آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۸

چکیده

دکتر ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون از تأویلات نقل شده از ائمه اطهار(ع) در مجامع روایی و تفسیری شیعه انتقاد کرده است. مقاله حاضر در پاسخ این انتقاد ضمن تبیین دو مفهوم متفاوت تأویل، به بررسی آرای ذهبی در مورد فوق پرداخته است: 1)تأویل در برابر تفسیر؛ این تأویل در حوزه معانی و مفاهیم کاربرد دارد. 2)تأویل در برابر تنزیل؛ این تأویل مربوط به مصادیق است. مؤلف معتقد است تأویلات وارد شده از ائمه در منابع شیعه ریشه در چنین اصطلاحی دارد. این اصطلاح علاوه بر مستندات روایی خاص شیعه، مستندات قرآنی هم دارد و در کلمات دانشمندان فریقین نیز پذیرفته شده است.

متن

مقدمه
نقد و ارزیابی عقاید شیعه دوازده امامی، فرصت مناسبی برای بررسی و توضیح مبانی و اصول این مذهب و زدودن ابهام از آن است. اشکالاتی که به عقاید شیعه وارد می‌آید و پاسخی که به پرسشها داده می‌شود، حقانیت این مذهب را به اثبات می‌رساند و شیعه با سرفرازی از محک انتقادات بیرون خواهد آمد. دکتر محمدحسین ذهبی، مؤلف کتاب التفسیر و المفسرون در زمره نویسندگان منتقدی است که در جلد دوم اثر خود اشکالاتی را متوجه آرای شیعه کرده است.«تأویل» قرآن از جمله این موارد است. هدف ما در این مقاله بررسی اشکال ایشان و پاسخ آن است.
انتقاد ذهبی بر تأویل در نظریه شیعه
ذهبی می‌نویسد:
شیعه دوازده امامی می‌گوید: قرآن ظاهری و باطنی دارد. این قول حقیقتی است که ما هم به آن اقرار داریم و در آن با شیعه تعارضی نداریم. احادیث صحیح نزد ما نیز این موضوع را در تفسیر به اثبات رسانده است. کسی نمی‌تواند بگوید: پیامبر اکرم(ص) خود تصریح داشته‌اند که قرآن «باطن» دارد و همه مفسران نیز به این مطلب اعتراف کرده‌اند، پس چرا تنها شیعه در این نظریه سرزنش می‌شود؛ زیرا مراد از باطنی که حدیث نبوی(ص) به آن اشاره دارد و عموم مفسران به آن قائل‌اند، عبارت از تأویلی است که لفظ قرآنی آن را تحمل می‌کند و می‌تواند مدلولش باشد. اما «باطن» در نزد شیعه چیزی موافق با ذوق و مشرب خودشان است که در الفاظ قرآنی، هر چند به اشاره، دلیلی بر آن وجود ندارد.1
بر اساس این سخن،«تأویل» پذیرفته شده در نظریه شیعه، امری ذوقی و بر کنار از مفهوم صحیح تأویل است. در اینجا به مفهوم صحیح «تأویل» در نگاه دکتر ذهبی اشاره می‌کنیم:
از کسی که به تأویل قرآنی دست می‌زند، دو چیز خواسته می‌شود: 1. باید روشن کند که لفظ معنای مورد ادعای او را تحمل می‌کند؛ 2. باید دلیلی را که موجب شده تا معنای راجح را ترک کند و به معنای مرجوح روی آورد، توضیح دهد. در غیر این صورت «تأویل» فاسد بوده و یا بازی با نصوص قرآنی است.2
وی سپس به نقل از جمع الجوامع می‌نویسد:
تأویل حمل ظاهر لفظ بر محتمل مرجوح است؛ پس اگر این حمل با دلیل صورت گرفت صحیح است و اگر بدون هیچ دلیلی به حمل ظاهر بر محتمل مرجوح پرداخته شد، این بازی است و نه تأویل.3
پس ذهبی واژه «تأویل» را در جایی به کار می‌برد که لفظ تحمل حداقل دو معنای در عرض هم را داشته باشد؛ با این عنایت که لفظ به یک اندازه بر هر دو معنا دلالت ندارد، بلکه دلالتش بر یک معنا رجحان دارد. تأویل‌کننده با لحاظ دو ملاک لفظ را بر معنای مرجوح حمل می‌کند: اول، اثبات کند لفظ بر معنای مرجوح دلالت دارد و دوم، دلیلی قانع کننده مبنی بر ترک معنای راجح و روی آوردن به معنای مرجوح، عرضه نماید.
