آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن

وحیانى بودن ساختار قرآن در نظام واژگانى, چگونگى چینش جمله ها و آیه ها و نیز قالب مصحفى آن, زیربناى بسیارى از بحث هاى قرآنى را پى ریزى مى کند; و پرده بردارى ازمعانى رازهاى آن, مى طلبد که بدانیم چه مقدار از این ساختار, وحیانى و از سوى خداوند است و چه مقدار مسلمانان صدر اسلام و مردمان پس از آنها در آن نقش داشته اند. روشن است که هر چه قلمرو وحیانى بودن گسترده تر باشد, قلمرو نکته سنجى و تیزبینى در این نظام واره آسمانى بازتر خواهد بود. در این گفتار به یارى خدا قصد آن داریم تا به بررسى چگونگى سامان یابى و کامل شدن نظام کنونى آن در دوران رسالت پیامبراکرم(ص) بپردازیم و اثبات کنیم که ساختار کنونى قرآن چه در انتخاب واژگان و نظم دهى آنها به صورت آیات و چه در تنظیم آیه ها ضمن سوره هاى کوچک و بزرگ و چه در مرتب کردن سوره ها به صورت مصحف مستند به وحى الهى است. ساختار کنونى قرآن که از آغاز در میان مسلمانان متداول بوده بدین صورت است که از 114 سوره تشکیل یافته و هر سوره به واحد هاى کوچک ترى به نام آیه تقسیم مى شود و تعداد این آیات در سوره ها متغیر است; کوچک ترین سوره (کوثر) سه آیه و بزرگ ترین آن (بقره) 286 آیه دارد. آیه ها نیز برابر نظام ویژه اى از واژه ها و ترکیب ها تشکیل مى شوند که حجم واژگانى آنها متفاوت است; از یک واژه مانند (مدهامّتان) (رحمن/64) آغاز شده و تا حجم یک صفحه نیز مى رسند (بقره 282). ترتیب سوره هاى قرآن بدین گونه است که بجز سوره (فاتحة الکتاب) که آغازگر قرآن است, از بزرگ ترین سوره شروع و به طور تقریبى هر چه به انتهاى قرآن پیش مى رویم ازحجم آیات کاسته شده و سوره ها کوچک تر مى گردند و به سوره (ناس) ختم مى شود. سخن در این است که آیا تمامى این نظم و ترتیب ها وحیانى و مستند به خداوند هستند و با نظارت پیامبر او صورت گرفته اند, یا آن که صحابه در بخشى ازاین شکل دهى دخالت داشته اند. بررسى موضوع داراى اهمیتى درخور توجه است, زیرا بسیار تفاوت خواهد بود میان عملى که از پروردگار حکیم و آگاه به تمامى ظرافت ها و اسرار سخن سرزند, یا کارى که مستند به بندگان محدود و ظاهرنگر او باشد. البته در قرآن تقسیمات دیگرى نیز وجود دارند, مانند آن که به 30 جزء تقسیم شده است و هر جزء 4 حزب و هر حزب 10 عشر دارد که از سوى مسلمانان و براى آسانى قراءت و تعلیم و تعلّم آن انجام شده است. از این تقسیمات, دو تقسیم به خود قرآن بر مى گردد: تقسیم قرآن به سوره ها و هر سوره به آیه ها. 1 سخن درباره وحیانى بودن ساختار قرآن را در سه محور پى مى گیریم: 1. انتخاب واژگان و ترکیب آنها. 2. تنظیم آیات در ضمن سوره ها. 3. نظام بخشى به سوره ها در قالب مصحف.
وحیانى بودن واژگان قرآنى و نظم آنها
همان گونه که معانى قرآن از جانب خداوند متعال است, پوشاندن لباس لفظ به این معانى و مفاهیم و چگونگى ترکیب و تنظیم الفاظ آن نیز از آنِ خداوند متعال است, نه پیامبر(ص), نه جبرئیل امین و نه کس دیگر. بنابراین, این احتمال بى اساس خواهد بود که معانى قرآن از آن خداوند است که با واسطه جبرئیل بر قلب پیامبرش نازل کرده و آن حضرت خود آن را در قالب الفاظ درآورده است و یا آن که بر جبرئیل معنى القا شده و او آن را با تعبیرات عربى بیان کرده است. 2 دلیل بر بطلان این نظریه خود قرآن کریم و روایات است که تصریح دارند بر این که الفاظ و عبارات قرآن و ساختار آن از آنِ خداست. از جمله در قرآن آمده است: (و قرآناً فرقناه لتقرأه على الناس على مکث و نزّلناه تنزیلاً) اسراء/106 بنابراین جدا سازى و تنزیل قرآن از سوى خداست و پیامبر مأمور قراءت آن است, و روشن است که مراد از قرآن آن چیزى است که در دسترس ما و شامل لفظ و معنى است و خداوند تنزیل آن را مستند به خود مى کند. کتابى که پیش روى داریم از جانب خداوند آمده است: (قد جاءکم من اللّه نور و کتاب مبین) مائده/15 خداوند آن را کلام خود خوانده و به صراحت به خود نسبت مى دهد: (و ان احد من المشرکین استجارک فأجره حتى یسمع کلام الله) توبه/6 و کار پیامبر قراءت و تلاوت قرآن بر مردم بوده است: (اقرأ باسم ربک), (واتل ما اوحى الیک من ربک) (کهف/27) و واژه هاى قراءت و تلاوت بازگو نمودن سخن دیگران است. بنابراین از آیات یاد شده و بسیارى دیگر از آیات همانند آنها این گونه برداشت مى شود که قرآن در لفظ و معنى سخن خداست و جبرئیل مأمور بوده تا آن را به پیامبر برساند و پیامبر مأمور بوده تا آن را دریافت نموده براى مردم بازگو و تبیین نماید. در روایات نیز قرآن, کلام خالق معرفى شده است, چنان که امام باقر(ع) درباره قرآن مى فرماید, (لاخالق و لامخلوق, لکنه کلام الخالق)3 سخنان رسول اکرم(ص) نیز موجود است و اسلوب آن با اسلوب قرآن تفاوتى آشکار دارد.4 در نظم بخشى به واژگان قرآنى و در ساختار جملات و عبارات آن نیز, دست بشر دخالت نداشته و پس از نزول نیز هیچ گونه تغییر و تحولى رخ نداده است. براى دریافت بهتر این مسأله توجه به نکاتى که یاد مى شود سودمند خواهد بود: 1. استناد یک سخن به گوینده مانند شعر یا متن ادبى در صورتى است که وى به کلمات آن سامان بخشیده باشد و سبک بیانى آن گفتار یا نوشتار از آن او باشد و گرنه هر زبانى پر از واژگان گوناگون است, و آنچه مهم مى نماید گزینش واژگان مناسب براى بیان مقصود و چگونگى سامان دهى به آنهاست; بنابراین سخنى که خداوند آن را کلام خود مى نامد, باید در معنى, گزینش الفاظ و ترکیب آنها با یکدیگر از آنِ او باشد. 2. سهم مهمى از اعجاز قرآن بسته به همین نظم شگرف و اسلوب بیانى و ساختار آهنگین است که دیگران را یاراى آوردن مانند آن نیست و اگر بنا باشد بشر در ایجاد چنین متنى دخالت داشته باشد و بتواند در نظم آن دست برد, مبارز جویى قرآن باطل گشته و اعجاز آن از میان خواهد رفت. در موارد معدودى از قراءات که واژگان دیگرى به جاى واژگان برخى آیات نهاده شده یا برخى کلمات پس و پیش شده است, نظر شخصى خود قارى است و نمى توان آن را قرآن شمرد و این نکته براى کسى که به ساختار قرآن آگاه باشد روشن است. 3. امت اسلامى در تمامى دوران ها با همه فرقه ها و اختلاف هایى که داشته اند, در اینکه ساختار حاکم بر جمله ها و ترکیب هاى قرآنى از آنِ خداوند متعال است, هیچ گونه شک و تردیدى به خود راه نداده اند و همگى بر آن اتفاق نظر دارند. از این رو دانشمندان ادب عربى هرگاه قاعده اى را استنباط مى کردند که با قرآن ناسازگارى داشت, در فهم خویش تأمل مى کردند و خطا را به خود راه مى دادند نه به قرآن.5 البته در میان آثار به جا مانده از گذشتگان به مواردى بر مى خوریم که اشاره به جابجایى و تقدیم و تأخیر در بخشى از کلمات قرآنى دارد; از جمله تفسیر على بن ابراهیم قمى در مقدمه اى که در اصناف آیات قرآن دارد, در بحث تقدیم و تأخیر, نمونه هایى از این دست را گاه با اشاره به روایات مربوطه بر مى شمرد.6 براى آن که خواننده گرامى به یقین برسد که این گونه اوهام هیچ پایه و اساسى ندارد و شأن ائمه طاهرین(ع) برتر از آن است که این سخنان از آنها صادر شده باشد, نمونه هایى را ارزیابى مى کنیم: درباره آیه (أفمن کان على بیّنة من ربّه و یتلوه شاهد منه و من قبله کتاب موسى اماماً و رحمة) 7 (هود/77) روایت شده است که این آیه بدین گونه نازل شده بوده است: (أفمن کان على بینة من ربه و یتلوه شاهد منه اماماً و رحمة و من قبله کتاب موسى) این فرض تقدیم و تأخیر بر این نظر باید استوار باشد که مقصود از (و یتلوه شاهد منه) تنها حضرت امیر است و (اماماً و رحمة) هم صفت ایشان است نه صفت موسى. اگر ما این حدیث را بر خود قرآن عرضه کنیم مى بینیم که در آیه اى دیگر کتاب موسى به امام و رحمت توصیف شده است: (و اذ لم یهتدوا به فسیقولون هذا إفک قدیم. و من قبله کتاب موسى إماماً و رحمة…) احقاف/12ـ11 بنابراین, این