هر ایرانیی که اسکندرنامة نظامی، داستان اسکندر در شاهنامه، اسکندرنامة منثور و اشعار دیگری را که در ادبیّات فارسی دربارةاسکندر آمده است، مطالعه کند و اندک آشنایی با چهرةمنفور تاریخی اسکندر داشته باشد؛ این پرسش برایش مطرح میشود که اسکندر واقعی کدامیک از این دو چهره است؟ نگارنده در آغاز این مقاله، دو چهرة تاریخی و ادبی اسکندر را بطور مختصر معرفی کرده است تا خواننده با تفاوت آنها بیشتر آشنا شود و سپس به طرح دو پرسش مهم و ارائة پاسخ مبسوط و منطقی بدانها پرداخته است. نخست یافتن پاسخی منطقی برای این پرسش که اسکندر با آن چهرة تاریخی که برای ایرانیان داشته است، چگونه به چهرهای پاک، ایرانی و مورد ستایش، تبدیل شده است؟ دوم اینکه چرا حکیم فرزانه و ایراندوستی چون نظامی گنجوی، از میان این همه چهرة تاریخی بزرگ و ملّی، اسکندر مقدونی را قهرمان مفصّلترین منظومة خویش قرار داده است؟ در پایان برای اینکه خواننده با یک روایت مهم و رایج، دربارة اسکندر در ایران آشنا شود؛ روایت شاهنامة حکیم فردوسی، بزرگترین شاعر ملّی ایران را بطور مختصر آورده است.