خلاصه اشکال
شیعه دوازده امامی با دستاویز قرار دادن روایت پیامبر اکرم(ص) که قرآن ظاهری دارد و باطنی، به تحمیل معانی دلخواه خود بر قرآن پرداخته است، در حالی که این معانی را نه لفظ قرآن تحمل می‌کند و نه شیعه دلیل و شاهدی بر آنها می‌آورد، بلکه این امر صرفاً بازی با نصوص قرآنی و امری موافق با ذوق شیعی است. نظیر این انتقاد در کلام زرکشی نیز آمده است:
اما تأویل مخالف با آیه و شرع، همان تأویل جاهلان است؛ مثل تأویل روافض شیعه بر آیه: «مرج البحرین یلتقیان» که مراد علی و فاطمه‌اند و مقصود از«یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسین‌اند. یا گفته‌اند مراد آیه «و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل» معاویه است. و نظایر آنها.4
نقد و بررسی
پاسخ به اشکالات فوق، نیازمند توضیح واژه تأویل و رابطه آن با تفسیر و تنزیل است. در اینجا به اختصار، معنای تأویل و نسبتش با تفسیر و سپس تنزیل و رابطه اش با تأویل را ذکر می‌کنیم.
تأویل
تأویل از ماده «أوْل» به معنای «بازگشت» می‌آید و مصدر باب تفعیل و به معنای «باز گرداندن» است.5در تمام موارد به کارگیری این واژه، مفهوم بازگرداندن مورد توجه است و تفاوت تنها در نوع «بازگشت» است: باز گرداندن به فرجام کار، بازگردان یک عمل از انگیزه غلط به انگیزه صواب، تعبیر خواب، بازگرداندن کلام از معنای راجح به معنای مرجوح و نظایر آن. تأویل در اصطلاح، بازگرداندن کلام از معنای راجح به معنای مرجوح یا بهتر بگوییم تعیین معنای صحیح آیات متشابه با ارجاع آنها به آیات محکم قرآن است.6
تفسیر
تفسیر از ماده «فَسر» به معنای کشف و بیان و در اصطلاح عبارت از رفع ابهامهای عارض شده بر آیات الهی و کشف مراد جدی خداوند است.7آیات قرآن در اغلب موارد در کنار حادثه‌ها نشسته و معطوف به نیازها و پیشامدها و وقایع اتفاقیه است. به تعبیر دیگر، راهبرد قرآن هدایت و دستگیری بشر در عرصه واقعیت زندگی و در مسیر تکامل و سعادت است. قرآن به همین منظور معارف بلند و دستورهای تعالی بخش خود را در چارچوب جامعه معاصر پیامبر اکرم(ص)، تنظیم کرده است.
آری، قرآن کتابی آسمانی برای همه بشریت است: «و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیراً و نذیراً»؛8و خاتم و آخرین ارتباط وحی ارسالی خدا با انسان است:« ما کان محمد ابا احد من رجالکم ولکن رسول الله و خاتم النبیین»،9و با زبان فطرت و آفرینش ویژه انسان سخن می‌گوید: «فاقم وجهک للدین حنیفاً، فطرت الله التی فطر اللناس علیها».10
اما منافاتی ندارد که قرآن همه معارف و دستورهای خود را در چارچوب یک جامعه در نهایت گمراهی:«و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین» پیاده کند و آنها را تا مرز تمدن سازی و اصلاح تمدنهای غیر اسلامی و یا حداقل تاثیر بر آنها بالا برد: «هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله».11همچنین با آنها به زیان عربی فصیح سخن گوید:«انا جعلناه قرآنا عربیاً لعلکم تعقلون»12و آن را به تدریج نازل کند تا عقل و قلب و گفتار و رفتار آنان را اصلاح و تربیت نماید:«و قرآناً فرقناه لتقرأه علی الناس علی مُکث و نزلناه تنزیلاً».13
التزام به این روش اقتضا دارد تا نسلهایی که از حادثه دور افتاده‌اند و بعد‌ها به صف مسلمانان می‌پیوندند و با حادثه فاصله دارند، با ابهاماتی مواجه شوند که نیازمند پرده‌گشایی باشد، زیرا تا این ابهامات زدوده نشود، کشف مراد جدی خداوند صورت نمی‌گیرد. علومی چون لغت، صرف، نحو، بلاغت اسباب و شأن نزول و تاریخ ادیان و...، مجموعه‌ای از مقدمات علمی مورد استفاده در عملیات تفسیر است. مفسر با اندوختن این دانشها و با تحصیل طهارت روح و صلاحیت برای دریافت موهبتهای الهی، به رفع ابهامات عارض شده می‌پردازد و فهمی روشن از مرادات خدای متعال عرضه می‌کند.