دو صفت درجاى خود قرار گرفته اند و بدون مقدم داشتن آنها معناى آیه کامل و درست است و از سوى دیگر شاهد منحصر در حضرت امیر نیست تا توصیف به امام و رحمت شود, بلکه ایشان به عنوان مصداق بارز مى توانند باشند. در آیه (و قالوا ما هى إلا حیاتنا الدنیا نموت و نحیى) (جاثیه/23) نیز گفته شده است که دهریه اعتقادى به زنده شدن پس از مرگ نداشته اند تا بگویند مى میریم و زنده مى شویم; بنابراین, آیه این گونه بوده است: (نحیى و نموت) یعنى حیات مى یابیم و مى میریم. با دقت در این آیه کریمه روشن مى شود که هیچ گونه تقدیم و تأخیرى صورت نگرفته است و (نحیى) چه مقدم باشد چه مؤخر, به یک معنى خواهد بود: استمرار نسل انسانى با به دنیا آمدن افراد جدید نه برانگیخته شدن پس از مرگ, افزون بر آن که در صورت تأخیر (نحیى) چنانچه در مصحف کنونى است, معنى بهتر بوده و استمرار حیات بهتر ترسیم مى شود و از نظر لفظى نیز کلام آهنگین و زیباتر مى باشد. نیز گفته شده است که در آیه (یا مریم اقنتى لربّک واسجدى و ارکعى) (آل عمران/43), (ارکعى و اسجدى) بوده و جاى این دو کلمه تغییر کرده است. این گوینده تصور کرده است که چون در نماز, رکوع مقدم بر سجود است, پس در این آیه نیز مى باید مقدم باشد و حال آن که اسرار تقدیم و تأخیر کلمات در آیات قرآنى فراتر از موردى است که وى تصور کرده است و اگر وى آیه را کامل یاد مى کرد خواننده به سادگى بطلان پندار وى را درمى یافت. آیه این گونه است: (یا مریم اقنتى لربک و اسجدى و ارکعى مع الراکعین) و روشن است که اگر (واسجدى مع الراکعین) مى بود, آیه بسیار ناهماهنگ مى شد. آثار دیگرى از این قبیل نیز هستند که یا قضاوت افراد بوده و منسوب به امام معصوم نیستند, یا اگر از امام نقل شده اند روایت هایى دست ساخته هستند و از امام صادر نشده اند و یا گاه مقصود امام تقدیم از نظر معنى بوده است. روایات دیگرى که مضمون آنها وجود تغییر و تبدیل در برخى کلمات قرآنى و یا برداشته شدن برخى الفاظ از آیات قرآنى و کاسته شده بخش هایى از قرآن است, داستان شان نیز از این قرار است و از نظر سندى و محتوایى قابل خدشه و رد هستند و در نهایت امر باید گفت روایاتى که درباره جابجایى و یا تغییر و تبدیل در کلمات و آیات قرآن رسیده اند, خبرهاى واحدى هستند که قطع به صحت آنها نداریم; بنابراین در آنها توقف مى کنیم و از ظاهر مصحف دست بر نمى داریم; همان گونه که علامه مجلسى در (بحارالانوار) یادآورشده است.8
وحیانى بودن تنظیم آیات در ضمن سوره ها
آنچه از نحوه قرارگرفتن آیات در ضمن سوره ها و از مجموع اسناد و مدارک و روایات استفاده مى شود آن است که ترتیب آیات در قالب سوره ها, حساب شده و بر اساس حکمت بوده و با ارشاد و راهنمایى هاى پیامبر(ص) صورت گرفته و رأى و سلیقه صحابه در به وجود آمدن ترتیب موجود دخالتى نداشته است. در بررسى چگونگى سامان یافتن آیات یک سوره و نحوه دخالت وحى و نظارت پیامبر به سه گونه روش برمى خوریم: 1. سوره هاى بسیارى داریم که مجموعه آیات آن در یک نوبت فرود آمده است و یا برخى قائل به نزول دفعى آنها شده اند. سوره هایى که به تمامى نازل شده اند از جمله سوره هاى طولانى هستند و گاه از سوره هاى کوچک; از جمله این سوره ها که در روایات نیز یادشده اند, سوره هاى فاتحه, انعام, صف, عادیات, ضحى, اخلاص, کافرون, کوثر, تبت, بینه, نصر, فلق و ناس هستند.9 نزول دفعى در بسیارى از سوره هاى کوچک قرآن امرى طبیعى است, که اعتبار نیز آن را تأیید مى کند. سوره هاى فراوانى نیز داریم که به صورت پراکنده و در بخش هایى جدا از هم نازل شده اند و بنابر گفته سیوطى بیشتر قرآن این گونه است10 و از نمونه هاى آن در سوره هاى کوچک, علق را مى توان نام برد. پر واضح است که ترتیب سوره هایى که به طور کامل نازل شده اند بى هیچ دخل و تصرفى از سوى خداوند است. 2. در سوره هایى که به طور تدریجى تکامل یافتند, عامل نخست و مهم در ترتیب یافتن آیات آنها همان ترتیب نزول بوده است; بدین معنى که پرونده سوره با (بسم الله الرحمن الرحیم) آغاز مى گشت و آیاتى که در پى آن نازل مى شدند در پس یکدیگر جاى مى گرفتند تا آن که بسمله اى دیگر نازل گردد و ختم آن سوره و شروع سوره اى جدید را اعلام نماید. این شکل گیرى طبیعى آیات در درون سوره ها, تصریحى ویژه از جانب پیامبر را نمى طلبید; چه کاتبان خود فهمیده بودند که آیات نازله را باید در سوره اى جاى دهند که پیش تر نازل شده بود.11 البته از این امر نباید این گونه تصور و برداشت کرد که پس نظم قسمتى از آیات, تصادفى و بدون برنامه بوده است, چرا که نزول تدریجى قرآن مسبوق به برنامه و جدولى حساب شده بوده است و در آیاتى که نازل مى شد موقعیت مکانى و تناسب و هماهنگى با جایگاهى که خواهند داشت, در نظر گرفته مى شده است; (کتاب احکمت آیاته ثم فصّلت من لدن حکیم خبیر) (هود/1) و (و قرآناً فرقناه لتقرأه على الناس على مکث) اسراء/106 مؤید این مطلب آن است که مى بینیم این سوره ها از نظر ساختار با سوره هایى که یکباره نازل مى شده اند, تفاوتى ندارند و آیات آغاز و پایان آنها متناسب و هماهنگ با مضمون سوره است. 3. در مواردى از ثبت آیات, تصریح خاص پیامبر(ص) و تعیین آن حضرت سبب شده است تا آیه از ترتیب طبیعى نزول خود خارج شده و در جاى دیگرى قرار گیرد که ممکن است سوره اى باشد که در گذشته به اتمام رسیده است. تاریخ, موارد اندکى از این دست را حکایت کرده است; از جمله از عثمان بن ابى العاص روایت شده که گفت: در محضر رسول اکرم(ص) نشسته بودم. دراین هنگام دیدم که حضرتش ناگاه به جایى خیره شد, آن گاه چشمان خود را فروانداخت و فرمود: جبرئیل نزد من آمد و دستور داد تا آیه (انّ اللّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى) (نحل/90) را در سوره نحل میان آیه شهادت و آیه عهد قرار دهم. باز در این باره روایت است که آخرین آیه نازل شده (واتقوا یوماً ترجعون فیه الى الله) است که بنابر اشاره جبرئیل در سوره بقره آیه 280 میان آیه ربا و دَیْن جاى گرفته است.12 ابن عباس مى گوید: طى دوران رسالت, سوره هاى متعددى بر پیامبر(ص) فرود مى آمد, هر گاه آیاتى از قرآن نازل مى شد حضرتش کاتبان وحى را فرا مى خواند و مى فرمود: این آیات را در ضمن سوره اى جاى دهید که در آن چنین و چنان آمده است. این نصوص مؤید آن است که چینش آیات کنار یکدیگر حساب شده و بر اساس سازگارى است, بنابراین اگر مکان مناسب ترى براى آیات نازل شده وجود مى داشت, از ترتیب نزول عدول مى شد. دسته اى از آیات قرآنى از ترتیب نزولى خارج شده اند ,اما نصى نداریم که این خروج را مستند به نظر پیامبر(ص) کند; مانند مواردى که ناسخ بر منسوخ مقدم آمده است, مثل آیه 234 سوره بقره که عده زن را در وفات شوهر چهارماه و ده روز مى داند و ناسخ آیه 240 این سوره است که این مدت را یک سال اعلام مى کند, اما مقدم بر آن آمده است. درباره سوره (ممتحنه) نیز به طور مفصل توضیح مى دهد که این سوره بر خلاف نظم طبیعى است; چرا که آیات 1 تا 9 آن در سال هشتم هجرى, آیات 10 و 11 آن در سال ششم هجرى و آیه 12 در سال نهم هجرى نازل شده است و آیه آخر آن نیز در ارتباط با آیه اول است.13 بى گمان این گونه موارد را نیز باید به اشاره و اشراف پیامبر(ص) بدانیم و ترتیبى را که خداوند در نظر داشته این چنین به حساب آوریم, نه آن که بر اساس این مصادیق برداشت شود که گردآورى قرآن بر خلاف ماانزل الله است; کارى که سوگمندانه در برخى کتب حدیث دیده مى شود. اگر به عنوان نمونه در همان سوره ممتحنه نیک بنگریم درخواهیم یافت که ساختار سوره همانند دیگر سوره ها سنجیده و نظام مند است و تناسب آغاز و انجام و وحدت موضوعى بر آن حاکم است و اگر بخواهیم آن را بنابر ترتیب نزول مرتب سازیم, از قالب سوره اى منسجم و خوش ترتیب خارج خواهد شد و ساختار آن شباهتى با ساختار دیگر سوره ها نخواهد