آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۲

چکیده

متن

خاندان نوبخت،سلسله دانشمندان ایرانى تبارى‏اند که پس از قبول اسلام در راه اعتلاى آن و نشر معارف و علوم و آداب اسلامى گامهاى بلندى برداشته و خدمات قابل توجهى نموده‏اند. بزرگان این خانواده از نیمه اول قرن دوم تا اوایل قرن پنجم هجرى، در بغداد یا مصدر کارهاى حکومتى و دیوانى بودند و یا در مسند مباحث کلام، حدیث و ادبیات به تبیین علوم و معارف دین پرداخته بودند.
نسب این خاندان به «نوبخت منجم» مى‏رسد. وى قبل از به خلافت رسیدن منصور دوانیقى در اهواز محبوس بود. بنابر حکایت خطیب بغدادى از اسماعیل بن على نوبختى، وى در زندان با منصور ملاقاتى داشت و بشارت خلافت را به او داد و از او نوشته‏اى گرفت تا پس از تصدى حکومت، وى را به دربار راه دهد. منصور عباسى به وعده خود وفا کرد و پس از خلیفه شدن او را به سمت «منجم» دربار منسوب کرد. نوبخت نیز آیین اسلام را پذیرفت و خود را تحت ولایت خلیفه درآورد.(1)
پایه‏ریزى شهر بغداد به دستور منصور عباسى در ساعتى که نوبخت منجم، تعیین کرده بود، آغاز شد.(2) زمانى که نوبخت رو به ناتوانى و پیرى رفت فرزند خود را به خلیفه معرفى کرد؛ خلیفه با اعطاى کنیه «ابو سهل» وى را به جاى پدرش برگزید.(3)
ابن ندیم مى‏نویسد: آل نوبخت به ولایت على و فرزندانش مشهورند لیکن دلیلى بر تشیع نوبخت و فرزندش ابوسهل نداریم. نسل نوبخت از طریق فرزندش ابوسهل که داراى ده پسر بود
_______________________________
1. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد: 10/54.
2. خطیب بغدادى، تاریخ بغداد:1/67.
3. اعیان الشیعة:2/94

.________________________________________
ادامه یافت و از این ذرّیه با برکت، ستارگان فروزانى در آسمان علم و فضیلت و ولایت درخشیدند و با فروغ خویش به علم حدیث و کلام و ادب جلوه‏اى دیگر بخشیدند.(1)
نایب خاص امام زمان علیه السلام
در میان خاندان نوبختى کسى به جلالت و عظمت، ابوالقاسم حسین بن روح نوبختى‏قدس سره نمى‏رسد. انسان پاک و وارسته‏اى که به فرمان ولى عصر روحى له الفداه به دست محمد بن عثمان نماینده خاص آن حضرت به عنوان سومین نایب خاص انتخاب و به شیعیان و دلباختگان امامت وحقیقت معرفى گردید.
شیخ طوسى درباره این بزرگ مرد تاریخ مى‏نویسد: عاقلترین مردمان نزد مخالف و موافق بود.(2) از ابوسهل نوبختى پرسیدند: چرا امر نیابت به ابوالقاسم حسین بن روح داده شد و به تو نرسید؟گفت: خانواده نبوت داناترند به این که چه کسى را انتخاب کنند. من مردى هستم که با دشمنان ملاقات دارم و با آنان مناظره و گفتگوى علمى دارم اگر به مکان امام زمان عجّل الله تعالى فرجه الشریف آگاه مى‏شدم همان‏گونه که شیخ ابوالقاسم به آن داناست، در هنگام محاجّه نیازمند مى‏شدم دیگران را به مکان امام علیه السلام راهنمایى کنم در حالى که نایب بزرگوار حضرت، اگر امام زمان را در زیر دامن خود پنهان کرده باشد و گوشتش را با قیچى بچینند هرگز او را نشان ندهد.(3)
چنین مردى را با چنین صلابتى و عقیده پاکى، انتخاب کردند تا مدّت بیست و دو سال(326304) واسطه بین شیعیان و امامشان باشد. مشکلات آنان را حل و به مسائل و احکامشان رسیدگى کند.