نقش تأویل در کشف مراد آیات
کشف مراد جدی خدای متعال، همیشه با فهم الفاظ و عبارات و بسترهای نزول آیات پایان نمی‌پذیرد. در پاره‌ای موارد، پس از فهم صحیح لفظ و عبارت، شبهاتی پیش می‌آید که عملیات تأویل را ایجاب می‌کند. آیه‌«وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظرة»14از جمله آن موارد است. مفسر پس از توضیح و پرده برداری از الفاظ و تعابیر موجود در آیه و فهم مناسبی که از ظاهر آیه فراهم می‌آورد، با این سؤال مواجه می‌شود که مگر می‌شود پروردگار را در قیامت مشاهده کرد. آیا خداوند جسم است و چشم سرتوان دیدن وی را دارد؟
برای دفع این شبهه پیش آمده، تأویل کننده با ارجاع و مقایسه این آیه با آیات محکم و معارف قطعی قرآن، نظیر: «لیس کمثله شیء»، «الله الصمد»، «لم یکن له کفواً احد» و نظایر آنها، در برداشت اولیه از آیه «الی ربها ناظرة» تجدید نظر می‌کند و مثلاً آیه را به معنای«نگاه به آثار پروردگار» یا به معنای «چشمداشت به پروردگار» حمل می‌کند و شبهه پیش آمده را دفع می‌نماید. پس به مدد عملیات تأویل و ارجاع آیه متشابه به محکم، مراد جدی خداوند کشف می‌شود.
رابطه تأویل و تفسیر
مطالب بالا معلوم می‌کند که رابطه «تفسیر» و «تأویل»، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر تأویلی تفسیر است ولکن بر پاره‌ای از تفاسیر تأویل صدق نمی‌کند. به عبارت دیگر، کشف مراد جدی خداوند متعال گاه با رفع ابهامات عارض به لفظ و با اتکا به عملیات تفسیر صورت می‌گیرد و در پاره‌ای از موارد، علاوه بر آن نیازمند دفع شبهات پیش آمده است. پس تأویل گونه‌ای تفسیر است که در آن، علاوه بر رفع ابهامات عارضی به دفع شبهات نیز پرداخته می‌شود.15پیوند میان تفسیر و تأویل چنان وثیق و گسترده است که حتی در قرون اولیه اسلام این دو واژه به جای همدیگر استعمال شده‌اند.16این نوع از تأویل مخصوص فِرَق اهل سنت نیست، بلکه در میان تمام تفاسیر مسلمانان از هر فرقه و مذهبی پذیرفته شده و در تفاسیر آنان به کار رفته است. مشروعیت تأویل مزبور مستند به آیه هفتم از سوره آل عمران است و در روایات اسلامی نیز از این گونه تأویل به فراوانی یاد شده است.
«تأویل» و تنزیل
شیعه دوازده امامی بر گونه ای دیگر از تأویل تأکید دارد که با واژه «تنزیل» قرآن در ارتباط است. گفتیم که قرآن در کنار حوادث نشسته و به واقعیت خارجی زندگی مردم معاصر پیامبر اکرم(ص) توجه داشته است، و گفتیم که رسالت قرآن جهانی و دائمی است. در اینجا اضافه می‌کنیم که قرآن در پرداختن به مسائل معاصران نزول، در بسیاری از موارد، به نام اشخاص و گروهها تصریح نکرده، بلکه به صفت و ویژگی آنها توجه کرده است، مثلاً «الشجرة الملعونه»،17«المرجفون فی المدینة»،18«فخذْ اربعة من الطیر»،19«او کالذی مرّ علی قریة»،20« انما ولیکم الله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»،21«تعالوا ندعوا ابنائنا و ابنائکم و نساءنا و نساءَ کم و انفسنا و انفسکم»23و موارد فراوان دیگر.