داشت. سوره ممتحنه این گونه آغاز مى شود: (یا ایها الذین آمنوا لاتتّخذوا عدوّى و عدوّکم اولیاء… ) و این گونه پایان مى یابد: (یا ایها الذین آمنوا لاتتولّوا قوماً غضب الله علیهم… ) این سوره درباره نهى از دوستى کردن مؤمنان با کافران و دشمنان دین خدا سخن مى گوید و همان گونه که مشاهده مى شود, آغاز و پایان سوره متناسب با مضمون آن و داراى (براعت استهلال) و (براعت ختام) است و آغاز و پایان آن نیز با همدیگر متناسب هستند. آیه هاى 10 , 11, 12 این سوره نیز با یکدیگر تناسب کامل دارند و درباره زنانى صبحت مى کنند که از سوى کافران به سوى مؤمنان بیایند و به عکس آن; و نیز زنانى که براى بیعت خدمت پیامبر(ص) برسند, و این مسأله اى است که به مناسبت مطرح مى شود که حال که مؤمنان با مشرکان پیمان صلح بسته اند اگر چنین اتفاق افتد چه کنند. بنابراین نمى شود آیه 10 به عنوان آغازگر این سوره باشد و اگر این گونه باشد, مسأله اى فرعى به عنوان اصل و در آغاز سوره قرار مى گیرد و نهى اصلى خداوند سبحان به عنوان مسأله اى ضمنى در میان سوره مطرح خواهد شد. به هر حال توقیفى بودن ترتیب آیات, مسأله اى است که بیشتر قریب به اتفاق دانشمندان به آن معترف هستند و بسیارى ادعاى اجماع کرده اند. دقت در نظم آیات هر سوره نیز این مسأله را به خوبى تأیید مى کند و آیاتى نیز که درک ارتباط ظاهرى آنها با آیات پیشین دشوار است با اندیشه و تأمل ارتباط شان روشن خواهد شد.14 البته برخى از دانشمندان شیعه مطابق بودن نظم کنونى آیات را با نظم موجود در زمان پیامبر, نسبت به تمامى آیات نپذیرفته و اجتهاد صحابه را در آن بى دخالت ندانسته اند, از جمله آنان علامه طباطبایى است که بر اساس روایات جمع قرآن, توقیفى بودن آیات را مورد تشکیک قرار داده و دخالت صحابه را در نظم آیات قرآن روا مى داند.15 به هر حال ما با علامه در این جهت موافق نیستیم و در بحث از ترتیب سوره ها, درباره روایات جمع نقدهایى خواهیم آورد و نیز تأییداتى بر توقیفى بودن آیات خواهد آمد و خود علامه در کتاب قرآن و اسلام این گونه مى نویسد: (آنچه هرگز قابل تردید نیست و نمى شود انکار کرد این است که بیشتر سوره هاى قرآنى پیش از رحلت پیامبر در میان مسلمانان دائر و معروف بوده اند, در ده ها و صدها حدیث از طرق اهل سنت و شیعه در وصف تبلیغ پیغمبر اکرم(ص) یا یارانش پیش از رحلت و همچنین در وصف نمازهایى که خوانده و روشى که در تلاوت قرآن داشته نام این سوره ها آمده است. همچنین نام هایى که براى گروه گروه این سوره ها درصدر اسلام دائر بوده مانند سور طوال و مئین و مثانى و مفصلات در احادیثى که از زمان حیات پیغمبر(ص) حکایت مى کند بسیار به چشم مى خورد.)16
وحیانى بودن ترتیب سوره ها
آیا آنچه در نظم و ترتیب کتاب الهى مهم است, همان شکل یافتن آیات در قالب سوره هاست یا چگونگى جاى گیرى و ترتیب سوره ها نیز حائز اهمیت است؟ آیا آن که قرآن را بر پیامبرش فرو فرستاد, برنامه اى براى ترتیب فصل هاى آن نداشت, و آیا پیامبراکرم(ص) در زمان حیات شریف شان براى منظم کردن سوره ها اقدامى انجام دادند یا این که کار را به مردمان واگذاشتند؟ توقیفى یا اجتهادى بودن ترتیب سوره ها دو واژه اى هستند که این پرسشها را در خود نهفته دارند. درباره گردآورى و تنظیم سوره ها که آیا توقیفى است و با اشاره پیامبر صورت گرفته است و یا اجتهادى است و پس از رحلت آن حضرت, اختلاف نظر وجود دارد و درباره آن سه دیدگاه ارائه شده است: الف. توقیفى و مستند به پیامبر است. ب. اجتهادى و مستند به صحابه است. ج. در بخشى وحیانى و در بخشى دیگر اجتهادى است. در این بخش به بررسى آراء یادشده و ادله آنها و سپس به داورى درباره آنها مى پردازیم:
الف. توقیفى بودن ترتیب سوره ها
بسیارى بر این عقیده اند که ترتیب کنونى سوره هاى قرآن به ارشاد پیامبر(ص) مى باشد و این ترتیب در زمان رسول اکرم(ص) وجود داشته است. از جمله این کسان, ابن انبارى , کرمانى و طیبى مى باشند; ابن انبارى در کتاب (الرد على من خالف مصحف عثمان) مى نویسد: (خداوند همه قرآن را تماماً بر آسمان دنیا نازل کرد و سپس آن را در مدت بیست و اندى سال به صورت پراکنده فرو فرستاد و جبرئیل, پیامبرش را بر جایگاه آیه ها و سوره ها آگاه مى ساخت; بنابراین چینش و گردآورى سوره ها مانند گردآورى آیات و حروف است که تمامى آن از جانب پیامبر است; بنابراین اگر کسى سوره ها را پس و پیش کند در نظم قرآن خلل وارد ساخته و مانند کسى است که نظم آیات و کلمات را بر هم زده باشد.)17 کرمانى در (البرهان) مى نویسد: (ترتیب سوره ها بدین گونه که هست در نزد خداوند و در لوح محفوظ نیز همین گونه است و رسول خدا(ص) بر همین ترتیب آنچه را از قرآن جمع گشته بود, هر ساله بر جبرئیل عرضه مى کرد و در سالى که در آن وفات یافت دوبار قرآن را بر جبرئیل عرضه کرد و آخرین آیه اى که نازل شد (واتقوا یوماً ترجعون فیه الى الله) بود که به اشاره جبرئیل, پیامبر آن را میان دو آیه ربا و دین قرار داد.) طیبى نیز سخنى مانند این دو نقل دارد,18 و بنابر گفته آلوسى این سخنى است که از جماعت بسیارى روایت شده است.19 باقلانى نیز با تردید مى گوید, احتمال دارد که پیامبر(ص) به این ترتیب امر کرده باشد و احتمال دارد که این ترتیب, ناشى از اجتهاد صحابه باشد. و دانى مى گوید: جبرئیل پیامبر را بر موضع آیه و موضع سوره آگاه مى ساخت.20 از دیگر کسانى که قائل به توقیفى بودن ترتیب سور هستند, ابوجعفر نحّاس, ابن حصّار و ابن حجر هستند.21 نهاوندى در تفسیر (نفحات الرحمن) این گونه بیان مى دارد که بدون هیچ شک و تردیدى آیه ها و سوره هاى قرآن مجید, ترتیبى دارد که مورد رضایت خداوند است و در لوح محفوظ ثابت بوده و بر پیامبرش نازل شده. وى این گونه استدلال مى کند که حسن ترتیب از امورى است که در نیکو بودن هر کتاب دخالت دارد; بنابراین قرآن به عنوان بهترین کتاب ها, نظم و ترتیبش از جانب خداوند باید باشد و این نیک ترتیبى آیات و سوره هاى قرآن, از وجوه اعجاز آن به شمار مى آید. مؤید این مطلب آن است که خداوند این کتاب کریم را به ذات مقدس خود نسبت داده است و پرواضح است که کتاب, نام مجموعه مطالب مرتب و منظم است, پس زمانى که شخصى احادیث نبوى یا خطبه هاى حضرت امیر را در دفترى گرد آورد, این دفتر و دیوان به گردآورنده نسبت داده مى شود, نه به آن دو بزرگوار. بنابراین اطلاق (کتاب الله) در آیات کریمه و روایات متواتره بر این مجموعه مرتب و منظم, به خوبى گویاى آن است که علوم, نظم ترتیب و تألیف آن از سوى خداوند تبارک و تعالى است. این مفسر پس از بیان دلیل ها و شاهدهایى دیگر نتیجه مى گیرد که تمامى این امور, ما را به یقین مى رساند که ترتیب آیات و سور, به خواسته و میل صحابه و سلف نبوده, بلکه بنابر وحى پروردگار و اشاره رسولش بوده است.22 سید مرتضى اظهار مى دارد که تمامى قرآن در زمان رسول اکرم(ص) آموزش داده مى شد و حفظ مى گردید… و گروهى از صحابه مانند عبدالله بن مسعود و ابى بن کعب و غیر آن دو, قرآن را در حضور پیامبر(ص) چندین بار ختم کردند, و تمامى اینها با اندک تأملى دلالت بر این دارد که قرآن تدوین شده ومرتب بوده, نه پراکنده و از هم گسسته.23 بجز سید مرتضى, دانشمندان شیعى بسیارى, چه در گذشته و چه در حال, بر جمع قرآن در زمان پیامبر(ص) تأکید کرده اند که از میان آنها اشخاص ذیل را مى توان نام برد: شیخ صدوق24, امین الاسلام طبرسى25, فتح الله کاشانى26, سید ابن طاووس27, شیخ حر عاملى28, علامه شرف الدین29, آیة الله خویى30, محمدتقى شریعتى31, علامه سیدمرتضى عسکرى32, آیة الله حسن زاده آملى33, دکتر محمد حسین على الصغیر34, سید جعفر مرتضى عاملى35 و على کورانى36. از دانشمندان متأخر و معاصر اهل سنت نیز بسیارى بر این باورند که ترتیب سور توقیفى است, از جمله: آلوسى37, شیخ محمود شلتوت 38, زرقانى39 و صبحى صالح40.
ب. نظریه اجتهادى بودن ترتیب سوره ها
گروهى از دانشمندان گذشته و حال, معتقدند که پیامبر(ص) در حالى وفات یافت که قرآن بر جریده هاى نخل, تخته سنگ ها, استخوان ها, تکه چرم ها وکاغذ و در سینه هاى مردم به صورت پراکنده بود, و گرچه آیات در ضمن سوره ها مرتب بودند و سوره ها نیز نام داشتند, اما قرآن به صورت مصحف و کتاب مدوّن وجود نداشت و ترتیبى نظام دار میان سوره هاى آن نبود و این کار در دوران هاى بعد انجام گرفت, بدین صورت که نخست در دوران خلافت ابوبکر, آیات قرآن به وسیله زیدبن ثابت در ضمن سوره ها به صورت صحیفه هایى نوشته شدند و سپس در زمان عثمان سوره ها نیز نظم و ترتیب یافتند. البته بنابر نظر شیعه پیش از همه این اقدامات حضرت امیر(ص) قرآنى گردآورده بودند که مورد پذیرش حکومت واقع نشد. از جمله کسانى که ترتیب سوره ها را به دست صحابه مى داند, ابن جزّى است. او مى نویسد: (ترتیب سوره ها به شیوه کنونى, کار عثمان و زیدبن ثابت و کسانى است که با او مصحف را نوشتند. و نیز گفته شده کار پیامبر است, اما این نظر ضعیف است و روایاتى که در این باره وارد شده, آن را رد مى کنند.)41 ابن فارس نیز این ترتیب را از امورى مى داند که صحابه بر عهده گرفتند.42 از دیگر قائلین به این نظریه علامه طباطبایى است که در ضمن بحث گسترده اى درباره جمع و تدوین قرآن, ترتیب سوره ها را از آنِ صحابه مى داند و بر این مسأله استدلال مى کند و به نقد دیگر آراء مى پردازد43. استاد معرفت نیز از طرفداران سرسخت این دیدگاه است و در (التمهید فى علوم القرآن) به دفاع از آن و مناقشه در رأى مخالف پرداخته است.44 درباره آن که کدام یک از این دو نظر طرفداران بیشترى دارد, سیوطى و زرکشى بر آنند که بیشتر دانشمندان علوم قرآنى ترتیب موجود سوره ها را به اجتهاد صحابه مى دانند,45 اما آلوسى نظر اکثریت علما را بر توقیفى بودن مى داند46. به هر حال, توقیفى بودن ترتیب سوره ها در میان دانشمندان معاصر طرفداران بیشترى دارد. بدرالدین زرکشى که خود توقیفى بودن ترتیب سوره ها را ترجیح مى دهد, سعى بر آن دارد که این اختلاف را لفظى و هر دو گروه را هم عقیده بداند به این بیان که کسانى که ترتیب سوره ها را به دست صحابه مى دانند این مطلب را قبول دارند که صحابه به اسباب نزول و جایگاه کلمات قرآن آگاه بودند و رسول اکرم(ص) براى آنها به این ترتیب اشاره کرده اند. بنابراین جمع و ترتیب آنان مستند به پیامبر مى شود.47 در واقع زرکشى مى خواهد بگوید گرچه ممکن است تدوین سوره ها به دست صحابه و در دوران پس از پیامبر انجام شده باشد, اما این ترتیب بر اساس اشاراتى بوده که از سوى خود پیامبر در دوران حیات مبارک خود نسبت به ترتیب سوره ها وجود داشته است; بنابراین اگر چه خود پیامبر با دست خود سوره ها را در یک مصحف گرد نیاورد, اما چگونگى ترتیب سوره ها را براى مردم بیان کرده بود.
ج. وحیانى بودن ترتیب برخى سوره ها
گروهى از دانشمندان, رأى میانه اى را در ترتیب سوره ها اتخاذ کرده و ترتیب آنها را در بخشى توقیفى و در بخشى اجتهادى مى دانند. این گروه در تعیین این حجم اختلاف نظر دارند; بیهقى ترتیب تمامى سوره ها را توقیفى مى داند مگر در دو سوره انفال و براءت. دلیل وى در این استناد, روایتى است که پرسش ابن عباس از عثمان و پاسخ وى را در این باره حکایت مى کند که چرا وى میان انفال که از مثانى و براءت که مئین است, جمع کرده.48 ما درباره این حدیث در آینده سخن خواهیم گفت. ابن عطیه نیز به این نظر گرایش دارد که ترتیب بسیارى از سوره ها در زمان حیات پیامبر(ص) معلوم بوده, مانند (سبع طوال), (حوامیم) و (مفصلات) و ترتیب سوره هاى دیگر و تنظیم آنها بر عهده مسلمانان نهاده شده بود.49 ابوجعفر زیبر نیز نظرى مانند ابن عطیه دارد, اما حجم بیشترى از سوره ها را مرتب مى داند و مى گوید: موارد اختلاف, اندک هستند.50 جلال الدین سیوطى نیز از جمله کسانى است که رأى میانه را انتخاب کرده اند; وى در کتاب (تناسق الدرر فى تناسب السور) اصل تقدیم سوره هاى (طوال) بر (مئین), (مئین) بر (مثانى) و (مثانى) بر (مفصلات) را به طور قطع, توقیفى مى داند که در آن مى توان ادعاى اجماع کرد و اختلاف را منحصر در ترتیب سوره هاى این اقسام چهارگانه مى داند. او مى نویسد: (کسى ازمن در این نظر پیشى نگرفته و دو امر مرا به این نظر واداشت: 1. احادیثى که دلالت بر توقیفى بودن مى کنند, و حدیث پرسش ابن عباس از عثمان. 2. اتفاق تمامى مصاحف دراین جهت که نخست, سوره هاى طولانى, سپس مثانى و پس از آن مفصل را ذکر کرده اند و اختلاف شان فقط در ترتیب سوره هاى هر گروه است.) سیوطى پس از تحریر محل نزاع مى نویسد: (نظرى که من اختیار مى کنم, همان نظرى است که بیهقى گفته است که ترتیب تمامى سوره ها توقیفى است مگر انفال و براءت).51 از جمله دانشمندان معاصر که این نظر را برگزیده, عبدالله محمود شحّاته است. وى پس از یادکرد سه دیدگاه یادشده مى نویسد: (من نظر نخست را دور از واقع مى دانم و گمان مى کنم ترتیب مصحف به اجتهاد صحابه نبوده است و اختلافاتى که در برخى مصاحف رخ داده, بر اثر اجتهاد فردى صاحبان آن مصاحف بوده که چون ترتیب مصحف عثمان و تلاش او در تدوین قرآن را دیدند, از او پیروى و بر پذیرش مصحف او اتفاق کردند و على فرمود: آنچه عثمان انجام داد با نظر و اتفاق ما بود و اگر نمى کرد من انجامش مى دادم. بنابراین نظر دوم باقى مى ماند که ترتیب سوره ها توقیفى است و نظر سوم که ترتیب در برخى سوره ها توقیفى و در برخى دیگر اجتهادى است, و من این نظر را ترجیح مى دهم که ترتیب بیشتر سوره ها توقیفى و ترتیب برخى اجتهادى بوده است و این ترتیب به اشاره پیامبر(ص) بوده, چون صحابه به اسباب نزول و جایگاه کلمات قرآن آگاهى داشته اند. پس اختلاف بین دو گروه چنان که زرکشى مى گوید, لفظى است.)52 آقاى دکتر حجتى نیز این عقیده را انتخاب کرده, مى نویسد: (ترتیب سوره ها در قرآن موجود ـ کم و بیش ـ به همان ترتیبى است که در زمان پیغمبر(ص) فراهم آمده است, زیرا بسیارى از مدارک شیعى و اهل سنت, وجود چنین ترتیبى را به طور نسبى ـ در زمان پیغمبر(ص) تأیید مى کند. و در احادیث, اشاراتى دیده مى شود که رسول اکرم(ص) به چنین ترتیبى در سطح بسیارى از سور قرآن اشاره فرموده, منتهى باید گفت که ترتیب همه سور مانند ترتیب آیات, توقیفى نبوده, بلکه در ترتیب بعضى از سور, احتمالاً رأى و نظر صحابه دخیل بوده است.)53 در خلال نقل اقوال, گاه به دلیل هاى دیدگاه هاى سه گانه اشاره اى شد, اما براى آن که درباره تدوین قرآن و هنگامه انجام آن به قضاوت درستى برسیم, به یادکرد دلیل هاى کسانى که جمع قرآن را مستند به دوران صحابه و یا پیامبر مى دانند و گاه نقد آنها مى پردازیم.
دلیل هاى قائلان به جمع قرآن در زمان صحابه
1. امکان تدوین سوره ها به شکل مصحف در دوران حیات رسول اکرم(ص) وجود نداشته است, زیرا در عهد آن حضرت هنوز انتظار فرود آمدن قرآن وجود داشته است و تا وقتى که وحى منقطع نشده چگونه مى توان سوره ها را به صورت مصحف گردآورد. بنابراین باید دوران رسالت سپرى مى شد و وحى کامل مى گشت و آن گاه مرتب مى شد.54 در حاشیه این دلیل این گونه مى توان نوشت که ادامه داشتن نزول وحى نمى تواند مانعى براى مرتب شدن قرآن به شمار آید, زیرا همان گونه که ترتیب آیات در ضمن سوره ها سامان مى یافت و حال آن که فرود آمدن قرآن ادامه داشته و آیات دسته دسته نازل مى شدند, مجموعه قرآن را نیز مى توانیم به صورت قفسه اى در نظر آوریم که اگر سوره اى جدید نازل مى گشت, پرونده اى جدید در میان دیگر سوره ها و در جایگاهى مناسب برایش گشوده مى شد, به ویژه اگر توجه داشته باشیم که 86 سوره قرآن مکى هستند که پیش از هجرت نازل شده بودند و تنها 28 سوره مدنى هستند که بیشتر آنها تا اواخر حیات پیامبر نازل شده بودند. فزون بر این, رسول خدا از طریق وحى بر رو به اتمام رفتن رسالت خویش آگاه بود و همان طور که در حجة الوداع براى مسأله ولایت و جانشینى خود تدبیرى اندیشید و بار دیگر حضرت على(ع) را به جانشینى خود معرفى کرد, براى نظم بخشیدن به سوره ها و مدون کردن آنها نیز مى توانست تدبیرى بیندیشد. 2. مصاحف صحابه پیش از آن که عثمان قرآن را گردآورد در ترتیب سوره ها با یکدیگر اختلاف داشتند. اگر این ترتیب توقیفى بود و از رسول خدا رسیده بود, آنان هرگز اختلاف نمى کردند; چنان که گفته اند مصحف على بن ابى طالب(ع) به ترتیب نزول بود, در اول آن سوره (اقرأ), بعد (مدثر), سپس (مزمل) و پس از آن (تبت) و بعد از آن (تکویر) تا آخر سور مکى و مدنى; و همچنین در مصحف ابن مسعود, (بقره), (نساء), (آل عمران) … قرار گرفته بودند و نیز مصحف ابى بن کعب و سایر مصاحف در ترتیب سوره ها با همدیگر یکسان نبودند.55 گروهى از اهل علم در توجیه این اختلاف پاسخ داده اند که آنچه از اختلاف مصحف صحابه روایت شده پیش از عرضه اخیر بوده است و پس از آن, پیامبر سوره ها را براى ایشان مرتب کردند.56 ییا آن که این مصاحف نوشته هایى شخصى براى یادآورى خود نویسندگان بوده, نه آن که غرض آنان به جا گذاشتن قرآنى تدوین شده باشد; از این رو در آنها تفسیر و برخى ادعیه وجود داشته و یا سوره هایى که قابل فراموشى نبوده نیامده اند.57 نکته جالبى که در مصحف صحابه مانند ابن مسعود و ابى بن کعب وجود دارد آن است که گرچه در ترتیب برخى سوره ها با هم تفاوت دارند, اما چارچوب کلى آنها که آغاز از سوره هاى بزرگ وپایان به سوره هاى کوچک است, یکسان است.58 درباره مصحف حضرت امیر(ع) دلیل معتبرى نداریم که بیان کننده ترتیب نزول مصحف ایشان باشد مگر گفتار برخى دانشمندان مانند ابن ندیم, و اگر آن حضرت پس از پذیرفته نشدن مصحف شان آن را از دیگران نهان داشتند و فرمودند: دیگر کسى آن را نخواهد دید, چگونه بر عده اى روشن شده است که ترتیبش با مصحف کنونى تفاوت داشته است. البته ویژگى ممتاز مصحف ایشان آن بوده که مشتمل بر تنزیل و تأویل بوده است; یعنى فزون بر ثبت کامل متن مصحف, از زمینه ها و شأن نزول آیات, آگاهى لازم را در اختیار مى گذاشته و از تأویلات و اسرار نهان قرآن نیز خبر مى داده است.59 3. یکى از دلیل هاى عمده این نظر, مجموعه روایات و آثارى است که درباره گردآورى و تنظیم مصحف وارد شده و از آنها اجتهادى بودن ترتیب مصحف قابل استنباط است. گروهى از این روایات که بیشتر در آثار اهل سنت و گاه در آثار شیعى آمده, روایات مربوط به جمع و تدوین قرآن در زمان خلفاست که به آن اشاره شد و هنگام یادکردن دلیل هاى نظر مقابل, نقد آن خواهد آمد. از جمله ابن اشته نقل مى کند: (عثمان فرمان داد که سوره هاى طوال را پى درپى قرار دهند, و سوره هاى انفال و توبه را جزء هفت سوره طولانى قرار داده و آنها را با (بسم الله الرحمن الرحیم) از یکدیگر جدا نکرد. و باز به روایتى, ابن عباس از عثمان مى پرسد, چرا میان انفال و توبه بسم الله نیامده است؟ و عثمان پاسخ مى دهد چون رسول خدا بدرود حیات گفت و روشن نشد براى ما که این, دو سوره است یا یک سوره, ازاین رو این دو را کنار هم نهادیم.)60 البته درباره صحت این حدیث تشکیک شده است و تک حدیثى است که برخى آن را نپذیرفته اند.61 و بر فرض صحت, دلالت آن همین اندازه است که اجتهادى بودن ترتیب این دو سوره را برساند, همان گونه که بیهقى و سیوطى از آن استفاده کرده اند.62 و اگر ترتیب دیگر سوره ها امرى اجتهادى و بى سابقه بود, به طور یقین سؤالات و نقدهاى بسیارى درباره چگونگى آن مطرح مى شد. سوره هاى انفال و توبه نیز تناسب شان به اندازه اى زیاد است که این مسأله را تقویت مى کند که این دو یک سوره باشند,63 همان گونه که از امام صادق(ع) نیز روایت شده است.64 این نکته نیز قابل توجه است که پذیرفتن روایات جمع, با قائل شدن به توقیفى بودن سوره ها منافاتى ندارد و بسیارى از نویسندگان اهل سنت که دراین باره دست به تألیف زده اند, در عین آن که جمع و تدوین قرآن را در زمان خلیفه اول و خلیفه سوم مى پذیرند, ترتیب سوره ها را نیز توقیفى مى دانند; یعنى این نظم و ترتیب بر اساس آنچه بوده که از رسول خدا شنیده بودند. جمعى از روایات منحصر در منابع شیعى هستند که مورد استناد دانشمندانى از شیعه که ترتیب سوره ها را به اجتهاد صحابه مى دانند, قرار گرفته اند. از آن میان, روایتى است که استاد معرفت بر آن تأکید فراوان دارد; در بحارالانوار از ارشاد شیخ مفید روایت شده است که جابر از امام باقر (ع) روایت مى کند که فرمود: (اذا قام قائم آل محمد(ع) ضرب فساطیط لمن یعلّم الناس القرآن على ما أنزل اللّه جلّ جلاله, فأصعب ما یکون على من حفظه الیوم, لانه یخالف فیه التألیف.) 65 زمانى که قائم آل محمد(ص) قیام کند. سراپرده هایى براى آموختن قرآن به مردم بر اساس آنچه خدا نازل کرده بر پا خواهد کرد, این کار بر کسى که قرآن را به شکل فعلى حفظ باشد دشوارتر است, چون که تألیف آن قرآن متفاوت با ترتیب کنونى است. استاد معرفت این گونه استفاده مى کند که آن قرآن در ترتیب سوره ها و برخى آیات با مصحف حاضر تفاوت دارد.66 اگر بخواهیم این حدیث را با همین تأویل بپذیریم, باید بیش از آنچه را جناب استاد پذیرفته اند بپذیریم ; چرا که تنها مخالفت در ترتیب سوره ها و بخش کوچکى از آیات باعث دشوارى بر حافظ قرآن نمى شود و حال او را مشکل تر از حال دیگران نخواهد ساخت; زیرا حافظ قرآن به راحتى مى تواند ترتیب جدید سوره ها را فرا بگیرد و جابجا کردن مثلاً 20 آیه نیز بر او دشوار نخواهد بود و به آسانى با ترتیب جدید خو مى گیرد, بنابراین لازمه التزام به این حدیث آن است که ترتیب قرآن را در حجم قابل توجهى مخالف با ترتیب واقعى آن بدانیم, و این سخن را هیچ قرآن پژوهى نخواهد پذیرفت و از نظم و ترتیب استوار و دقیق آیات چشم پوشى نخواهد کرد. پس بهتر آن است که واقعیت امر را به زمان وقوع آن موکول کنیم و با خبرى واحد, ترتیب قرآن را بر خلاف آنچه خدا خواسته است ندانیم.
