چکیده

سال‏هاى نخستین حکومت پهلوى در ایران به‏طور عمده از منظر تلاش این حکومت براى ایجاد ساختار حکومتى متمرکز، بررسى شده است. [در این راستا] تمام توجه [پژوهشگران]، از یک سو بر نوع رویکرد سیاسى نخبگان تهران و از سوى دیگر بر نمودارى که براساس پیشرفت یا عدم پیشرفت نخبگان و ارزیابى موفقیت آنان در گذار ایران به نوسازى، استقلال سیاسى و تشکیل دولت و ملت ترسیم شده، متمرکز شده است.(4) این توجه به رژیم تهران و شکل نو سازى آن به عنوان یک روى سکه‏اى است که روى دیگر آن، سکوتى نسبتا کامل به جذابیت‏ها و ابعاد دیگر این نوسازى است. به منظور تشریح گزارش تاریخى یا فهم تجربه گروه‏هاى دیگر، به‏عنوان نمونه عامه مردم، از جمله مردم تهران، گروه‏هاى غیر -------------------------------------------------------------------------------- 1 این مقاله، ترجمه‏اى است از: Stephanie Cronin, "Modernity, Change and Dictatorship in Iran: The New Order and Opponents, 1927-1929" , Middle Eastern Studies, Vol. 39, No. 2, April 2003, pp. 1-36. 2 دستیار آموزشى بنیاد میراث ایران در یونیورسیتى کالج نورث امپتون و استادیار ارشد پژوهشى در رشته تاریخ SOAS دانشگاه لندن، کتاب ارتش و ایجاد دولت پهلوى در ایران 1910-1962م از تألیفات اوست. کار کنونى او بررسى واکنش‏هاى فرعى درباره تجدد در ایران است. 3 کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامى از دانشگاه تربیت معلم تهران. 4 . براى نمونه اخیر این رویکرد ر.ک: C. Ghani. Iran and the Rise of Reza Shah: From Qajar Collapse to Pahlavi Power (London and New York:I.B. Tauris, 1998. -------------------------------------------------------------------------------- پایتخت نشین مثل اصناف و بازاریان شهرها یا هر طبقه اجتماعى ساکن در نواحى روستایى، تلاش اندکى انجام گرفته است. هدف نوسازى اقتدارگرایانه‏اى که توسط رژیم رضا شاه تحمیل مى‏شد تغییر دقیق این عناصر بود. اما به [این نوسازى] نه تنها بى‏اعتنایى شد، بلکه با مخالفت بى‏باکانه این عناصر قرار گرفت. به بیانى دقیق‏تر، حاکم شدن نظم نوین، به‏طور عمده، عکس‏العمل‏هاى پیچیده و چند وجهى اقشار و طبقه‏هاى مختلف جامعه ایرانى را برانگیخته بود. اگر چه از تجدید نظم و ثبات نسبى در نیمه نخست این دهه به‏طور گسترده‏اى استقبال شده بود و حکومت به همین نسبت، دوره‏اى از نوسازى بنیادى را، مخصوصا در طول سال‏هاى 1306-1308 / 1927-1929م آغاز کرده بود، اما گروه‏هاى قدرت‏مند اجتماعى، به‏ویژه گروه‏هاى پایین جامعه، به استراتژى مقاومت منفى، مخالفت و در مواقعى مقاومت در برابر نوسازى روى آوردند. هدف این پژوهش از شرح این عکس العمل‏ها و راهبردها، تلاش براى نمایاندن ترتیب تاریخى (تقدم و تأخر تاریخى) این سال‏هاست.(1)

متن

1 . مقدمه

    در سال 1306/1927م رضا شاه به دنبال بنیاد نهادن سلسله‏اى جدید، برنامه افراطى غیر مذهبى، تمرکزگرایى وسیع و طى سال‏هاى آتى سیاست‏هاى جدید خشونت‏آمیزى را غالبا از طریق به‏کارگیرى ارتش به اجرا در آورد.(2) طرح‏هاى حکومت رضا شاه به‏طور اساسى به‏وسیله روشنفکران دوره مشروطه تدوین شده بود و مشروعیت خودش را نیز مدیون نخبگان سیاسى ملى‏گرا بود. با وجود این، زمانى که این اصلاحات با زور بر بخش اعظم مردم تحمیل شد، دشمنى گسترده و در بعضى مواقع عصیان آشکار آنان را نیز برانگیخته بود. سال‏هاى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى تلاش در جهت گسترش بحث به دوره‏اى فراتر از رژیم و نخبگان سیاسى، ر.ک:

    The article collected in S.Cronin (e.d), The Making of Modern Iran:state and Society Under Riza Shah, 1921-1941 (London and New york : Routledge Curzon, 2003).

2 . چنین گفته مى‏شود که اصلاحات در حقیقت از سال 1304/1925م آغاز شده است، اما به واسطه بحران‏هاى متعددى که رژیم و به‏ویژه ارتش را طى سال 1305/1926م تحت تأثیر قرار داده بود، دچار وقفه و تأخیر شد ر.ک:

    S. Cronin, The Army and the Creatlonof the Pahlavi State in Iran, 1910 - 1926 (London and New York: I.B. Tauris, 1997).

--------------------------------------------------------------------------------
1306-1307/ 1927-1928م به عنوان پیش درآمد و اجراى قطعى اقدامات اساسى که نشانه فرا رسیدن عصر جدیدى بود، در نظر گرفته مى‏شود. در سال 1306/1927م نخستین تلاش‏هاى پى‏گیر در اجراى قانون ثبت احوال و قانون خدمت نظام وظیفه عمومى صورت گرفت، نظام قضایى در راستاى خط‏مشى عرفى، دوباره سازمان‏دهى شد و در حالى که سیاست کلى اسکان عشایر در شرف تکوین بود، نخستین تلاش گسترده در تغییر مکان ایلات و عشایر در لرستان به مرحله اجرا در آمد. کار ساخت راه آهن سراسرى ایران نیز شروع شده بود. در سال1307/1928م قانون مدنى به تصویب رسید، کاپیتولاسیون [حق قضاوت کنسولى] ملغا اعلام شد و مجلس قانون لباس متحد الشکل و نیز قانون مؤثر ثبت املاک و اموال منقول و غیر منقول آنان را از تصویب گذراند. در همین سال، امتیاز انحصارى تریاک، گام اول از مجموعه راه‏کارهاى اقتصادى که ارائه شده بود، واگذار شد. در ادامه، یعنى در سال بعد، امتیاز انحصارى دخانیات نیز اعطا شد. این اصلاحات گسترده با تسلطى که مشاوران اصلى شاه،[یعنى] على‏اکبر داور، فیروز میرزا، و به‏ویژه تیمور تاش داشتند، حرکتى هماهنگ پیدا کرده بود.

    این اقدامات، ارکان اصلى حرکت ملى گرایان براى ایجاد دولتى قوى و توانا در اداره جامعه‏اى نوگرا و متجانس بود. با وجود این، هر کجا که این اقدامات با زور تحمیل مى‏شد به عنوان ظلمى گران، مخالفت عامه مردم را در پى داشت. اصلاحات مالى و نظامى، هزینه‏هاى فراوانى داشت و تهى‏شدن سرمایه مادى و استانى از استان‏ها به منافع متقابل، ولى اندک اجتماعى ـ اقتصادى و آموزشى انجامیده بود. مخالفت با لایحه جدید دولت در فاصله سال‏هاى 1306-1308/1927-1929م در همه استان‏ها، شهرها و شهرستان‏هاى مختلف و در میان گروه‏هاى مختلف روستایى پدیدار شد. این اعتراضات به‏طور عمده به وسیله روحانیون محلى و اصناف در مراکز شهرى، و خان‏ها و ایلخانان ایلات کوچک در نواحى روستایى رهبرى مى‏شد.

    نیمه نخست سال 1299/1920م در حقیقت، دوره نبرد قدرت بین نخبگان سیاسى بود. تحولات سیاسى این سال‏ها رضایت اجتماعى اندکى را فراهم آورده بود. با وجود این، وقتى که مسائل مهم سیاسى و قانونى در حمایت از تأسیس دیکتاتورى سلطنتى ـ نظامى تصویب شد، رژیم قادر بود که به تدوین برنامه‏اى فراگیر و ایجاد نوسازى گسترده مبادرت نماید.

--------------------------------------------------------------------------------
نیروى محرک و پشتیبان این برنامه، گروه سه نفره تیمورتاش، داور و فیروز بود. بین سال‏هاى 1306-1308/1927-1929م دولت جدید در پویاترین و اطمینان بخش‏ترین دوره خود قرار داشت. رژیم جدید در بسیارى از اقدامات خاص اصلاحى و به همان نسبت در مسیر کلى که در پیش گرفته بود، به خواسته‏هاى دیرین ایرانیان مشروطه‏خواه جامه عمل پوشاند و به این ترتیب، توانست حمایت گسترده ملى گرایان را از این اقدامات به دست آورد. اگر چه فعالان حکومت جدید آشکارا با اسلاف ناتوان و نالایق خویش در حکومت قاجار متمایز بودند، با این همه، افزایش ماهیت دیکتاتورى رژیم، بر راه‏کارى که براى تحقق بخشیدن به برنامه‏هاى اصلاحى‏اش در پیش گرفته بود، تأثیر عمیقى نهاد. تحمیل تحول سریع و افراطى بر تحول گام به گام و آهسته، همراه با فرایندى دموکراتیک ترجیح داده شد. عناصر کلیدى حکومت رضا شاه نه تنها به طور گسترده از اخلاق خشن و نظامى شخص رضا شاه تأثیر پذیرفتند، بلکه هم زمان با توسعه رویکرد سلطه‏گرا در صدد برآمدند که خواسته‏هاى خود را با استفاده از دیکتاتورى بر سراسر نواحى وسیع جغرافیایى [ایران] و طبقات پیچیده اجتماعى تحمیل نمایند. آن‏ها در این راه از حمایت نظامى هم برخوردار بودند. این روش‏ها در بین مقامات دولتى و به‏ویژه در میان افسران نظامى تمایل به دست کم گرفتن و حتى گاهى اوقات به‏طور عمد کوچک جلوه دادن پیچیدگى‏ها و مشکلات کارشان را به‏وجود آورد و این مسئله، اغلب به مقدار زیادى یا حتى بیشتر از خود اصلاحات نارضایتى را برانگیخته و حادتر مى‏کرد.

    قوانین نیمه دوم سال 1299/1920م بر زندگى روزانه اقشار گسترده‏اى از مردم تأثیر نهاد. مردم به‏واسطه هدف کلى نخبگان سیاسى در تکوین جامعه‏اى با ظاهرى اروپایى و نیز نوسازى در آداب و رسوم اجتماعى و فرهنگى، آگاهى‏هایى را به دست آوردند. نوآورى این سال‏ها اغلب در برخوردشان‏با مردم ساکن در شهرهایى غیر از پایتخت و نیز گروه‏هایى غیر از نخبگان سیاسى نه تنها خانمان برانداز و ویران‏گر بود، بلکه به تشدید فقر و افزایش شکاف بین نخبگان سیاسى و عامه مردم منتهى شد. به عنوان مثال قانون خدمت نظام وظیفه که از خواسته‏هاى دیرین روشنفکران مشروطه خواه بود ابتدا و به طور عمده برطبقات ضعیف جامعه تحمیل شد، و این در حالى بود که توان‏گران به‏راحتى قادر بودند معافیت از این قانون را به‏دست آورند.(1) قوانین مربوط به لباس اگر چه از سوى تحصیل‏کردگان و عناصر نوگرا در

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Conscription and Popular Resistance in Iran (1925-41), in E.J.Zurcher (e.d) , Arming the State: Military Conscription in the Middle East and Central Asia 1775-1925 (London and New York: I.B. Tauris, 1999), p. 145-167.

--------------------------------------------------------------------------------
شهرها، یعنى کسانى که در هر موردى در فرایند پذیرش مدل‏هاى غربى قرار داشتند، مورد استقبال قرار گرفت، اما از سوى روحانیون دور از پایتخت و عناصر ایلى، یعنى کسانى که احساس مى‏کردند هویت و نقش رهبرى‏شان تضعیف شده است، و طبقات پایین جامعه نقاط مختلف ایران که الزامات پوشیدن لباس جدید فراتر از توان مالى شان بود، و نیز از سوى کسانى که فاقد هرگونه درک فرهنگى در خصوص سبک جدید لباس‏ها بودند، مورد تکفیر قرار گرفت. دادگاه‏هاى حقوقى غیر مذهبى جدید که نزد دولت‏هاى غربى جذابیت فراوانى یافته بود، در واقع براى عامه مردم ایران نسبت به نظام قضایى قدیمى که به وسیله علما در شهرها و خان‏ها در ایلات اداره مى‏شدند، بسیارگران، صعب الوصول و ناآشنا بود. قانون براى ثبت اسناد و املاک اشراف زمین‏دار و خان‏ها، یعنى کسانى که قادر بودند زمین‏هایى را که حق مالکیت‏شان مشخص نبود به اسم خودشان ثبت کنند، امتیازاتى را در نظر گرفته بود.(1) آغاز انحصارات دولتى برمحصولات کشاورزى مثل تریاک، نه تنها ضربه سختى به کشاورزان روستایى وارد آورد، بلکه به تعداد زیادى از مغازه‏داران کوچک و دست‏فروشانى که وابسته به تجارت تریاک بودند نیز ضرر و زیان وارد کرد.(2) خلع سلاح و اسکان ایلات اگر چه از سوى خان‏هاى بزرگ که تقریبا جذب در نخبگان شهرى شده بودند، با مخالفت روبه‏رو نشد، اما بنیان روش زندگى چادرنشینى و نیمه چادرنشینى را تهدید کرد.

    مخالفت‏هاى عمومى و سپس مقاومت در برابر تحمیل این تحولاتِ نمایشى، نخست در بستر شهرها نمایان شد. البته در تهران که ابزارهاى جدید نظارتىِ دولت، یعنى نظمیه و ارتش فوق‏العاده کارآمد بودند، تنها اعتراضات مختصرى دیده شد. به هر حال، شهرها و شهرستان‏هاى استان‏ها کانون اصلى رویارویى مردم محلى و نمایندگان نوسازى دولت (نخبگان نظامى و سیاسى) بود.

    براى رژیم جدید و برنامه‏هاى اصلاحى افراطى‏اش، در شهرها و مراکز استان‏ها چالش‏هاى پى درپىِ پیش‏بینى‏نشده‏اى به‏وجود آمد. در اواخر سال 1306/1927م شهرهاى

 

--------------------------------------------------------------------------------


    1 . Anne K.S Lambton, Landlord and Peasant in the Persia (Oxford: St. M artins Press, 1953), p.189.


     2 . A. C. Millspaugh, The American Task in Persia (New York and London: The Century Press, 1925) , p. 190.

--------------------------------------------------------------------------------
جنوبى ایران، به‏ویژه اصفهان و شیراز، به واسطه حرکت‏هاى اعتراضى عامه مردم در مخالفت با خدمت نظام وظیفه، آشفته بود. در سال بعد تبریز مخالفت شدید و گسترده‏اى را علیه قانون خدمت نظام وظیفه و اصلاحات لباس ابراز داشت. سرانجام در سال 1308/1929م تفوق شکننده، اما پابرجاى حکومت در نواحى شهرى با قیام‏هاى پى‏درپى ایلى و روستایى شکسته شد. در نواحى عشایرنشین مناطق غربى، جنوبى، مرکزى و جنوب شرقى ایران قیام‏ها یکى پس از دیگرى پدیدار شد. طولانى‏ترین و جدى‏ترین این قیام‏ها در اصفهان و شیراز و در بین قشقایى‏ها، خمسه‏اى‏ها و بختیارى‏ها در گرفت و جنوب ایران تقریبا از نظارت کلى دولت خارج شد. اگر چه براى مدتى در طول قیام‏ها تنها سایه‏اى از سلطه تهران، حتى بر شهرهایى مثل اصفهان و شیراز، باقى مانده بود و اگر چه ایلات قادر بودند به طور موقتى از مصالحه با دولت سر باز زنند، اما این قیام‏ها همانند مخالفت‏هاى شهرى که پیش از این در گرفته بود، در بلند مدت، در بازداشتن رژیم از اجراى سیاست تمرکز گرایى ناکام بود.


