چکیده

نوشته حاضر ضمن بررسی مسأله افزایش 70 درصدی حضور دختران در آزمون سراسری سال جاری با دو تن از کارشناسان گفت‏وگو کرده و نظرات آنان را در این زمینه مطرح ساخته است حاصل نظر یکی از کارشناسان ناصواب بودن سهمیه‏بندی جنسیتی دانشگاه‏هاست و دیگری با احتیاط به لوازم نامطلوبِ عدم تعادل جنسیتی دانشگاه‏ها اشاره دارد.

متن

نوشته حاضر ضمن بررسی مسأله افزایش 70 درصدی حضور دختران در آزمون سراسری سال جاری با دو تن از کارشناسان گفت‏وگو کرده و نظرات آنان را در این زمینه مطرح ساخته است حاصل نظر یکی از کارشناسان ناصواب بودن سهمیه‏بندی جنسیتی دانشگاه‏هاست و دیگری با احتیاط به لوازم نامطلوبِ عدم تعادل جنسیتی دانشگاه‏ها اشاره دارد. طبق آمار اعلام شده 70 درصد داوطلبان آزمون سراسری سال جاری را زنان تشکیل می‏دهند. اما به راستی چه شده است که زنان در تحصیل از مردان پیشی گرفته‏اند و باز چه اتفاقی افتاده است که مردان برای ورود به دانشگاه به مانند گذشته شایق نیستند. پاسخ به این سؤالات و این که پیامدهای ادامه چنین وضعیتی در آینده چگونه خواهد بود در گفت‏وگو با دو تن از صاحب‏نظران مطرح شده است. دکتر محمدعلی شیخ، عضو کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس هفتم با اشاره به این مطلب که افزایش حضور زنان در دانشگاه نمی‏تواند موضوع نگران کننده‏ای باشد اظهار می‏دارد: مطرح کردن بحث توازن در این باب بحث ناصوابی است و ایجاد موازنه در این زمینه منطقی به نظر نمی‏رسد و لذا نباید محدودیتی از این لحاظ برای حضور زنان وجود داشته باشد بلکه تحصیل علم برای هر دو جنس (زن و مرد) یک حق مسلمی است و هر دو باید آزادانه در این راه قدم بردارند. وی تاکید می‏کند: در حال حاضر ما در زمینه پزشکی، مهندسی و... جوانان زیادی داریم که به خدمت هستند و زن یا مرد بودن آن‏ها چندان اهمیت ندارد. بنابراین اصلا معتقد به ایجاد تعدیل یا محدودیت حضور زنان در دانشگاه نیستم. وی درخصوص پیامدهای افزایش حضور زنان در دانشگاه‏ها اظهار می‏دارد: این موضوع قطعاً پیامدهای مثبتی در پی خواهد داشت و حضور خانم‏ها در صحنه تحصیل علم مطمئناً بسیاری از مشکلات اجتماعی را در آینده کاهش می‏دهد و کسانی که فرضیه بروز مشکلات خانوادگی و اجتماعی را مطرح می‏کنند این صحبت را براساس یک منطق اصولی ارائه نمی‏کنند و در چنین شرایطی بهترین راه این است که ما در پی حل معضلاتی باشیم که باعث کاهش حضور مردان در دانشگاه‏ها گردیده است و قطعاً یکی از مهمترین این مشکلات وضعیت نابسامان اقتصادی جامعه است. دکتر غلام عباس توسلی، جامعه‏شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه نیز درخصوص پیامدهای افزایش 70 درصدی زنان در آزمون ورودی دانشگاه‏ها اظهار می‏دارد: پیامد افزایش تعداد دانشجویان دختر عملا راهیابی بیشتر دختران به دانشگاه‏هاست که به طور قطع این موضوع باعث ایجاد تخصص‏های بیشتر و اشتغال در حوزه‏های گوناگون از سوی زنان خواهد شد. وی می‏افزاید: از طرفی این موضوع می‏تواند هشداری باشد برای ما که بدانیم چه چیز باعث شده است که پسران کمتر از دختران به ادامه تحصیل فکر کنند و بیشتر به دنبال کسب درآمد باشند. وی می‏گوید: در سال‏های قبل به طور مطلق گفته می‏شد که