کوروش صالحی

کوروش صالحی

مدرک تحصیلی: دانشیار گروه تاریخ، دانشگاه سیستان و بلوچستان

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۲۵ مورد از کل ۲۵ مورد.
۲۱.

نقش نیروهای واگرا در اضمحلال ساختار حکومت از زوال ساسانیان تا برآمدن نهضت خراسانیان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: واگرایی خداه کُشان ایرانشهر مزدکیان بین النهرین والیان عرب دیوان جزیه موالی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۹۳ تعداد دانلود : ۵۲۰
بررسی تحلیلی منابع عربی اسلامی و تاریخ نگاری یادسپار در تحولات درون ساختاری جامعه ایرانشهری نشان می دهد که کارکرد نیروهای واگرا در زوال حکومت ساسانی و همچنین تضعیف واکنش های نیروهای احیاگر حکومت ایرانی تا برآمدن نهضت خراسانیان، چندان ساده و بدون سابقه تاریخی و تحولی اجتماعی نبوده است. این مقاله درصدد است صورت بندی مستندی از تغییرات نهادهای اصلی اجتماعی و لایه های زیرین جامعه ایرانی در روند واگرایی از حکومت ساسانی و سپس پیوستن این اجزا به خلافت و سپس تغییر گرایششان از اقتدار خلافت به تلاشی ناموفق برای انسجام مجدد قدرت و احیای تفکر حکومت ایرانشهریدر پایان دوران خلفای اموی ارائه دهد و با استفاده از روش مطالعات میان رشته ای، یعنی اطلاعات موجود در دانش تاریخ و نظریه های نزدیک در دانش جامعه شناسی، به این سؤال پاسخ دهد که نقش و عملکرد نیروهای واگرا در جامعه ایرانی از زوال ساسانیان تا برآمدن نهضت خراسانیان چگونه بوده است؟ فرض بر این است که کارکرد نیروهای واگرا در جامعه ایرانی از اواسط دوره ساسانی بیشتر در جهت انفصال از نظام ساسانی بوده است. چنانکه در زمان سقوط ساسانیان اکثر اجزای قدرت به عوامل واگرا تبدیل شدند و با شکست های پی درپی در جنگ با عرب های مسلمان، دوره ای برای جذب و سازش با کانون جدید قدرت یعنی خلافت آغاز شد و به دلیل نیاز فاتحان، اجزای سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی نظام ساسانی به نظام جدید خلافت پیوستند. دست یافته های پژوهش مشخص می کند که زیرساخت تحولات مربوط به سقوط ساسانیان و تداوم حکومت والیان عرب، از منظر کارکرد نیروهای واگرا از حکومت ایرانشهری (در این دوره)، در ابعاد درونی و بیرونی به شیوه های متفاوتی عمل کرده است. با وجود دیدگاه های روایی و انگیزشی درباره این دوره، به نظر می رسد در سقوط ساسانیان و تداوم فقدان حکومت در ایران زمین عوامل متعددی دخیل بوده است، عواملی که عمدتاً در دوره ساسانی شکل گرفتند و والیان و مهاجران عرب به برخی از آنها به شدت دامن زدند و برخلاف فحوای عمومی منابع و تحقیقات تاریخی، دلایل عدم انسجام در این دوره چندوجهی بوده است
۲۲.

شکاف های اجتماعی اواخر دوره ساسانی و تأثیر آن در گریز لایه های زیرین جامعه ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: شکاف های اجتماعی ساسانیان مزدکیان بهرام چوبین گریز اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۷۹ تعداد دانلود : ۴۶۵
وجود شکاف های اجتماعی همواره در جامعه ساسانی باعث افزایش انفکاک و همچنین حرکت انفعالی لایه های زیرین جامعه و بروز مسئله گریز شد و موجبات سقوط ساسانیان را در یکی از مناطق حساس جنوب غرب آسیا فراهم آورد. این تحقیق که با استفاده از روش تاریخی و تحلیل نظریه شکاف و گریز در جامعه شناسی انجام شده، با طرح این سؤال پیش خواهد رفت که شکاف های اجتماعی در رخداد پدیده گریز از حکومت ساسانی و سپس سقوط جامعه ایرانی چه نقشی داشته است؟ و در پاسخ به این سؤال، فرضیه تحقیق بر این استوار است که شکاف های اجتماعی موجود در حکومت ساسانی باعث گریز لایه های متعدد اجتماعی بوده و به دلیل عدم پیروی نسبی ساسانیان از عرف سیاسی نظریه حکومت ایرانی مبتنی بر رعایت تسامح در قبال اقوام و ادیان مختلف پهنه شاهنشاهی، زمینه های سقوط درونی و ساختاری فراهم آمد. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که وجود طبیعی شکاف های اجتماعی در جامعه ساسانی با رویکردهای سخت گیرانه و متعصبانه حکومتی تشدید و سپس به تسریع روند گریز منجر شد. از مطالعه نظری شکاف و گریز چنین به دست آمد که تضادهای موجود در جامعه ساسانی در بلندمدت به شکاف ها تبدیل شد و چون لایه های زیرین این جامعه کم تر نقش و جایگاه را در این ساختار داشتند؛ هر چه بر عمر این سلسله افزوده می شد به پدیده گریز بیشتر علاقه نشان داده می شد؛ به نحوی که این امر باعث شد هرکدام از اجزای جامعه ساسانی بدون توجه به وضعیت جامعه قبلی خویش که در همراهی با جامعه کلان ایرانی بود، به منافع قومی دینی و یا محلی صنفی خود روی آورند و در صورت ضرورت و با پیشامدهای اجتماعی با قدرت های بیرونی همراهی کنند.
۲۳.