2 . اعتراض‏ها و مقاومت‏هاى علما و مردم شهرهاى اصفهان و شیراز علیه اجراى قانون خدمت نظام وظیفه عمومى

    نخستین مقاومت عمومى مردم علیه نظم نوین در شهرهاى شیراز و اصفهان که به واسطه تلاش‏هاى وزارتخانه‏هاى جنگ و کشور در تحمیل قانون خدمت نظم وظیفه عمومى تحریک شده بودند، متمرکز بود. این مقاومت که از مهر ماه 1306/اکتبر 1927 آغاز شده و تا دى ماه/ اواخر دسامبر همان سال ادامه یافته بود، به وسیله علماى اصفهان و شیراز که از حمایت کامل بازاریان و به‏ویژه اصناف این دو شهر برخوردار بودند، رهبرى مى‏شد.

    در اوایل دهه 1299/1920م مهم‏ترین شهرهاى جنوب و به‏ویژه تجار این شهرها با آغوش باز از ایجاد نظم و امنیت استقبال کردند. نظارت ارتش به جاده‏ها این امکان را فراهم آورده‏بود که تجارت و بازرگانى به طور فعال در جریان باشد. با وجود این، در سال 1306/1927م در ذهن طبقات متوسط سنتى این شهرها سوءظن‏هایى در خصوص رژیم جدید تهران شکل گرفت. آن‏ها [طبقه متوسط سنتى] از افزایش بیش از پیش رویکرد اقتصاد دولتى و فرایندهاى تمرکزگرایانه گسترده دولت که به نادیده انگاشتن شهرهاى کوچک و کاهش قدرت و نفوذ محلى‏شان[طبقه متوسط سنتى] منجر شده بود، نگران شدند، آن‏ها [هم‏چنین] از افزایش ترازهاى مالیاتى که از آن‏ها مطالبه مى‏شد و خروج منابع [مالى] از شهرهایشان براى برطرف کردن نیازهاى در ظاهر سیرى‏ناپذیر بودجه نظامى و هزینه راه‏آهن ایران اظهار نارضایتى مى‏کردند. آن‏ها علاقه‏اى به تغییر سلسله نداشتند و مقامات نظامى حاکم بر استان‏ها را ظالم و بى‏رحم یافتند. علاوه بر این، آن‏ها نه تنها از دخالت وزارت کشور و ارتش در امر انتخابات ناراضى بودند،(1) بلکه از اعتراض فزاینده متحدان سنتى‏شان، یعنى علما نیز به‏طور عمده تأثیر پذیرفتند. اصناف به‏طور مشخص به‏واسطه الغاى [قانون قبلى چگونگى دریافت] مالیات برانگیخته شدند، زیرا به موجب آن، دولت از بزرگان اصناف قدرتى را سلب نموده بود که براساس آن مى‏توانستند سهم هر یک از اعضاى صنف را براى پرداخت مالیات مشخص نمایند. این راه‏کارِ اخیر دولت ظاهرا به‏طور آگاهانه و براى تضعیف نظارت کافرمایان تجارت و صنعت بر شاگردان، کارگران فنى، کارگران روزمزد و دیگر کارگران و ضربه‏زدن سخت بر سازمان اصناف طراحى شده بود.(2)

    بسیارى از علما همانند بازرگانان از به قدرت رسیدن رضاخان استقبال کرده، او را منشأ نجات اسلام و ایران مى‏دانستند. در فاصله سال‏هاى 1302-1304/1923-1925م، یعنى دوران بین رئیس الوزرایى شایسته رضاخان تا دست یابى وى به سلطنت، آن‏ها عموما به همکارى با رژیم جدید، متمایل شده بودند، اما این گرایش فقط براى مدت زمان کوتاهى بود، زیرا[این همکارى] به واسطه جنبش‏هاى انقلابى اوایل سال 1303/1924م از هم گسیخته شد. با وجود این، روحانیون مى‏دانستند که تعادل قدرت بین خودشان و رژیم در سال 1306/1927م به تغییر قطعى در رفتار گذشته‏شان منوط است. آن‏ها اگر چه در موضع دفاعى قرار داشتند، اما براى نبرد نیز آماده بودند. روحانیون از سازمان‏دهى مجدد و عرفى شدن نظام قضایى ایران که در طول سال 1306/1927م به اجرا در آمده و رهبرى، منزلت اجتماعى و درآمدشان را تهدید و به‏طور کلى بخش اعظم روحانیون محلى را از امرار معاششان محروم کرده‏بود، عصبانى بودند. آن‏ها از تصمیم هیئت وزرا در مرداد/ اوایل آگوست مبنى بر استفاده از کلاه پهلوى، همانند کلاه کپى فرانسوى، به‏عنوان کلاه رسمى براى مردان ایرانى ناراضى

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى انتخابات اوایل دوره پهلوى ر.ک: اسنادى از انتخابات مجلس شوراى ملى در دوره پهلوى اول (تهران، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه دفتر ریاست جمهورى، 1378).


     2 . 8- E. Abrahamian, Iran Between Two Revolutions (princeton, NJ: Princeton University Press, 1982), pp. 151-152.

--------------------------------------------------------------------------------
بودند و آن را نمادى از ترویج و تعمیق فرهنگ غیر مذهبى مى‏دانستند.(1) علاوه براین، آن‏ها به‏واسطه قدرت یافتن عبدالحسین تیمورتاش، وزیر جدید دربار شاه و طرف‏دار سرسخت نوسازى و کسى که آن‏ها معتقد بودند شاه را علیه آن‏ها برانگیخته است، مضطرب و نگران شده بودند. علما، به‏ویژه در مرداد و شهریور1306/آگوست 1927م به‏واسطه تأسیس گروهى جدید در ایران توسط تیمورتاش و دیگر رهبران غیر مذهبى که از عضویت هر شخصى که کلاه بر سر نمى‏گذاشت، آشکارا ممانعت به عمل مى‏آوردند، شرطى که هدف آن روحانیون بودند، برانگیخته شدند. هم‏چنین آن‏ها در بد گمانى و احساس خشم عمیق عامه مردم در خصوص تقلب متصدیان در انتخابات مجلس ششم نیز سهیم بودند.

    طى تصویب لایحه قانون خدمت نظام وظیفه در مجلس، بین سال‏هاى 1302-1304/1925-1923م نمایندگان روحانى اعتراض اندکى را ابراز داشتند، زیرا نگرانى مذهبى آن‏ها به‏واسطه اعطاى امتیاز معافیت از خدمت نظام وظیفه براى همه طلبه‏هاى علوم دینى از بین رفته بود.(2) علاوه بر تأثیر غیر مذهبى خدمت نظامى که به‏طور فزاینده‏اى آشکار بود، نارضایتى آن‏ها به‏ویژه با این حقیقت مرتبط بود که قانون جدید، قدرت تصمیم‏گیرى در مورد معافیت از خدمت نظام وظیفه افراد بسیارى را که به تحصیل و فعالیت مذهبى مشغول بودند، به دولت داده است. در سال 1306/1927م قانون خدمت نظام وظیفه براى علما مسئله‏اى بسیار پر اهمیت شده بود. بنابراین، مخالفت‏هاى متوالى علیه حکومت و شاه به‏وجود آمد.

    به هر حال، خدمت نظام وظیفه عمومى براى رژیم نیز مسئله پر اهمیتى بود. خدمت نظامى عمومى، عنصر لازم براى دفاع از برنامه‏هاى نوسازى ایرانیان از اوایل قرن نوزدهم و نظریه‏پردازان اوایل قرن بیستم بود. تأسیس ارتش ملى قوى بر مبناى خدمت نظام وظیفه، عنصر اساسى تأسیس دولت بود. ارتش جدید براى رضاشاه در قلب برنامه‏هاى احیاى ایران قرار داشت و او براى گسترش اساسى منابع انسانى و براى چیزى که ممکن بود نظامیان به سوى آن‏ها جذب شوند، مصمم بود. بهره‏گیرى شاه از قانون خدمت نظام وظیفه نه تنها وى را

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . H. E. Chehabi, Stagine the Emperors New Clothes: Dress Codes and Nation - building under Reza Shah, Iranian Studies, Vol. 26, Nos. 3-4(1993), p 209-233. The Uniform Dress Law as Passed by the Majlis actually came into effect from 21 March 1929.


     2 . Cronin , The Army, p . 126.

--------------------------------------------------------------------------------
براى تحقق بخشیدن به هدفش [در اختیار داشتن] ارتش صدهزار هزار نفرى مسلح و آماده جنگ قادر مى‏کرد، بلکه به‏رغم هوادارانش منافع دیگرى نیز از این طریق حاصل مى‏شد. قانون به‏طور ویژه‏اى تصریح کرده بود که خدمت نظام وظیفه نه تنها به ارتش ایران ماهیتى ملى و به تمام خانواده‏ها تمایل به دفاع از ملیت و استقلالشان را خواهد داد، بلکه به افزایش احساسات میهن‏پرستانه در میان مردم ایران و احساس رضایت متقابل بین طبقات مختلف و ایجاد احساس برابرى نیز منجر خواهدشد و مظهر برابرى در پیشگاه قانون خواهد بود.(1)

    با این همه، این مزایا در رویارویى نمایندگى‏هاى سربازگیرى با مردم به‏طور عمده از بین رفت. در طول سال 1305/1926م اجراى قانون خدمت نظام وظیفه بى‏اندازه آرام پیش مى‏رفت. اما در اوایل سال 1306/1927م حکومت احساس کرد که براى اعمال این قانون در سراسر کشور به اندازه کافى قدرت‏مند شده است. بنابراین، نمایندگى‏هاى سربازگیرى تأسیس شدند و اعلان‏هاى فراخوان [خدمت نظام وظیفه]به تمام مراکز استان‏ها ارسال شد. با این همه، بلافاصله مخالفت‏هاى شدیدى نمایان شد. مخالفت‏ها به دنبال ورود مأموران سربازگیرى در شهرها شکل گرفت. بازارها بسته شد و به نمایندگى‏هاى سربازگیرى حمله کردند.(2) اگر چه نارضایتى عمومى نسبت به دورنماى خدمت داوطلبانه نظامى در هر منطقه‏اى [که این قانون اجرا مى‏شد] به واسطه فساد آشکار مأموران سربازگیرى وخیم‏تر شده‏بود، اما با وجود این، حکومت بر اجراى آن پافشارى مى‏کرد.

    اگر چه در طول تابستان سال 1306/1927م بیزارى از اجراى قانون خدمت نظام وظیفه شدید بود، اما فقط به مقاومت‏هاى پراکنده و خود جوشى منتهى شد. با وجود این، تلاش براى تحمیل قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب ایران در پاییز سال 1306/1927م مقاومت هماهنگى پدید آورد. حتى مناطق روستایى [و عشایرى] جنوب ایران نیز با دادن سرباز، نامأنوس بودند و شیوه جذب نیرو مبتنى بر کشاورزى (بُنیچه) که میراثى از قرن‏هاى پیشین بود، به‏طور معمول در جنوب به اجرا در نیامده بود. تحمیل ناگهانى و بى‏سابقه قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب براى شهرنشینان غیر قابل تحمل بود و بلافاصله مخالفتى

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . A translation of the Bill as originally presented to the Majlis in April 1923 may be found in Loraine to Curzon , 28 April 1923 , Fo371/9021- E5823/71/34.


     2 . Intelligence Summary No. 1,8 Jan. 1927, FO371/12285/ E512/34/34, Intelligence Summary, No. 2,22Jan. 1927, Fo371/12285/E883/34/34.

--------------------------------------------------------------------------------
به رهبرى علما که از حمایت سخت بازار و به‏ویژه طبقه اصناف برخوردار بودند، پدید آمد.

    در طول بهار و تابستان سال 1306/1927م افزایش اصطکاک بین رژیم و علما، به‏ویژه در مورد اجراى قانون ثبت احوال و نیز استفاده از کلاه پهلوى به برپایى اعتراضاتى در شهرهاى جنوب کمک کرد. اما با وجود این در پاییز، پادگان‏هاى نظامى مهیاى آغاز جذب سربازان وظیفه شدند. پانزدهم مهرماه/ هشتم اکتبر روزى بود که براى نخستین احضار به خدمت در شیراز در نظر گرفته شده بود. روز بعد از این فراخوان، بازارهاى شیراز تعطیل شد و به نشانه اعتراض، تعطیل باقى ماند و تجارت به حالت رکود درآمد.(1) اقدامات همانندى در اصفهان و به مقیاس کمترى در کرمانشاه، قزوین و تهران انجام شد. بازارهاى اصفهان و شیراز که در آن مخالفت قاطعانه‏تر بود، براى سه ماه تعطیل باقى ماند. اصناف مشاغل در شیراز و جاهاى دیگر، اعتصابات عمومى را سازمان دادند و نجاران، بناها، سنگ‏تراشان و آجرپزان و دیگر بازاریان نیز دست از کار کشیدند، حتى بازار تهران نیز بسته شد و اصناف و بازاریان آن شهر در تلاش بودند که با کمک عامه مردم تظاهراتى را مقابل مجلس برگزار کنند، اما نظمیه از برپایى تظاهرات ممانعت به عمل آورد.(2)

    در اصفهان مجتهد سالخورده، آیت‏اللّه‏ حاج آقا نوراللّه‏ اصفهانى در پاسخ به درخواست مردمِ شهر براى عزیمت به شهر مقدس قم و بست‏نشینى در آن شهر موافقت کرد و از آن‏جا مبارزات خویش را علیه قانون خدمت نظام وظیفه رهبرى کرد.(3) حاج آقا نوراللّه‏ اصفهانى و چندین نفر از هم‏قطارانش به همراه دیگر روحانى جوان اصفهان، آیت‏اللّه‏ میرزا حسین فشارکى، به واسطه استقبالى که از آن‏ها در شهر قم صورت گرفته بود، در این شهر که نمایندگان روحانیون تهران و دیگر شهرها مثل شیراز، همدان، مشهد و تبریز و از نجف در عراق به آن‏ها پیوسته بودند، ساکن شدند. با وجود این، علمایى که به حاج آقا نوراللّه‏ اصفهانى در قم پیوسته بودند به جز یکى دو نفر شخصیت‏هاى برجسته‏اى نبودند و این موضوع، موقعیت آیت‏اللّه‏ اصفهانى را تضعیف کرده بود. اما شکست اصلى نهضت، ناکامى آن در کسب حمایت روحانیون ساکن در قم بود. شیرازى‏ها و اصفهانى‏ها امیدوار بودند که مهم‏ترین

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Consul Chick, Shiraz, to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.


     2 . Annual Report, 1927, Clive to Chamberlin, 21 May 1928, FO371/13079/E2897/2897/34.

3 . حسین مکى، تاریخ بیست ساله ایران (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1323) ج 4، ص 39-415.

--------------------------------------------------------------------------------
روحانى شهر قم، یعنى آیت‏اللّه‏ شیخ عبدالکریم حائرى، را در ایفاى نقش فعالى در مبارزه، متقاعد نمایند، اما ایشان که گذشته‏اى به دور از مداخله در امور سیاسى داشت، بى‏طرفى خود را به طور صریح اعلام کرد.

