گواهى استصناع (سفارش ساخت)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
چند جایگزین اسلامى براى تامین مالى مبتنى بر نرخ بهره وجود دارد که اولین و مهمترین آنها روشهاى مشارکتى همچون شرکت و مضاربه است، دومین آنها روشهاى مبتنى بر فروش، همچون سلم و بیع نسیه و سومین آنها روشهاى مبتنى بر اجاره مىباشد . روشهاى مشارکتى از امتیازهاى شرعى و اقتصادى مطلوب بسیارى برخوردارند و بهترین جایگزین براى تامین مالى مبتنى بر نرخ بهره هستند، ولى قلمرو آنها محدود به تامین مالى فعالیتهایى است که محصول یا درآمد آنها قابل تقسیم بین سرمایهگذار و شرکا باشد .
اما فعالیتهاى سرمایهگذارى که درآمد آشکار تولید نمىکنند (و ما آنها را سرمایهگذارىهاى گنگ و خاموش مىنامیم) نمىتوانند برمبناى مشارکت، تامین مالى شوند; مانند سرمایهگذارىهاى اجتماعى که کالاهاى عمومى خالص همچون فانوسهاى دریایى و فرودگاههاى نظامى تولید مىکنند و مانند سرمایهگذارىهایى که مىتوانند درآمد آشکار ایجاد کنند اما به دلایل اجتماعى از آن بازداشته مىشوند; براى این دسته مىتوان مدارس عمومى را برشمرد که آموزش ابتدایى رایگان ارائه مىدهند . همین طور بسیارى از پروژههاى زیربنایى اجتماعى، سرمایهگذارىهاى خاموش (گنگ) هستند . سؤال این است که چگونه چنین سرمایهگذارىهایى را مىتوان بر مبناى اسلامى غیر ربوى، تامین مالى نمود؟ این مقاله روش مبتنى بر استصناع (سفارش تولید) را پیشنهاد مىنماید . اهتمام من در این مقاله بررسى عملى بودن این روش براى تامین مالى پروژههاى زیربنایى عمومى است، گرچه براى پروژههاى خصوصى نیز به همین میزان مناسب است .
تعریف استصناع
استصناع، خرید چیزى استبه قیمت معین که طبق ویژگىهاى مورد توافق در زمان آینده ساخته یا احداث مىشود; به بیان دیگر، موضوعى که عقد استصناع درباره آن منعقد مىشود، غالبا در زمان عقد موجود نیست ولى توسط سازنده یا پیمانکار در آینده ساخته مىشود .
استصناع به عنوان ابزار تامین مالى
استصناع یک گونه خاص از عقد بیع است . سه نوع اصلى بیع در فقه اسلامى، از دیدگاه تامین مالى، عبارتاند از:
الف - عقد بیع نقدى که در آن کالا و قیمت پولى آن همزمان مبادله مىشوند و هیچگونه تامین مالى نه براى فروشنده و نه خریدار، در کار نیست .
ب - عقد بیع نسیه، در این جا فروشنده خریدار را تامین مالى مىکند; زیرا در قبال قیمتى که در آینده پرداخت مىشود کالا را اکنون تحویل مىدهد .
ج - عقد بیع سلم که خریدار توسط آن، فروشنده را تامین مالى مىکند; چرا که در مقابل کالاى مثلى که در آینده دریافت مىکند قیمت پولى آن را اکنون به طور کامل مىپردازد .
بنا بر مکتب فقهى حنفى، استصناع گونه چهارم بیع است که به دلیل طبیعتخاص نیازهاى اقتصادى که برآورده مىسازد، از برخى قوانین فقهى قابل اعمال براى دیگر عقود بیع، معاف است .
توجه داشته باشید که در هر دو مورد ب و ج، کالا یا قیمت پولى آن باید هنگام معامله تحویل داده شود و تحویل دیگرى مىتواند به تعویق افتد . فقهاى مسلمان، عموما، عقد بیعى را که کالا و قیمت پولى آن هر دو به تعویق افتند، جایز نمىدانند . مزیت استصناع در این است که به تعویق انداختن هر دوى کالا و قیمت مجاز است; زیرا آنچه قرار استبنا یا ساخته شود معمولا در زمان فعلى موجود نیست، لذا باید به تعویق افتد . حال اگر خریدار نیز نیاز به تامین مالى از سوى فروشنده دارد (نیازى که تایید آن در فقه روشن است) باید به او اجازه دهیم که قیمت را به تاخیر اندازد . این قضیه در فقه حنفى (1) جایز است و امروزه مؤسسات مالى اسلامى مىتوانند از امتیازات نیکوى آن بهرهبردارى کنند .
استصناع به عنوان ابزارى براى واسطهگرى مالى
مناسب بودن استصناع براى واسطهگرى مالى، مبتنى بر جواز فقهى عقود متفرع (ثانوى) براى پیمانکار (عاقد اول) است; به این معنا که یک نهاد مالى ممکن استبناى یک ساختمان را در قبال یک قیمت معوقه بر عهده گیرد، سپس طى عقد دیگرى ساخت و ساز عملى آن را به یک بنگاه متخصص بسپارد .
روش تامین مالى بر اساس استصناع
بر اساس این دستور العمل، مرجع دولتى ابتدا ویژگىهاى پروژه سرمایهگذارى معینى را که مىخواهد ایجاد کند، تعریف مىکند و آن گاه مدت زمانى را که براى پرداخت قیمت نیاز دارد، معین مىسازد . سپس سرمایهگذاران و پیمانکاران به مناقصه دعوت مىشوند تا ساخت پروژه مورد نیاز را بر عهده گیرند و به قیمتى که به صورت اقساط پرداختخواهد شد به مرجع دولتى بفروشند .
