روایاتى نظیر این روایت ر . ک: تهذیبالاحکام، ج 7، کتاب التجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 128 و 129، حدیث 65 و 67 ، حر عاملى، همان، ج 18، کتاب تجارة، باب 9 از ابواب صرف، ص 184 و 185، حدیث 3 و 5 .
42) میرزاحسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 13، باب 3 از ابواب صرف، ص 249، حدیث 3 .
43) تهذیبالاحکام، ج 7، کتابالتجارات، باب بیعالواحد بالاثنین، ص 127، حدیث 44; و حر عاملى، همان، ج 18، باب 3 از ابواب صرف، ص 172، روایت 2 و 5 .
44) محمد بن یعقوب کلینى الفروغالکافى، ج 5، کتابالمعیشة، بابالصروف، ص 245، حدیث 2 و حر عاملى، همان، باب 4 از ابوابالصرف، ص 174، حدیث 1 .
45) میثم موسایى، تبیین مفهوم و موضوع ربا، ص 60 و 61 و سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام، ص 150- 154 .
46) موسى غنىنژاد، «تفاوت ربا و بهره بانکى» مجله نقد و نظر، سال سوم، شماره 4، پاییز 1376، ص 321 .
47) سیدکاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام، ص 155- 157 .
48) میثم موسایى، همان، ص 68 .
49) ر . ک: همان، ص 62- 68 .
50) احمد عابدینى، مجله فقه، شماره 11 و 12، ص 123- 126 .
51) این مطلب از تمام شش دلیل برمىآید .
52) برآیند دلیل دوم و چهارم .
53) دلیل دوم بر این مطلب دلالت صریح دارد .
54) ظاهر دلیل سوم حاکى از این امر است .
55) شیخ صدوق، التوحید، تصحیح سیدهاشم حسینى طهرانى، باب القضا والقدر، ص 388، حدیث 33; حرعاملى، ج 17، باب 130، و ابواب آدابالتجارة، ص 431، حدیث 2 و شیخ صدوق، من لایحضرهالفقیه، ج 3، بابالحکرة والاسعار، حدیث 16 .
56) شیخ صدوق، التوحید، باب القضا و القدر، ص 388، حدیث 34 . نظیر این حدیثبا مقدارى تفاوت در برخى منابع روایى دیگر نیز آمده است . محمد بن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 5، ص 81، حدیث 7; محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 6، ص 55 و حر عاملى، همان، ج 17، باب 30 از ابواب آدابالتجارة، ص 431، حدیث 3، 4، 5 و 6 .
57) محمد بن یعقوب کلینى، همان، ص 166، حدیث 1 .
58) سنن ابىداود، تحقیق و تعلیق سعید محمد اللحام، ج 2، ص 135; این روایتبا همین مضمون با اندکى تفاوت در برخى الفاظ، در منابع زیر آمده است: سنن الدارمى، ج 2، ص 249; سنن ابنماجه، ج 2، ص 721; سننالترمذى، ج 2، ص 288; محمد بن جریر طبرى، تاریخالامم والملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، ج 8، ص 590; شیخ صدوق، التوحید، تصحیح سیدهاشم حسینى طهرانى، باب القضا والقدر، ص 388، حدیث 33; مسند احمد، ج 2، ص 85; تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 151; فضل بن حسن طبرسى، مجمعالبیان فى تفسیرالقرآن، ج 10، ص 11; محمدباقر مجلسى، همان، ج 22، ص 59 و سنن ابىداود، ج 1، ص 365 و 366، حدیث 1622 .
59) حر عاملى، همان، ج 18، کتابالتجارة، باب 12، ص 312، حدیث 5 .
60) حر عاملى، همان، ج 14، کتابالحج، باب 58، ص 203، حدیث 1; محمد بن یعقوب کلینى، فروع کافى، ج 4، کتابالحج، بابالنوادر، ص 544، حدیث 22 و تهذیبالاحکام، ج 5، کتابالحج، باب الذبح، ص 270، حدیث 144 .
61) هندى، کنزالعمال، ج 6، ص 553 .
62) شیخ صدوق، التوحید، باب القضا والقدر، ص 388، حدیث 33 و حر عاملى، همان، ج 17، باب 30 از ابواب آدابالتجارة، ص 430، حدیث 1 .
63) حر عاملى، همان، ج 17، کتابالتجارة، باب 27 از ابواب آدابالتجارة، ص 425، حدیث 6 .
64) میرزا حسین نورى، مستدرکالوسائل، ج 13، باب 21 از ابواب آدابالتجارة، ص 274، حدیث 15337 (5 .)
65) همان، باب 22 از ابواب آدابالتجارة، ص 276، حدیث 15334 (2 .)
66) تاریخ طبرى، ج 11، ص 590 .
67) تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 150 .
68) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 35، ص 167، باب 3 و ر . ک: تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 150 .
ج 18، ص 1، باب 6 و ابن ابىالحدید، شرح نهجالبلاغه، ج 7، ص 272- 273 و ج 14، ص 80 .
69) محمدباقر مجلسى، همان، ج 18، باب 6، ص 3، حدیث 1 .
70) میرزا حسین نورى طبرسى، مستدرکالوسائل، ج 6، ابواب صلاةالاستسقاء، باب 11، ص 167، حدیث 1 .
71) محمدباقر مجلسى، همان، ج 22، باب 5، ص 290، حدیث 62 به نقل از: الاستیعاب .
72) ر . ک: سیدعباس موسویان، همان، ص 444- 445 .
73) سیدمحمود هاشمى، مجله فقه اهلبیت، سال اول، شماره دوم، تابستان 1374، ص 91، 95 و 88 .
74) ر . ک: سیدعباس موسویان، همان، ص