    قیامِ ضد قانون خدمت نظام وظیفه، در جنوب پیچیدگى عجیبى یافته بود، زیرا در حقیقت، ائتلافى از کثرت شکایات و تقاضاها را در برداشت. علما که قاطعانه به عنوان رهبران قیام تثبیت شده بودند، نه تنها به واسطه اجراى [قانون] خدمت نظام وظیفه در خصوص خودشان، بلکه به دلیل اصلاحات همه سویه رژیم که به کاهش دائمى قدرتشان منجر شده بود، نیز برانگیخته شدند. مخالفت مردم با قانون خدمت نظام وظیفه که معمولاً خودجوش، اصیل و اساسى بود، با فساد نمایندگى‏هاى سربازگیرى وخیم‏تر شد. شکایت‏هاى گسترده‏تر علیه حکومت زمانى مطرح شد که مردم به آگاهى سیاسى بیشترى دست یافته بودند. مهم‏ترین این شکایت‏ها رنجش آن‏ها از دخالت‏هاى شاه، نظامیان و حکومت در امر انتخابات بود. در واقع، این تلقى که مجلس منتخبِ وقت، غیر قانونى است، در همه‏جا عمومیت داشت.

    شاه و مأمورانش در دفاعیات خودشان، هم در پایتخت و هم در استان‏ها، بیشتر این‏گونه استدلال مى‏کردند که [قانون] خدمت نظام وظیفه توسط مجلس تصویب شده و تنها مجلس است که مى‏تواند این قانون را لغو نماید، و شاه به عنوان پادشاهِ نظام مشروطه، راهى جز اجراى قانون ندارد.(1) این نوع استدلال با این همه تنها سبب عصبانیت بیشتر معترضان مى‏شد. در شیراز استاندار فارس به این دلیل که تنها نمایندگان مجلس مى‏توانستند براى قانون خدمت نظام وظیفه پاسخ‏گو باشند، هیئت منتخبى از مخالفان را براى ملاقات با نمایندگان شیرازى در مجلس تشکیل داد. هیئت منتخب نه تنها بى‏پرده مشروعیت مجلس را باطل اعلام کرد، بلکه انحراف رژیم از چارچوب مشروطیت را نیز محکوم کرد. شیرازى‏ها به نمایندگان مجلس حاضر در جلسه نه تنها گفتند که انتخاباتشان با زور برگزار شده، بلکه از این‏که قانون خدمت نظام وظیفه به همان سرنوشتِ دیگر قوانین تصویب شده توسط

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى مثال ر.ک: سند شماره 2، اعلانیه حکیمى اصفهانى (نظام الدین حکمت) خطاب به اهالى اصفهان در خصوص لزوم تبعیت از قانون نظام وظیفه و تهدید مخالفان به سرکوب و مجازات و على رضا اسماعیلى، اسنادى درباره نهضت و مهاجرت علماى اصفهان به قم (1360ش)، گنجینه اسناد، 1375، ص 15-16.

    Intelligence Summary No. 21, 15 Oct. 1927, FO371/12286/E4742/34/34.

--------------------------------------------------------------------------------
مجلس، یعنى زیر پا گذاشته شدن و نادیده انگاشته شدن از سوى حکومت دچار شود، نیز اظهار نگرانى کردند.(1)

    علماى بست‏نشین در قم مسئله مشروطه‏خواهى و قانون خواهى را غنیمت شمرده، این امر را محور مخالفت‏هاى خود با قانون خدمت نظام وظیفه قرار دادند. آن‏ها نه تنها درخواست کردند که به مشروطه احترام گذاشته شود، بلکه اعلام کردند از آن‏جا که شاه، پادشاهى مشروطه است، باید حکومت را براى روى کار آمدن هیئت وزرایى کاملاً پاسخ‏گو ترک کند. علاوه بر این، آن‏ها خواهان برگزارى انتخابات آزادى بودند که در آن نمایندگان به‏وسیله شاه یا ارتش منصوب نشوند. مهم‏تر از همه این‏ها آن‏ها خواستار اجراى یکى از بندهاى قانون اساسى تحت نظارت هیئتى متشکل از پنج مجتهد بودند که قادر به بررسى دقیق تمام لوایح تصویب شده در مجلس باشد تا از عدم مغایرت لوایح با شرعِ اسلام اطمینان حاصل شود. طبق این مطلب اخیر، آن‏ها اعتقاد داشتند که تمام لوایح تصویب شده مجلس در غیاب این هیئت در حقیقت غیر قانونى و غیر مجاز است. این دیدگاه‏ها حربه‏هاى مؤثرى بودند. علما، به‏ویژه در خصوص قانون‏گذارىِ مجالس پنجم و ششم و در مورد لایحه‏اى که قاجارها را خلع مى‏کرد ظاهرا اهدافى را مد نظر داشتند. بنابراین، این مسئله مى‏توانست براى مشروعیت سلسله نوبنیان تهدیدى به شمار آید.(2)

    شاه ابتدا بنا به توصیه اطرافیانش، در خصوص قیام جنوب با تحقیر و بى‏احترامى رفتار کرد. این نگرش به طور فزاینده‏اى غیر قابل قبول شد، وضع قانون حکومت نظامى و ورود سربازان کمکى از اصفهان و شیراز نیز تأثیرى برروند اعتصابات نداشت. اگر چه شاه به‏واسطه اعتراضات به شدت عصبانى شده بود، اما درک تیز بینانه‏اش از واقعیات سیاسى و استعدادش در ارزیابى خطرات سیاسى، ضرورت عقب‏نشینى تاکتیکى همراه با مصالحه‏اى ظاهرى را ایجاب مى‏کرد، و زمانى که حکومت تصمیم به اجراى این راه‏کار گرفت. امیدوار بود که از این طریق از وخیم‏تر شدن بحران، جلوگیرى کند.

    در 2 آبان/24 اکتبر شاه گروهى از علما، بازرگانان و نمایندگان مجلس را دعوت کرد و سخنرانى مفصلى را که مضمون آن، اخلاصِ شخص شاه به اسلام بود، براى آنان ایراد کرد.

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Chick, Shiraz , to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.


     2 . Clive to Chamberlin, 19 Nov. 1927, Fo371/12293/E5207/520/34.

--------------------------------------------------------------------------------
به دنبال آن، نه تنها حکومت دستورى را براى نظمیه و ارتش براى مدارا با تظاهرات ضد قانون خدمت نظام وظیفه در تهران صادر کرد، بلکه شاه نیز فرامینى را مبنى بر نرمش در اجراى قانون خدمت نظام وظیفه صادر کرد. در 20 آبان/12 نوامبر اجراى قانون خدمت نظام وظیفه در تهران به طور کامل متوقف شد. شاه در اوایل آبان/نوامبر وزیر در بارش، تیمورتاش را براى ملاقات با علمایى که از اصفهان به قم مهاجرت کرده بودند فرستاد، اما آن‏ها از ملاقات با وى امتناع کردند.(1) پس از این مسئله، نشانه‏هاى مربوط به مدارا و معافیت، در حال رنگ باختن بودند. حکومت آشکارا در تلاش بود که بدون کنار گذاشتن اصول سیاست قانون خدمت نظام وظیفه و یه‏وسیله تکیه بر طبقه روستایى، مخالفت عناصر مرفه شهرى و به‏ویژه اصناف را مهار کند.

    پس از شکست مأموریت تیمورتاش در قم شاه پى‏برد که اوضاع خطرناک شده است. به‏رغم سانسور مطبوعات، اخبار اعتصاب در سراسر کشور منتشر مى‏شد. تداوم اعتصاب نیز ناتوانى در بخشى از حکومت مرکزى و کاهش نظارت مدنى و نظامى رژیم پهلوى را نمایان مى‏کرد. شاه ابتدا پافشارى کرد که تجدیدنظر در قانون خدمت نظام وظیفه برعهده مجلس است. در این هنگام، پاسخ‏هاى رئیس مجلس به علماى شیراز و رئیس‏الوزراء به رهبران بازرگانان نیز حرف‏هاى کلیشه‏اى پى‏درپى بودند که درباره مدارا زده مى‏شد. در آذر/اوایل دسامبر بى‏صبرى شاه براى توافق، توان‏فرسا شده بود. در 19آذر/10 دسامبر شاه بار دیگر تیمورتاش را که به وسیله رئیس الوزرا و دو نفر از روحانیون فرمانبردار تهران همراهى مى‏شد، به قم فرستاد. این بار، مأموریت با پاسخ متفاوتى روبه‏رو شد.

    در این هنگام علماى بست‏نشین در قم نیز براى رسیدن به مصالحه‏اى آبرومند در حمایت از اعتراضاتِ فروکش کرده شیراز و اصفهان مشتاق بودند. اگر چه تجار بزرگ براى مدتى به طور مخفیانه کسب و کار محدودى را انجام داده بودند، اما تجار خرده‏پا گرفتارى‏هاى واقعى را تجربه کردند. سختى‏هاى شدید شاگردان، مغازه‏داران کوچک و اصناف نیز تنها به واسطه توافق براى پرداخت مقدارى پول به آنان التیام یافته بود.(2) خود علما مقدار معتنابهى پول براى تداوم اعتراض هزینه کردند. شخص آیت‏اللّه‏ اصفهانى به تنهایى اعتراض را در اصفهان

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Clive to Chamberlain, 5 Nov. 1927< FO371/12293/E4979/520/34.


     2 . Consul Chick, Shiraz, to Clive, 8 Nov. 1927, FO371/12293/E5208/520/34.

--------------------------------------------------------------------------------
تأمین مالى مى‏کرد. در آذر/دسامبر مردم اصفهان و شیراز از مبارزه مداوم خسته شده بودند و فرارسیدن زمستان هم به سست شدن عزم آن‏ها و کسانى که در قم بست‏نشسته بودند، منجر شد. در آذر/ اوایل دسامبر بازارهاى اصفهانى دوباره باز شدند.

    دومین ملاقات تیمورتاش از قم بسترى را براى توافق فراهم آورده بود. شاه و آیت‏اللّه‏ اصفهانى و آیت‏اللّه‏ فشارکى تلگرام‏هاى ستایش‏آمیزى را مبادله کردند که در مطبوعات نیز چاپ و منتشر شد.(1) چند روز بعد دو نفر از علما از قم به تهران رفتند و با موافقت حکومت مبنى بر پذیرش پنج شرط برگشتند.(2) این پنج شرط شامل:

    1ـ از سوى مجلس آینده، در قانون خدمت نظام وظیفه بازنگرى صورت گیرد؛

    2ـ پنج تن از مجتهدان طراز اول، همان‏گونه که در قانون مشروطه تصریح شده است، به شکل هیئتى بر مجلس نظارت داشته باشند؛

    3ـ ناظران روحانى (مذهبى) بر مطبوعات استان‏ها نظارت داشته تا چیزى خلاف شرع اسلام چاپ نشود؛

    4ـ براى اعمالى که اسلام آن را حرام اعلام کرده است، مانند نوشیدن شراب و قمار بازى و غیره ... ممنوعیت شدیدى اعمال شود؛

    5ـ دادگاه‏هاى کوچک شرعىِ متعددى براى رسیدگى به دعاوى اشخاص، انجام مراسم قسامه و غیره ... که به تازگى توسط وزارت دادگسترى در دادگاه‏هاى مرکزى قضایى ادغام شده بودند، بار دیگر ایجاد شوند.

    حکومت هم‏چنین ظاهرا قول‏هاى شفاهى دیگرى راجع به موضوعاتى، مثل عدم مداخله در انتخابات آینده داده بود.

    اگر چه این توافق از راه مذاکره بین تیمورتاش و آیت‏اللّه‏ اصفهانى حاصل شده بود، اما سردرگمى و نگرانى شدیدى را در میان بست‏نشینان قم ایجاد کرد، زیرا به نظر آنان این توافق ناکافى و غیر قابل اجرا بود در 4 دى/26 دسامبر آیت‏اللّه‏ اصفهانى؛ مردى که نزدیک به نود سال سن داشت و براى مدتى نیز بیمار بود، از دنیا رفت.(3) این روى‏داد نه تنها قیام ضد قانون

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Translation in Consul Chick, Shiraz , to Clive, 1 Dec. 1927, FO371/13056/E40/40/34.


     2 . Clive to Chamberlain, 29 Dec. 1927, FO371/ 13056/E375/40/34.

3 . مرگ اصفهانى، بلافاصله به شایعه‏اى که او به دستور مقامات تهران مسموم شده است، قوت بخشید، ولى از آن‏جا که او پیر و بیمار بود این احتمال وجود دارد که به مرگ طبیعى مرده باشد، اگر چه رژیم شاه، روش کشتن پنهان رقبا را در دستور کار خویش داشت.

--------------------------------------------------------------------------------
خدمت نظام وظیفه را از رهبر خودش محروم کرد، بلکه تأثیر علماى دیگر را بر مردم تضعیف کرد. با مرگ آیت‏اللّه‏ اصفهانى یأس و ناامیدى وسیعى ایجاد شد و روز بعد از [وفات آیت‏اللّه‏ اصفهانى] اعتراضات در شیراز به پایان رسید. بحران پایان یافته بود و تلقى عامه، پیروزى حکومت بود. براى علما وجهه اندکى حاصل شد و عامه مردم معتقد بودند که توافق با حکومت، جز کاغذى که این توافق بر روى آن نوشته شده است، هیچ ارزش دیگرى ندارد.

    براى شش ماه آینده کار نمایندگى‏هاى سربازگیرى با تردید و دشوارى پیش مى‏رفت و آن‏ها تنها قادر بودند که تلاش‏هاى خود را در میان روستاییان آرام در روستاها؛ کسانى که از سازمان دادن اعتراضى گروهى و مستمر، همانند عناصر مرفه شهرى به رهبرى اصناف در شهرها ناتوان بودند، متمرکز نمایند. اما حدود اواسط سال 1307/1928م شاه ظاهرا مطمئن بود که زمان براى اجراى قانون خدمت نظام وظیفه با تجدید نظر در تصمیم گذشته، فرا رسیده است. به این ترتیب، فعالیت جدى در حمایت از خدمت نظام وظیفه به عنوان وظیفه‏اى میهن‏پرستانه، هم در مطبوعات سراسرى و هم در مطبوعات محلى، آغاز شد. با وجود این، ادامه کار نمایندگى‏هاى سربازگیرى در هرجایى با ادامه مخالفت‏ها، گاهى اوقات خودجوش و زمانى سازمان یافته، روبه‏رو شد.


3 . اعتراضات و مقاومت‏هاى روحانیون و مردم شهر تبریز علیه اجراى قانون خدمت نظام وظیفه و قانون اصلاح لباس مردان

    سربازگیرى که با تلاش شدید گروهى از مقامات نظامى و کشورى در الزام مردان به کنار گذاشتن کلاه‏هاى سنتى و پذیرش کلاه پهلوى هم زمان شده بود، از سرگرفته شد. این تلاش با تصمیم هیئت وزرا در اواسط مرداد 1306/اوایل آگوست 1927 براى رسمیت دادن به کلاه پهلوى به عنوان کلاه رسمى براى مردان ایرانى، آغاز شد و در طول 1307/1928م شاه خودش آشکارا پیشگام اصلى براى کنار گذاشتن عبا و عمامه شد. شاه در پذیرایى‏هاى هفتگى قصرش، زیردستان خود را به نو کردن لباس‏هایشان مجبور مى‏کرد و گو این‏که این سال، سخت گذشته بود، اما او عملاً طرد کردن آن‏هایى را که عبا و عامه به تن داشتند، از

--------------------------------------------------------------------------------
پذیرایى‏هایش آغاز کرد. در 3 دى 1307/25 دسامبر1928 لایحه ارائه شده به‏وسیله تیمورتاش که براى همه مردان ایرانى انتخاب اجبارى کلاه پهلوى و کت کوتاه را درخواست مى‏کرد، در مجلس به تصویب رسید. طرح کلى لایحه، مجازات‏هایى، شامل جریمه‏ها و زندان براى آن‏هایى که از این قانون تبعیت نمى‏کردند با استثناهاى صرفا محدود، در نظر گرفته بود. لایحه در نشست‏هاى روزهاى 3-5دى/ 25 ـ 27 دسامبر در مجلس به بحث گذاشته شد و بعد از اصلاحات اندکى توسط اکثریت نمایندگان به تصویب رسید.