دلیل هاى معتقدان به جمع قرآن در زمان پیامبر
1. شاید مهم ترین دلیل کسانى که جمع قرآن را مستند به زمان پیامبر مى دانند, نااستوارى و تعارض هاى احادیثى است که حکایت از جمع قرآن در زمان خلفا و به دست آنان دارند. و به طور طبیعى زمانى که احتمال دیگر که جمع قرآن پس از وفات پیامبر باشد رد شد, نتیجه خواهد داد که گردآورى و مجموعه شدن قرآن در سال هاى حیات رسول اکرم و با نظارت ایشان بوده است. از نقدهاى مهم این احادیث, کارى است که آیة الله خویى(ره) در (البیان) انجام داده و در آثار دیگر نویسندگان بازتاب گسترده اى داشته است.67 دیدگاهى که ایشان از آن زاویه به جمع و تدوین قرآن (اعم از آیات و سور) بدان مى نگرد, پاسخگویى به یکى از شبهات گروندگان به نظریه تحریف قرآن است. ریشه این شبهه به این امر بر مى گردد که جمع قرآن به دستور ابوبکر و در پى کشته شدن هفتاد نفر از قاریان قرآن در (بئر معونه) و شهادت 400 نفر دیگر در نبرد (یمامه) بود, و روندى که این جمع داشت که زیدبن ثابت قرآن را با دو شاهد مى پذیرفت و ثبت مى کرد, به طور طبیعى اقتضاى آن را دارد که قسمتى از قرآن در این میان از بین رفته باشد. آیة الله خویى براى پاسخگویى به این شبهه, نخست مجموعه روایات (جمع قرآنى) را که بالغ بر 22 مورد مى شود, از منابع اهل سنت گردآورى مى کند و سپس به نقد آنها مى پردازد. بدین شرح که فزون برآن که این احادیث, خبرهاى واحدى هستند که اطمینان آور نیستند, به جهت هاى زیر مخدوش هستند: ییک. خود این احادیث با یکدیگر تناقض دارند و 12 نقطه مورد اختلاف در آنها یافت مى شود; مانند آن که قرآن چه هنگام به صورت مصحف درآمد؟ چه کسى متصدى این کار شد و… . دو. این روایات با احادیثى که جمع قرآن را در عهد رسول الله(ص) مى دانند, معارض اند. سه. این احادیث با آیاتى از کتاب که دلالت بر مشخص بودن سوره هاى قرآن و انتشار آنها میان مردم دارند, به گونه اى که به آوردن مثل آنان تحدى و مبارزه جویى شده, منافات دارند. و نیز با اطلاق لفظ کتاب در لسان قرآن و روایات منافات دارد, زیرا ظاهر واژه کتاب آن است که مجموعه اى نوشته شده میان دو جلد باشد. چهار. احادیث جمع, با حکم عقل منافات دارد, زیرا چگونه مى شود با آن همه شهرت, عظمت و اهمیتى که قرآن در نزد پیامبر و مسلمانان داشت, جمع آورى نشود تا از تباه شدن مصون بماند. پنج. بنابر اجماع مسلمانان, نص قرآنى به صورت متواتر از پیامبر رسیده است و جزاین راهى نیست و حال آن که برخى ازاین روایات اشاره دارد که گردآورندگان قرآن, آن را با شهادت دو و گاه یک مرد ثبت مى کردند. شش. این روایات بر فرض صحت, تحریف در نصوص قرآن را در پى دارد; چه تحریف به کاستى و نقص و چه تحریف به زیادى و افزایش, البته در حد کلمه یا آیه, و این امر مخالف با ضرورت دین و اجماع است. آیة الله خویى در پایان این گونه نتیجه گیرى مى کند که نسبت دادن جمع قرآن به زمان خلفا امر موهومى است که مخالف با کتاب, سنت, اجماع و عقل مى باشد, بنابراین مدعى تحریف نمى تواند به این احادیث برمدعاى خود استدلال کند… .68 استاد معرفت در (التمهید) در صدد پاسخگویى از این اشکالات برآمده و قضیه جمع قرآن را واقعه اى تاریخى دانسته است که باید به نصوص تاریخ رجوع کرد, نه مسأله اى عقلانى و قابل بحث و جدل, و افزوده است که مورخان بر این مسأله که ترتیب سوره ها پس از وفات پیامبر صورت گرفته است, اتفاق کلمه دارند.69 علامه سید مرتضى عسکرى نیز در کتاب (القرآن الکریم و روایات المدرستین), پس از نقل روایات جمع قرآن, بر اساس آنچه در این روایات آمده است, به مناقشه در آنها مى پردازد و یادآور مى شود که علماى گذشته نیز به تناقض روایات جمع قرآن توجه داشته اند, مانند قاضى ابن طیّب که قاضى ابوبکر بن عربى در صدد پاسخگویى به او و توجیه تناقض روایات بر آمده است.70 نظر علامه عسکرى آن است که قرآن در زمان پیامبر(ص) با وحى جبرئیل جمع شده بود و روایاتى که درباره قرآن وارد شده, تمامى دروغ است, و کارى که خلفا نسبت به قرآن انجام دادند آن بود که آن را از وحى بیانى, که احادیث پیامبر بود, مجرد ساختند.71 آیت الله بروجردى در درس اصول خود, در بحث حجیت ظواهر کتاب, به طور اجمال به نقد شبهه تحریف پرداخت, سخن ایشان درباره روایات جمع چنین است: (هدف عامه در نقل این روایات, بیان فضیلت ابى بکر و عمر و نشان دادن خدمت آن دو به اسلام مى باشد و از جانب آنان این روایات در میان خاصه راه پیدا کرده است, و اهل سنت در نقل این روایات که باعث کوبیدن عظمت قرآن مى شود, براى بزرگداشت خلفا افراط کرده اند, همچنان که شیعه نیز در نقل روایاتى که دلالت مى کند على(ع) قرآن را گردآورد و آن را نزد مردم برد و آنان آن را نپذیرفتند, افراط کرده اند…)72 ییکى از جدیدترین و گسترده ترین تحقیقات درباره گردآورى و تدوین قرآن, کارى است که نگارنده کتاب (تدوین القرآن) انجام داده است. کتاب یادشده به دقت و با شیوه تحلیلى به سیر جمع قرآن در زمان خلفا پرداخته است و ثابت کرده که این روند بر اثر سیاست بازى ها بوده است. مؤلف در پاسخ به این سؤال که آیا چیزى به نام مشکله جمع قرآن وجود داشته است یا نه, مى نویسد: (بیشتر روایات جمع قرآن تلاش کرده اند که ثابت کنند قرآن در زمان پیامبر(ص) تمامى آن در مصحف واحدى جمع نشده بود و سوره ها و آیاتش در نزد افراد گوناگون پراکنده بود, اما کسى که درمصادر حدیث و تاریخ پى جویى کند, یقین خواهد کرد که قرآن از زمان پیامبر(ص) در مصحفى جمع شده بود و آن نسخه درمنزل پیامبر(ص) در مسجد آن حضرت و در نزد بسیارى موجود بود, همچنان که در سینه بسیارى از یاران و اطرافیان آن حضرت حفظ شده بود, مشکلى که وجود داشت مشکل حکومت بود که از اعتماد برنسخه اى از قرآن به عنوان نسخه رسمى تمامى مسلمین واهمه داشت. بنابراین عمر به عنوان حاکم, از سویى نسخه هایى از قرآن را که على(ع) آورد طرد کرد, و انصار را نیز از اقدام بر تهیه نسخه اى که دیگران بر آن اعتماد کنند, بازداشت, زیرا این عمل را حق دولت مى دانست, و از سوى دیگر از روى قرآن متداول در میان مردم نیز نسخه اى تهیه نکرد تا به دیگر سرزمین ها بفرستد, زیرا نمى خواست بر نسخه معینى اعتماد کرده باشد. از جانب دیگر اقدام به تشکیل کمیته جمع قرآن, متشکل ازخلیفه عمر و زیدبن ثابت نمود. این کمیته کارش به درازا کشید و نسخه اى از قرآن به مسلمانان تقدیم نکرد, بلکه نسخه اى را که گردآورد, در دست خلیفه ماند; از این رو دولت اسلامى در طول سال هاى زمامدارى دو خلیفه اول بدون نسخه اى رسمى ماند. وحکومت با حدیث (احرف سبعه) بر اختلاف مردم در قراءت نص قرآن پاسخ گفت, تا آن که این مشکل به اوج خود رسید. پس خلیفه سوم عثمان به پاخاست و نسخه فعلى قرآن را در سال 25 هجرى تهیه کرد.)73 نگارنده کتاب (تدوین القرآن) پس از بیان این مطالب به تفصیل آن و ذکر دلایل مجموع بودن قرآن مى پردازد. 2. یکى دیگر از دلایلى که طرفداران وحیانى بودن ترتیب سوره ها به آن استدلال کرده اند, این است که صحابه بر مصحف عثمان اجماع کرده اند و کسى ازآنان با آن مخالفت نکرد. اجماع آنها خود دلیل بر توقیفى بودن مسأله است; چه اگر از مسائل اجتهادى بود و چنین کارى به اختیار مسلمان ها بود اختلاف نظر پیش مى آمد و بایستى نسخه هاى قرآن با یکدیگر مختلف مى شد و هر کس به ذوق و تشخیص و میل خود سوره ها را مى نوشت, و مشکل است که بگوییم تمامى مسلمان ها در این جهت تسلیم خلیفه شدند و به آسانى تمکین کردند و از ترتیب خود چشم پوشیدند.74 3. از جمله دلایلى که بر توقیفى بودن ترتیب سوره ها وجود دارد حالت خاصى است که بر چینش سوره ها حاکم است; سوره هایى که با (حم) یا (الر) شروع مى شوند, پشت سر هم قرار گرفته اند, اما سوره هایى که با (تسبیح) شروع مى شوند پى درپى نیامده اند; و سوره (طس) میان دو سوره (طسم شعراء) و (طسم قصص) فاصله شده است که در مطلع مانند یکدیگرند. همچنین سوره (مطففین) میان دو سوره (انفطار) و (انشقاق) واقع شده است که در آغاز و انجام همانند یکدیگرند. پس اگر ترتیب سوره ها توقیفى نبود و از روى اجتهاد مشخصى انجام گرفته بود, بى گمان مى بایست (مسبحات) پشت سرهم مى آمدند, (طس) پس از (قصص) ذکر مى شد و (مطففین) قبل از (انفطار) یا بعد از (انشقاق) قرار مى گرفت و میان سوره هاى دارنده (الر) نیز فاصله مى افتاد.75 دلیل یادشده از راه عدم وجود ملاک مشخص در ترتیب موجود, نشان دهنده توقیفى بودن ترتیب سوره ها است. برخى ازاین طریق استدلال کرده اند که وجود تناسب و ارتباط میان سوره ها و ملاک هایى که در ترتیب آنها وجود دارد, ما را به توقیفى بودن رهنمون مى شود. زرکشى مى نویسد: (درباره ترتیب موجود سوره ها در مصحف, نشانه هایى هستند که ثابت مى کنند این ترتیب, توقیفى و صادر از حکیم است, گاه بر اساس حروف مقطعه آغاز آنها پشت سرهم قرار گرفته اند, چنان که در (حوامیم) مى بینیم, وگاه بنابر موافقت معنایى اول یک سوره با پایان سوره قبل, مانند: آخر حمد و اول بقره, و زمانى نیز به علت هماهنگى در آهنگ پایانى آیات, مانند آخر (تبت) و اول (اخلاص), و سرانجام گاهى بر اساس وجود شباهت کلى مطالب دو سوره پى درپى مانند: (والضحى) و (الم نشرح).)76 وى سپس به نقل توضیحى مفصل, درباره ترتیب چهار سوره مدنى آغاز قرآن مى پردازد.77 4. یکى از دلیل هاى مهم این نظر اهتمام فراوانى بود که رسول اکرم(ص) و صحابه ایشان به قرآن داشتند. پس با وجود این اهتمام چگونه ممکن است جمع قرآن تا زمان خلافت ابى بکر به تأخیر بیفتد و کار به آنجا برسد که درجمع آن نیاز به دو شاهد باشد تا شهادت دهند که آن را از پیامبر شنیده اند.78 5. یکى دیگر از ادله کسانى که ترتیب یافتن سوره هاى قرآن را در زمان پیامبر(ص) مى دانند, اخبار و روایاتى است که این نظر را تأیید مى کند. از جمله از زید بن ثابت نقل شده که گفت (کنا عند رسول الله نؤلف القرآن من الرقاع).79 صبحى صالح این گردآورى و تألیف قرآن از روى ورقه ها و صفحه هاى کاغذین و پوستین را, ترتیب دادن سور و آیات معنى مى کند.80 درباره توقیفى بودن چینش سوره ها دلیل هاى دیگرى نیز اقامه شده است,81 که به آنچه یاد شد بسنده مى کنیم. گر چه ممکن است در برخى از این دلیل ها خدشه هایى وجود داشته باشد, اما اگر به مجموع آنها بنگریم نظم یافتن سوره ها در حیات رسول اکرم(ص) را ثابت خواهند کرد.
