مقالات
حوزه های تخصصی:
میانجیگری چین بین ایران و عربستان که به تنش زدایی در روابط دو کشور منجر شد، نه تنها نقطه عطفی در روابط تهران -ریاض بلکه نقطه عطفی در تحولات خاورمیانه و همینطور ابتکارات چین برای صلح و امنیت جهانی قلمداد می شود. پرسش مقاله آن است که چه عواملی در موفقیت چین در تنش زدایی بین ایران و عربستان موثر بوده اند؟ فرضیه مقاله که به روش توصیفی تحلیلی بررسی شده آن است که در هم تنیدگی منافع بین چین و منطقه خاورمیانه، بویژه خلیج فارس، روابط نزدیک چین با تهران و ریاض و برداشت این دو از بی طرفی و انصاف چین در تعامل با این دو کشور، بعلاوه افزایش هزینه های ناشی از رقابت ایران و عربستان که دو کشور را بر سر دو راهی استراتژیک "آشتی" و "رقابت" قرار داده بود، زمینه را برای مداخله چین و موفقیت دیپلماسی این کشور فراهم ساخت. یافته های مقاله نشان داد که ابتکار چین در آشتی بین ایران و عربستان به اعتبار و در نتیجه اقتدار بین المللی چین می افزاید و راه را برای آغاز دوره ای بنام "صلح چینی" فراهم می سازد.
حوزه دریای مدیترانه و آینده پژوهی مناسبات ترکیه و اسرائیل
حوزه های تخصصی:
موضوع روابط ترکیه و اسرائیل از جمله مباحث مهم مطالعات منطقه ای محسوب می شود. روابط دو جانبه ترکیه و اسرائیل از زمان برقراری روابط دیپلماتیک در سال 1949 شاهد رشد قابل توجهی بوده است و در زمینه های مختلف به سرعت توسعه یافته است. ترکیه و اسرائیل دو بازیگر قدرتمند، در خاورمیانه و مدیترانه هستند، مدیترانه یکی از کانون های تحولات در دو دهه اخیر است این مقاله در پی پاسخ به این سوال است که تحولات حوزه مدیترانه چگونه آینده مناسبات ترکیه و اسرائیل را تحت تأثیر قرار خواهد داد. تحقیق این فرضیه را بررسی می کند که منافع و تهدیدات مشترک آنکارا و تل آویو در مدیترانه، در آینده سبب همکاری محدود آنها خواهد شد. به منظور بررسی تأثیر تحولات حوزه دریای مدیترانه بر آینده مناسبات ترکیه و اسرائیل از ظرفیت های تبیینی نظریه امنیت منطقه ای استفاده شده است. تبیین مؤلفه های تأثیرگذار به عنوان عوامل اصلی یک مجموعه امنیتی برای ارزیابی فرضیه ضروری است. همچنین در این مقاله با استفاده از آینده پژوهی، به بررسی روابط ترکیه و اسرائیل در پیوند با تحولات حوزه دریای مدیترانه پرداخته است. نتایج حاکی از آن است که ترکیه و اسرائیل براساس منافع و تهدیدات مشترک، به دنبال ایجاد یک همکاری مشارکتی خواهند بود.
امینت منطقه ای در آسیای جنوب غربی تحلیلی فازی از الزامات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران
حوزه های تخصصی:
امنیت مسئله اساسی تمامی دولت های جهان است که بُعد خارجی آن توسط سیاست خارجی کشورها مورد پیگیری قرارگرفته و در تأمین آن کشورهای همسایه که محیط بلافصل هر کشور می باشند، از اهمیت ویژه ای برخوردارند چراکه بروز مسائل امنیتی در یکی از کشورهای هم مرز، احتمال وقوع اثر دومینو را افزایش داده و به ایجاد معضلات امنیتی در دیگر کشورهای همسایه و یا منطقه منتهی می گردد. سؤال اصلی پژوهش از این موضوع نشات گرفته و عبارت است از اینکه وضعیت شکنندگی دولت ها در آسیای جنوب غربی چگونه است و راهبرد متناسب برای امنیت و ارتقای جایگاه ایران چیست؟ برای پاسخ بدین سؤال نظریه امینت منطقه ای به عنوان مبانی نظری و منطق فازی به عنوان روش تحقیق انتخاب شده است تا از طریق بررسی شکنندگی دولت های آسیای جنوب غربی ضمن شناختِ تهدیدات امنیتی موجود، در گام دوم، سیاست خارجیِ متناسب با وضعیت موجود را فرا رو نهد. نتیجه بررسی وضعیت آسیایِ جنوب غربی در شکنندگی دولت ها حاکی از آن است که 13 دولت از 17 دولت موجود، دارای هشدار شکنندگی و ایجاد معضلات امنیتی هستند و با استناد به نظریه امنیت منطقه ای، به نظر می آید که چندجانبه گرایی در سیاست خارجی باتوجه به وضعیت هر یک از مسیرهای شناسایی شده، علاوه بر تأمین امنیت منطقه ای، منجر به ایفای نقش محوری برای جمهوری اسلامی ایران خواهد شد.