مردان نان‏آور خانه هستند و شرایط اجتماعی نیز ایجاب می‏کرد که مردان حضور بیشتری در جامعه داشته باشند در حالی که امروزه مردان به تدریج خود را از زیر بار زندگی بیرون می‏کشند و طبیعتاً زنان در این شرایط میدان بیشتری به دست می‏آورند. وی خاطر نشان می‏کند: بدیهی است که حضور بیشتر زنان در دانشگاه‏ها و به تبع آن افزایش حضور آنان در بازار کار موجب اختلال در تعادل علمی، شغلی و اجتماعی می‏شود. ولی بررسی‏ها نشان می‏دهد که این وضعیت در آینده نه چندان دور متعادل خواهد شد و نسبت پسر و دختر و یا نسبت جنسی افراد در کل جمیعت از یک توازن منطقی برخوردار شود. دکتر توسلی تصریح می‏کند: به هر حال عدم تعادل، نتایج و پیامدهای منفی در کل زندگی افراد از جهات مختلف وارد می‏کند به طوری که معلوم نیست که آیا دختران با همین نسبتی که در دانشگاه‏ها حضور پیدا می‏کنند در بازار کار نیز می‏توانند حضور داشته باشند یا خیر؟ وی ادامه داد: طی دو دهه اخیر، تعداد دخترانی که وارد بازار کار شده‏اند ثابت بوده است و تقریباً بین 10 تا 15 درصد جمعیت فعال را زنان تشکیل می‏دهند، در حالی که اگر تولید علم و افزایش تعداد دختران در دانشگاه‏ها حضور موثر آنان در صحنه اجتماعی و اشتغال را نیز به دنبال داشته باشد این حضور را باید به فال نیک گرفت ولی اگر قرار باشد ما تعادل نسبی در بازار کار نداشته باشیم و در بخش اشتغال عمده نیروی انسانی در بین مردان انتخاب شوند این موضوع تبعات منفی را در جامعه به وجود می‏آورد. وی در خصوص راهکارهای جلوگیری از پیامدهای منفی کاهش حضور مردان در دانشگاه‏ها و عرصه علم می‏گوید: برنامه‏ریزان و تصمیم‏گیران کشور در بخش امور اقتصادی و دانشگاهی راهکارهای متعددی را می‏توانند برای تعدیل این وضعیت پیدا کنند. ولی باید توجه داشت که همه این راهکارها باید کارشناسی شده و اصولی باشد. به عنوان مثال بحث سهمیه‏بندی که از چندی پیش مطرح شد، بحثی است که نیاز به بررسی‏های بیشتری دارد و به راحتی نمی‏توان آن را به مرحله اجرا درآورد و به نظر می‏رسد که در دهه موجود و تا چند سال آینده نمی‏توان چنین طرحی را عملی و اجرا کرد چرا که طرح محدودیت حضور زنان در دانشگاه‏ها نه تنها فایده‏ای در پی نخواهد داشت بلکه قطعا تبعات منفی را نیز به دنبال می‏آورد. در حاشیه: در نوشتار حاضر یکی از کارشناسان در توضیح این‏که متوازن ساختن حضور زنان و مردان در دانشگاه‏ها غیر منطقی و ناصواب است می‏گوید: «تحصیل علم برای هر دو جنس (زن و مرد) یک حق مسلمی است». اما این دلیل کافی نیست زیرا درست است که تحصیل علم حق همه افراد جامعه اعم از زن و مرد است، اما این یک حقِ فردی است و چنان‏چه در کنار حق اجتماع و مردم مورد ملاحظه قرار گیرد ممکن است وضعیت دیگری پیدا کند. اگر حقوق اجتماعی و حق عامه مردم اقتضا کند که ورود به دانشگاه‏ها و مراکز آموزش عالی بر اساس توازن جنسیتی زنان و مردان انجام گیرد، آن‏گاه این حق اجتماعی بر حقوق فردی افراد مقدم خواهد بود و آن‏گاه بررسی‏های کارشناسی تعیین کننده درصد توازن ورود به دانشگاه‏ها بر اساس فاکتورهای مختلف می‏باشد. به عبارت دیگر اگر در یک جامعه، دولت نتواند امکان تحصیلات عالیه را برای همگان فراهم کند و طبعاً افراد محدودی