وقتى تسهیلات مزبور ساخته مىشود و عقد استصناع کامل مىگردد، بلافاصله مالکیت کامل پروژه، در مقابل قیمت معوقه که معمولا شامل هزینه ساخت و ساز و سود مىشود، به مرجع دولتى انتقال مىیابد . آن سود ممکن استشرعا علاوه بر چیزهاى دیگر، مشتمل بر هزینه معطلى وجوه مالى در طى دوره بازپرداختباشد .
من عمدا به سرمایهگذاران و پیمانکاران به طور دسته جمعى اشاره کردم . قوانین شریعت ملزم مىسازد که سرمایهگذاران، فروشندگان تسهیلات مورد معاقده باشند تا بازدهىاى که به دست مىآورند مشروع باشد . سرمایهگذاران مىتوانند سئولیتحقوقى ساختن تسهیلات را بر عهده بگیرند و با رضایت مرجع دولتى، طى قرارداد دومى کار را به سازندگان و پیمانکاران واگذارند . این قرارداد دوم صرف تشریفات نیست; زیرا سرمایهگذار را ملزم مىسازد که بار مسئولیتشرعى کامل یک فروشنده، همچون تضمین کیفیت و کمیت کالاى فروخته شده را در برابر خریدار (مرجع دولتى)، به دوش کشد .
قیمت معوقه که مرجع دولتى خواهد پرداخت، ممکن است در شکل گواهىنامههاى دینى (DPCs) باشد که غیر ربوى هستند و کل ارزش اسمى آنها برابر با کل قیمت معوقه است . این گواهىنامهها سر رسیدهاى متفاوتى دارند و با طرح اقساطى که مورد توافق دو طرف قرار گرفته است، سازگارند . حرمت ربا مانع فروش این گواهىنامههاى دینى به طرف ثالثبه قیمتى غیر از ارزش اسمى آنها است . روشن است که چنین گواهىنامههایى که تنها در سررسید قابل تبدیل به پول نقد هستند، نمىتوانند بازار ثانوى داشته باشند . دارندگان این گواهىنامهها (سرمایهگذاران یا تامینکنندگان مالى پروژههاى دولتى) این عدم مزیت (عدم قابلیت تبدیل به پول نقد قبل از سررسید) را هنگام توافق بر قیمت معوقه، در نظر مىگیرند .
البته این عدم میعان (2) اگر به کاهش میعان و نقدینگى در اقتصاد کمک کند از نظر اجتماعى یک مزیت است و اقتصاددانانى چون موریسالایس (3) که پولى کردن بدهىها را از عوامل بىثباتى پولى فعلى مىشمارند، آن را مزیت مىدانند .
میعان محدود براى گواهىها
به هر حال، من اکنون روشى براى اعطاى مقدارى میعان شرعى به این گواهىها پیشنهاد مىکنم . حتى اگرچه شرعا نمىتوان یک دین را به قیمتى متفاوت از ارزش اسمى آن خرید و فروش نمود، ولى مىتوان آن را به همان ارزش اسمى به شخص ثالث انتقال داد . در همین مورد، فرض نمایید که فرد «ب» دارنده گواهى (DPCs) به مبلغ پنج هزار درهم با سررسید یکساله است . احتمالا کسى علاقهمند نخواهد بود که اکنون پنج هزار درهم پول نقد براى این گواهىها بپردازد; به عبارت دیگر، احتمالا کسى یک وام بدون بهره پنج هزار درهمى به فرد «ب» نخواهد داد . اما ممکن استبسیارى از تجار مایل باشند که در قبال این گواهى، کالایى به ارزش پنج هزار درهم به فرد «ب» بفروشند . لذا حتى اگر فرد «ب» نتواند گواهى را نقدا بفروشد، مىتواند با آن گواهى، کالاها و خدماتى را خریدارى نماید که قیمت (معوقه) آن برابر با ارزش اسمى گواهى است .
به همین شکل، یک بانک اسلامى که چنین گواهىنامهاى در اختیار دارد، ممکن است در قبال آن، دارایى یا کالایى را به یک قیمت معوقه خریدارى کند و سپس آن را به هر شکلى (فروش، اجاره،) . . . به دیگرى واگذار نماید .
نیازى به گفتن نیست که قیمت معوقه کالاهاى خریدارى شده در قبال چنین گواهىنامههایى بیش از بهاى آن کالاها در معاملات نقدى خواهد بود . این تفاوت قیمتى را شرع به عنوان یک جنبه مشروع از فعالیتهاى تجارى مىپذیرد . دارنده گواهى که کالاها را به قیمتى بالاتر از قیمت نقدى آنها خریدارى مىکند، در حقیقتبخشى از تفاوت قیمتحاصل از تفاوت هزینه ساخت و ساز پروژهاى که او تامین مالى مىکند و قیمتى که از مرجع دولتى دریافت مىدارد را به فروشنده کالاها واگذار مىکند . معناى این سخن این است که نیروهاى بازار مىتوانند در افزایش یا کاهش مبادله این گواهىها با کالاها، نقش داشته باشند . خوشبختانه همان گونه که مختصر توضیحى ارائه خواهیم نمود، براى سیاست پولى، نیروهاى غیر بازارى اجرایى نیز مىتوانند ایفاى نقش نمایند .