ابوسهل اسماعیل بن على نوبختى
وى یکى از مشهورترین دانشمندان و متکلمان خاندان نوبختى است در سال 237 هجرى دیده به دنیا گشود و پنجاه و یک سال از عمرش را در ایام غیبت صغرى (328260) سپرى کرد. با تحصیل علوم، در علم کلام و حدیث شهره زمان خویش گشت.
«ذهبى» او را کاتبى بلیغ و شاعر معرفى کرده است، (4) لیکن تمام شهرت او مرهونِ اشتغالش به علم کلام و احتجاج با مخالفان امامیه است. وى در زمره کسانى به حساب آمده که به دفع
_______________________________
1. اعیان الشیعة:2/94.
2. غیبت، طوسى، ص236.
3.غیبت، طوسى، ص240.
4. تاریخ اسلام، ص 409، وقایع311320.
________________________________________
شبهات دشمنان بر مسئله امامت پرداخت و آن را از اصول دین به شمار آورده است.(1)
از گفتار نجاشى درباره ابوسهل، استفاده مى‏شود که نامبرده در دوایر دولتى بنى عباس داراى شغل و مقام مهمى بوده است:«براى او جلالت و مقامى همپایه وزیران و نویسندگان در دین و دنیا بود و استاد متکلمان امامى مذهب و غیر ایشان بوده است».(2)
شیخ طوسى او را بزرگِ متکلمان بغداد و رئیس آنان و شیخ خاندان نوبختى در زمان خویش معرفى مى‏کند.(3)
ابن خلکان در ترجمه شاگردش ابوالحسن ناشى مى‏نویسد:
کلام را از ابوسهل اسماعیل بن على نوبختىِ متکلم فرا گرفت، نوبختى از بزرگان شیعه و صاحب تصانیف زیادى است.(4)
شهرستانى نام او را در شمار بزرگان رجال امامى مذهب و موءلفان و مصنفان آورده است.(5)
ابن حجر گوید: از بزرگان معتزلى مسلک است که طوسى نامش را در زمره بزرگان شیعى ذکر کرده است.(6)
روایت شیخ طوسى، در جلالت و عظمت این دانشمند جلیل القدر کافى است. وى، او را بى نیاز از هر توثیق و توصیف مى‏کند. وى چنان در قلوب مردم زمان خود جا کرده بود که او را سزاوار احراز منصب نیابت خاصّه امام زمان روحى له الفداه مى‏دانستند.
وى که یکى از مدافعان سرسخت ولایت و امامت بود با کمک بعضى از خاندانهاى دیگر شیعى از دو سو به یارى مذهب شتافت؛ از سویى با استفاده از مجارى سیاسى به رفع تفرقه از فرقه امامیه و دفع مخالفان کینه‏توز تفرقه افکن پرداخت و از سویى دیگر به وسیله کلام و بذل مجاهدتهاى علمى و برپایى مجالس مناظره کلامى، شایعات و اشکالات آنان را جواب داده، نقشه‏هاى دشمن را نقش بر آب کرد. خدمات وى به مذهب از چنان اهمیتى برخوردار بود و نقش بسزایى در حفظ و تأیید و تثبیت اصول دین و ارکان مذهب امامیه داشت که به حق او را به «شیخ المتکلّمین» ملقب ساخت.
به گفته برخى از نویسندگان معاصر، مى‏توان اصولى‏ترین خدمات این مرد بزرگ را در دو نقطه
_______________________________
1. خاندان نوبختى، ص 102.
2. نجاشی، رجال، ص 31.
3. طوسى: الفهرست، ص 12.
4. ابن خلکان، وفیات الأعیان:2/96.
5. شهرستانى، ملل و نحل.
6. ابن حجر، لسان التهذیب.________________________________________
اساسى متمرکز کرد:
الف: در اصول اعتقادات، ابوسهل علاوه بر پشتیبانى و دفاع از عقاید اساتید و متکلمان سلف امامى، به زدودن پیرایه‏ها و تهمتهایى که دشمنان شیعه بر این فرقه بسته بودند پرداخت و لوث افتراى روءیت و تشبیه و تجسیم را از جبهه عقاید امامى پاک و به طور آشکار و صریح نظریاتش را در استحاله روءیت خداوند و حدوث عالم بیان کرد.