داورى درباره دیدگاه هاى یادشده
دربحث ترتیب سوره ها, ما در برابر سه نظر قرار گرفته ایم که هر کدام دلایل خاص خود را دارند و زمانى که به تنهایى در برابر هر دسته قرار گیریم ما را همراه خود خواهند ساخت. در یک ارزیابى کلى از دیدگاه هاى طرفین به روشنى درخواهیم یافت که دیدگاه توقیفى بودن ترتیب سوره ها به هیچ وجه از نظر استحکام و شواهد تاریخى و اعتبارى از دیدگاه کسانى که ترتیب آنها را پس ازحیات پیامبر(ص) مى دانند کاستى ندارد, بلکه در پذیرش اجتهادى بودن ترتیب سوره ها با پرسش ها و ابهاماتى مواجه خواهیم بود که نادیده انگاشته شده اند. چگونه مى توان تصور کرد که در طول سالیان زیادى, چه در حیات پیامبر(ص) و چه پس از رحلت ایشان, مسلمانان آن همه به قرآن و قراءت آن اهتمام داشته باشند, اما از پیامبر و از صحابه نزدیک آن حضرت نپرسند که سوره ها را به چه ترتیب بخوانند؟ مگر مى شود این مسأله امرى کاملاً بى اهمیت باشد و همه در باور خود به این رسیده باشند که از حدود سیزده هزار وجه متصور در ترتیب سوره هاى قرآن,82 هیچ کدام بر دیگرى ترجیح ندارد و تنها چیزى که در روى زمین بى خاصیت است و هیچ گونه حکمتى در آن نهفته نیست, همین چگونگى ترتیب سوره ها است. این که ما در زمان عثمان هیچ گونه مخالفتى نسبت به ترتیب سوره ها در مصحف وى نمى بینیم نیز مؤیدى قوى است که این ترتیب براى مردم امرى شناخته شده بوده است. بنابراین, تصور این که هیچ گونه ترتیبى بر سوره هاى قرآن حاکم نباشد, بسیار دشوار است. دکتر رامیار مى نویسد: (اما این که مى گویند قرآن در زمان رسول خدا در دفترى گرد نیامد و براى توجیه آن عللى ذکر مى کنند. سخنى مایه دار نیست و منظور از این که مجموع نبود و در دفترى نبود چیست؟ این سخن بى گفت وگو است که تمام قرآن در زمان رسول خدا نوشته بوده است, حال این نوشته ها, خواه میان دو جلد و خواه بیرون از دو جلد و پراکنده, وقتى یکجا جمع شود خود مجموعه اى است. عللى هم که براى آن ذکر مى کنند به هیچ وجه مانع از مجموع بودن نیست; یعنى دسترسى داشتن به پیامبر(ص), بیم از نسخ که در قرآن جاى گفت وگو است و معلوم نبودن ترتیب, موجب بوده که مجموعه اى تدوین نشود. به واقع که هیچ یک از این علل, بر فرض وجود, نمى توانسته مانع باشد. درست است که همیشه و هر لحظه پیامبر گرامى در دسترس مسلمانان بود و هر مشکلى را پاسخگو بود, اما حضور پیامبر که مانع جمع نمى شد. نسخ هم اگر پیش مى آمد اجرا مى شد. ترتیب هم که همین بود و بعد هم چنان که از حضور پیامبر آموخته بودند همان ترتیب را برگزیدند.)83 به هر صورت چیزى که مورد اتفاق تمامى مسلمانان است آن است که به هیچ روى جائز نیست قرآن به گونه اى دیگر و با ترتیبى دیگر نوشته یا چاپ گردد. گرچه رعایت ترتیب سوره ها هنگام قراءت لازم نیست و هیچ گونه تلازمى میان توقیفى بودن ترتیب سوره ها و لزوم رعایت این ترتیب هنگام قراءت وجود ندارد, البته معکوس خواندن آیات مورد نهى قرار گرفته است. اگر بدون در نظر گرفتن هر آنچه درباره ترتیب سوره ها گفته شده بخواهیم ترتیب کنونى و امتیازات آن را مورد ارزیابى قرار دهیم, خواهیم دید که ترتیبى نیکوست و بر دیگر ترتیب ها ترجیح دارد. توضیح آن که درباره چارچوب و قالب سوره ها چهار پیشنهاد مى تواند مطرح باشد: 1. ترتیب کنونى که از سوره هاى بزرگ شروع و به سوره هاى کوچک ختم مى شود. 2. عکس این ترتیب یعنى شروع از سوره هاى کوچک و ختم به سوره هاى بزرگ. 3. چینش سوره ها بر طبق ترتیب نزول. 4. نداشتن هیچ گونه ترتیبى. امتیاز مشترک میان دو ترتیب نخست آن است که مکان قرارگرفتن سوره هاى کوچک و بزرگ و متوسط مشخص است و پیدا کردن سوره و آیه اى از آن آسان خواهد بود. براى آموزش کودکان و کسانى که در ابتداى راه هستند نیز این جداسازى بسیار سودمند است. اما از میان این دو کدام بهتر است؟ شاید بتوان گفت براى تلاوتگر قرآن در آغاز کار, داشتن نشاط باعث مى شود خواندن سوره هاى بزرگى مانند بقره ساده و لذت بخش باشد و هر چه به سمت آخر قرآن پیش مى رویم, سوره ها کوتاه تر شده و منزل گاه ها نزدیک تر مى شوند, به گونه اى که با نزدیک شدن به پایان ختم قرآن, خواننده نشاط خود را افزون مى بیند و خود را درجاده اى سرازیر مى یابد که پیمودن آن آسان است, در حالى که اگر این ترتیب بر عکس بود, خواننده خود را در راهى رو به بالا مى یافت که پیمودنش سخت مى نمود. طریق چهارم که ترتیب نداشتن سوره ها مى باشد با روح اسلام که دینى نظام مند و وحدت آفرین است و براى جزئى ترین مسائل نظم و ترتیب قرارداده, ناسازگار است. در این میان چینش بر طبق ترتیب نزول باقى مى ماند که فایده مهمى که براى آن ذکر مى کنند, هم گامى با مراحل دعوت پیامبر و آگاهى از سیر حرکت آن است. گرچه این مسأله حائز اهمیت است, اما زمانى که ترتیب آیات در سوره ها بر طبق نزول نباشد و در موارد متعددى با آن مخالفت شده باشد, ترتیب نزولى سور تا چه اندازه کارساز خواهد بود؟ فزون بر این که براى کسانى که مایل به دانستن این امر باشند تاریخ و روایات وجود دارد که بازگو کننده این ترتیب باشد و سیر حرکت دعوت پیامبر را مشخص سازد. و مسأله مهم ترى که تمامى مسلمانان همیشه با آن در ارتباطند, ترتیبى است که دستیابى به آیات و سوره ها را براى آنها آسان سازد و تصور کنید که قرآن مخلوطى از سوره هاى بزرگ و کوچک باشد که در ترتیب, اندازه هاى مختلفى داشته باشند, آیا واقعاً این ترتیب را خواهیم پسندید, و چقدر براى ما دشوار خواهد بود اگر بخواهیم سوره اى خاص را درآن بیابیم؟ بنابراین از انصاف نباید گذشت که چارچوب کلى ترتیب قرآن بهترین چارچوب است و اگر کسى ترتیب سوره ها را به تمامى از آن پیامبر و وحیانى نمى داند دست کم باید این قالب کلى را وحیانى بداند و تغییرات را اندک و در درون بخش هاى هر یک از سوره هاى طوال, مئین, مثانى و مفصلات بداند. ترتیب قرآن, ترتیبى طبیعى و سازگار است و در مجموع از سوره هاى طولانى به سمت سوره هاى کوچک مى رود, اما با این حال ترتیبى کلیشه اى و خشک نیست که در لابه لاى آن حتماً سوره بعد کمى کوچک تر از سوره پیش ازخود باشد. و حکمت هایى دیگر گاه باعث مى شود که با تفاوت هاى اندک گاه سوره کوچک تر مقدم شده باشد. در پایان این نکته را مى افزاییم که خود قرآن کریم تصریح دارد که خداوند قادر و حکیم, خود نگاهبان و حافظ قرآن از هر گونه گزند است و هیچ خللى در این کتاب استوار و عزیز راه نخواهد یافت.84 (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) حجر/9 (و انه لکتاب عزیز. لایأتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید) فصلت/41ـ42 و این صیانت همان گونه که شامل هرگونه کاستى و افزایش در قرآن است, شامل نظم و ترتیب آن نیز مى شود, چه آن که نظم قرآن امر مهمى است و هرگونه خللى درآن, امر باطلى محسوب مى شود که از ساحت قدسى قرآن به دور است.