از این موارد و مصادیق مورد نظر مستقیم آیات که اشخاص و اقوام معاصر پیامبر اکرم(ص) هستند، با نام «تنزیل» یاد می‌شود. بسیاری از روایات رسیده از صحابه، تابعان و تابعان پس از آنها و نیز روایات رسیده از معصومان(ع)، برای شناساندن این «تنزیلات» است. اما این کتاب آسمانی، رسالتی جهانی و دائمی دارد و همه انسانها با تمام تفاوتها و فرهنگها را دعوت کرده تا در کنار این «مائده» بنشینند و از آن، موعظه و نور و هدایت و برهان و حکمت و شفا بگیرند و به مددش از ظلمات به سوی نور روند. اگر قرآن مخصوص موارد مستقیم و ظاهری بود، با مرگ اشخاصِ نقش آفرین و گذشت حادثه‌ها، کتابی مرده و کهن می‌شد و با آیندگان به گفتگو نمی‌پرداخت و کلام فصل و فرقان آنان نمی‌شد. برای آنکه قرآن شاداب و زنده باشد، لازم است تا صفات ذکر شده در آیات بر افراد اقوام مشابه«تطبیق» شود. و احکام ذکر شده در آیات بر اینان نیز «جریان»‌ یابد.
تأویل در اینجا عملیات گذراندن خطاب آیه از «مواردِ تنزیلی» به «موارد مشابه» و تطبیق حکم آیات بر آنان است. از تنزیلات یعنی اقوام و گروههایی که آیات به مناسبت آنان نازل شده و با ظاهر آیه ارتباط دارند، با عنوان «ظاهرِ قرآن» و از «موارد مشابه» یعنی اقوام و گروههایی که به دلیل توافق صفات و تشابه رفتار و گفتار، آیات بر آنها تطبیق می‌گردد، با نام «باطنِ قرآن» یاد می‌شود. عملیات تأویل سیری است که «تأویل کننده» میان ظاهر آیه و باطن آن می‌کند و آیه را از توجه به «ظاهر» به «تطبیق» بر «باطن» بر می‌گرداند.
مستندات روایی این تأویل
در اینجا به چند روایت که فرایند مزبور را توضیح می‌دهد، اشاره می‌کنیم:
امام صادق(ع) می‌فرمایند:
ان القرآن حیّ لم یمت و انه تجری کما یجری اللیل و النهار و کما تجری الشمس و القمر و یجری علی آخرنا کما یجری علی اوّلنا.24
جریانِ خورشید و ماه و شب و روز، امری مستمر است و تکرار گذشته نیست نور افشانی و گرما بخشی و روشنی و تاریکی اموری در حال تجدید و نو شدن هستند. تشبیه قرآن به ماه و خورشید و شب و روز، کنایه از آن است که قرآن مانند پدیده‌های حیاتی مزبور دائماً در حال تأثیرگذاری است و این تأثیرگذاریها هم نو می‌گردد. همان‌گونه که قرآن بر گروه اول از مخاطبان قرآن جریان داشت، برگروههای دیگر هم جریان دارد، یعنی به نظر امام صادق(ع) باید خود را تحت داوری قرآن کریم ببینیم؛ همان گونه که مخاطبان اول آیات چنین بودند.
از امام صادق(ع) سؤال شد: چرا قرآن با تکرار درس و بحث کهنه نشده، بلکه بر تازگی آن افزوده می‌شود؟ امام فرمود:
لان الله تبارک و تعالی لم یجعله لزمان دون زمان و لا للناس دون ناس و هو لکل زمان جدید و عند کل قوم غضّ الی یوم القیامة.25
قرآن نسل زمان پیغمبر(ص) را تربیت کرد، اما محصور در آن زمان نیست در قرآن ظرفیت هدایت بسیار بالایی تعبیه شده است، زیرا فطرت و آفرینش ویژه انسان را مورد توجه قرار داده و به زبان فطرت که به نسل خاصی از انسانها تعلق ندارد، با مخاطب خود سخن گفته است.
از امام باقر(ع) در مورد معنای حدیث پیامبر اکرم(ص) که فرموده‌اند: «ما فی القرآن آیة الا و لها ظهر و بطن» سوال شد. امام در پاسخ فرمود: «ظهره تنزیله و بطنه تأویله منه ما قد مضی و منه مالم یاتِ یجری کما یجری الشمس و القمر.»26ملاحظه می‌شود که در این روایت «تنزیل» با «ظاهر» آیه و «تأویل» با «باطن» آیه مرتبط شده است. ظاهر قرآن یعنی تنزیل و باطن قرآن یعنی تأویل آن.