ب: در باب مسئله امامت، گذشته از تمسّک به ادله سمعیه و نقلیه و نصوص جلى و خفى در اثبات خلافت مولى الموحدین امیر موءمنان على علیه السلام ، براى اثبات وجوب امامت و عصمت و اوصاف امام به ادله عقلیه استناد کرده و با نوشتن کتابهاى متعدد و مختلف در موضوع امامت و ردّ عقاید دیگران عمرش را سپرى کرد. نوشته‏ها و آرا و افکارش ، جمیع تألیفات دانشمندان پیش از او را تحت‏الشعاع قرار داده و وى را مرجع و مقتداى متکلمان پس از او قرار داد.(1) متکلمان بزرگ امامى در قرن چهارم و پنجم همانند شیخ مفید و نجاشى و سید مرتضى و شیخ طوسى با یک واسطه یا دو واسطه شاگردان این مرد بزرگاند.(2).
ابوسهل در دوران غیبت صغرى
چنان که یادآور شدیم ابوسهل (متوفى 311ه) پنجاه و یک سال از عمر هفتاد و چهار ساله خویش را در دوران غیبت صغرى سپرى کرد. در این دوران دشوار و بحرانى که دشمنان امامیه با همکارى خلفاى عباسى براى نابود کردن تعالیم راستین با تمام قوا به میدان آمده بودند و از سویى انشعابات و جهالتهاى بعضى از شیعیان جاهل هواپرست همانند عذافریها، عبریانى‏ها، حلاج‏ها و...، وظیفه سنگینى بر دوش بزرگان و دانشمندان امامیه گذاشته و هدایت این فرقه به ریاست ابوالقاسم حسین بن روح و هدایت ابوسهل و... بوده است و با زیرکى تمام، ترفندهاى حلاج صوفى که دعوى بابیت امام زمان علیه السلام را داشت، آشکار کرد. زمانى که حلاج براى ابوسهل نامه نوشت و او را به آیین خود فرا خواند، این پیر روشن ضمیر به فرستاده او گفت: به حلاج بگو: احتیاج به معجزه و آیت بر دعوى خود ندارد اگر راست مى‏گوید موى سپید مرا به سیاهى تبدیل کند تا نیازمند خضاب نباشم.
حلاج که تیر خود را به خطا دید از او دست برداشت لیکن ابوسهل در تمام مجالس این قضیه را مطرح و به استهزاى حلاج مى‏پرداخت.(3)
_______________________________
1. غیبت، طوسى،ص 236.
2. خاندان نوبختى، ص 103
3. اعیان الشیعة:2/386.________________________________________
ابن ندیم در این باره مى‏نویسد: او از حلاج و ابن عذافر هر دو نفر ادعاى بابیت امام زمان را داشتند درخواست کرد بر جلوى سرش موى برویانند تا خلقى را به طاعت آنان وادار کند، امّا هر دو فهمیدند در دعوت از ابوسهل راه خطا پیموده‏اند.(1)
نسبت ناروا به ابوسهل
ابن ندیم نسبتى ناروا به ابوسهل داده است. وى مى‏نویسد:
«ابوسهل، در باره امام زمان عقیده ویژه‏اى داشت و کسى پیش از وى چنین عقیده‏اى نداشت. او مى‏گفت فرزند امام حسن عسکرى، امام زمان است لیکن در زمان غیبت از دنیا رفت و فرزندش به جاى او نشست و این جایگزینى پسر به جاى پدر تا زمانى که خداوند اراده ظهور آن حضرت کند؛ ادامه خواهد داشت».(2)
این مطلب، با آنچه شیخ صدوق در اکمال الدین از کتاب «التنبیه» ابوسهل نقل مى‏کند(3) و با شاهد بودن او در انتصاب حسین بن روح به نیابت خاصه(4) و با پذیرفتن اوامر نواب خاصه امام زمان از سوى او منافات دارد.