    با این همه، نظمیه منتظر تصمیم مجلس نمانده بود، زیرا در اواخر سال 1307/1928م فشار سختى را بر مردان بسیارى از شهرهاى ایران براى بر سر گذاشتن فورى کلاه پهلوى شروع کرده بود. تنها تعداد اندکى از نخبگان غرب‏گراکلاه پهلوى را پذیرفته بودند، اما نزد دیگران بى‏نهایت منفور بود. اقدامات نظمیه نیز نارضایتى و رنجش بیشترى را ایجاد کرده بود. براى بسیارى از آن‏هایى که عبا و عمامه به تن داشتند، لباس جدید نه تنها دور از شأن بود، بلکه در حقیقت لکه بدعت داشت. در انظار عمومى به آن‏ها[روحانیون] اهانت مى‏شد و نظمیه، عمامه‏شان را به زور خشونت از سر آن‏ها برمى‏داشت. نگرانى عمومى به‏واسطه رواج شایعات ظاهرا موثقى که نوروز 1308/1929م براى الغاى اجبارى حجاب در نظر گرفته شد، وخیم‏تر گردید.(1)

    در سال 1307/1928م تبریز، مرکز استان آذربایجان کانون اعتراض گسترده علیه دو اصلاح عمده، دومین و آخرین بخش مهم مقاومت شهرى علیه نظم نوین در این دوره بود. در این‏جا مثل مقاومت‏هاى سال گذشته در جنوب ایران، نارضایتى از خدمت نظام وظیفه و اصلاح لباس همراه با رنجش گسترده از تأثیرات اجراى اجبارى اصلاحات، چالش‏هاى عمومى و شدیدى را براى نظارت محکم رژیم تهران ایجاد کرد.

    تا اوایل 1307/1928م هنوز هیچ اقدامى براى اجراى [قانون] خدمت نظام وظیفه یا حتى اجراى قانون ثبت احوال در تبریز انجام نشده بود. هنگامى که در اواخر سال، مقامات در مورد از سرگیرى اجراى اجبارى خدمت نظام وظیفه و به‏طور هم زمان، اجراى قانون کلاه پهلوى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . با وجود این، کشف حجاب اجبارى زنان به تعویق افتاد. این بیشتر به دلیل نگرانى‏هاى مربوط به اوضاع امان الله، پادشاه افغانستان بود که پس از پى‏گیرى اصلاحاتى مشابه (کشف حجاب) سرنگون شده بود.

--------------------------------------------------------------------------------
تصمیم گرفتند، این موضوع بلافاصله خودش را به شکل مخالفت‏هاى عمده‏اى نشان داد. بازارها تعطیل شد و در مساجد، جلساتى در اعتراض به این اقدامات تشکیل گردید. اعتراض در نهایت در 25مهر/17اکتبر به برپایى تظاهرات ده هزار نفرى مردم تبریز که قصد بست‏نشینى در کنسول‏گرى شوروى را داشتند، منجر شد. این تظاهرات با وجود این توسط نظمیه و ارتش و با استفاده از خشونت اندکى سرکوب شد.(1) در طول سال گذشته، رژیم در اعتماد به نفس و جسارت به ثبات و بلوغ رسید. اکنون رژیم به اعمال اصلاحات با مذاکره و توافق قادر بود. اما در شیراز و اصفهان و در واکنش فورى به اعتراض تبریز مجبور به برخورد خشن با استفاده از نیروى نظامى شده بود. با وجود این، سرکوب قیام‏ها به طور عمده موفقیت‏آمیز بود.

    اگر چه مخالفت‏هاى مردمى در تبریز شدید بود، ولى هم علما و هم بازاریان این شهر، دیدگاهشان نسبت به حکومت از همتایان سال قبلشان در جنوب بى‏اندازه محتاط‏تر بود. براى نمونه آیت‏اللّه‏ حاج میرزا ابوالحسن آقا انگجى یکى از چهار مجتهد تبریز، در برابر گردنکشى‏هاى حکومت، به خموشى سیاسى متمایل شده بود. هنگامى که نمایندگان مردم شهر از وى خواستند که در خصوص خدمت نظام وظیفه بیانیه‏اى صادر کند با احتیاط و دور اندیشى پاسخ داد که مردم باید هنگام رویارویى با محظوریت در انتخاب بین پذیرش ثبت نام یا ترک سفرهاى زیارتى‏شان به مکه و کربلا یا مشهد، از سفرهاى زیارتى‏شان دست بردارند. با وجود این، کلاه پهلوى براى او مسئله بسیار مهمى بود و پاسخش نیز نتایج بسیار جدى در پى داشت.(2) در شکه‏رانان شهر که پس از چند روز استفاده از کلاه جدید آن‏را دور انداختند، به اداره نظمیه فراخوانده شدند و از آن‏ها خواسته شد که تعهد نامه‏اى را امضا کنند که فقط کلاه پهلوى را برسر بگذارند. آن‏ها پس از امضاى تعهدنامه نزد آیت‏اللّه‏ انگجى رفتند و وى به آن‏ها گفت که تعهدى که به زور گرفته شده باشد الزام‏آور نیست، نتیجه این‏که آن‏ها مى‏توانند

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Consul Gilliat - Smith, Tabriz , to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.

2 . حتى آیت‏اللّه‏ شیخ عبدالکریم حائرى، کسى که از نظر سیاسى فردى آرام بود، از قم تلگرافى براى رضاشاه فرستاد که در آن به ضدیت اصلاح لباس با قانون اسلام اشاره کرده بود.

    S.Akhavi, Religion and politics in Contemporary Iran: Clergy-State Relations in the Pahlavi Period (Albani, Ny: State University of New York Press, 1980), p . 44.

--------------------------------------------------------------------------------
کلاه‏هاى قدیمى‏شان را بر سر بگذارند.(1)

    تظاهرات عظیم روز 25 مهر/17اکتبر به‏طور عمده توسط روحانیون سطح پایین رهبرى مى‏شد، اما در نهایت، مجتهدان که مردانى سال‏خورده و مصلحت اندیش بودند(2) و تجار ثروت‏مند نیز که در آغاز براى مشارکت در قیام تمایلى نداشتند، به واسطه فشار افکار عمومى به اجبار، نقشى را در قیام پذیرفتند، با وجود این، بازداشت‏ها که حتى پیش از برپایى تظاهرات شروع شده و براى چند صباحى بعد از آن نیز ادامه یافته بود، تعدادى از علما و تجار ثروت‏مند را نیز در برگرفت و آنان بعد از مدتى تبعید شدند. آیت‏اللّه‏ انگجى و مجتهد دیگر به نام آیت‏اللّه‏ میرزا صادق‏آقا از جمله تبعید شدگان بودند. تجار علاوه بر این‏که از حضور در جشنى که به افتخار [اجراى قانون] خدمت نظام وظیفه در کاخ استاندارى برپا شده بود و آن‏ها هم دعوت شده بودند، امتناع ورزیدند، به پرداخت پول به مغازه‏دارانى که مغازه‏هایشان را بسته بودند و چاى و فرش جلسات مختلف معترضان را تهیه مى‏کردند، نیز متهم بودند. در واقع تعدادى از این تجار تنها تحت فشار شدید [افکار] عمومى عمل مى‏کردند. یکى از دست‏گیرشدگان، حاج محمد آقا حریرى، رهبر تجار بازار بود که به‏طور عمده به واسطه مردم محله دوه‏چى (شتربان) شهر تبریز (محله‏اى که براى احساسات مذهبى‏اش شناخته شده بود و او در آن زندگى مى‏کرد) به شرکت در جلسات اعتراض در مساجد مجبور شد.(3)

    حامیان اعتراض در تبریز، روحانیون محلى و مغازه‏داران جزء بودند که شدیدترین اعتراض را در بازار برپا داشتند. این عناصر اکنون با پیامدهاى جدى روبه‏رو شدند. آن‏ها به خیانت و تحریک مردم براى ایستادگى در برابر مأموران متهم بودند. تعدادى از آن‏ها به اعدام تهدید شده و بقیه بلافاصله با چوب، تنبیه شدند. از اواخر سال 1307/1928 تا اوایل سال 1308/1929م مأموران نظامى فشار بى‏رحمانه‏اى را براى اجراى اصلاحات بر مردم وارد کردند و بسیارى از مغازه‏داران کوچک، جزء نخستین نفراتى بودند که به عنوان سرباز وارد ارتش شدند.(4) این مردان نه تنها اغلب نان‏آور خانواده‏هایشان بودند، بلکه کسانى بودند که در

--------------------------------------------------------------------------------


    1 . Consul Gilliant-Smith, Tabriz, to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.


     2 . Ibid.


     3 . Ibid.


     4 . Extract from Tabriz Consulate Dailry, No. 11, Nov. 1928, Clive to Chamberlain, 12 Dec. 1928. FO371/13781/E95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
معرض فقر قرار داشتند. سیاست تحمیلىِ قانون بر سر گذاشتن کلاه پهلوى نیز با اراده‏اى هم سنگ در حال اجرا بود. نظمیه و سربازان هر روز در خیابان‏ها در حالى دیده مى‏شدند که عمامه‏هاى روحانیون را پاره و لگدمال مى‏کردند و روحانیون در حالى که سرهاى برهنه‏شان را با عبایشان مى‏پوشاندند به راه خودشان ادامه مى‏دادند. این سیاست به‏طور حساب شده‏اى دنبال و محله‏هاى مختلف شهر براى روزهاى مختلف انتخاب مى‏شد. مأموران نظامى به بهانه اجراى طرح [جدید] شهرى، حتى به تخریب ساختمان‏هاى اصلى مربوط به تجار و روحانیون مبادرت مى‏کردند. آن‏ها براى احداث خیابان‏هاى جدید شروع به تخریب تعداد زیادى از خانه‏ها و بازارها کردند و یکى از این خیابان‏هاى جدید الاحداث دقیقا از وسط محله دوه‏چى (شتربان) مى‏گذشت. این محله جایى بود که چندى پیش مخالفتى سخت در آن‏جا شکل گرفته بود. تخریب‏ها سبب بى‏خانمانى عده‏اى شد. این افراد از مساجدى که ابتدا به آن پناه برده بودند، بیرون رانده شدند و به وسیله مأموران نظامى به عجزه‏خانه؛ مکانى که بى‏سرپناهان تهى‏دست ممکن بود که در آن‏جا سر پناه و نان و غذایى پیدا کنند، رانده شدند.(1)


4 . قیام ایلات و عشایر علیه نظم نوین ایران

4-1 . قیام ایلات شمال غرب

    در نواحى روستایى، ایلات چادرنشین و نیمه چادرنشین به واسطه بخشى از برنامه‏هاى نوسازى افراطى تهران وحشت زده شدند و [به این دلیل [تحولات شهرها را از نزدیک زیر نظر داشتند. در حالى که نیروهاى نظام هنوز درگیر تحمیل نظارت بى‏رحمانه‏شان در تبریز بودند و مخالفت با خدمت نظام وظیفه و تحمیل کلاه پهلوى هنوز تازه بود، نخستین قیام ایلى علیه نظم نوین در آذربایجان سرکوب شد. در اواخر سال 1307/1928م قیام‏هایى در میان کردهاى منطقه جنوب غربىِ دریاچه ارومیه ظاهر شد. این منطقه جایى بود که نیروهاى نظامى تبریز ظاهرا تلاش‏هایى را با فشار براى کنار گذاشتن لباس‏هاى ایلات به نفع کلاه جدید شروع کرده بودند. این تلاش‏هاى با بهره‏گیرى از تهدید و ارعاب پشتیبانى مى‏شد. ایلات کُرد عموما از نظارت نزدیکى که مأموران محلى ایرانى براى برقرارى آن تلاش داشتند، متنفر بودند و از خلع سلاح و قانون خدمت نظام وظیفه به همان اندازه لباسِ

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Ibid.

--------------------------------------------------------------------------------
متحدالشکل نگران بودند. آن‏ها به‏ویژه از کلاه پهلوى که دریافته بودند به‏طور اجتناب ناپذیرى در پى خواهد آمد، بیزار بودند. در دى ژانویه هنگامى که ملا خلیل، یکى از رهبران مذهبى محلى، اعلامیه‏اى را خطاب به ایلات براى مقاومت در مقابل این نوآورى‏ها با استفاده از سلاح و گردآورى نیرو انتشار داد، درخواستش با عکسل‏العمل فورى در میان ایلات کُرد مناطق ساوجبلاغ [مهاباد]، ارومیه و تبریز روبه‏رو شد و قیام حتى مى‏رفت که سیمایى ملى‏گرا و پان کردیش به خود بگیرد.(1) منگور، ممیش و برخى دیگر از ایلات، نیرویى را زیر نظر خان‏هایشان جمع آورى کردند که در اواخر ژانویه حدود پانزده هزار مرد مسلح تخمین زده مى‏شد. این‏ها تحت رهبرى کلى ملا خلیل، [نیروهاى] ارتش را از شهر سردشت بیرون رانده، پادگان شهر ساوجبلاغ را محاصره و به ساختمان مالیه در آن شهر حمله کردند. کردها اگر چه در رشته‏اى از نبردها نیروهاى ارتش را شکست دادند اما فاقد انسجام در بهره‏گیرى از پیروزى‏هاى نظامى‏شان بودند.

    در خود شهر تبریز مقامات نظامى با موقعیت حساسى روبه‏رو شدند، چرا که نیروهایشان به واسطه نیازهاى جبهه مقابله با کردها کاهش یافته بود و [به این دلیل] نظارتشان بر شهر نیز شکننده بود. از این گذشته، این وضعیت نمایان‏گر این بود که قیام ممکن است به آسانى و به سرعت در سراسر نواحى کردنشین گسترش یابد. تیمسار حسین خزاعى، فرمانده ارتش تبریز براى رسیدن به توافقى شایق بود. در نتیجه در 26 بهمن/ 15 فوریه او به کردها پیشنهاد عفو عمومى داد. با وجود، این پیشنهاد براى کردها جاذبه اندکى داشت. هم‏چنین خزاعى دستور آزادى دو تن از رهبران برجسته ایل منگو را که در تبریز دست‏گیر شده بودند، صادر کرد. با این حال، این دو رهبر بى‏درنگ به قیام پیوستند و نقش فعالانه‏اى را در نبردهاى بعدى ایفا کردند. نبرد و مذاکره تا ماه خرداد/ ژوئن، یعنى زمانى که نیروهاى کُرد خود را از جلب کمک گروه‏هاى ایلى مرزى ناتوان دیدند، ادامه پیدا کرد. کمبود مهمات همراه با نگرانى که کردها در خصوص سلامتى خانواده‏ها و بستگانشان داشتند، سبب شد که قیام، رو به ضعف نهاده و شرکت کنندگان در آن به درون کوه‏ها عقب نشسته و رهبرانشان نیز به عراق پناهنده شوند.


--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Annual Report. 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/13781/E1658/95/34, Clive to Camberlain , 12 March 1929, FO371/E1658/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------

4-2 . قیام ایلات جنوب

    اما در جنوب، قیام‏هاى ایلى ابعاد بسیار خطرناکى به خود گرفت. مرکز قیام ایلى در استان فارس بود.(1) در بهار سال 1308/1929م نخست قشقایى‏ها و در ادامه خمسه‏اى‏ها علیه حکومت مرکزى قیام کردند. تعدادى از گروهاى ایلى کوچک‏تر، به‏ویژه کهکیلویه‏ها و هم‏چنین رهبران راه‏زنان و دار و دسته‏شان به قیام پیوستند و درگیرى تمام فارس را به سرعت فراگرفت. با آغاز خرداد ژوئن قیام به سمت شمال، یعنى به استان اصفهان که تعدادى از طوایف بختیارى به‏طور عمده از چهار لنگ‏ها و تعداد کمى نیز از هفت لنگ‏ها به قیام پیوسته بودند، گسترش پیدا کرد.

    اگر چه هر یک از گروه‏هاى ایلى نگرانى‏هاى خاص خودشان را داشتند، با وجود این، معترضان در یک سرى از نارضایتى‏هاى معین، عمده و اساسى سهیم بودند. افراد ایلات سراسر جنوب از تلاش‏هاى صورت گرفته توسط حکومت براى خلع سلاحشان عصبانى، از افزایش همیشگى و بى‏اندازه مالیات‏ها که آنان مجبور به پرداخت به مأموران وزارت دارایى بودند، ناخرسند؛ از قانون لباس جدید بیزار، از دست‏رسى فزاینده نمایندگى‏هاى سربازگیرى و اجراى [قانون] ثبت احوال که در مرحله مقدماتى‏اش بود، نگران، و از دخالت و فساد مأموران نظامىِ محلى، عصبانى بودند. آنان علاوه بر این از برقرارى انحصارات جدید حکومت بر محصولاتى چون تریاک و تنباکو دچار زیان شدند و از فعالیت‏هاى اداره ثبت اسناد و املاک و از شایعات اسکان اجبارى، اظهار نگرانى مى‏کردند. اوضاع در مورد قشقایى‏ها که به خصوص از دست حاکمان نظامى چپاول‏گر در طول سه سال از زمانى که ایلخان سابقشان، اسماعیل‏خان صولت‏الدوله معزول شده بود، رنج‏هایى را متحمل شدند، فوق العاده نگران کننده بود.


4-3 . موضع سران ایلات جنوب در برابر نظم نوین ایران

    نابودىِ خود مختارى و قدرت ایلات در راستاى تلاش براى تمرکز ساختار دولت، در اوایل دوره پهلوى از اهمیت تمام عیارى برخوردار بود. به محض این‏که رژیم جدید در تهران قدرت را به‏دست گرفت به تلاش پى‏گیر براى برقرارى تفوق ادارى و نظامى بر اتحادیه‏هاى ایلى

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . کاوه بیات، شورش عشایر فارس (تهران، نشر نیرگرا، 1365).

--------------------------------------------------------------------------------
مبادرت کرد. ملى‏گرایان ایرانىِ تازه به قدرت رسیده، همانند معاصرانشان در نقاط دیگر خاورمیانه اصرار داشتند که اقتدار و استقلال تنها براساس خلع سلاح کامل افراد غیر نظامى و تمرکز قدرت مادى در دست حکومت ممکن است. در این راستا بنیاد نهادن[حکومت] واحد ملى در ایران که از حمایت عمومى و کامل برخوردار باشد و روابط با قدرت‏هاى خارجى را به تنهایى اداره نماید، براى حیات سیاسى کشور ضرورى بود. علاوه براین از نظر آن‏ها [ملى گرایان]، چادرنشینان در مقابل نوسازى بودند. رژیم و حامیانش و در واقع، بخش وسیعى از جمعیت شهرى، ایلات را هم به عنوان انسان‏هاى بدوى در بین خودشان و هم به عنوان نشانه عقب ماندگى ایران مى‏دیدند. در دیدگاه ملى‏گرایان مسئله ایلات در ارتباط با دیگر مسائل مهم، از قبیل دولت‏سازى و نوسازى بود. رژیم جدید دیدگاه‏هایى را که نخستین بار توسط روشنفکران نوگراى قرن نوزدهم ابراز شده بود و اکنون در میان نخبگان ملى‏گرا عمومیت داشت، بیان مى‏کرد.

    سال‏هاى صعود رضاخان به اوج قدرت 1300-1304/1921-1925م به طور اساسى دوره‏اى از نبرد قدرت بین نخبگان سیاسى بود. هم‏چنین او در این سال‏ها مطیع کردن رهبران سیاسى و نیز رهبران اتحادیه‏هاى بزرگ ایلى را به عهده گرفته بود. از 1304/1925م رضاشاه تمام رهبران ایلات بزرگ و افراد مهم از کار افتاده و معزول شده مناطق مختلف را به همکارى پذیرفته بود. اما فضاى سیاسى [ایران] تنها به نبرد ثابت و بدون تغییر بین آشفتگى ایلى و نظم تحمیلى دولت خلاصه نمى‏شد. اگر چه دولت جدید گاهى اوقات در مقابل سرکشى ایلات به استفاده از راه حل نظامى، به عنوان نمونه، به طور چشم‏گیرى در رابطه با لرها(1) یا سرکوبى سیاسى، براى مثال در مورد سرداران بجنوردو ماکو، مبادرت مى‏کرد، اما بسیارى از مهم‏ترین رهبران ایلى از روى رغبت و گاهى اوقات با شور و شوق، حمایتشان را از رژیم جدید نشان مى‏دادند. این به‏ویژه در مورد رهبران ایلات جنوب، مانند اسماعیل‏خان صولت‏الدوله قشقایى، ابراهیم‏خان قوام الملک خمسه‏اى، خان بزرگ بختیارى‏ها، و ابراهیم شوکت الملک، امیر قاینات و سیستان، صادق بود و تنها شیخ خزعل، رهبر محمره در رسیدن به توافقى با رضاخان ناموفق بود. این رهبران ایلى جنوب به دور از دشمنى با نظم نوین رضاخان و به

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى نبردها در لرستان، ر.ک: امیر احمدى، خاطرات نخستین سپهبد ایران (تهران، 1373) و عملیات لرستان، اسناد سرتیپ محمد شاه بختى، 1303 و 1306ش، به کوشش کاوه بیات، (تهران، نشر شیرازه).

--------------------------------------------------------------------------------
عنوان یک گروه تشکیل دهنده نخبگان، به‏طور معمول آماده پذیرش دیدگاه ملى‏گرایانه نوسازى ایران بودند.(1)

    پیشرفت نسبى تمرکز گرایى در میان اتحادیه‏هاى بزرگ ایلى فارس و اصفهان به این معنا بود که نگرش رهبران ایلات در خصوص برنامه‏هاى نوسازى در میزان توانایى تهران براى بسط نظارت مؤثرش بر تمام مناطق عشایرى سرنوشت ساز بود. این وضعیت با اوضاع حاکم در لرستان که به‏طور عمده فقدان رهبرانى که توانایى مصالحه با دولت را داشته باشند، براى بیش از یک دهه برخوردهاى نظامى همیشگى را ایجاب کرده بود، کاملاً متفاوت بود. رهبران جنوب نه تنها هیچ مقاومتى در برابر دولت جدید نشان ندادند، بلکه به‏طور فعالى در صدد حمایت از آن برآمدند. بنابر این، ایلات قشقایى خمسه و بختیارى کم و بیش صلح طلب، و استان‏هاى فارس و اصفهان نیز آرام باقى ماندند.

    از اوایل دهه 1290/1920م صولت الدوله، قوام‏الملک و بسیارى از خان‏هاى بزرگ بختیارى بیشترین همسانى را براساس گرایش طبیعى اشرافیت ایلى در جست‏وجوى روابط بهتر با قدرت مرکزى حاکم انجام داده بودند. قوام الملک که روابطش با انگلستان او را در معرض گسترده‏ترین سوءظن‏هاى تهران قرار داده بود، به شخصیتى طرف‏دار وفادار نظم نوین در جنوب و ملازم شاه جدید تبدیل شده بود. صولت‏الدوله نیز نماینده مجلسى بود که از سوى محافل ملى‏گرا تحسین مى‏شد و این زمانى بود که جعفر قلى‏خان سردار اسعد بختیارى در 1306/1927م وزارت جنگ را به‏دست آورد.(2)

    رهبران ایلات نه تنها به‏طور جداگانه براى به‏دست آوردن ترفیعات سیاسىِ شخصى از طریق تملق‏گویى از رضاخان تلاش مى‏کردند، بلکه اشراف ایلات نیز به عنوان یک قشر مشخص اجتماعى به سرعت در نخبگان شهرى جذب شدند. براى مثال، بسیارى از خان‏هاى بزرگ بختیارى براى همیشه در شهرهاى اصفهان و تهران ساکن شدند. منبع در آمد این خان‏ها به‏طور عمده از عواید حاصل از زمین‏هایشان، به عنوان صاحبان املاکى که در ملک

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى مطالعه موردى در خصوص خان‏هاى بزرگ بختیارى ر.ک:

    S.Cronin, Riza Shah and the Disintegration of Bakhtiyari Power in Iran, 1921-34 , in Cronin, The Making of Modern Iran. p. 124-268.

2 . براى مثال، در خصوص قوام ر.ک:

    Chick to Clive. 15 March 1929, FO371/13781/E1872/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
خویش حضور نداشتند، و از محل سود حاصل از سهام‏هایى که آن‏ها در شرکت نفت داشتند، تأمین مى‏شد.(1) طى سال‏هاى اولیه قرن [بیستم میلادى]، تمام اشراف ایلات جنوب، خان‏هاى بختیارى، قوامى‏هاى شیراز و خاندان صولت‏الدوله، زمین‏هاى زیر کشت خودشان را به‏طور فزاینده‏اى افزایش دادند و به همین دلیل بود که همه مجبور بودند تا اندازه‏اى دیدگاه طبقه زمین‏دار را بپذیرند. جمعیت‏هاى ایلى خودشان نیز ظاهرا افزایش نظم و امنیت را که به تدریج و در طول اوایل دهه 1300/1920م حاکم شده بود، و نیز کاهش قدرت خان‏هاى ایلشان را پذیرا بودند.(2) جمعیت ایلى به طور فزاینده‏اى تمایل داشت که خان‏ها را به‏عنوان عناصر نامرتبط در زندگى روزانه خود و در واقع ستم‏گر ببیند.(3) مدیریت روزانه مسائل ایل، مثل سازمان‏دادن کوچ‏ها، به‏طور عمده جزئى از وظایف کلانترها شده بود و چادرنشینان نیز به این آگاهى دست یافته بودند که حضور خان‏ها نه تنها براى تداوم زندگى اجتماعى و اقتصادى شبانى‏شان ضرورى نیست،(4) بلکه تجربه نیز ثابت کرده بود که کارها بدون حضور آن‏ها به‏گونه مطلوبى انجام مى‏شود. از این رو، بسط مستمر نظارت تهران و کاهش یا حتى فقدان نقش‏ها و مسئولیت‏هاى خان‏هاى بزرگ، هم براى خود خان‏ها و هم براى چادرنشینان، اجتناب‏ناپذیر و حتى تا حدودى ضرورى مى‏نمود.

    رهبران ایلات جنوب که در عین خودمختارى سیاسى، گذشته‏اى در حمایت از سلطنت داشتند و به دلیل تعقیب علایق شخصى و اخلاق بد و غیر قابل اعتماد نیز مشهور بودند، به استثناى موارد جزئى، تقریبا در بیشتر مسائل با رژیم جدید در تهران همکارى داشتند. اما آن‏ها هرگز نتوانستند پایه محکمى را براى بنیاد نهادن نظم نوین در جنوب فراهم کنند. از سوى دیگر، رضاخان نیز مخصوصا به واسطه سوءظن‏هاى همیشگى خود در مورد عدم وفادراى یا خیانت رهبران ایلات، فوق‏العاده آسیب‏پذیر بود. براى رژیم عزل نهایى اشرافیت ایلى از پایگاه ایلخانى‏شان و برقرارى نفوذ مستقیم حکومت مرکزى بر ایلات، گامى منطقى

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Cronin, Riza Shah.

2 . براى مثال ر.ک:

    R. Tapper, Frontier Nomads of Iran: a Political and Social History of the Sahsevan (Cambridge: Cambridge University Press, 1997), P.287.


     3 . Cronin, Riza Shah.

4 . رهبران ایلات یا طوایف که با همدیگر اتحادیه‏اى را تشکیل مى‏دادند.

--------------------------------------------------------------------------------
در حرکت به سوى برقرارى نظارت کامل و بى‏واسطه‏اش بر تمام کشور بود. علاوه براین، از زمانى که ارتش به ابزار اصلى رضاخان براى اعمال قدرتش تبدیل شده بود، انتصاب حاکمان نظامى روند دائمى، هم در پایتخت و هم در دیگر استان‏ها بود. از این رو لاجرم نه مأموران غیر نظامى دولت، بلکه افسران ارتش جایگزین ایلخانان ایلات مى‏شدند.(1)

    در 1304/1925م بعد از مطیع‏شدن شیخ محمره و اقامت آرام و فرمانبردارانه دیگر رهبران جنوب، مثل صولت، قوام و دیگر خان‏هاى بزرگ بختیارى در تهران، رضاخان در صدد برآمد جمعیت‏هاى ایلى جنوب را تحت نظارت نزدیک و بسیار دقیق دولت قراردهد. مأموران نظامى در طول تابستان، تلاش گسترده‏اى را براى خلع سلاح مردم روستاها [ایلات و عشایر] آغاز کردند. اما این تلاش فقط موفقیت بسیار اندکى به همراه داشت. در مرداد و شهریور / آگوست، زمانى که فعالیت براى خلع سلاح در جریان بود، قشقایى‏ها نخستین دسته از ایلات جنوب بودند که نظارت مستقیم نظامى را تجربه کردند. رضاخان منصب ایلخانى را از خاندان صولت الدوله گرفت و ناصرخان، پسر صولت را همراه با حاکمى نظامى، سرهنگ محمود خان پروین، جایگزین منصب ایلخانى کرد. صولت، خودش مقاومتى نشان نداد و از بین رفتن ناگهانى منصب موروثى ایلخانى قشقایى‏ها نیز ظاهرا تنها آرامش اندکى را در میان آن‏ها ایجاد کرد.(2)


4-4 . قیام ایلات فارس و اصفهان

    به هر حال برقرارى نظارت مستقیم نظامى بر قشقایى‏ها بهبودى را در اوضاع آن‏ها به‏وجود نیاورد، بلکه برعکس، ورود حاکم نظامى حریص و فاسد و مطالبات ظالمانه و روز افزون مأموران وزارت دارایى که اکنون همه جا با ارتش همراه بودند، نقطه عطفى در برقرارى آرامش [از دیدگاه حکومت] در فارس بود. مأموران مالیاتى، مالیات‏هاى بیشترى را مطالبه کرده و این مطالبات را بسیار بهتر و منظم‏تر جمع‏آورى مى‏کردند. در حالى که حاکم نظامى ظالم و غارت‏گر نشان داده بود، [اما برخلاف انتظار حکومت] اوضاع فارس در مدت یک سال

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Cronin, The Army, p . 199-205.


     2 . Annual Report, 1925, Loraine to Chamberlain, 8 April 1926, FO371/11500/E2635/34, Nicolson to Camberlain, 28. July 1929, FO371/11502/E4812/4323/34.

