مفاهیمی که میخائیل باختین، نظریه پرداز روس، در عرصه ی نقد و نظریه ی ادبی طرح کرده، امکانات جدیدی پیش روی تحلیلگران آثار هنری به ویژه در حوزه ی ادبیات، تئاتر، و سینما قرار داده است. یکی ازمهم ترین مفاهیم در دایره ی اصطلاحات او، مفهوم کارناوال است. این واژه یکی از مهم ترین محور های اندیشه ی او و از جمله مبسوط ترین مباحث او به شمار می رود. با آن که کارناوال با اجرا و آیین و از این طریق با تئاتر پیوند دارد، اما وقتی از"نوشته ی کارناوالی" سخن به میان می آید کاربست ادبی آن در چشم انداز باختین مورد نظر است و مشخص کننده ی آن دسته آثار ادبی است که در آنها ویژگی های کارناوال در زمینه ای نوشتاری به ظهور می رسد. باختین رمان را بهترین زمینه برای تحقق ویژگی های کارناوالی دانسته است، اما بعد از او منتقدین تئاتری با عطف توجه به پیوند دیرپای آیین و نمایش استدلال کرده اند که تئاتر و اجرا امکانات بسیار وسیع تری فراهم می کند که مورد توجه باختین قرار نگرفته است. در مقاله ی حاضرنمایشنامه ی رومئو و ژولیت نوشته ی ویلیام شکسپیر بر اساس مفهوم کارناوال بررسی و تحلیل می شود: در ابتدا، توضیحات مختصری درباره ی مشخصه های کارناوال و ویژگی های" نوشته ی کارناوالی " ارائه وسپس تحقق این عناصر را در نمایشنامه ی رومئو وژولیت به بحث گذاشته می شود.