تألیفات ابوسهل
هر چند ابن ندیم و نجاشى و طوسى(5) قریب چهل و دو کتاب براى او ثبت کرده‏اند امّا متأسفانه هیچ یک از تألیفاتش به دست ما نرسیده است. از اسامى این مجموعه کتاب استفاده مى‏شود اکثر این رساله‏ها در علم کلام و تثبیت امامت است همانند: کتاب الاستیفاء، کتاب التنبیه، کتاب الرد على الطاطرى، الجمل، الرد على محمد بن الأزهر و ....
شاگردان ابوسهل
موءلف خاندان نوبختى نام شش نفر از شاگردان او را به ترتیب زیر بیان مى‏کند:
1. على بن اسماعیل فرزندش؛
2. ابوالحسن على بن عبد الله الناشى الصغیر متکلم و شاعر معروف؛
3. مظفر بن محمد بلخى استاد شیخ مفید؛
4. ابو الحسن محمد بن بشر سوسنگردى؛
_______________________________
1. غیبت، طوسى، ص 247.
2. فهرست ابن ندیم، چاپ موءید، ص 225 و 241.
3. همان مدرک، ص 225.
4. کمال الدین، صدوق.
5. غیبت ، طوسى، ص 226 و 240.________________________________________
5. ابوعلى حسین بن قاسم کوکبى؛
6. ابوبکر محمد بن یحیى صولى کاتب و ادیب مشهور.(1)
3. حسن بن موسى نوبختى
از دانشمندان و متکلمان بزرگ خاندان نوبختى، ابو محمد حسن بن موسى متکلم و فیلسوف است که متأسفانه جز چند سطرى که ابن ندیم و دیگران درباره او نوشته‏اند چندان از جزئیات زندگیش اطلاع نداریم.
ابن ندیم گوید: جماعتى از مترجمان کتب فلسفى نزد او جمع مى‏شدند و هر یک از معتزله و شیعه او را از خود مى‏شمارد ولى به شیعه نزدیکتر است؛ زیرا آل نوبخت به ولایت على و فرزندانش در ظاهر معتقدند. وى به جمع‏آورى کتب مى‏پرداخت و به خط خویش کتابهاى زیادى استنساخ کرد و مصنفات و تألیفاتى در کلام و فلسفه و غیر آن دارد.(2)
شیخ طوسى در رجالش او را توثیق و در فهرست به آنچه از ابن ندیم ذکر کردیم اشاره کرده است.
نجاشى مى‏نویسد: شیخ متکلم ما، که بر همگنان خویش در قرن سوم و بعد از آن برترى داشت براى او کتابهاى زیادى است ازجمله: کتاب فرق الشیعه، کتاب الرد على فرق الشیعة ما خلا الإمامیة، کتاب الجامع فی الإمامة و کتاب الاعلیها السلام‏راء و الدیانات و... . تعداد کتابهاى او را 42 کتاب ذکر کرده‏اند. تنها کتابى که باقى‏مانده و به او منسوب است«فرق الشیعة» مى‏باشد. موضوع آن شرح افتراق فرقه‏هاى شیعى به شعب مختلف است، هرچند در انتساب این کتاب به سعد بن عبد الله اشعرى یا ابومحمد نوبختى بین دانشمندان اختلاف است.(3)
4.ابو اسحاق ابراهیم نوبختى
از متکلمان مشهور و جلیل القدر خاندان نوبختى است، متأسفانه شرحى از زندگانى این دانشمند امامى در دست نیست و تنها اثر باقیمانده از وى کتاب یاقوت است که توسط ابن ابى الحدید و پس از آن به وسیله علامه حلّى شرح شده و شرح اخیر که متضمن متن کتاب است، اینک در دسترس است .
_______________________________
1. ابن ندیم، ص 225؛ الفهرست، طوسى، ص 12؛ رجال نجاشى، ص 31.
2. ابن ندیم، ص 225.
3. خاندان نوبختى، ص 105؛ اعیان الشیعة:3/386.

تبلیغات