در تفسیر عیاشی به نقل از امام باقر(ع) می‌نویسد:
و لو ان الـآیة اذ انزلت من قوم ثم مات اولئک القوم، ماتت الآیة و لما بقی من القرآن شیء ولکن القرآن یجری اوّله علی آخره، مادامت السماوات و الارض و لکل قوم آیة یتلونها، هم منها من خیر او شر.27
این روایت ضرورت گذر از «ظاهر» به «باطن» و از «تنزیلات» به «تطبیقات»، یعنی تأویلات، را توجه داده و شادابی و حیات و جاودانگی قرآن را در تطبیق دائمی و مستمر آیات بر اقوام و گروههای جدید دانسته است. به عبارت دیگر، تطبیق آیات حتی منحصر به زمان حضور ائمه اطهار(ع) نیست، بلکه ضرورتی جاودانه و مستمر است. به هر حال، دامنه تأویل در این اصطلاح بسیار گسترده است و ضامن عمومیت و شمول و جاودانگی و ثمر بخشی دائمی قرآن است.
دلیل قرآنی این تأویل
واژه تأویل هفده بار در قرآن به کار رفته است و در پاره‌ای از موارد موافق با تأویل به معنای بیان مصادیق و موارد مخفی است. تعبیر خوابها که در چند آیه از آن با عنوان«تأویل» نام برده شده، از این قبیل است. یوسف(ع) خواب دید که خورشید و ماه و یازده ستاره بر او سجده کردند.28یکی از هم سلولیهای وی خواب می‌بیند که در حال گرفتن آب انگور است و دیگری خواب می‌بیند که بر بالای سرش طبق نانی می‌برد که مرغان هوا از آن به منقار می‌خورند.29 وقتی خواب اول تعبیر می‌شود و پدر و مادر و یازده برادر حضرت یوسف(ع) در برابرش خضوع می‌کنند، از این حادثه با عنوان تأویل خواب یاد می‌شود: «و رفع ابویه علی العرش و خرّوا له سجّداً و قال یا ابت هذا تأویل رؤیای من قبل قد جعلها ربی حقّاً».30و هنگامی یوسف از اتفاق پنهانی که در پشت خوابهای هم سلولیهایش پرده برمی‌داشت از آن با همین عنوان یاد کرد: «قال لا یاتیکما طعام تُرزقانه الا نَبَّاتکما بتأویله قبل ان یأتیکما....»؛31
خدمت پادشاه کردن، اتفاقی بود که در ظاهر خواب هم سلولی نیامده بود. او در خوابْ آب گرفتن انگور دیده بود و معبِّر ـ حضرت یوسف ـ دلالت خواب را از این ظاهر به آن اتفاق پنهانِ در بطن خواب برگرداند. رابطه طبق نان و مرغان هوایی که با منقار از آن نانها می‌خوردند و مصلوب شدن ببیننده خواب نیز از همین قرار است.
برخی دیگر از آیات هفده‌گانه را نیز می‌توان بر همین معنای تأویل حمل کرد. بر همین اساس، مرحوم فیض‌کاشانی تأویل را جاری مجرای خواب می‌داند.32علامه طباطبایی نیز می‌نویسد:
ان للقرآن اتساعآً من حیث انطباقه علی المصادیق و بیان حاله فالآیة منه لا تختص بمورد نزولها بل یجری من کل مورد یتخذ مع مورد النزول ملاکاً کالمثال التی لا تختص بموردها بل تتعداها علی ما یناسبها و هذا المعنی هو المسمی یجری القرآن.33
مدرّسی نیز در تفسیر من هدی القرآن به این نوع تأویل اشاره کرده است: «و هنا من یعرفون کیف یطبقون العلم علی الواقع».34پس تأویلی که در برابر تنزیل است و از نوع جری و تطبیق آیات بر مصادیق و موارد پنهان در زمانهای متأخر از نزول است، ریشه و اصل قرآنی دارد و امری برگرفته از ذوق و مشرب شیعه دوازده امامی نیست.
