در واج شناسی واک داری یا بی واکی از وجوه توصیفی آواهای زبان تلقی می شود. اما بر اساس نظریه حنجره ای (laryngeal phonology)، مشخصه [واک] در همه زبان ها و برای همه طبقات واجی جنبه واجی ندارد، بلکه واک داری می تواند در برخی زبان ها صرفاًًً جنبه آوایی داشته باشد (ادزاردی و اوری 2001). این مقاله در پی تحلیل همخوان های زبان فارسی در چارچوب این نظریه واجی است. نتیجه بررسی حاکی از آن است که زبان فارسی در رده زبان هایی قرار می گیرد که در آنها دمش در طبقه واجی همخوان های گرفته ویژگی زیر بنایی و واجی است نه واک داری و بر اساس این نظریه، بُعد [پهنای چاکنای] (glottal width) که با هیئت [گسترده] (spread) پر می شود در همخوان های گرفته زبان فارسی تمایزدهنده است، اما در همخوان های رسا واک داری تمایزدهنده است و با بعد [کشش چاکنای] (glottal tension) تکمیل می شود.