احمد احسائی (1166-1241 ق) یکی از با نفوذترین چهره های دو سدة اخیر شمرده شده است. او نوآوریهای گوناگونی در مسائل کلامی و به ویژه جهان شناسی، پدید آورده است. این مقاله در جستجوی پاسخ به این پرسش است که آیا احسائی آموزه های جهان شناختی خود را، آن چنان که خود ادعا می کند، مستقیماً از ائمه اثنی عشر اقتباس نموده است؟ با مقایسة برخی از آراء و نظرات او با پیشاهنگان عرصة اندیشه در صدد برآمده ایم تا تأثیر پذیری او را از سرچشمه های متنوع نشان دهیم.
دو ردّیه که یکی مبتنی بر کلام اشعری و دیگری مبتنی بر کلام معتزلی است، در فاصله کوتاهی از یکدیگر در قرن ششم نگاشته شده اند و با رویکردهای مختلفی به نقد آراء فلاسفه در حوزه مسائل فلسفی مرتبط با معتقدات دینی، پرداخته اند. این دو ردّیه هم به جهت انگیزه نویسندگان آنها و هم به لحاظ روش نقد مسائل فلسفی و هم به لحاظ محتوا و مضمون و هم به جهت میزان تأثیرگذاری، با یکدیگر تفاوت های عمده ای دارند. نگارنده در این مقاله دو اثر مزبور را در محورهای چهارگانه فوق با یکدیگر مقایسه کرده است.