رابطه تأویل مذکور با تفسیر
رابطه تأویل ـ به معنای جری و تطبیق ـ با تفسیر، نسبت تباین از میان «نسب اربعه منطقی» است؛ یعنی هیچ مصداقی از تفسیر، تأویل نیست و هیچ فردی از تأویل مزبور تفسیر نمی‌باشد، زیرا حوزه تفسیر مربوط به فهم معانی و دلالت‌هاست، اما تأویل مربوط به حوزه مصادیق و موارد است. تذکر این نکته را نیز لازم می‌دانیم که در میان اهل سنت، ابن‌تیمیه نیز تأویل را از نوع وجود خارجی مفاهیم ذکر شده در آیات می‌داند.35بر این نظریه اشکالاتی وارد است36اما نشان دهنده موافقت یکی از دانشمندان شناخته شده اهل سنت با تأویل در اصطلاح مورد پذیرش شیعه است.
ملاحظات بر اشکالات ذهبی علیه شیعه دوازده امامی
1. ذهبی واقف است که نبوی مشهور: «ما فی القرآن آیة الا ولها ظهر و بطن» با تأویل مورد نظر وی سازش ندارد، زیرا تأویل در برابر تفسیر که در حوزه معانی آیات است، تنها در برخی از آیات جریان دارد؛ چون در بسیاری از آیات ضرورتی به ترک معانی راجح و انتخاب معنای مرجوح نیست. اما حدیث پیامبر اکرم(ص) از وجود «بطنِ نیازمندِ تأویل» در تمام آیات قرآن یاد می‌کند.
2. اشکال ذهبی بر شیعه و متهم نمودن آنان به تأویل باطل و بازی بانص قرآن، مطلبی دور از انصاف است. شیعه تأویل مشهور در میان همه فرق اسلامی را پذیرفته و بر ضرورت تأویل آیات متشابه به وسیله آیات محکم و گذشتن از معنای راجح و انتخاب معنای مرجوح به دلیل شبهه‌های پیش آمده، اصرار دارد.
با این حال، شیعه معتقد است تأویلی در برابر تنزیل وجود دارد که مستند به آیات قرآن، ویژگیهای بیانی قرآن و جاودانگی و استمرار پیامهای پویای قرآنی و نیز با توجه به برهانهای روایی پذیرفته شده و حکیمانه رسیده از معصومان است. حقیقت مطلب آن است که جناب دکتر ذهبی و موافقان وی، حقیقت تطبیق و جری را درک نکرده‌اند و «چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند». اینان باید قدری به تأویل خود بپردازند.
پی‌نوشتها:
1. التفسیر و المفسرون، محمدحسین ذهبی، ج 2 ص 25.
2. همان، ج 1، ص 15.
3. همان.
4. البرهان فی علوم القرآن، زرکشی، ج 2، ص 166.
5. ر.ک: لسان العرب، ابن منظور، ج 11، ص 32، مادّه «اَوْل».
6. ر.ک: تفسیر و مفسران، محمد‌هادی معرفت، ج 1، ص 23؛ البرهان فی علوم القرآن، ج2، ص164؛ التفسیر و المفسرون، محمدحسین ذهبی، ج 1،ص15.
7. ر.ک: تفسیر و مفسران، معرفت، ج 1، ص17؛ التفسیر و المفسرون، ذهبی، ج 1، ص12؛ البرهان، زرکشی، ج 2. ص163.
8. سبأ، آیه 28:«و ما تو را جز برای آنکه عموم مردم(بشر) را بشارت دهی و از عذابش بترسانی، نفرستادیم».
9. احزاب، آیه40:«محمد(ص) پدر هیچ یک از مردان شما نیست، او رسول خدا و خاتم انبیاست و خدا همیشه بر همه امور عالم آگاه است.»
10. روم، آیه30:«پس مستقیم روی به جانب آیین پاک اسلام آور و پیوسته از طریق دین خدا که آفرینش خاص انسان بر آن است پیروی کن....»
11. توبه، آیه3:«اوست خدایی که رسول خود (محمد(ص)) را با دین حق، به هدایت و مردم، فرستاد تا بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد....»
12. زخرف، آیه3:«ما قرآن را بلسان فصیح عربی مقرر داشتیم تا شما در فهم آن مگر عقل و فکرت کار بندید.»
13. اِسراء، آیه106:«و قرآنی را جزء جزء بر تو فرستادیم. که تو نیز بر مردم (امت) بتدریج قرائت کنی،‌ این از تنزیلات بزرگ ماست.»