کاربست نظریه شکاف و گریز اجتماعی در جامعه ایرانی قرن اول هجری(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: شکاف اجتماعی امویان گریز اجتماعی موالی شعوبیه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵۷ تعداد دانلود : ۲۷۷
تبیین شکاف های اجتماعی جامعه ایرانی در عصر انتقال و خلافت اموی، و به دنبال آن ظهور پدیده گریز از کانون خلافت، نیازمند تحقیقی غیرروایی و کارکردگرایانه است. با سپری شدن ایام فتوح، و عدم جذب عملی ایرانیان در جامعه جدید عرب اسلامی و عدم تحقق تصورات ایرانیان برای تغییر کلی وضعشان، نه تنها شکاف های اجتماعی گذشته از بین نرفت، بلکه عملاً با گسترش نظام قبایلی و قرار گرفتن موالی در پایین ترین قسمت این ساختار، ایرانیان به عنوان اقشار فرودست از فضای جدید بهره ای نبردند. این تحقیق به روش تاریخی و بین رشته ای و در چارچوب نظریه جامعه شناختی شکاف و گریز در پی پاسخ به این پرسش است که شکاف های اجتماعی موجود در بین ایرانیان در قرن اول هجری چه تأثیری بر روند گریز آنان داشت؟ نتایج تحقیق نشان می دهد که شکاف های اجتماعی موجود در نظام اموی و ساختار قبیله ای آن زمینه های گریز لایه های متعدد جامعه ایرانی را از کانون قدرت فراهم نمود. سیاست های تبعیض آمیز امویان و وجود طبیعی شکاف های اجتماعی در جامعه ایرانی قرن اول منجر به تحقق نظریه گریز شد و این جامعه را به امید فردای بهتر آماده پذیرش دعوت عباسی کرد.
۲۴.

The Passivity of Safavid Government in the Concentration of Power: From the Defeat in the Battle of Chaldiran to the End of Sultan Mohammad Khodabandeh's Reign(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۸۰ تعداد دانلود : ۱۱۶
After losing the Battle of Chaldiran, the Safavid administration had a difficult time in integrating the al-Tawaifi court system under the central authority. Feudalism of Shah Ismail was able to subjugate the local authorities and unify a portion of Iran's territory with the help of the Qizilbash force. Due to territorial and theological disputes, the Safavids and two Ottoman and Uzbek kingdoms engaged in several conflicts as a result of making Shīʿīsm as official faith in Iran. Following the Safavids' loss at Chaldiran, centrifugal (local) forces became more powerful and eclipsed the influence of numerous rulers. The Safavid era turned out to be significant historically. The study's findings indicate that the central Safavid government faced a significant challenge in concentrating power following the defeat at Chaldiran, and this challenge persisted with only a minor variation during later kings until the end of Mohammad Khodabande's reign.
۲۵.

Neo-Ottomanism; Turkish government’s new strategy to change the political geography of Middle East(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: Ottoman Empire neo-Ottoman Turkey AKP Political Geography

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۴
After demonstrating Ottoman Empire and attempt of Turkish emperors in order to gain caliphate and government of all Muslims, World’s political geography witnessed the demonstration of great Ottoman Empire for six months. The formation of Ottoman Empire, on one hand, was converted to the main axis of the political geography of the region, and started competing with other political power districts of the world on the other hand. This went on for ages. By the end of the world war first, the world’s political formation was altered and the disintegration of the great Ottoman caliphate occurred by Sykes-Picot agreement in 1917 and this led to the beginning of the advent of a new political geography. By getting into power, Turkish Islamists caused a new era in the region’s political geography in 2002. New neo- ottoman idea with the aim of changing the political geography of the region is included to be one of the most important political events of the region. In this paper, by having a quick look at the record of Ottoman Empire, we are going to focus on the new strategy of Turkish AKP and inspect the effect of the strategy on changing the political geography of the region.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان