نوگرایى، تحول و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین و مخالفانش (1927-1929م / 1306-1308)
حوزه های تخصصی:
سالهاى نخستین حکومت پهلوى در ایران بهطور عمده از منظر تلاش این حکومت براى ایجاد ساختار حکومتى متمرکز، بررسى شده است. [در این راستا] تمام توجه [پژوهشگران]، از یک سو بر نوع رویکرد سیاسى نخبگان تهران و از سوى دیگر بر نمودارى که براساس پیشرفت یا عدم پیشرفت نخبگان و ارزیابى موفقیت آنان در گذار ایران به نوسازى، استقلال سیاسى و تشکیل دولت و ملت ترسیم شده، متمرکز شده است.(4) این توجه به رژیم تهران و شکل نو سازى آن به عنوان یک روى سکهاى است که روى دیگر آن، سکوتى نسبتا کامل به جذابیتها و ابعاد دیگر این نوسازى است. به منظور تشریح گزارش تاریخى یا فهم تجربه گروههاى دیگر، بهعنوان نمونه عامه مردم، از جمله مردم تهران، گروههاى غیر
--------------------------------------------------------------------------------
1 این مقاله، ترجمهاى است از:
Stephanie Cronin, "Modernity, Change and Dictatorship in Iran: The New Order and Opponents, 1927-1929" , Middle Eastern Studies, Vol. 39, No. 2, April 2003, pp. 1-36.
2 دستیار آموزشى بنیاد میراث ایران در یونیورسیتى کالج نورث امپتون و استادیار ارشد پژوهشى در رشته تاریخ SOAS دانشگاه لندن، کتاب ارتش و ایجاد دولت پهلوى در ایران 1910-1962م از تألیفات اوست. کار کنونى او بررسى واکنشهاى فرعى درباره تجدد در ایران است.
3 کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامى از دانشگاه تربیت معلم تهران.
4 . براى نمونه اخیر این رویکرد ر.ک:
C. Ghani. Iran and the Rise of Reza Shah: From Qajar Collapse to Pahlavi Power (London and New York:I.B. Tauris, 1998.
--------------------------------------------------------------------------------
پایتخت نشین مثل اصناف و بازاریان شهرها یا هر طبقه اجتماعى ساکن در نواحى روستایى، تلاش اندکى انجام گرفته است. هدف نوسازى اقتدارگرایانهاى که توسط رژیم رضا شاه تحمیل مىشد تغییر دقیق این عناصر بود. اما به [این نوسازى] نه تنها بىاعتنایى شد، بلکه با مخالفت بىباکانه این عناصر قرار گرفت. به بیانى دقیقتر، حاکم شدن نظم نوین، بهطور عمده، عکسالعملهاى پیچیده و چند وجهى اقشار و طبقههاى مختلف جامعه ایرانى را برانگیخته بود. اگر چه از تجدید نظم و ثبات نسبى در نیمه نخست این دهه بهطور گستردهاى استقبال شده بود و حکومت به همین نسبت، دورهاى از نوسازى بنیادى را، مخصوصا در طول سالهاى 1306-1308 / 1927-1929م آغاز کرده بود، اما گروههاى قدرتمند اجتماعى، بهویژه گروههاى پایین جامعه، به استراتژى مقاومت منفى، مخالفت و در مواقعى مقاومت در برابر نوسازى روى آوردند. هدف این پژوهش از شرح این عکس العملها و راهبردها، تلاش براى نمایاندن ترتیب تاریخى (تقدم و تأخر تاریخى) این سالهاست.(1)