14. قیامت، آیه‌های24و23: «آن روز رخسار گروهی نورانی است. به چشم پروردگار را مشاهده می‌کنند.»
15. ر.ک: تفسیر و مفسران، معرفت، ج1، ص23 ـ22.
16. ر.ک: تفسیر و مفسران، معرفت، ج1، ص22. التفسیر والمفسرون، ذهبی، ج1، ص15.
17. اِسراء، آیه60.
18. احزاب، آیه60.
19. بقره، آیه260.
20. همان، آیه259.
21. مائده، آیه55.
22. احزاب، آیه32.
23. آل عمران، آیه61.
24. تفسیر عیاشی، ج2، ص203:«قرآن زنده‌ای است که نمرده و قرآن جریان می‌یابد همان گونه که شب و روز جریان دارند و ماه و خورشید در جریان‌اند و بر گروههای دیگر جریان دارد همان گونه که بر گروه اول از امت ما جریان داشت.»
25. بحارالانوار، ج9، ص15:«زیرا خداوند آن را برای یک زمان خاص و یک گروهِ از مردم مقرر نفرموده، در نتیجه در هر زمانی تازه و پیشِ هر قومی شاداب است تا روز قیامت.»
26. بصائر الدرجات، صفار. ص196:«ظهر قرآن یعنی تنزیل آن و بطن قرآن یعنی تأویل آن، بعضی از مصادیق تأویل آیات قرآن در گذشته روی داده و برخی هنوز رخ ننموده است. قرآن و آیات آن همانند خورشید و ماه هستند که همواره در حرکت و پویایی‌اند.»
27. تفسیر عیاشی، ص10، شماره7: «اگر آیه‌ای از قرآن درباره قومی نازل شد و سپس آن قوم هلاک شدند، با هلاکت آنان، آیه بمیرد، هر آینه چیزی از قرآن باقی نمی‌ماند در صورتی که قرآن همیشه زنده است و دائماً جریان دارد تا آسمان و زمین برجاست و تمامی آیات قرآن از اول تا آخرش زنده است و اقوام مختلف که در طی زمان می‌آیند ناگزیر مصداق آیات رحمت یا عذاب آن خواهند بود.»
28. یوسف، آیه4.
29.همان، آیه36.
30. همان، آیه100:«آنگاه پدر و مادر را بر تخت بنشاند و آنها به شکرانه دیدار او خدا را سجده کردند. یوسف در آن حال پدر را گفت: این بود تأویل و بازگشت خوابی که از این پیش دیدم....»
31. همان، آیه41:«گفت هنوز برای شما غذا نیاورده، شما را به تأویل خوابتان خبر می‌دهم.»
32. تفسیر صافی، مقدمه چهارم.
33. تفسیر المیزان، ج3، ص67: «قرآن ظرفیت انطباق بر مصادیق را داراست، همان گونه که می‌تواند حال آن مصادیق را بیان نماید. پس آیه قرآن مخصوص به مورد نزولش نیست، بلکه در هر موردی که متحد وحدت و اشتراک مِلاکی با مورد نزول دارد جریان می‌یابد؛ نظیرِ مثل که اختصاص به مورد اولش نداشته بلکه از آن به موارد متناسب با آن سرایت می‌کند. و این معنا را «جری» قرآن می‌نامند.»
34. جلد اول، ص510: «و در آنجا کسانی هستند که به کیفیت انطباق دانش بر واقعیت خارجی آگاه‌اند.»
35. ر.ک: رساله اکلیل، صفحات 18 و 17 از مجموعه دوم رسائل، ابن تیمیه؛ التفسیر و المفسرون، ذهبی جلد اول، ص15؛ التأویل فی الاصطلاح... ثانیهما. جالب آن است که ذهبی همین معنا را از ابن تیمیه نقل کرده و در نهایت می‌نویسد: « امکان ارجاع تمام الفاظ تأویل که در آیات وارد شده، بر این معنا وجود دارد.» اما وی در نقد نظریه شیعه در جلد دوم به همین مطلب خود توجه ننموده است.
36. ر.ک: المیزان، جلد3، ص48؛ تفسیر و مفسران، معرفت، جلد 1، ص33ـ42.
* پژوهشگر رشته تفسیر و علوم قرآن.

 

تبلیغات