امکان تحصیلات عالیه پیدا کنند، این مسأله اولاً به معنی نفیِ حق تحصیلِ علم نیست ثانیاً دولت ناچار است بر اساس نیاز جامعه امکان تحصیل را به افراد خاصّی اختصاص دهد. گفته شده که در گذشته مردان به طور مطلق نان‏آور خانواده بودند اما امروزه در حالی که مردان به تدریج خود را از زیر بار زندگی بیرون می‏کشند زنان میدان بیشتری به‏دست می‏آورند. می‏توان پذیرفت که امروزه برخی از زنان در تأمین معاش خانواده مشارکت دارند، اما نباید فراموش کرد که قانون، شرع و حتی عرف هم‏چنان مرد را ملزم به تأمین معاش خانواده می‏داند. به نظر می‏رسد غفلت از الزامات قانونی مرد نسبت به تأمین نفقه باعث آسیب‏های جدی در تحلیل تقسیم نقش‏های جنسیتی در ایران شده است. یکی از کارشناسان به درستی اعلام کرده است که بدیهی است حضور بیشتر زنان در دانشگاه‏ها و به تبع، افزایشِ حضور زنان در بازار کار موجب اختلال در تعادل علمی، شغلی و اجتماعی می‏شود. امّا با این همه مدعی است که این وضعیت در آینده نه‏چندان دور متعادل خواهد شد. پرسش اساسی این است که به چه دلیل در آینده نه چندان دور این عدم تعادل به اعتدال و توازن تبدیل خواهد شد؟ این پیش‏بینی بر اساس چه منطق و میزانی صورت گرفته است؟ به هر شکل مسأله افزایش درصد حضور دختران در دانشگاه‏ها و حتی تساوی حضور آنان در مقایسه با پسران با پرسش‏ها و ملاحظات جدی روبروست که به برخی از آن‏ها اشاره می‏شود: ـ با وجود آن که درصد زنان در دانشگاه‏ها بیشتر شده است امّا حضور زنان در بازار کار همواره از درصد کمتری در جامعه برخوردار بوده است چرا که برخی از دختران تحصیلات را برای دستیابی به مدارج علمی و کسب مدرک و وجهه اجتماعی دنبال می‏کنند و پس از پایان تحصیلات چنانچه نیاز مالی نداشته باشند انگیزه چندانی به اشتغال ندارند. امروزه کم نیستند دختران فارغ التحصیلی که پس از ازدواج، خانه‏داری و زندگی در کنار فرزندان و همسر را به اشتغال ترجیح می‏دهند. ـ کارفرمایان و مراکز جذب فارغ التحصیلان دانشگاه‏ها، در بسیاری از رشته‏ها ترجیح می‏دهند از عناصر و نیروهای مرد استفاده کنند و به علاوه برخی مشاغل به دلیل ویژگی‏های خاص خود از جمله سختی کار و شرایط مکانی و آب و هوایی و دیگر ملاحظات، اصولاً با زنان تناسب کمتری دارند و همین امر سبب شده است زنان رغبت کمتری به حضور در آن مشاغل نشان دهند. ـ فرهنگ ملی و اسلامی کشور ما به درستی اقتضا دارد که زنان هر چند در عرصه اشتغال وارد شوند امّا قبل از هر چیز مادری و تربیت فرزند را وظیفه اصلی خویش می‏دانند طبیعت و فطرت زن نیز با این فرهنگ هماهنگ است. کم نیستند زنانی که از پس از سال‏ها کسب مشاغل و مدارج علمی گوناگون، خلأ و گمشده خویش را در خانه و خانواده و مهر مادری و نوازش و تربیت فرزندان یافته‏اند. به هر حال مسأله دوران حمل و نیز زایمان و مراحل پس از آن و شیردهی فرزند و نگهداری از او لااقل تا دو سالگی از وظایف اختصاصی زنان است و زنان شاغل می‏کوشند میان این مسأله و اشتغال هماهنگی ایجاد کنند که این مسأله معمولاً با مرخصی‏های طولانی مدت همراه می‏شود. به علاوه بسیاری از زنان چنانچه از حیث مالی ناچار نباشند مایلند به صورت نیمه وقت شاغل باشند که تمایل به حق و صحیحی است.

تبلیغات