گواهى DPCS به عنوان ابزار سیاست پولى
چنان که پیشتر متذکر شدیم، روند انتقال گواهى از یک دارنده به دارنده دیگر، برمبناى عقد حواله است که عموما نیاز به ضایتبدهکار دارد . بدهکار در بحث ما مرجع دولتى است که گواهىنامهها را صادر مىکند و ممکن است گواهىنامههایى را صادر کند که کاملا قابل انتقالاند (در وجه حامل هستند) و یا اصلا قابلیت انتقال ندارند و یا تنها پس از یک تاریخ معین (بعد از سر رسید) قابل انتقالاند، و یا تنها براى خرید نوع معینى از کالاها مثلا کالاهاى داخلى (غیر وارداتى) قابل انتقال باشند . وجوه ممکن در این باب که قابل انطباق با اوضاع و احوال و شرایط هستند، بسیار زیادند .
نقش بانکهاى اسلامى
چنان که توضیح دادیم بانکهاى اسلامى مىتوانند نقش عمدهاى در تسهیل تامین مالى از طریق استصناع ایفا نمایند .
نقش اول این که بانکهاى اسلامى مىتوانند برخى از وجوه سرمایهگذارى خودشان را در استصناع به کارگیرند اما به دلیل طبیعتبلند مدت این شکل از تامین مالى و میعان کم گواهىهاى غیر ربوى که خود صادر مىکنند، بعید است که در یک مقیاس وسیع به این کار اقدام کنند .
نقش دوم و مهمتر، نقش آفرینى بانکهاى اسلامى در بازاریابى چنین سرمایهگذارىهایى در میان ارباب رجوعهاى خود و مراجع دولتى است که پروژههاى مناسبى دارند . وقتى یک پروژه بزرگ تعیین هویت مىشود، ممکن است کنسرسیومى از بانکهاى اسلامى، یک مرابحه خاص را در میان اربابرجوعهاى (سپردهگذاران) خود به جریان انداخته پروژه را به مناقصه بگذارند . از آن جا که اربابرجوعهاى بانک معمولا در انتخاب سرمایهگذارىها دقت دارند، یک نرخ بازده بالقوه که تنها اندکى بیش از سود سپردههاى سرمایهگذارى بانکهاى اسلامى است، بسیارى از ایشان را جذب مىکند . زمانى که تسهیلات ساخته شده به مرجع دولتى فروخته شده و گواهىها به اربابرجوعها (سرمایهگذاران) تحویل داده مىشود، تلاشهاى مدیریتى بانکهاى اسلامى به پایان مىرسد (کامل مىشود .) البته قابل تصور است که برخى از اربابرجوعها (به ویژه افرادى که در کشورهاى دیگر سکونت دارند) ممکن است از بانکهاى اسلامى بخواهند که بازپرداخت گواهىهایشان را براى آنان جمعآورى نماید .
سوم این که، استصناع مىتواند براى وجوه پولى تکافل، که یک جایگزین اسلامى براى بیمه عمر است، جایگاه مناسبى باشد، چرا که این وجوه با سرمایهگذارى بلند مدت سازگار است .
درآمد بانکهاى اسلامى حاصل از استصناع
چگونه بانکهاى اسلامى مىتوانند از طریق استصناع براى خودشان درآمد کسب کنند؟
اولا: بانکهاى اسلامى ممکن استبه عنوان یک کارگزار عمل کنند و اجرت دریافت دارند .
ثانیا: آنها مىتوانند براى سرمایهگذاران (صاحبان سپردههاى سرمایهگذارى بانکهاى اسلامى) به عنوان مضارب (عامل) فعالیت نمایند، در این صورت بانک به عنوان مضارب، مستحق سهم معینى از سود است که در مسئله ما، مازاد (مابهالتفاوت) قیمت فروش به مرجع دولتى، از هزینه کل انعقاد عقود ثانوى بر روى پروژه است . قیمت فروش که در مسئله ما بر مبناى اقساط است، در عمل برابر ارزش اسمى گواهىهاى بدون بهره است که توسط مرجع دولتى صادر مىشود . این گواهىها به حصههایى با سررسیدهاى مشخص تقسیم مىشوند که سالهاى بازپرداخت را مىپوشانند . در این روش، سرمایهگذار و بانک (به عنوان مضارب) سهم خود را از گواهىهاى هر سررسید دریافت مىکنند . براى ساده شدن بحث فرضمىکنیمکه بازپرداختهاىسالیانه (اقساط) مساوىهستند . هر بازپرداخت در مضاربه شامل دو قسمت است; یک قسمتبیانگر کسرى از هزینه (اصل سرمایه که توسط سرمایهگذاران در آغاز کار ارائه مىشود) و قسمت دیگر بیانگر بخشى از سود تحقق یافته مىباشد . بانک در هر سال مستحق سهم خود از سود است تا زمانى که تمامى گواهىنامهها تبدیل به پول شوند .