پی نوشت ها:
________________________________________
1. در این باره بنگرید: المیزان, 13 / 226ـ 227. 2. سیوطى در (الاتقان) جلد اول صفحه 157, درباره آنچه بر پیامبر نازل شده سه قول نقل مى کند: 1. لفظ و معنى از لوح محفوظ بر پیامبر نازل شده است. 2. جبرئیل تنها معنى قرآن را فرود آورده است و خود پیامبر(ص) پس از آگاهى یافتن ازمعانى با زبان عربى از آنها تعبیر کرده است. 3. بر جبرئیل معنى القا شده و او آنها را به قالب زبان عربى درآورده است. زرقانى در (مناهل العرفان) جلد اول, صفحه 42 و مناع القطان در (مباحث فى علوم القرآن) , صفحه 35, به نقل و نقد این دو نظریه اخیر پرداخته اند و آن را باطل شمرده اند. استاد میرمحمدى در کتاب (تاریخ القرآن و علومه) صفحه 82 ـ 92, به نحو شایسته اى به این مسأله مى پردازد و بر وحیانى بودن الفاظ قرآن استدلال مى کند. مقصود فراستخواه در کتاب (زبان قرآن) صفحه 305, این دیدگاه را از معمربن عباد سلمى (م 228) که ازسران معتزله است نقل مى کند که وى معتقد بوده: سخن گفتن خدا با انسان به این صورت است که استعداد و قابلیتى در او پدید مى آورد تا کلمه اى بسازد و آن کلمه اراده و قصد خدا را آشکار سازد. استاد معرفت در کتاب (علوم قرآنى) صفحه 75, در بحث وحیانى بودن ساختار قرآن با مراجعه به مستند این نسبت که (مقالات الاسلامیین) ابوالحسن اشعرى باشد این برداشت را اشتباه مى داند و در بحث یاد شده به پاسخگویى این شبهه مى پردازد. به هر حال این شبهه نظرى است که اگر چه مردود است, اما طرح آن از سوى عده اى صورت گرفته است. 3. مجلسى, محمد باقر, بحارالانوار , 92 / 120. 4. در این زمینه بنگرید به: بحوث فى تاریخ القرآن و علومه, ابوالفضل میرمحمدى, 82 ـ 92; علوم قرآنى, محمد هادى معرفت, 57 ـ 59; تاریخ قرآن, محمود رامیار, 194 ـ 197 5. معرفت, محمد هادى, التمهید, 1/ 273 274. 6. قمى, على بن ابراهیم, تفسیر القمى, 1/ 34 ـ 36. البته این مقدمه از على بن ابراهیم نیست, بلکه شاگرد او ابوالفضل علوى این مقدمه را ضمیمه کرده است. بنگرید به: صیانة القرآن من التحریف, محمد هادى معرفت, 229. 7. معناى آیه شریفه چنین است: آیا کسى که داراى بینش الهى است که با آن بینش برایش روشن گشته است که قرآن حقى است که از جانب خداوند نازل شده و در حالى که با او نیز شاهدى است که با بصیرت بر این مطلب گواهى مى دهد و نیز در حالى که پیش از آن, کتاب موسى به عنوان امام و هادى به حق و رحمت بوده است. یعنى این شخص یا کتاب الهى چیز تازه و بى سابقه اى نبوده بلکه پیش از آن نیز نظیرش وجود داشته است. المیزان, 10 / 186. 8. مجلسى, محمد باقر, بحارالانوار, 92/ 75. 9. بنگرید به : الاتقان, 1/ 136 ـ 137; بحوث فى تاریخ القرآن و علومه, 40 ـ 52. 10. سیوطى, جلال الدین, الاتقان, 1/ 136. 11. معرفت, محمد هادى, التمهید, 1/ 275. 12. همان, 1/ 276; الاتقان, 1/ 212. 13. براى تفصیل نمونه یادشده و نیز نمونه هاى بیشتر بنگرید به: بحارالانوار, 92/ 66 ـ 73; تفسیر القمى, 1/ 34 ـ 36; التمهید, 1/ 277 ـ 280. 14. در این باره بنگرید به: پژوهشى در نظم قرآن, عبدالهادى فقهى زاده, 97 ـ 115; چهره زیباى قرآن, عباس همامى, 67 ـ 165. 15. طباطبایى, محمد حسین, المیزان, 12 / 126 ـ 132. 16. همو, قرآن در اسلام, 135. 17. سیوطى, جلال الدین,الاتقان, 1/ 217 ; قرطبى, الجامع لأحکام القرآن, 1/ 60; علوم القرآن عندالمفسرین, 1/ 437. 18. سیوطى, جلال الدین, الاتقان, 1/ 217. 19. آلوسى, روح المعانى, 1/ 26; علوم القرآن عند المفسرین, 1/ 444. 20. ابن عاشور, التحریر و التنویر, 1/ 86; علوم القرآن عندالمفسرین, 1/ 444. 21. سیوطى, جلال الدین, الاتقان, 1/ 218 ـ 219. 22. نهاوندى, محمد, نفحات الرحمن, 1/ 12; علوم القرآن عند المفسرین, 1/ 445 ـ 451. 23. طبرسى, فضل بن حسن, مجمع البیان, 1/ 15; التمهید, 1/ 283. 24. صدوق, ابن بابویه, اعتقادات, 82 , باب 31. 25. طبرسى, فضل بن حسن, مجمع البیان, 1/ 13. 26. منهج الصادقین, 1/ 13. 27. سعد السعود, 39 ـ 40. 28. الفصول المهمة, 166. 29. اجوبة مسائل موسى جارالله, 39 ـ 40. 30. البیان فى تفسیر القرآن , 239 ـ 259. 31. تفسیر نوین, مقدمه, 16. 32. القرآن الکریم و روایات المدرستین. 33. قرآن هرگز تحریف نشده است, 26. 34. دراسات قرآنیة, تاریخ القرآن, 70 ـ 72. 35. حقایقى مهم پیرامون قرآن کریم, 47. 36. تدوین القرآن, 231. 37. روح المعانى, 1/ 25. 38. تفسیر القرآن الکریم, 604, والى القرآن الکریم. 39. مناهل العرفان, 1/ 239 ـ 240. 40. مباحث فى علوم القرآن, 70 ـ 71. 41. ابن جزى, التسهیل لعلوم التنزیل, 1/ 4; علوم القرآن عند المفسرین, 1/ 435. 42. سیوطى, جلال الدین, الاتقان, 1/ 216. 43. طباطبایى, محمدحسین, المیزان, 12/ 124 ـ 125. 44. معرفت, محمد هادى, التمهید فى علوم القرآن, 1/ 280 ـ 288. 45. سیوطى, جلال الدین, الاتقان, 1/ 216; زرکشى, محمد بدر الدین, البرهان, 1/ 257. 46. آلوسى, روح المعانى, 1/ 26. 47. زرکشى, محمد بدر الدین, البرهان, 1/ 257. 48. سیوطى, الاتقان, 1/ 218; آلوسى, روح المعانى ج1/ 27. 49. زرکشى, البرهان 1/ 257; سیوطى, الاتقان, 1/ 218; همو, تناسق الدرر فى تناسب السور (چاپ شده با عنوان ترتیب سور القرآن), 33. 50. همان. 51. سیوطى, جلال الدین, تناسق الدرر فى تناسب السور, 35. 52. عبدالله محمد شحاته, علوم القرآن, 240. 53. حجتى, محمدباقر, پژوهشى در تاریخ قرآن کریم, 90. 54. معرفت, محمد هادى, التمهید, 1/ 281. 55. جلالى نائینى, محمد رضا, تاریخ جمع قرآن کریم, 154. 56. تفسیر قرطبى, 1/ 60. 57. عبدالحمید ابراهیم سرحان, الوحى القرآنى, 148. 58. بنگرید به جدول تطبیق و مقارنه میان مصاحف, التمهید, 1/326. 59. درباره کیفیت ترتیب مصحف امیرالمؤمنین(ع) آقاى سید محمدباقر حجتى بررسى گسترده اى انجام داده اند, بنگرید به پژوهشى در تاریخ قرآن کریم, 388 ـ 418. 60. جلالى نائینى, محمد رضا, تاریخ جمع قرآن کریم, 154. 61. محمد ابوشهبه, المدخل لدراسة القرآن الکریم, 296. 62. جلال الدین سیوطى, ترتیب سور القرآن, 72 ـ 69. 63. بنگرید به تفسیر المنار, 10 ص 147 ـ 148. 64. طبرسى, فضل بن حسن, مجمع البیان, 5 / 4. 65. مجلسى, محمد باقر, بحار الانوار 53 / 339; معرفت, محمد هادى, التمهید 1/ 276. 66. معرفت, محمد هادى, التمهید 1/ 276. 67. براى نمونه بنگرید به: دراسات قرآنیة, محمد حسین على الصغیر , بخش تاریخ القرآن, صفحه 70 و 72 به بعد. 68. خویى, ابوالقاسم, البیان فى تفسیر القرآن, 239 ـ 258. 69. بنگرید به: التمهید, 1/ 285 ـ 286. 70. بنگرید به: القرآن الکریم و روایات المدرستین, 2/ 71 ـ 91 71. کیهان اندیشه, شماره 82 / 197 ـ 200. 72. منتظرى, حسینعلى, نهایة الاصول, تقریر ابحاث آیة الله بروجردى, 483 ـ 484. 73. کورانى عاملى, على, تدوین القرآن, 231 ـ 232. 74. جلالى نائینى, محمدرضا, تاریخ جمع قرآن کریم, 154; محمد تقى شریعتى, تفسیر نوین, 20, مقدمه. 75. سیوطى, جلال الدین, ترتیب سور القرآن (تناسق الدرر فى تناسب السور), 350. 76. زرکشى, محمد بدر الدین, البرهان, 1/ 260. 77. همان, 260 ـ 262. 78. البیان,1/ 253 ـ 255. 79. سیوطى, جلال الدین, الاتقان, 1/ 57. 80. صبحى صالح, مباحث فى علوم القرآن, 70. 81. در این باره بنگرید به : پژوهشى در نظم قرآن, عبدالهادى فقهى زاده, 64 ـ 69. 82. از حاصل ضرب 114 سوره در یکدیگر (13016) گونه ترتیب براى سوره هاى قرآن به دست مى آید. 83. رامیار, محمود, تاریخ قرآن, 291. 84. در این باره بنگرید به: صیانة القرآن من التحریف, محمد هادى معرفت, 43 ـ 50.
 

تبلیغات