--------------------------------------------------------------------------------
به سرعت روبه وخامت گذاشت. تحمیل نظم نوین نظامى و مالى، به از هم گسیختگى انسجام ایلى و پیدایش راه‏زنى در میان گروه‏هاى ایلى تهى‏دست و نادیده انگاشته شده، منتهى شد. تعدادى از چادرها [عشایر] وحدت قبیله‏اى‏شان را برهم زده و خودشان را کم و بیش به عنوان یاغى و راه‏زن در نقاط مختلف استان مخفى کردند.(1)

    از 1304/1925م به این طرف، اقدامات حاکم نظامى و مأموران مالیاتى در منطقه قشقایى‏ها به پیدایش اوضاعى در فارس منجر شد که کاملاً فراتر از توانایى ارتش براى کنترل و برقرارى امنیت در نواحى روستایى [مناطق عشایرى] بود که اوضاع در آن به سرعت روبه وخامت مى‏رفت. رهبران ایلات زندگى خود را به طور فزاینده‏اى محدود شده و تحت فشار یافته بودند. اگر چه قوام و خان‏هاى بختیارى هنوز ظاهرا منصب ایلخانى اتحادیه‏هاى ایلى خود را در اختیار داشتند، اما آن‏هاو هم‏چنین صولت و پسرانش به اقامت در تهران مجبور بودند و تنها در صورتى مى‏توانستند آن‏جا را ترک کنند که اجازه رسمى به آنان داده مى‏شد. در حقیقت، همگى آن‏ها خودشان را [به عنوان] زندانیان واقعى [مى‏دیدند، چرا که] تحت نظارت نزدیک و دائم نظیمه قرار داشتند.

    در 1307/1928م استان فارس صحنه قیام جدى بود و مأموران نظامى نظارتشان را برجاده‏ها از دست داده بودند. نارضایتى عمیقى در بین قشقایى‏ها بروز کرد که سبب رواج دوباره قیام در میان ایلات شمال غربى فارس، یعنى بویر احمدى و ممسنى شده بود. ناامنى عمومى در تمام راه‏هاى منتهى به شیراز با سرقت‏هاى فراوان در مقیاسى وسیع‏تر از هر زمانى، یعنى از وقتى که براى نخستین بار ارتش و ژاندارمرى جدید به برقراراى نظارتشان در 1301/1922م مبادت کرده بودند، بروز پیدا کرد. اوضاع در جاده بوشهر به شیراز که دسته‏هاى مختلف راه‏زن فعال بودند، فوق‏العاده وخیم بود.(2)

    مشکلات ارتش در فارس روز به روز افزایش مى‏یافت. لشکر جنوب نیز مشکلات داخلى خودش را تجربه مى‏کرد. براى ارتش، آغاز خدمت نظام وظیفه به سرازیر شدن سربازان ناراضى و آموزش ندیده به درون یگان‏هاى ارتش منتج شد. این در حالى بود که فرماندهى ارشد ارتش در اوج بى‏سازمانى خود بود. در 1306/1927م شاه جدید بدون ترس از تیمسارها

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Chick to Nicolson, 12July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.


     2 . Annual Report , 1928, Clive to Henderson, 14July 1929, FO371/13799/E3676/3676/34.

--------------------------------------------------------------------------------
و ارتشبدهاى بلند پایه، خود اقداماتى را براى انجام اصلاحات در ارتش آغاز کرد. در 1306/1927م پس از مغضوب شدن فرماندهان ارتش از سوى شاه، دیویزیون مرکزى [لشکر اصلى] که مهم‏ترین لشکر در ارتش و منبع عمده نیروى کمکى براى لشکرهاى ایالتى در مواقع نیازشان بود، به لشکرهایى مجزا تقسیم شد. در مرداد 1307 / اوایل آگوست سال 1928 در راستاى این اصلاحات، تیمسار محمود آیرم که فرماندهى لشکر جنوب را از زمان تشکیل آن در سال 1300-1301/1921-1922م همواره به عهده داشت، برکنار شد. به دنبال این اقدام، فرماندهى [لشکر] جنوب منحل و لشکر جنوب به چهار بریگاد مستقل و مجزا تقسیم شد که بریگاد فارس یکى از آن‏ها بود.(1)


4-4-1 . قیام قشقایى‏ها

    در 1307/1928م حکومت نظامى در منطقه قشقایى‏ها نیز به مرز بحران رسید. در مرداد و شهریور 1307/آگوست 1928 حاکم نظامى قشقایى‏ها، سرهنگ عباس‏خان نیکبخت، به اتهام اخاذى و ظلم دستگیر و روانه زندان شد. اما هنگامى که فرمانده جدید، تیمسار شاه بختى فرماندهى یگان فارس را تحویل گرفت، یکى از اولین اقداماتش آزادى نیکبخت از زندان بود. در دى 1308/ ژانویه 1929 شاه بختى وى را به مقام سابقش، به عنوان حاکم نظامى بازگرداند.(2) این حرکت بسیار تحریک‏آمیز به اتحاد قشقایى‏ها علیه بازگشت نیکبخت منجر شد. نیکبخت نه تنها در تحکیم دوباره قدرتش، بلکه حتى در رسیدن به فیروز آباد، به عنوان مرکز قشلاقات قشقایى‏ها، نیز به طور کامل ناتوان بود.

    در اواخر 1308/ سه ماه نخست 1929م منطقه فیروز آباد فارس در ناآرامى فرو رفته بود و نه تنها ارتش نظارت برجاده‏ها را از دست داده بود، بلکه قدرت حاکمان محلى در شهرهاى کوچک استان در برابر افزایش نظارت ایلات بر مناطق روستایى [عشایرى] سست و بى‏دوام بود. در اوایل بهار 1308/سال 1929م اگر چه بسیارى از طوایف قشقایى به‏واسطه موفقیتشان در خوددارى از پذیرش انتصاب مجدد سرهنگ نیکبخت نیرو گرفته بودند، اما از مالیات بندى

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1929, Chick, Shiraz, to Clive, 25 March 1929, FO371/13781/E2149/95/34.


     2 . Ibid.

--------------------------------------------------------------------------------
سرانه حکومت برگله‏هایشان و این‏که ارتش در صدد بود که از کوچشان ممانعت کرده و آنان را در زمین‏هاى کشاورزى ساکن کند، نگران شدند. این نگرانى‏ها به قیام تمام عیارى به رهبرى کلانترهایشان و على‏خان، برادر ناتنى و رقیب سابق صولت‏الدوله، منتهى شد.

    حکومت یا از روى ناآگاهى و یا از روى بى‏اعتنایى و در حالى که اوضاع ملتهبى بر سراسر فارس حاکم بود، گامى بى‏احتیاط در عزل قوام از منصب ایلخانى ایل خمسه برداشت. آن‏ها [خمسه‏اى‏ها] نیز بلافاصله به برپایى قیامى مبادرت کردند. نبرد اکنون به واسطه درگیرى با قشقایى‏ها در جنوب شیراز، خمسه‏اى‏ها در شرق و بویراحمدى‏ها در شمال، سراسر استان فارس را در برگرفته بود و ارتش مقابله با خطرى را آغاز کرد که از لحاظ نظامى توان فرسا بود. در تهران اگر چه صولت‏الدوله تأکید مى‏کرد که قیام تنها به‏واسطه ظلم حاکم نظامى قشقایى‏ها در گرفته است، اما او و پسر بزرگ‏ترش دست‏گیر و روانه زندان شدند. این قدمى بود که قشقایى‏ها را بیشتر عصبانى کرده بود.(1)

    ارتش به رغم مشکلاتش در فارس هنوز مدافع راه‏حل نظامى بود. اما مقامات غیر نظامى که همیشه با ارتش درگیرى داشتند، باب مذاکره با قشقایى‏ها را باز کردند.(2) در اردیبهشت و خرداد/ آغاز ماه مى، کلانتران قشقایى على‏الظاهر تحت رهبرى على‏خان، نشستى را با اکبر میرزا صارم الدوله، فرماندار کل استان فارس برگزار کردند. آن‏ها فهرستى از درخواست‏ها را ارائه دادند و شرط تسلیم شدن خودشان را پذیرش این درخواست‏ها از سوى حکومت قرار دادند.(3) تقاضاهایشان از حکومت مرکزى به شرح زیر اعلام شده بود:

1ـ آزادى صولت الدوله از زندان تهران؛

2ـ انتصاب صولت، و در صورت عزل وى، انتصاب پسر بزرگ‏ترش ناصر خان به عنوان ایلخان قشقایى‏ها؛

3ـ قشقایى‏ها نباید از نیروى نظامى‏شان محروم شوند؛

4ـ خدمت نظام وظیفه نباید در مورد قشقایى‏ها به اجرا در آید؛


--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.


     2 . Davis, Shiraz, to Clive, 15 May 1929, FO371/E2814/95/34, Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz , to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.


     3 . Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------

5ـ قانون لباس متحدالشکل نباید در مورد قشقایى‏ها به کار برده شود؛

6ـ اداره ثبت احوال، اسناد و املاک باید منحل شود.

    حکومت شرایط قشقایى‏ها را کاملاً غیر قابل پذیرش تشخیص داد اما با وجود این، سیاست دفع الوقت را اتخاذ کرده، به مذاکرات ادامه داد. این در حالى بود که [هم‏زمان] تمام منابع قابل دست‏رس ارتش را بسیج مى‏کرد. در اردیبهشت و خرداد اواخر ماه مى‏تعداد نیروهاى ارتش در شیراز حدود هشت هزار نفر رسید و در اوایل تیر / ژوئن تیمسار حبیب الدوله شیبانى براى به دست گرفتن فرماندهى ارتش شیراز راهش را با نبرد از تهران به شیراز باز کرد. نیروهایش با وجود این و در حالى که نظارت ارتش بر دیگر مناطق استان فارس از بین رفته بود، مجبور بودند که در شیراز به صورت متمرکز باقى بمانند.

    اگر چه على‏خان برادر ناتنى صولت در ظاهر رهبرى قیام قشقایى‏ها را به عهده داشت، اما به نظر مى‏رسید در واقع، الهام بخش اصلى حرکت، بیشتر کلانترها بودند که با مردمان ایلات رابطه بسیار نزدیک داشتند، در زندگى روزانه و مشکلاتشان سهیم بودند و سهمى نیز در همکارى نزدیک با حکومت مرکزى نداشتند. نمونه‏اى از نقش و دیدگاه‏هاى کلانترها ممکن است در عریضه با امضایى که گروهى از آن‏ها در 16 تیر/7 ژوئن براى کنسول انگلیس در شیراز تنظیم کرده بودند، استنباط شود. امضا کنندگان پنج نفر از کلانترهاى قشقایى ایلات کشکولى، دره شورى و فارسیمدان بودند. آن‏ها در عریضه خود به آمادگى گذشته‏شان در همکارى با ارتش در نبردهایش تأکید کردند و انتخاب حاکمان ظالم و حریص را به عنوان تنها دلیل اعتراضات خود عنوان کردند. آن‏ها از این ناراضى بودند که براى سه ماه، درخواست امان کرده بودند، اما [این در خواستشان] نادیده انگاشته شد. آنان عریضه را با درخواستى غیرمعمول که کنسول انگلیس عریضه آن‏ها را به جامعه ملل منتقل نماید، به پایان بردند.(1)

    به نظر مى‏رسید رضا شاه در تلاش براى اعمال مجدد نظارت اندک بر اوضاع فارس تصمیم به بازگرداندن صولت و استفاده از خاندانش را داشت، زیرا در اواخر خرداد/ مى او ملک منصورخان، پسر جوان‏تر صولت را با هواپیما به شیراز فرستاد و صولت و پسر ارشدش

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Petition from Certain Kashgai Chiefs to his Majesty s Consulate, Shiraz(undated), Davies, Shiraz, to Clive, 10June 1929, FO371/13781/E3350/95/34, Persian Original in FO248/1389/591/22.

--------------------------------------------------------------------------------
ناصرخان را از زندان آزاد کرد.(1) این اقدام با وجود این، نتیجه عکس داد، زیرا منصورخان به محض ورود به اردوهاى ایلى، بلافاصله بخت خودش را با پیوستن به قیام آزمود و رهبرى جدید، پویا و جذایى را براى آن فراهم آورد.(2) در اواسط تیر/ژوئن اوضاع از نقطه نظر حکومت بسیار خطرناک شده بود. قشقایى‏ها قادر شده بودند که به فرودگاه کوچک شیراز حمله کرده و دو فروند از هواپیماهاى نظامى را از کار بیندازند. جاده‏هاى بین اصفهان به شیراز و شیراز به کازرون قطع بودند. ژاندارم‏ها یا فرارى بودند و یا بیرون رانده شدند. تنها پادگان باقیمانده در شهر کازرون محاصره و در معرض خطر بود. خط تلگراف شیراز به کازرون و شیراز به اصفهان نه تنها قطع شد، بلکه در بیشتر مناطق از بین رفته بود و براى مدتى یک دستگاه کوچک تلگراف بى‏سیمى در شیراز، تنها وسیله ارتباطى با دنیاى خارج بود. بخش اعظم نبردها در مناطق اطراف شیراز رخ داده بود و این در حالى بود که در 4 تیر/25 ژوئن مردم شهر در برابر حمله ایلات محکم ایستادند. شیبانى دفاع از شهر را براساس استفاده از سربازان پیشقراول در نقاط استراتژیک تدارک دید.(3)

    ارتش در فارس به ناتوانى‏اش آگاه بود و حکومت تهران نیز از پى‏آمدهاى سیاسى سقوط یکى از شهرهاى بزرگ جنوب به دست نیروهاى ایلات وحشت داشت. بنابراین، در 4تیر/25 ژوئن تیمسار شیبانى ظاهرا در تلاش براى افشاندن بذر اختلاف در میان قشقایى‏ها عفو عمومى اعلام کرد. عفو عمومى شکایات و اعتراضات کلانترهاى قشقایى علیه حاکم نظامى سابقشان را مى‏پذیرفت و به همه آن‏هایى که تسلیم مى‏شدند، وعده عفو مى‏داد.(4) تعداد بسیار اندکى از خان‏ها، آن هم از کم اهمیت‏ترین آن‏ها، از این پیشنهاد استقبال کردند. اما تحت پوشش عفو عمومى، فرستاده‏هایى براى انجام مذاکره [با سران ایلات] آمدند. درگیرى و مذاکره به تناوب ادامه داشت. اگر چه ارتش به‏طور مشخص از شکست قشقایى‏ها در صحرا ناتوان بود، اما ایلات قشقایى نیز نیازمند محلى براى سکونت بودند. آن‏ها فاقد وحدت و

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Clive to Chamberlain, 1 June 1929, FO371,13781/E3975/95/34.


     2 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis , Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.


    3 . Clive to Henderson, 28June 1929, FO371/13781/E3553/95/34.


     4 . Copy in translation of General Shaibani s Proclamation, Clive to Henderson, 12July 1929, FO371/13781/E3668/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
انسجام بودند و مهماتشان نیز تمام شده بود. این در حالى بود که خانواده‏ها و گله‏هایشان به وضوح مصیبت زده بودند و مرگ و میرى وسیع نیز در میان فرزندان جوانشان وجود داشت.(1)

    بن‏بست تا 16تیر/9جولاى ادامه پیدا کرد. این زمانى بود که گسترش نا آرامى بختیارى‏ها به سمت شمال، عامل جدیدى را در توازن قدرت بین قشقایى‏ها و حکومت وارد کرده بود. به این دلیل، تهران دست‏کم براى مدت زمانى مجبور به تسلیم بود. حکومت پیش از این سعى داشت با استفاده از خاندان صولت و شخص ملک منصورخان و در واقع بدون برداشتن نظارت برخودِ صولت، قشقایى‏ها را مهار نماید. در 17 تیر/10جولاى رضاشاه تصمیم گرفت که خودِ صولت را به این امید که ممکن است قشقایى‏ها را آرام نموده و نظم را دوباره برقرار سازد، به میان ایلات بفرستد. ورود صولت به شیراز اوضاع را دگرگون کرد. او بلافاصله سه دسته از قدرت‏مندترین طوایف اتحادیه را براى حرکت به ییلاقاتشان متقاعد کرد و در پایانِ ماه افراد ایلات مخالف به سرعت پراکنده شدند و به‏تدریج جاده‏هایى ارتباطى و ارتباطات تلگرافى دوباره برقرار شد.(2) اگر چه قسمت اعظم قشقایى‏ها از ترک قشلاق‏هایشان امتناع کردند، با وجود این، صولت قادر بود آن‏ها را از انجام مخالفت‏هاى جدى بیشترى باز دارد. بازگشت صولت به شیراز نتیجه دیگرى هم به بار آورده بود که به نظر مى‏رسد، مورد نظر رضا شاه بود.(3) حضور دوباره صولت در شیراز براى بسیارى از عناصر قشقایى، یعنى کسانى که از روابط نزدیک وى با رژیم رنجیده خاطر بودند، به طور عمیقى ناخوشایند بود. بنابراین، اختلافات جدى به سرعت رشد پیدا کرد. به زودى اختلاف نظر جدى بین صولت و رهبر سابق قیام، برادر ناتنى و رقیب دیرینه‏اش، على خان به‏وجود آمد.(4)

    صولت اگر چه به عنوان ایلخان منصوب نشد، با وجود این از تمام قدرت‏هاى آن مقام برخوردار بود. او در اواخر تابستان کوچ قشقایى‏ها را به سمت جنوب سازمان داد و براى جمع آورى مالیات‏هاى قشقایى‏ها نیز تدارک لازم را فراهم آورد. او به یکى از مأموران مالیاتى اجازه

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Annual Report, 1930, Clive to Henderson, 22May 1931, FO371/15356/E3067/3067/34.