تشویق سرمایهگذاران بلند مدت
در فرض مذکور که طرح بازپرداختسادهاى را در بر داشت، مقطع زمانى بازپرداختبه همه سرمایهگذاران، مشابه است و تا تاریخ سررسید آخرین حصه گواهىنامهها امتداد دارد . یک اشکال چنین بازپرداختى این است که بخشى از سرمایه پروژه را، تا سررسید آخرین گواهىنامهها، در سرمایهگذاریشان محبوس مىسازد . لذا کسانى که مایلاند تنها براى یک دوره کوتاهتر در تامین مالى آن پروژه سهیم شوند از گردونه خارج مىشوند .(گذشت که گواهىهاى بدون بهره تنها به ارزش اسمى خود قابل انتقالاند و قبل از سررسیدشان نمىتوانند تنزل شوند .) لذا مطلوب به نظر مىرسد ما راهى پیدا کنیم که برخى سرمایهگذاران را در قبال گواهىهاى بلند مدت به سرمایهگذارى تشویق کند و برخى دیگر را اجازه دهد که تنها براى یک دوره کوتاه مدت در تامین مالى پروژه اشتراک جویند . یک طریق شرعى، اعطاى نرخ سود بالاتر به کسانى است که مایلاند گواهىهاى بلند مدت را بپذیرند . براى روشن شدن مطلب فرض نمایید پروژهاى براى تامین مالى از طریق استصناع و براى دوره بازپرداختبلند مدت در نظر گرفته مىشود . کل سرمایه تامین شده را مىتوان به حصههاى با سررسیدهاى مختلف (کوتاه، متوسط و بلند مدت) تقسیم نمود . سرمایهگذاران بالقوه را مىتوان با سررسیدهایى که انتخاب مىکنند به چند گروه تقسیم نمود . سرمایهگذاران در هر حصه، در پروژهاى که بر مبناى اقساط به مرجع دولتى خواهند فروخت، داراى سهم مشابه هستند . سررسید و قیمت فروش که شامل یک نرخ بازده صریح است، مىتواند براى حصههاى مختلف متفاوت باشد . بانک اسلامى که معامله را برقرار مىسازد مىتواند حصههاى متفاوتى را تنظیم کند که کل دوره بازپرداخت پروژه را بپوشاند . اگر بانک احساس کند که سرمایه کافى براى پوشاندن سررسیدهاى بلند مدتتر تامین نخواهد شد، به راحتى مىتواند طرح جایگزینى براى تامین مالى به کار گیرد که نرخ بازده کمتر براى سررسیدهاى کوتاهتر و نرخهاى بالاتر براى سررسیدهاى بلند مدتتر را در بر دارد . این مکانیزم بر عرضه وجوه سرمایهگذارى براى تامین مالى پروژهاى که بازپرداخت آن در سر رسیدهاى متفاوت صورت مىپذیرد، مؤثر است .
شاخصبندى (4) گواهىنامهها
از آن جا که بازپرداخت قیمت معوقه پروژههاى زیربنایى براى یک دوره زمانى طولانى امتداد دارد، امکان شاخصبندى از نظر شریعت نیازمند بررسى است . بدیهى است که شاخصبندى بدهىها را اکثر فقهاى معاصر مردود دانستهاند و این موضعگیرى را آکادمى فقه سازمان کنفرانس اسلامى نیز تایید کرده و شاخصبندى را پوششى براى زیرپاگذاردن حرمت ربا مىداند .
اما با بررسى دقیق قوانین شریعت، مىتوان برخى از انواع مجاز شاخصبندى قیمتهاى معوقه کالاها و خدمات فروخته شده را به دست آورد . اجازه دهید که من، بر این مبنا، یک روش حفظ قدرت خرید در تامین مالى عقود استصناع را ارائه کنم . این روش برخى اهداف مشروع شاخصبندى را برآورده مىسازد . نقطه آغاز این است که دریابیم طبق شریعت، ثمن کالاها یا خدمات مىتواند هر چیز با ارزشى (به جز چیزهاى حرام که تعدادشان بسیار اندک است) باشد، لذا مىتوان ثمن را، چه نقد باشد و چه معوق، پول رایجیک کشور یا سبدى از پولها همچون (5) SDRS قرار داد .
همچنین مجاز است که ثمن را یک کالاى معین یا سبدى از کالاها، همچون بشکههاى نفتى از نوع خاص یا لنگههایى از یک نوع خاص کنف هندى قرار داد . یک کشور ممکن استبه نفع خود ببیند که گواهىها را بر اساس کالا پرداخت کند و لذا از کالاهاى صادراتى خود براى این منظور استفاده کند .
نتایج کلى و احتیاطها
شیوه غیر مشارکتى تامین مالى که در این مقاله ارائه شد، به ویژه براى تامین مالى آنچه من سرمایهگذارىهاى زیربنایى خاموش (گنگ) نامیدم که هیچ درآمد آشکارى ایجاد نمىکنند، مناسب است . البته این شیوه براى سرمایهگذارىهاى عمومى که درآمد آشکار ایجاد مىکنند و نیز سرمایهگذارىهاى خصوصى نیز کاربرد دارد . اما براى این دو نوع سرمایهگذارىهاى درآمدزا، شیوههاى مشارکتى اسلامى تامین مالى هم کاربرد دارند که از نظر اجتماعى در تحقق عدالت، کارایى و ثبات، نسبتبه شیوههاى غیر مشارکتى برترى دارند .
تامین مالى از طریق استنصاع گرچه بدون بهره است، اما همچون همه شیوههاى غیر مشارکتى تامین مالى، تعهدات دینى جدىاى را بر مرجع دولتى تحمیل مىکند که در تمام دوره بازپرداخت، امتداد دارد . در نتیجه برخى نقطه ضعفهاى استقراض دولتى را به همراه دارد، و حرف پایانى این که این روش گرچه از نظر شرعى مجاز است لکن هیچ ضمانتى ندارد که براى تامین مالى پروژههاى غیر عقلایى به کار نرود .
پىنوشتها:
1) از آنجاکه در فقه اهل سنت در عقد اجاره شرط است که مواد اولیه و سرمایه مال صاحب کار باشد فقهاى اهل سنتبراى سفارش ساختسراغ عقد استصناع رفتهاند، و چون در فقه شیعه چنین محدودیتى نیست مىتوان اهداف مذکور در این مقاله را از طریق قرارداد اجاره و همین طور جعاله برآورده ساخت، بنابراین اختصاصى به فقه حنفى نخواهد داشت (مترجم .)
2) قابلیت تبدیل دارایىهاى غیر نقدى به پول را میعان گویند .
3) موریس الایس (Maurice Allais) اقتصاددان برجسته فرانسوى و برنده جایزه نوبل مىباشد .
4. Indexing.
نشانه اختصارى Speciae Drawing Right به معنى حق برداشت مخصوص است که یک پول نمادى است .
چند جایگزین اسلامى براى تامین مالى مبتنى بر نرخ بهره وجود دارد که اولین و مهمترین آنها روشهاى مشارکتى همچون شرکت و مضاربه است، دومین آنها روشهاى مبتنى بر فروش، همچون سلم و بیع نسیه و سومین آنها روشهاى مبتنى بر اجاره مىباشد . روشهاى مشارکتى از امتیازهاى شرعى و اقتصادى مطلوب بسیارى برخوردارند و بهترین جایگزین براى تامین مالى مبتنى بر نرخ بهره هستند، ولى قلمرو آنها محدود به تامین مالى فعالیتهایى است که محصول یا درآمد آنها قابل تقسیم بین سرمایهگذار و شرکا باشد .
اما فعالیتهاى سرمایهگذارى که درآمد آشکار تولید نمىکنند (و ما آنها را سرمایهگذارىهاى گنگ و خاموش مىنامیم) نمىتوانند برمبناى مشارکت، تامین مالى شوند; مانند سرمایهگذارىهاى اجتماعى که کالاهاى عمومى خالص همچون فانوسهاى دریایى و فرودگاههاى نظامى تولید مىکنند و مانند سرمایهگذارىهایى که مىتوانند درآمد آشکار ایجاد کنند اما به دلایل اجتماعى از آن بازداشته مىشوند; براى این دسته مىتوان مدارس عمومى را برشمرد که آموزش ابتدایى رایگان ارائه مىدهند . همین طور بسیارى از پروژههاى زیربنایى اجتماعى، سرمایهگذارىهاى خاموش (گنگ) هستند . سؤال این است که چگونه چنین سرمایهگذارىهایى را مىتوان بر مبناى اسلامى غیر ربوى، تامین مالى نمود؟ این مقاله روش مبتنى بر استصناع (سفارش تولید) را پیشنهاد مىنماید . اهتمام من در این مقاله بررسى عملى بودن این روش براى تامین مالى پروژههاى زیربنایى عمومى است، گرچه براى پروژههاى خصوصى نیز به همین میزان مناسب است .
تعریف استصناع
استصناع، خرید چیزى استبه قیمت معین که طبق ویژگىهاى مورد توافق در زمان آینده ساخته یا احداث مىشود; به بیان دیگر، موضوعى که عقد استصناع درباره آن منعقد مىشود، غالبا در زمان عقد موجود نیست ولى توسط سازنده یا پیمانکار در آینده ساخته مىشود .
استصناع به عنوان ابزار تامین مالى
استصناع یک گونه خاص از عقد بیع است . سه نوع اصلى بیع در فقه اسلامى، از دیدگاه تامین مالى، عبارتاند از:
الف - عقد بیع نقدى که در آن کالا و قیمت پولى آن همزمان مبادله مىشوند و هیچگونه تامین مالى نه براى فروشنده و نه خریدار، در کار نیست .
ب - عقد بیع نسیه، در این جا فروشنده خریدار را تامین مالى مىکند; زیرا در قبال قیمتى که در آینده پرداخت مىشود کالا را اکنون تحویل مىدهد .
ج - عقد بیع سلم که خریدار توسط آن، فروشنده را تامین مالى مىکند; چرا که در مقابل کالاى مثلى که در آینده دریافت مىکند قیمت پولى آن را اکنون به طور کامل مىپردازد .
بنا بر مکتب فقهى حنفى، استصناع گونه چهارم بیع است که به دلیل طبیعتخاص نیازهاى اقتصادى که برآورده مىسازد، از برخى قوانین فقهى قابل اعمال براى دیگر عقود بیع، معاف است .
توجه داشته باشید که در هر دو مورد ب و ج، کالا یا قیمت پولى آن باید هنگام معامله تحویل داده شود و تحویل دیگرى مىتواند به تعویق افتد . فقهاى مسلمان، عموما، عقد بیعى را که کالا و قیمت پولى آن هر دو به تعویق افتند، جایز نمىدانند . مزیت استصناع در این است که به تعویق انداختن هر دوى کالا و قیمت مجاز است; زیرا آنچه قرار استبنا یا ساخته شود معمولا در زمان فعلى موجود نیست، لذا باید به تعویق افتد . حال اگر خریدار نیز نیاز به تامین مالى از سوى فروشنده دارد (نیازى که تایید آن در فقه روشن است) باید به او اجازه دهیم که قیمت را به تاخیر اندازد . این قضیه در فقه حنفى (1) جایز است و امروزه مؤسسات مالى اسلامى مىتوانند از امتیازات نیکوى آن بهرهبردارى کنند .
استصناع به عنوان ابزارى براى واسطهگرى مالى
مناسب بودن استصناع براى واسطهگرى مالى، مبتنى بر جواز فقهى عقود متفرع (ثانوى) براى پیمانکار (عاقد اول) است; به این معنا که یک نهاد مالى ممکن استبناى یک ساختمان را در قبال یک قیمت معوقه بر عهده گیرد، سپس طى عقد دیگرى ساخت و ساز عملى آن را به یک بنگاه متخصص بسپارد .
روش تامین مالى بر اساس استصناع
بر اساس این دستور العمل، مرجع دولتى ابتدا ویژگىهاى پروژه سرمایهگذارى معینى را که مىخواهد ایجاد کند، تعریف مىکند و آن گاه مدت زمانى را که براى پرداخت قیمت نیاز دارد، معین مىسازد . سپس سرمایهگذاران و پیمانکاران به مناقصه دعوت مىشوند تا ساخت پروژه مورد نیاز را بر عهده گیرند و به قیمتى که به صورت اقساط پرداختخواهد شد به مرجع دولتى بفروشند .
وقتى تسهیلات مزبور ساخته مىشود و عقد استصناع کامل مىگردد، بلافاصله مالکیت کامل پروژه، در مقابل قیمت معوقه که معمولا شامل هزینه ساخت و ساز و سود مىشود، به مرجع دولتى انتقال مىیابد . آن سود ممکن استشرعا علاوه بر چیزهاى دیگر، مشتمل بر هزینه معطلى وجوه مالى در طى دوره بازپرداختباشد .
من عمدا به سرمایهگذاران و پیمانکاران به طور دسته جمعى اشاره کردم . قوانین شریعت ملزم مىسازد که سرمایهگذاران، فروشندگان تسهیلات مورد معاقده باشند تا بازدهىاى که به دست مىآورند مشروع باشد . سرمایهگذاران مىتوانند سئولیتحقوقى ساختن تسهیلات را بر عهده بگیرند و با رضایت مرجع دولتى، طى قرارداد دومى کار را به سازندگان و پیمانکاران واگذارند . این قرارداد دوم صرف تشریفات نیست; زیرا سرمایهگذار را ملزم مىسازد که بار مسئولیتشرعى کامل یک فروشنده، همچون تضمین کیفیت و کمیت کالاى فروخته شده را در برابر خریدار (مرجع دولتى)، به دوش کشد .
قیمت معوقه که مرجع دولتى خواهد پرداخت، ممکن است در شکل گواهىنامههاى دینى (DPCs) باشد که غیر ربوى هستند و کل ارزش اسمى آنها برابر با کل قیمت معوقه است . این گواهىنامهها سر رسیدهاى متفاوتى دارند و با طرح اقساطى که مورد توافق دو طرف قرار گرفته است، سازگارند . حرمت ربا مانع فروش این گواهىنامههاى دینى به طرف ثالثبه قیمتى غیر از ارزش اسمى آنها است . روشن است که چنین گواهىنامههایى که تنها در سررسید قابل تبدیل به پول نقد هستند، نمىتوانند بازار ثانوى داشته باشند . دارندگان این گواهىنامهها (سرمایهگذاران یا تامینکنندگان مالى پروژههاى دولتى) این عدم مزیت (عدم قابلیت تبدیل به پول نقد قبل از سررسید) را هنگام توافق بر قیمت معوقه، در نظر مىگیرند .
البته این عدم میعان (2) اگر به کاهش میعان و نقدینگى در اقتصاد کمک کند از نظر اجتماعى یک مزیت است و اقتصاددانانى چون موریسالایس (3) که پولى کردن بدهىها را از عوامل بىثباتى پولى فعلى مىشمارند، آن را مزیت مىدانند .
میعان محدود براى گواهىها
به هر حال، من اکنون روشى براى اعطاى مقدارى میعان شرعى به این گواهىها پیشنهاد مىکنم . حتى اگرچه شرعا نمىتوان یک دین را به قیمتى متفاوت از ارزش اسمى آن خرید و فروش نمود، ولى مىتوان آن را به همان ارزش اسمى به شخص ثالث انتقال داد . در همین مورد، فرض نمایید که فرد «ب» دارنده گواهى (DPCs) به مبلغ پنج هزار درهم با سررسید یکساله است . احتمالا کسى علاقهمند نخواهد بود که اکنون پنج هزار درهم پول نقد براى این گواهىها بپردازد; به عبارت دیگر، احتمالا کسى یک وام بدون بهره پنج هزار درهمى به فرد «ب» نخواهد داد . اما ممکن استبسیارى از تجار مایل باشند که در قبال این گواهى، کالایى به ارزش پنج هزار درهم به فرد «ب» بفروشند . لذا حتى اگر فرد «ب» نتواند گواهى را نقدا بفروشد، مىتواند با آن گواهى، کالاها و خدماتى را خریدارى نماید که قیمت (معوقه) آن برابر با ارزش اسمى گواهى است .
به همین شکل، یک بانک اسلامى که چنین گواهىنامهاى در اختیار دارد، ممکن است در قبال آن، دارایى یا کالایى را به یک قیمت معوقه خریدارى کند و سپس آن را به هر شکلى (فروش، اجاره،) . . . به دیگرى واگذار نماید .
نیازى به گفتن نیست که قیمت معوقه کالاهاى خریدارى شده در قبال چنین گواهىنامههایى بیش از بهاى آن کالاها در معاملات نقدى خواهد بود . این تفاوت قیمتى را شرع به عنوان یک جنبه مشروع از فعالیتهاى تجارى مىپذیرد . دارنده گواهى که کالاها را به قیمتى بالاتر از قیمت نقدى آنها خریدارى مىکند، در حقیقتبخشى از تفاوت قیمتحاصل از تفاوت هزینه ساخت و ساز پروژهاى که او تامین مالى مىکند و قیمتى که از مرجع دولتى دریافت مىدارد را به فروشنده کالاها واگذار مىکند . معناى این سخن این است که نیروهاى بازار مىتوانند در افزایش یا کاهش مبادله این گواهىها با کالاها، نقش داشته باشند . خوشبختانه همان گونه که مختصر توضیحى ارائه خواهیم نمود، براى سیاست پولى، نیروهاى غیر بازارى اجرایى نیز مىتوانند ایفاى نقش نمایند .
گواهى DPCS به عنوان ابزار سیاست پولى
چنان که پیشتر متذکر شدیم، روند انتقال گواهى از یک دارنده به دارنده دیگر، برمبناى عقد حواله است که عموما نیاز به ضایتبدهکار دارد . بدهکار در بحث ما مرجع دولتى است که گواهىنامهها را صادر مىکند و ممکن است گواهىنامههایى را صادر کند که کاملا قابل انتقالاند (در وجه حامل هستند) و یا اصلا قابلیت انتقال ندارند و یا تنها پس از یک تاریخ معین (بعد از سر رسید) قابل انتقالاند، و یا تنها براى خرید نوع معینى از کالاها مثلا کالاهاى داخلى (غیر وارداتى) قابل انتقال باشند . وجوه ممکن در این باب که قابل انطباق با اوضاع و احوال و شرایط هستند، بسیار زیادند .
نقش بانکهاى اسلامى
چنان که توضیح دادیم بانکهاى اسلامى مىتوانند نقش عمدهاى در تسهیل تامین مالى از طریق استصناع ایفا نمایند .
نقش اول این که بانکهاى اسلامى مىتوانند برخى از وجوه سرمایهگذارى خودشان را در استصناع به کارگیرند اما به دلیل طبیعتبلند مدت این شکل از تامین مالى و میعان کم گواهىهاى غیر ربوى که خود صادر مىکنند، بعید است که در یک مقیاس وسیع به این کار اقدام کنند .
نقش دوم و مهمتر، نقش آفرینى بانکهاى اسلامى در بازاریابى چنین سرمایهگذارىهایى در میان ارباب رجوعهاى خود و مراجع دولتى است که پروژههاى مناسبى دارند . وقتى یک پروژه بزرگ تعیین هویت مىشود، ممکن است کنسرسیومى از بانکهاى اسلامى، یک مرابحه خاص را در میان اربابرجوعهاى (سپردهگذاران) خود به جریان انداخته پروژه را به مناقصه بگذارند . از آن جا که اربابرجوعهاى بانک معمولا در انتخاب سرمایهگذارىها دقت دارند، یک نرخ بازده بالقوه که تنها اندکى بیش از سود سپردههاى سرمایهگذارى بانکهاى اسلامى است، بسیارى از ایشان را جذب مىکند . زمانى که تسهیلات ساخته شده به مرجع دولتى فروخته شده و گواهىها به اربابرجوعها (سرمایهگذاران) تحویل داده مىشود، تلاشهاى مدیریتى بانکهاى اسلامى به پایان مىرسد (کامل مىشود .) البته قابل تصور است که برخى از اربابرجوعها (به ویژه افرادى که در کشورهاى دیگر سکونت دارند) ممکن است از بانکهاى اسلامى بخواهند که بازپرداخت گواهىهایشان را براى آنان جمعآورى نماید .
سوم این که، استصناع مىتواند براى وجوه پولى تکافل، که یک جایگزین اسلامى براى بیمه عمر است، جایگاه مناسبى باشد، چرا که این وجوه با سرمایهگذارى بلند مدت سازگار است .
درآمد بانکهاى اسلامى حاصل از استصناع
چگونه بانکهاى اسلامى مىتوانند از طریق استصناع براى خودشان درآمد کسب کنند؟
اولا: بانکهاى اسلامى ممکن استبه عنوان یک کارگزار عمل کنند و اجرت دریافت دارند .
ثانیا: آنها مىتوانند براى سرمایهگذاران (صاحبان سپردههاى سرمایهگذارى بانکهاى اسلامى) به عنوان مضارب (عامل) فعالیت نمایند، در این صورت بانک به عنوان مضارب، مستحق سهم معینى از سود است که در مسئله ما، مازاد (مابهالتفاوت) قیمت فروش به مرجع دولتى، از هزینه کل انعقاد عقود ثانوى بر روى پروژه است . قیمت فروش که در مسئله ما بر مبناى اقساط است، در عمل برابر ارزش اسمى گواهىهاى بدون بهره است که توسط مرجع دولتى صادر مىشود . این گواهىها به حصههایى با سررسیدهاى مشخص تقسیم مىشوند که سالهاى بازپرداخت را مىپوشانند . در این روش، سرمایهگذار و بانک (به عنوان مضارب) سهم خود را از گواهىهاى هر سررسید دریافت مىکنند . براى ساده شدن بحث فرضمىکنیمکه بازپرداختهاىسالیانه (اقساط) مساوىهستند . هر بازپرداخت در مضاربه شامل دو قسمت است; یک قسمتبیانگر کسرى از هزینه (اصل سرمایه که توسط سرمایهگذاران در آغاز کار ارائه مىشود) و قسمت دیگر بیانگر بخشى از سود تحقق یافته مىباشد . بانک در هر سال مستحق سهم خود از سود است تا زمانى که تمامى گواهىنامهها تبدیل به پول شوند .
تشویق سرمایهگذاران بلند مدت
در فرض مذکور که طرح بازپرداختسادهاى را در بر داشت، مقطع زمانى بازپرداختبه همه سرمایهگذاران، مشابه است و تا تاریخ سررسید آخرین حصه گواهىنامهها امتداد دارد . یک اشکال چنین بازپرداختى این است که بخشى از سرمایه پروژه را، تا سررسید آخرین گواهىنامهها، در سرمایهگذاریشان محبوس مىسازد . لذا کسانى که مایلاند تنها براى یک دوره کوتاهتر در تامین مالى آن پروژه سهیم شوند از گردونه خارج مىشوند .(گذشت که گواهىهاى بدون بهره تنها به ارزش اسمى خود قابل انتقالاند و قبل از سررسیدشان نمىتوانند تنزل شوند .) لذا مطلوب به نظر مىرسد ما راهى پیدا کنیم که برخى سرمایهگذاران را در قبال گواهىهاى بلند مدت به سرمایهگذارى تشویق کند و برخى دیگر را اجازه دهد که تنها براى یک دوره کوتاه مدت در تامین مالى پروژه اشتراک جویند . یک طریق شرعى، اعطاى نرخ سود بالاتر به کسانى است که مایلاند گواهىهاى بلند مدت را بپذیرند . براى روشن شدن مطلب فرض نمایید پروژهاى براى تامین مالى از طریق استصناع و براى دوره بازپرداختبلند مدت در نظر گرفته مىشود . کل سرمایه تامین شده را مىتوان به حصههاى با سررسیدهاى مختلف (کوتاه، متوسط و بلند مدت) تقسیم نمود . سرمایهگذاران بالقوه را مىتوان با سررسیدهایى که انتخاب مىکنند به چند گروه تقسیم نمود . سرمایهگذاران در هر حصه، در پروژهاى که بر مبناى اقساط به مرجع دولتى خواهند فروخت، داراى سهم مشابه هستند . سررسید و قیمت فروش که شامل یک نرخ بازده صریح است، مىتواند براى حصههاى مختلف متفاوت باشد . بانک اسلامى که معامله را برقرار مىسازد مىتواند حصههاى متفاوتى را تنظیم کند که کل دوره بازپرداخت پروژه را بپوشاند . اگر بانک احساس کند که سرمایه کافى براى پوشاندن سررسیدهاى بلند مدتتر تامین نخواهد شد، به راحتى مىتواند طرح جایگزینى براى تامین مالى به کار گیرد که نرخ بازده کمتر براى سررسیدهاى کوتاهتر و نرخهاى بالاتر براى سررسیدهاى بلند مدتتر را در بر دارد . این مکانیزم بر عرضه وجوه سرمایهگذارى براى تامین مالى پروژهاى که بازپرداخت آن در سر رسیدهاى متفاوت صورت مىپذیرد، مؤثر است .
شاخصبندى (4) گواهىنامهها
از آن جا که بازپرداخت قیمت معوقه پروژههاى زیربنایى براى یک دوره زمانى طولانى امتداد دارد، امکان شاخصبندى از نظر شریعت نیازمند بررسى است . بدیهى است که شاخصبندى بدهىها را اکثر فقهاى معاصر مردود دانستهاند و این موضعگیرى را آکادمى فقه سازمان کنفرانس اسلامى نیز تایید کرده و شاخصبندى را پوششى براى زیرپاگذاردن حرمت ربا مىداند .
اما با بررسى دقیق قوانین شریعت، مىتوان برخى از انواع مجاز شاخصبندى قیمتهاى معوقه کالاها و خدمات فروخته شده را به دست آورد . اجازه دهید که من، بر این مبنا، یک روش حفظ قدرت خرید در تامین مالى عقود استصناع را ارائه کنم . این روش برخى اهداف مشروع شاخصبندى را برآورده مىسازد . نقطه آغاز این است که دریابیم طبق شریعت، ثمن کالاها یا خدمات مىتواند هر چیز با ارزشى (به جز چیزهاى حرام که تعدادشان بسیار اندک است) باشد، لذا مىتوان ثمن را، چه نقد باشد و چه معوق، پول رایجیک کشور یا سبدى از پولها همچون (5) SDRS قرار داد .
همچنین مجاز است که ثمن را یک کالاى معین یا سبدى از کالاها، همچون بشکههاى نفتى از نوع خاص یا لنگههایى از یک نوع خاص کنف هندى قرار داد . یک کشور ممکن استبه نفع خود ببیند که گواهىها را بر اساس کالا پرداخت کند و لذا از کالاهاى صادراتى خود براى این منظور استفاده کند .
نتایج کلى و احتیاطها
شیوه غیر مشارکتى تامین مالى که در این مقاله ارائه شد، به ویژه براى تامین مالى آنچه من سرمایهگذارىهاى زیربنایى خاموش (گنگ) نامیدم که هیچ درآمد آشکارى ایجاد نمىکنند، مناسب است . البته این شیوه براى سرمایهگذارىهاى عمومى که درآمد آشکار ایجاد مىکنند و نیز سرمایهگذارىهاى خصوصى نیز کاربرد دارد . اما براى این دو نوع سرمایهگذارىهاى درآمدزا، شیوههاى مشارکتى اسلامى تامین مالى هم کاربرد دارند که از نظر اجتماعى در تحقق عدالت، کارایى و ثبات، نسبتبه شیوههاى غیر مشارکتى برترى دارند .
تامین مالى از طریق استنصاع گرچه بدون بهره است، اما همچون همه شیوههاى غیر مشارکتى تامین مالى، تعهدات دینى جدىاى را بر مرجع دولتى تحمیل مىکند که در تمام دوره بازپرداخت، امتداد دارد . در نتیجه برخى نقطه ضعفهاى استقراض دولتى را به همراه دارد، و حرف پایانى این که این روش گرچه از نظر شرعى مجاز است لکن هیچ ضمانتى ندارد که براى تامین مالى پروژههاى غیر عقلایى به کار نرود .
پىنوشتها:
1) از آنجاکه در فقه اهل سنت در عقد اجاره شرط است که مواد اولیه و سرمایه مال صاحب کار باشد فقهاى اهل سنتبراى سفارش ساختسراغ عقد استصناع رفتهاند، و چون در فقه شیعه چنین محدودیتى نیست مىتوان اهداف مذکور در این مقاله را از طریق قرارداد اجاره و همین طور جعاله برآورده ساخت، بنابراین اختصاصى به فقه حنفى نخواهد داشت (مترجم .)
2) قابلیت تبدیل دارایىهاى غیر نقدى به پول را میعان گویند .
3) موریس الایس (Maurice Allais) اقتصاددان برجسته فرانسوى و برنده جایزه نوبل مىباشد .
4. Indexing.
نشانه اختصارى Speciae Drawing Right به معنى حق برداشت مخصوص است که یک پول نمادى است .