تبیین روابط ترکیه و قطر از منظر سازه انگاری اجتماعی (2020-2011)
حوزه های تخصصی:
ترکیه و قطر از سال 2011 به ایفای نقش به عنوان دو کنشگر فعال در تحولات خاورمیانه و خلیج فارس پرداخته اند. با وقوع بهار عربی در سال 2011 و بحران سوریه، تغییرات مهمی در روابط دوحه-آنکارا شکل گرفت. روابط دوکشور پس از بهار عربی بهبود قابل ملاحظه ای یافت و دوحه جایگاه مهمی را به عنوان شریک و متحد منطقه ای ترکیه در سیاست خارجی این کشور کسب کرده است. همسویی روابط ترکیه-قطر به ویژه پس از بهار عربی، پیامد وجود انگاره های ذهنی و اشتراک در ادراکات و برداشت ها و پیوندهای هویتی و ایدئولوژیک متقابل خصوصاً نسبت به جنبش اخوان المسلمین بوده است. در این مقاله با استفاده از نظریه سازه انگاری اجتماعی درصدد تبیین عوامل مؤثر بر سیاست خارجی و روابط ترکیه و قطر (2020-2011) هستیم. روش مورد استفاده در مقاله تحلیلی-توصیفی می باشد. سوال اصلی در این مقاله عبارت است از اینکه چگونه می توان روابط منطقه ای ترکیه و قطر(2020-2011) را با استفاده از سازه انگاری اجتماعی تبیین کرد؟ فرضیه مورد استفاده در مقاله عبارت است از اینکه: بر اساس سازه انگاری اجتماعی، برداشت بین الاذهانی مشترک ترکیه-قطر و ادراکات برگرفته از ایدئولوژی اخوان المسلمین که منجر به هویت مشترک شد، دو دولت را در سطح منطقه ای بین سال های (2011-2020) به هم نزدیکتر می کند.
آثار امنیتی-زیست محیطی پروژه گاپ(ترکیه) بر کشورهای پایین دست؛ ملاحظات حقوق بین المللی
حوزه های تخصصی:
اگر روزی طرح موضوع "جنگ آب" عمدتاً در نوشته های محققان برای آینده در نظر گرفته می شد، اینک همان آینده واقعیت پیدا کرده است و جهان به واقع درگیر جنگ آب در نقاط مختلف می باشد. شاید بتوان دو دسته عوامل را در این زمینه دخلیل دانست، مورد اول عامل طبیعی است، گرچه همان را هم دولت ها با برنامه ها و سیاست های اشتباه خود تشدید کرده اند و دومی کاملاً با دخالت انسان انجام شده است که چرخه اکوسیستم را مختل ساخته و مشکلات زیست محیطی جدی را ایجاد کرده است. یکی از سیاست ها و برنامه های اشتباه برخی کشورها، منحرف کردن جریان های آبی و ایجاد سدهای متعدد بدون تدبیر و آینده نگری بوده است. یکی از این سیاست ها و برنامه های پر سر و صدا و زیان بارد، ابر پروژه های آبی ترکیه خصوصاً پروژه آناتولی جنوب شرق(گاپ) می باشد که با ساخت سدهای مختلف روی دجله و فرات موجب بروز مسائل زیست محیطی حاد برای کشورهای پایین دست یعنی عراق و سوریه و پس از آن ایران شده است پروژه گاپ آثار و تبعات زیست محیطی متعددی دارد که این مقاله تلاش دارد در یک نگاه حقوق بین المللی این موضوع را مورد مطالعه قرار دهد و ضمن بررسی ابعاد حقوقی اقدامات ترکیه، تاثیرات امنیتی و زیست محیطی آن برای کشورهای پایین دست مشخص شود. بنابراین در جهت دست یابی به اهداف مشخص شده در این مقاله، به این سوال محوری پرداخته خواهد شد:"هیدروپلتیک ترکیه (با تاکید بر پروژه GAP) چه تاثیرات امنیتی و زیست محیطی برای همسایگان این کشور(سوریه، عراق و ایران) دارد؟"
تحلیل روابط ایران وعربستان از منظر نظریه "واکنش های زنجیره ای"
حوزه های تخصصی:
واکنش های زنجیره ای به گونه ای رفتار متوالی بازیگران عرصه بین المللی اطلاق میشود که در آن، کنش بازیگری منجر به واکنش دیگری شده و در نهایت مناسبات آنها را در مسیری خاص قرار میدهد. این رفتارهای سلسله وار عمدتا همتراز یا گسترده تر خواهد بود و بر پایه درک آنها از نیات یکدیگر شکل میگیرد. کنشگری عربستان و ایران در سالهای اخیر از قطع روابط تا برقراری مجدد آن مسیری را طی کرده که عمدتا از برداشت آنها از نیات یکدیگر نشات گرفته است. همواره فراز و فرود های روابط ایران و عربستان در منطقه خاورمیانه تاثیرات قابل توجه ای بر مناسبات کلی منطقه داشته است. هویت مذهبی و زبانی متفاوت و اقتصاد غیر مکمل و نگاه امنیتی طرفین بر کنشگری آنها در برابر یکدیگر، روابط این دو قدرت منطقه ای به سمتی کشانده تا در بهترین شرایط رقیب یکدیگر باشند. هدف مقاله حاضر بررسی و تحلیل مناسبات دو کشور از منظر "واکنش زنجیره ای" است و در پی پاسخ به این سوال هستیم که فهم دو کشور از رفتار یکدیگر چگونه منجر به توالی واکنش ها گردیده و در نهایت چگونه بر مناسبات آنها موثر بوده است. این گونه به نظر میرسد که درک دو کشور از رفتار یکدیگر در گذشته منجر به توالی واکنش های منفی شده که درنهایت به قطع روابط آنها منجر گردیده و از طرف دیگر تلاش ها در جهت کاهش تنش ها و درک مشترک هزینه بیشتر روابط خصمانه به نسبت روابط عادی، موجب تمایل دوطرف به برقراری مجدد روابط شده است.