     2 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34,Davis, shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371.13782/E4083/95134.


     3 . Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4084/95/34.


     4 . Davis, Shiraz, to Clive, 3Aug 1929, FO371/13782/E4083/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
داد براى جمع آورى مالیات، ایلات را در قشلاق‏هایشان همراهى کند.(1) قشقایى‏ها راضى به نظر مى‏رسیدند، زیرا به اهدافى که به منظور آن دست به قیام زده بودند، دست یافتند. آن‏ها مغلوب ارتش نشدند، حاکم نظامى رفته بود و آن‏ها نیروى نظامى‏شان را نیز باز یافته بودند.(2)


4-4-2 . قیام بختیارى‏ها

    بروز قیام در میان طوایف بختیارىِ شمال اصفهان مهم‏ترین عامل در تصمیم تهران براى مصالحه دست‏کم به صورت موقتى[با قشقایى‏ها [بود.(3) در تیرماه/اواخر ژوئن و اوایل جولاى نشانه‏هاى آشکارى از قیام قریب الوقوع در بین بختیارى‏ها وجود داشت و در ظرف چند روز مرکز ثقل قیام‏هاى ایلات از شیراز به اصفهان که به نظر مى‏رسد به واسطه اخبارى که از قیام‏هاى جنوب شنیده بودند، تحریک شده و براى نبردى سخت در برابر ارتش مصمم بودند، منتقل شد. در این مرحله، استان اصفهان تقریبا خالى از سرباز بود، زیرا ارتش تمام نیروهاى قابل دست‏رس خود را در فارس متمرکز کرده بود. در طول تیر/اوایل جولاى چندین هزار سرباز که به طور عمده سربازانى بى‏تجربه بودند، تهران را به مقصد اصفهان ترک کردند. هم‏چنین به دنبال توافق با صولت، نیروهاى کمکى شیراز نیز رسیدند.

    معترضان بختیارى ظاهرا جلساتى را با قشقایى‏ها داشتند، زیرا بسیارى از همان تقاضاهاى قشقایى‏ها را مطرح کردند: قانون لباس متحدالشکل و خدمت نظام وظیفه نباید در مورد آن‏ها به اجرا در آید و اداره ثبت احوال، اسناد و املاک و انحصارات حکومتى منحل شوند.(4) قیام بختیارى‏ها اگر چه در بسیارى از همان دل‏مشغولى‏هایى که دیگر ناآرامى‏هاى ایلات داشتند، سهیم بود با وجود این، ماهیت خاص خودش را داشت.

    اگر چه مردم عادى ایلات درباره خدمت نظام وظیفه و کلاه پهلوى نگران بودند، اما خان‏هاى جوان که رهبرى قیام را در دست داشتند، هم در مقابل خان‏هاى ارشد و هم در

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Summary of Events and conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.


     2 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.


     3 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Eavis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/ 14545/E2445/522/34.


     4 . Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
مقابل حکومت تهران اهداف خاص خودشان را دنبال مى‏کردند. اختلاف نظرهاى شدید و لاینحل براى سال‏هاى متمادى روابط بین خان‏هاى ارشدِ بختیارى و نسل جوان خان‏هاى تازه به قدرت رسیده را تیره و تار کرده بود.(1) خان‏هاى جوان از بزرگان خودشان، هم به دلیل آسودگى خاطر سیاسى‏شان و هم به خاطر مسائل خاصى چون بى‏کفایتى آن‏ها در خصوص درآمدهاى نفتىِ بختیارى‏ها، ناراضى و متنفر بودند. به نظر مى‏رسد اختلاف نهایى زمانى پدید آمد که تعدادى از خان‏هاى ارشد ساکن در تهران از مزایاى قوانین جدید ثبت املاک، براى ثبت نام خودشان براملاک متعلق به خان‏هاى جوان استفاده کرده بودند. بنابراین، عنصر مهم در قیام بختیارى‏ها نارضایتى مستمر خان‏هاى جوان در خصوص [شیوه [رهبرى خان‏هاى ارشدشان بود. خان‏هاى ارشد کسانى بودند که اکنون به صورت اشرافِ زمین‏دارِ غایب در تهران زندگى مى‏کردند و از مسائل ایلى نیز کاملاً برکنار مانده بودند. تعدادى از خان‏هاى جوانِ طایفه هفت لنگ، به‏ویژه سردار فاتح و سردار اقبال به همراه خان چهارلنگى‏ها، على مردان چهار لنگ، خودشان را در رأس تنفر فزاینده ایلى از ظلم حکومت قرار دادند. این تنفر در نهایت به قیامى که بیشتر علیه خان‏هاى ارشد ساکن در تهران بود، منجر شد.(2)

    با وجود این، مدارک اندکى نیز وجود دارد که برخى از خان‏هاى جوان اهداف بسیار جاه‏طلبانه‏اى داشتند و امیدوار بودند با استفاده از قیام، تغییر اساسى را نه تنها در بین بختیارى‏ها، بلکه در خود رژیم تهران نیز تحقق بخشند. براى مثال، سردار فاتح ظاهرا نقشه مفصلى براى فتح اصفهان و تهران و خلع رضا شاه طرح کرده بود.(3) تنها بیست سال پیش از این بود که بختیارى‏ها براى خلع محمد على شاه و باز گرداندن مشروطه به تهران حمله کردند و خاطره این واقعه نه تنها در میان خان‏ها به مقدار نسبتا زیادى زنده بود بلکه این موضوع، نقل همیشگى محافل آنان بود.

    با وجود این، بختیارى‏ها در آغاز قیام به عنوان یک اتحادیه نبودند. بیشتر معترضان تقریبا از طوایف زراسوند، هفت‏لنگ، یعنى آن ایلى که خان‏هاى ارشدش مورد توجه بودند، و چهار لنگ، تحت رهبرى على مردان‏خان بودند. به نظر مى‏رسد که رهبر کلى قیام على‏مردان‏خان

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . See Cronin, Riza Shah.


     2 . Clive to Henderson, 27Jult 1929, FO371/13782/E3918/95/34.


     3 . Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934. FO371/ 17889/E7530/ 40/34.

--------------------------------------------------------------------------------
چهارلنگ بود. آن‏ها با سرتیپ‏خان، برادر زن سردار فاتح، هم پیمان شدند و دسته‏هاى متعددى از راه‏زن‏ها، به‏ویژه آن‏هایى که به وسیله خیبر یاغى رهبرى مى‏شدند، به آن‏ها پیوسته بودند.(1)

    بلافاصله بعد از قیام در میان بختیارى‏ها، شاه بار دیگر به استفاده از شخصیت‏هاى ارشد اتحادیه ایلى براى بازیابى نظارت تهران، متوسل شد. او سردار اسعد، وزیر جنگ را براى استفاده از نفوذش بر ایلات و آرام کردن آن‏ها به اصفهان فرستاد، با وجود این، برادرِ سردار اسعد، یعنى ایلخان، به‏واسطه قیام بختیارى‏ها از دهکرد، مرکز منطقه‏اى، به سختى بیرون رانده شده بود. خود سردار اسعد نیز اکنون به واسطه جدایى از مسائل ایلى، قادر به ایفاى نقش مؤثرى نبود. علاوه براین و برخلاف تصور شاه، سردار اسعد به واسطه ارسال گزارشات تلگرافى پیوسته که حکایت از وخامت اوضاع داشت، تنها به وحشت شاه افزود. او از پاسخى محکم به قیام طرفدارى مى‏کرد و به شاه توصیه مى‏کرد که تنها چیزى که باید انجام گیرد اعزام سربازان و دادن درس عبرتى به سرکشى خان‏ها و مردم ایلات است.(2)

    نبرد بین بختیارى‏ها و ارتش در تیر/اوایل جولاى، یعنى هنگامى که معترضان، حاکم نظامى چهار محال و ایلخان را از شهر دهکرد بیرون رانده بودند، آغاز شده بود. تنها نیروهاى نظامى اصفهان در قلعه سفیددشت بلافاصله به محاصره بختیارى‏ها درآمده و به صورت ضعیف و متفرق، جمع بودند.(3) اگر چه نیروهاى کمکى بلافاصله به اصفهان رسیدند، اما در رشته‏اى از درگیرى‏هاى نظامى باقى مانده، افراد ایلات از قدرت بیشترى برخوردار بودند. ارتش مجبور شد به موضع تدافعى خودش در خارج از اصفهان عقب‏نشینى کند. هنگامى که رضاشاه در دوره‏اى از نگرانى عمیق قرار داشت و از ضعف ارتش نیز آگاه و در فارس نیز هنوز اوضاع خطرناکى حاکم بود، اتخاذ تصمیمى براى کمک گرفتن از روش‏هاى مسالمت‏آمیز ضرورى مى‏نمود. او جلسات مختلفى را با خان‏هاى ارشد در تهران برگزار کرد و سرانجام دو

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Intelligence Summary No. 15, 27July 1929, FO371/13785/E3919/104/34.

خاطرات سردار اسعد بختیارى ، به کوشش جعفر قلى خان امیر بهادر ، (تهران، انتشارات اساطیر 1372) ، ص 232-233 و بهرام امیرى، زندگینامه : حماسه علیمردان خان بختیارى، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 2، ص 73-90.


     2 . Bristow, Isfahan, to Clive, 11July 1929, FO371/13781/E3668/34.


     3 . Clive to Henderson, 10Aug 1929, FO371/E4084/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
نفر از محترم‏ترین آن‏ها، یعنى صمصام السلطنه و امیر مفخم را براى استفاده از نفوذشان به منظور مهار ایلات، به جنوب فرستاد.(1) صمصام در جایى که ارتش شکست خورده بود، موفقیت‏هایى را به‏دست آورد. محاصره قلعه نظامى سفید دشت را شکست و ایلات را متقاعد کرد که از این منطقه متفرق شوند. بسیارى از معترضان بختیارى فرمانبردارى خودشان را از دولت اعلام کردند. اگر چه آن‏ها ابتدا درخواست کرده بودند که هر توافقى باید یا به‏واسطه شرکت نفت ایران و انگلیس و یا به وسیله هیئت نمایندگى سیاسى انگلیس تضمین شود، با وجود این این درخواست، مورد تأکید نبود. در عوض، ایلخان نامحبوب، برادر سردار اسعد و ایل بیگى، معزول شدند و به ایلات اجازه داده شد که جانشینان آنان را انتخاب نمایند. حاکم نظامى منفور چهارمحال معزول شد و رهبران قیام به وسیله شاه که هم‏چنین قول داده بود خدمت نظام‏وظیفه در مورد بختیارى‏ها به مدت پنج سال اجرا نخواهد شد، مورد عفو قرار گرفتند. على‏مردان خان، رهبر کلى قیام به طور رسمى تا پاییز، یعنى زمانى که او دست‏گیر و به تهران فرستاده شد، تسلیم نشده بود او در تهران مورد استقبال و عفو شخص شاه قرار گرفت. على‏مردان‏خان که با لباس‏هاى سنتى بختیارى به پایتخت وارد شده بود، براى شرف‏یابى به حضور شاه، لباس‏هاى یک‏دست جدید همراه با کلاه پهلوى، به تن کرده بود.(2)


4-4-3 . قیام ایلات خمسه

    حکومت تهران در میانه آشوب‏هاى بهار 1308/1929م و در ادامه تلاش همه جانبه‏اش براى تحکیم بخشیدن نظارتش بر سراسر جنوب، قوام الملک را در اقدامى عجولانه از منصب ایلخانى ایلات خمسه و حکمرانى‏اش بر شرق فارس برداشت و حاکم نظامى، تیمسار ابوالحسن‏خان پورزند را به جاى او منصوب کرد.(3) از آن‏جا که از سوى دولت براى این جابه‏جایى بسترسازى اندکى انجام گرفته بود، این اقدام سبب شد تا تمام هرم حساس و شکننده قدرت در شرق فارس سقوط کند. افراد ایل خمسه بلافاصله از پذیرش تیمسار پورزند امتناع کردند. ضعف آشکار و ناتوانى پورزند در تحمیل قدرتش، نه تنها اعتبار ارتش را در

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Clive to Henderson, 27July 1929/ FO371/E3918/95/34.


     2 . Clive to Henderson, 13 Nov 1929, FO371/13782/E6242/95/34.


     3 . Chick, Shiraz, to Clive, 15 March 1929, FO371/13782/E6242/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
شرق فارس به حداقل ممکن رسانده بود، بلکه طوایف ایل خمسه، به‏ویژه بهارلو را براى قیام، تحریک کرد. بهارلوها به انضمام قوامى‏ها، همواره به داشتن قدرتى در برپایى ناآرامى و آشوب مشهور بودند.(1) و قوام با بهره‏گیرى از سیاست مشت آهنین، اقتدار آن‏ها را تحت کنترل در آورده بود.(2) به دنبال این عزل، خمسه‏اى‏ها به سرعت قیامى را برپا کردند. آن‏ها نه تنها قسمت جنوب شرقى استان فارس، بلکه در ادامه، حتى مرزهاى هم‏جوار را با استان کرمان در نوردیدند. اهدافشان به طور کلى همان‏هایى بود که قشقایى‏ها و بختیارى‏ها مد نظر داشتند: لغو قانون خدمت نظام وظیفه، لغو قانون خلع سلاح عشایر و مهم‏تر از همه لغو انحصار تریاک.

    گسترش نفرت از انحصار تریاک، عامل بسیار مهمى، هم در سقوط اقتدار حکومت در نواحى شرقى استان فارس و هم در وحدت بخشیدن به جمعیت‏هاى ناهمگون منطقه علیه رژیم تهران بود. اگر چه سنگینى نبرد بر دوش عناصر چادرنشین، از جمله بهارلوها بود، اما آن‏ها، هم از سوى گروه‏هاى چادرنشین غیر خمسه‏اى و هم از سوى کشاورزان به طور فعالى حمایت مى‏شدند. هنگامى که بهارلوها علیه حکومت به پا خاستند، اتحاد طوایف غیر خمسه‏اى لار و سر کوه و جمعیت‏هاى یکجانشین در نواحى داراب و فارس را نیز به همراه داشتند.(3) بسیارى از کشاورزان شرق فارس که در اصل خمسه‏اى بودند و منطقه آن‏ها بزرگ‏ترین مرکز تولید تریاک در فارس بود، حمایت کاملى را از قیام بهارلوهایى به عمل آوردند که آشکارا اعتراضات آنان را نیز به زبان مى‏آوردند.(4)

    در فروردین / اواخر آوریل سال 1929 بهارلوها شهر و ناحیه داراب را متصرف شدند. مأموران حکومتى را از آن‏جا بیرون راندند و انبارهاى تریاک و غلات را تصاحب کردند. آنان موجودى انبار تریاک را بعد از برداشتن ده درصد؛ یعنى معادل سهم مالیات حکومت، به کشاورزان برگرداندند.(5) در 18 اردیبهشت/ نهم ماه مى آن‏ها شهر فسا را در جاده داراب ـ

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Lois Beck, The Qashqai of Iran (new york, CT: Yale University Press, 1987), p . 81


     2 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.


