رشید کاکاوند

رشید کاکاوند

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۵ مورد از کل ۵ مورد.
۱.

سطوح بازنمایی تجربه فنا از منظر راوی غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : 114 تعداد دانلود : 94
فنا اگرچه در معنی لغوی نابودی است لیکن در مسیر عرفان، مرتبه بلندی از معرفت است که در محضر دوست، تجلی می یابد. هرکدام از عرفا، نظری و عملی، به این موضوع پرداخته اند. حکایات شورانگیزی از بزرگان عرفان نقل شده است که هر کدام اعتبار ایشان و نیز مفهوم واقعی فنا را بازمی نماید. بعد از جستجویی مفصل در جهان شگفت عرفا و یافتن نمونه هایی از نظریه های عرفا و صاحب نظران در تعریف و تعابیر ایشان در موضوع فنا، و پس از آن یافتن نمونه هایی از حکایات و تجربه های عملی فنا که در کتب و متون معتبر عرفانی نقل شده است، به غزلیات شمس رو کرده ایم. از خود بی خود شد ن های مولانا جلوه ای از فنا است که از انتخاب اوزان ضربی و طرب انگیز، قافیه های مکرر میانی، برهم زدن قواعد زبان و حتی قالب شعری، هنجارشکنی های ریز و درشت زبانی و شعری، بیان پارادوکسی، تا ایجاد فضاهای وهم انگیز و اصطلاحات سوررئال را شامل می شود. برای هر کدام مصادیقی در غزل مولانا جستیم و در دسته بندی منظم قرار دادیم. راوی غزل های مولانا در سه موضع، با فنا مقابل می شود: هشیار، نیم هشیار و ناهشیار. راوی هشیار غزل ها آگاهانه و منطقی، از فنا می گوید و مریدان را آموزش می دهد وبه تعبیری به شکل نظری از فنا می گوید و  شرایط و جزئیات آن را بازمی نماید. راوی نیم هشیار این غزل ها می داند و از دانایی خود با حالی شیفته وار سخن می گوید؛ در واقع، در میانه هشیاری بارقه هایی از ناخودآگاه او می درخشد. اما راوی ناهشیار غزل های مولانا، لحظه ناگفتنی حضور و دیدار را مستحیل و از دست رفته روایت می کند. در این لحظات است که خواننده غزلیات شمس با لحظاتی شگفت و بی سابقه روبرو می شود؛ لحظاتی سرشار از حیرت و گیج کننده. نهایتا تنوع شگفتی در غزلیات شمس ایجاد می شود که بخشی از هنجارشکنی های مولانا در قالب و وزن و قافیه و زبان را در برمی گیرد.
۲.

پایان بندی در غزلیات شمس: کنش های گفتاری و وجوه وانمایی حضور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی غزلیات شمس پایان بندی وانمایی کنش گفتاری خاموشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : 245 تعداد دانلود : 667
کارکرد پایان بندی در متن را بنابه این تصور که به مثابه نقطه اوج متن روایت مفروض است، می توان گره گشایی از موضوع مورد بازنمایی دانست؛ اما به شکل خاص پایان بندی می تواند همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن و وضعیت سوژه های متنی منجر به دلالت انگیزهای ویژه باشد. از میان متن های ادبی کلاسیک فارسی، پایان بندی برخی از متن های عرفانی، ازجمله غزل های دیوان شمس ، همسو با معرفت شناسی عرفانی، وجهی متمایز دارد. در این نوشتار، دلالت انگیزی ویژه پایان بندی در غزلیات شمس به شیوه توصیفی تحلیلی دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد راوی عاشق غزل های دیوان شمس ، همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن، هویت یا مقام سوژگیِ موقتی را که بنابه کنش بازنمایی یا روایتگریِ رخداد وضعیت ها در بخش آغازین و میانی روایت ها به دست می آورد، در پایان بندی با توسل به کنش های گفتاری خاموشی در معنای اصطلاحی آن پس می زند و مانع از تثبیت آن می شود. به عبارت دیگر، راوی عاشق غزلیات شمس در اغلب غزل ها، پس از بازنمایی اضطراب و اشتیاق برآمده از حضور و وحدت ازدست رفته سعی می کند در پایان بندی غزل ها، بنابه «استعاره دوریِ» بازگشت به اصل و جهان پیشانشانگانی، با انجام و اجرای دو دسته از «کنش های گفتاریِ» خاموشی (شامل «خاموشی به مثابه سخن نگفتن» و «خاموشی به مثابه به نمایندگی سخن گفتن») به وانمایی یا اجرای حالِ حضور بپردازد و به صورت نمادین در آن تجربه شرکت کند. حسب این وانمایی، پایان بندی غزل های مذکور به بستار نمی انجامد و با ساختاری حلقوی، خواننده مشارک را با نوعی ناتمامی مواجه یا در آن تجربه شریک می کند.

کلیدواژه‌های مرتبط

پدیدآورندگان همکار

تبلیغات

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان