باز هم دوباره باید خواند (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در عصر حاضر بیش از یک میلیارد از جمعیّت جهان را مسلمانان تشکیل مىدهند و این جمع انبوه بر این اعتقادند که باید زندگى فردى و اجتماعى و خانوادگى خود را بر اساس قرآن و آیات وحیانى آن تنظیم کنند. از سوى دیگر این جامعه بزرگ اسلامى، از نظر علمى، اجتماعى و سیاسى و صنعتى گرفتار تأخّر شده است و این تأخّر او را از یکسو به تقلید و پیروى از فرهنگ مسلّط جهان واداشته و از سوى دیگر وابستگىهاى مختلف اقتصادى، سیاسى، نظامى و... پذیرش قوانین و قواعد حاکم بر نظام بینالمللى را بر او تحمیل کرده است. با این که بسیارى از کشورهاى اسلامى - بلکه همه آنها - در شمار کشورهاى صنعتى و سرمایهدارى قرار ندارند، امّا بیشتر آفاتى که از رهگذر صنعتى شدن و نظام کاپیتالیسم متوجّه کشورهاى اروپایى و غربى بوده است، دامنگیر کشورهاى اسلامى نیز - با قدرى نوسان و تأخیر - شده است، بىآنکه از مزایاى صنعتى شدن به همان مقدار بهرهمند شده باشند و این دردى است مضاعف! زیرا اگر ثروتمندان در نتیجه بىمبالاتى و افراط در خوردن گرفتار سوءهاضمه و بیماریهاى ناشى از آن شوند، امرى طبیعى است ولى این که کسانى در اثر خوردن قوت لایموت خود، به همان بیماریها مبتلا شوند، بسیار دردآورتر است. به هر حال مطالعات تاریخى و اجتماعى و فرهنگى نشان مىدهد که بسترهاى رشد ناهنجاریهاى اخلاقى و فروپاشى خانواده در غرب عواملى بوده است که آن عوامل در میان کشورهاى اسلامى و در فرهنگ قرآنى حضور نداشته است و به طور طبیعى و منطقى نمىبایست جوامع مسلمانان گرفتار ناهنجارىها و رنجهاى اخلاقى و فرهنگى و روابط نامطلوب اجتماعى و خانوادگى غرب شوند! امّا واقعیتهاى جارى در میان مسلمانان نشان مىدهد که آنان نیز به رغم داشتن منابع سالم و تعالیم زلال فرهنگى - دینى و قرآنى، در بسیارى موارد، همانگونه زیستهاند که غربیها در قرون وسطى، و بدتر از آن پس از رنسانس - بىآن که از مزایاى مدرنیسم بهرهمند شوند - به همان دردهایى گرفتار آمدهاند که کشورهاى اروپایى و غربى، در نتیجه صنعتى شدن، رشد تکنولوژى، توسعه اقتصادى و کثرت رفاه و انبوهى ثروت مبتلا شدهاند! این همه سبب شده است تا مصلحان اجتماعى و متفکران دینى در چند دهه گذشته - بلکه از حدود یک قرن قبل - به فکر اصلاح جامعه و بازنگرى فهم دینى خود باشند تا مگر از این طریق، هویّت مستقل از دست داده خویش را باز یابند و از هضم شدن جامعه، فرهنگ و شخصیّت جوامع اسلامى، در هاضمه اسید آلود غرب جلوگیرى کنند! این راه آغاز شده است و همواره با گذشت زمان هم شدّت یافته و هم ضرورت هر چه بیشتر خود را نمایانده است. زمانى که لیبرالیسم به پایان تاریخ مىرسد و پوچگرایى و شیطانپرستى رو به گسترش مىگذارد و آزادىخواهى انسانى سر از فمینیسم افراطى و ستیز جنسها و نسلها در مىآورد و پست مدرنیسم - بىآنکه امیدى جدّى براى دستیابى به نقطهاى روشن داشته باشد - به نقد مدرنیسم مىنشیند و مدعیّان صلح جهانى و بنیانگذاران سازمان ملل به نظریه »جنگ تمدنها« دلبسته مىشوند و به منظور مدیریت این جنگ پایانى، خود پایههاى بنیادى آن ستیز جهانى را بنا مىنهند تا به نام خصم، جنگ را آغاز کنند و به کام خویش آن را پایان بخشند! و در شرایطى که مسیحیان با دشمن تاریخى و مادرزاد خود دست آشتى مىدهد تا به کمک »آنتى کریست« واقعى خود به نبرد با »ضدمسیح« موهوم بپردازند و تلاش مىکنند تا براى رسیدن به صلح جهانى هر چه بیشتر بکشند و براى رسیدن به عصر روشن زندگى هر چه بیشتر ویران کنند و براى از میان بردن فساد و تباهى هر چه افزونتر فساد نمایند! در چنین زمانى و در چنین شرایطى، مسلمانان دریافتهاند - و بیشتر نیز در خواهند یافت - که نباید بیش از این چشم به راه و دلبسته دستاوردهاى و تجربههاى پرهزینه و به بنبست رسیده دیگران باشند. نه این که از مزایاى صنعت و تکنولوژى و تجربههاى مفید بهره نگیرند، بلکه آزمودههاى غلط آنها را دوباره نیازمایند و به خود و ذخایر الهى خویش بیش از گذشته ارزش نهند و تکیه کنند. و البته تکیه کردن بر ذخایر خویش به معناى مهر و موم کردن ذخایر براى روز مبادا نیست! به معناى زورق کردن و قاب گرفتن قرآن و روایات نیست! به معناى کلىگویى و مباهات به گذشته نیست! به معناى خوش خواندن و خوشنوشتن و طرّاحى کامپیوترى آنها نیست! بلکه به معناى واقعى، بازگشت به قرآن و تلاش براى فهم دوباره آن متناسب با پوشش و نیازهاى زمان و گشودن مهر سکوت و نامحرمى از لبان قرآن است و این اوّل راه است و نه حتى میانه راه!