     3 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.


     4 . Davis, Shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.


    5 . Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
شیراز متصرف شدند. در تیر/ اواخر ماه ژوئن آن‏ها منطقه نیریز را نیز به تصرف در آورده و به اداره آن پرداختند و مالیات دولتى را جمع آورى کردند. از این گذشته، آن‏ها سعیدآباد را نیز در شرق فارس در اختیار گرفتند. در مرداد/ اواخر جولاى نبرد سختى که بین خمسه‏اى‏ها و نیروهاى ارتش در گرفته بود سبب ناکامى خمسه‏اى‏ها از دخالت در جاده‏هاى اصلى یا حمله به شیراز شد. اما با وجود این، آن‏ها تمام مناطق شرق و جنوب شرقى شیراز تا قسمت غربى کرمان را که نمایندگان نظامى و غیر نظامى حکومت تهران حضور فعالانه‏اى نداشتند، در اختیار گرفتند. [به این ترتیب، آنان] علاوه بر سرزمین‏هاى خودشان شهرها و بخش‏هاى داراب، فسا، سروستان، نیریز و اصطهبانات را در تصرف داشتند.(1)بهارلوها در هر منطقه‏اى که نقش مأموران دولتى را برعهده مى‏گرفتند نه تنها مالیات‏هاى دولتى را جمع آورى مى‏کردند، بلکه اجازه بهاى دارایى‏هاى قوام الملک را نیز اخذ مى‏کردند.(2)

    قوام الملک در این فاصله به واسطه ترس از خشم و غضب شاه و پیامدهاى قابل پیش‏بینى عزلش، ایران را به مقصد اروپا ترک کرد. بنابراین، او نمى‏توانست به شرق فارس مراجعت نموده و براى اعاده نظم تلاش کند.(3) به این ترتیب، حکومت، ماژور محمدتقى‏خان عرب را که یکى از افسران ارشد هنگ سواره نظام در لشکر جنوب و از متنفذان ایلات خمسه بود، به‏عنوان حاکم فسا و لار به جاى تیمسار پورزند منصوب کرد. ماژور محمدتقى خان عرب شیراز را با ستونى متشکل از هزار نفر سرباز ترک کرد. پیشروى‏اش به سمت شرق، بعضا همراه با نبرد و گاهى اوقات همراه با مذاکره بود. نیروى نظامى ماژور محمدتقى خان عرب اگر چه از اجراى راه‏حل نظامى در شرق فارس ناتوان بود، اما اعتبار و وجهه شخصى قابل ملاحظه‏اى که او در میان بهارلوها داشت، حکومت را ظاهرا امیدوار کرده بود که او خواهد توانست نظم را با استفاده از شیوه‏هاى مسالمت‏آمیز، مستقر کرده و با به‏دست آوردن اطاعت ظاهرىِ ایلات، وجهه ارتش را حفظ کند. وى با استفاده از تدبیر و کاردانى قابل ملاحظه همراه با به‏کارگیرى متناوب از اقدامات نظامى، به‏تدریج شهرهاى شرق فارس را آزاد کرد. در شهریور/ اوایل سپتامبر بعد از این‏که بهارلوها ظاهرا تسلیم شده بودند، سربازان ماژور

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Davis, Shiraz, to Clive, 31July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.


     2 . Clive to FO , 12 July 1929, FO371/13781/E3315/95/34.


     3 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930 , Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.

--------------------------------------------------------------------------------
محمدتقى‏خان عرب عملیات نظامى موفقیت‏آمیزى نزدیک داراب انجام دادند. درگیرى‏هاى گاه و بیگاه براى مدتى ادامه داشت، اما امنیت به‏تدریج اعاده گردید و در اواخر سال، جاده‏هاى شرق فارس و غرب کرمان بار دیگر قابل استفاده شدند.(1)


5 . موضع روستاییان در برابر نظم نوین ایران

    بهره‏گیرى قیام‏هاى ایلى در فارس و اصفهان از جمعیت‏هاى چادرنشین مسلح و کوچ‏نشینان (که در برابر هر چیزى که براى زندگى صحرانشینى آن‏ها تهدید اساسى محسوب مى‏شد، مقاومت نشان مى‏دادند)، به‏طور عمده قابل پیش‏بینى بود. هم‏چنین قیام‏هاى ایلى بسترى را براى پیدایش دو پدیده مرتبط به هم، اما کاملاً مجزا، یعنى قیام و راه‏زنىِ روستایى فراهم آورد.(2) چادرنشینان در قیام‏هاى مسلحانه‏شان مى‏توانستند بر افزایش ناگهانى نارضایتى روستایى تکیه کنند. آشفتگى‏هاى سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى که به‏واسطه ماهیت استبدادى نوسازى رژیم در مناطق روستایى به‏وجود آمده بود، به پناهندگى حاشیه‏نشینان این اجتماعات به راه‏زنان دائمى منجر شد.

    چادرنشینان به همان اندازه قانون خدمت نظام وظیفه و استفاده از کلاه پهلوى، از اسکان اجبارى که رژیم آشکارا حمایت از آن را شروع کرده بود، نگران بودند. با وجود این، در حقیقت، روند اسکان [ایلات] پیش از این به‏صورت آزمایشى در میان مردمان چادرنشین آغاز شده بود. تعداد زیادى از چادرنشینان سابق در جنوب ایران پیش از این داوطلبانه زندگى نیمه یک‏جانشینى یا یک‏جانشینى را با پرداختن به کشاورزى پذیرفته بودند. اما این عشایرِ یکجانشین شده نیز به واسطه اصلاحات تهران لطمه سختى خورده و به همین دلیل، نغمه مخالفت علیه نظم نوین را ساز کرده بودند. سقوط اقتدار تهران در شرق فارس به‏طور قطع با حمایت فعال روستاییان که در اتحاد با خویشاوندان چادرنشین خود بودند، انجام شده بود، در

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . این به معناى پایان اعتراض بهارلوها نبود، زیرا در سال بعد اعتراض خود را از سرگرفتند و در این دوره، ماژور محمدتقى خان عرب کشته شده‏بود.

2 . براى بحث در خصوص اعتراضات و شورش‏هاى روستاییان در ایران ر.ک :

    J. Afary, The Iranian Constitutional Revolution 1906-1911: Grassroots Democracy, Social Democracy, and the Origins of Feminism (New Yory: Columbia University Press, 1996), p 145-176 . For the Concept of : Social banditry: See E.Hobsbawm, Bandits (London: Weidenfeld and Nicolson, 2000).

--------------------------------------------------------------------------------
جنوب فارس نیز تحمیل نظم نوین، ناآرامى را در میان جمعیت‏هاى یک جانشین ایلى ایجاد کرده بود. براى نمونه، مهدى سرخى که رهبرى گروهى از راه‏زنان را به عهده داشت، ناآرامى‏هایى را به‏وجود آورد. مهدى سرخى، زمین‏دارى کوچک و خانِ طایفه کوچک سرخى و متحد قشقایى‏ها، اما نه در حقیقت متعلق به آن‏ها، نیمه چادرنشین و به شدت با کشت و کار تریاک درگیر بود. با بازگشت گسترده راه‏زنى در اواسط دهه 1300/1920م به‏عنوان راهبرد مخالفت روستایى، مهدى که به واسطه ظلم مقامات محلى براى یاغى شدن تحریک شده بود از 1305/1926م به این طرف تعداد زیادى از ناراضیان، هم از سرخه‏اى‏ها و هم از بسیارى از طوایف کوچک قشقایى را به دور خودش جمع کرد.(1) اعمال انحصار تریاک در سال 1307/1928م مهدى را از یک یاغى، به رهبر جنبش روستایى، یعنى گسترده‏ترین مقاومتى که در برابر انحصار در میان کشاورزان یک‏جانشین سراسر فارس به‏وجود آمده بود، تبدیل کرد. او و طایفه کوچک سرخى به‏طور فعالانه‏اى در قیام قشقایى‏ها شرکت داشتند.(2) از سوى دیگر، قیام بختیارى‏ها بار دیگر به طور آشکارا تشابه علایق بین روستایى‏یان و ایلات چادرنشین را با راه‏زنان اطرافشان نشان داد. براى نمونه، در تیر /جولاى شخصى به نام خیبر، رهبر یکى از بزرگ‏ترین دسته‏هاى راه‏زن، به همراه دویست نفر بختیارى، روستاى طاقون را در 17 کیلومترى غرب قمشه در جاده اصفهان ـ شیراز تصرف کرد. او سپس همانند بهارلوها در داراب، انبار تریاک حکومت را گشود و سهم ده درصدى حکومت را برداشت و مابقى را به روستاییان برگرداند و رسید دریافت کرد.(3) اگر چه قیام‏هاى ایلات در تابستان 1308/1929م به سرعت کمرنگ شدند، اما راه‏زنى در مقیاسى کمتر، پدیده‏اى رایج براى مقاومت در سراسر جنوب ایران، حتى در طول دهه بعد بود.


6 . دلایل ناکامى قیام ایلات و عشایر

    شاید بتوان مهم‏ترین دلیل براى شکست نهایى سیاست مقاومت عشایرى را ناتوانى آن‏ها در برقرارى ارتباط با عناصر ناراضى در شهرها، یعنى کسانى که در بسیارى از

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Chick to Nicolson, 12 July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.

2 . بیات، شورش عشایر فارس، ص 125-126.


     3 . Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
نارضایتى‏هاى آن‏ها سهیم بودند، ذکر کرد. تصرف شهرهاى عمده ایالتى توسط ایلات این امکان را پدید آورد که موازنه نیروهاى سیاسى ملى را بر هم زند. اما هیچ نوع وحدت عملىِ قابل ملاحظه‏اى بین قیام‏هاى نواحى عشایرى و نیروهاى وسیع شهرى و حتى با روحانیون محلى و عناصر بازارى، یعنى کسانى که در این اواخر در مخالفت با نظم نوین تهران بسیار فعال شده بودند، وجود نداشت. بهارلوها توانایى خودشان را براى اداره شهرهاى کوچک جنوب شرقى فارس، براى یک دوره زمانى، ثابت کرده بودند. بسیارى از شهرهاى کوچک به‏طور متناوب مقاومت‏هاى سختى را علیه نمایندگان مادى و انسانىِ نظم نوین نشان دادند. براى مثال، نمایندگى‏هاى سربازگیرى و مقامات غیر نظامى محلى، با مخالفت و حمله به نظمیه و ژاندارمرى روبه‏رو بودند. اما مردم شهرهایى مثل شیراز، اصفهان و تبریز که تنها ترس از حملات احتمالىِ ایلات به شهرها را تجربه کرده بودند، هراس، عکس‏العمل معمولى آن‏ها هنگام نزدیک شدن نیروهاى ایلات بود. با وجود این، اگر چه ترس از احتمال ورود قریب الوقوع جنگ‏جویان مسلح ایلات در این شهرها وجود داشت، اما در همان زمان نیز هم‏دردى قابل توجه‏اى [بین آن‏ها و ایلات] براى مصیبت‏ها و رنج‏هایشان از دست ارتش و وزارت دارایى نیز وجود داشت. [به‏عنوان نمونه] مردمان شهرها و به‏ویژه طبقات فقیر، از ضعف آشکار مأموران در تابستان 1308/1929م استفاده کرده و با کلاه‏هاى منفور پهلوى که آن را با مصونیت و به‏طور دسته جمعى دوره انداخته بودند، آتش بازى راه انداخته و به این صورت، خوشحالى خود را ابراز داشتند.


7 . اعتراضات و مقاومت‏هاى مردم شهرها علیه نظم نوین ایران

    بى‏تردید شهرها تا اندازه زیادى در اعتراض نواحى غیر شهرى در برابر ظلم‏ها و بى‏عدالتى‏هاى فزاینده [رژیم] به‏ویژه در مورد قانون خدمت نظام وظیفه، کلاه پهلوى یا در شهرهاى جنوب، در خصوص انحصار تریاک، سهیم بودند. در سال 1308/1929م قدرت ارتش در نواحى روستایى رو به ضعف نهاد. شهرهاى بزرگ مختلفى، به‏ویژه در آن نواحى که نارضایتى شدید ایلى وجود داشت، مثل تبریز، اصفهان و شیراز به صورت انبارِ باروت نارضایتى و مخالفت در آمده بودند. نظارت مأموران نظامى در تبریز هنوز از زمان برخوردهاى شدید ماه مرداد/ آگوست سال گذشته ناپایدار بود و ارتش گزارش داده بود که مردم آماده

--------------------------------------------------------------------------------
همراهى با هر حرکتى هستند که ممکن بود از هر دسته و قومى علیه حکومت صورت پذیرد.(1) مردم شهرهاى جنوب اگرچه به‏طور جدى اعتراضى انجام ندادند، اما ناراحت و رنجیده خاطر بودند.

    علما، تجار بازار و اصناف در شهرهاى بزرگ جنوب و به همان نسبت، مردم عادى شهرها عموما هنوز از ناکامى‏شان در اعتراض طولانى و تلخ سال 1306/1927م ناراحت بودند، زیرا چیزى به دست نیاورده و از آن پس نیز سیاست‏هاى اقتصادى رژیم، گرفتارى مالى قابل توجهى را براى آن‏ها به‏وجود آورده بود. در سال 1307/1928م مرحله‏اى از رکود اقتصادى عمومى، سراسر جنوب را فراگرفت. اعمال انحصار تریاک در شهریور و مهر 1307/ سپتامبر 1928 در شهرها بیشتر یا خیلى بیشتر از نواحى روستایى، سبب اعتراضات گسترده‏ترى در میان بخش‏هاى وسیعى از مردمى که نگران تهدید جدى وسایل امرار معاششان بودند، شده بود. میلسپو، رئیس اداره کل مالیه، برآورد کرده بود که دست‏کم یک چهارم از تمام جمعیت شهر اصفهان به‏طور گسترده‏اى به تجارت تریاک وابسته بودند. عناصر تجارت تریاک، شامل دست فروش تریاک، دلال‏ها، تجار بازار، نمایندگى و تجار صادر کننده، کارگران بسته‏بندى، باربران، بافورسازان، سازندگان و مصرف کنندگانِ تریاک،(2) همه آن‏ها خودشان را به‏وسیله تمرکز در ساختار انحصار ذاتى دولتى، تهدید شده یافته بودند، از دیگر عللِ اقتصادى اعتراضات، بالا بودن میزان مالیات وضع شده توسط رژیم تهران بود. مخالفت با قانون خدمت نظام وظیفه، بى‏وقفه ادامه داشت. به‏عنوان نمونه، بازار شیراز در 1307/1928م تعطیل شد و در بیرون مسجد، اعتراضى شکل گرفت. این اعتراض با تیراندازى سربازان به سوى جمعیت روبه‏رو شد. رنجش در تمام استان‏ها علیه شیوه اجراى انتخابات مجلس در سال 1307/1928م که وزراى جنگ و کشور بیش از هر زمان دیگرى برآن نظارت بسیار سختى داشتند، عمومى بود.

    احساس جدایى شهرهاى جنوب از رژیم جدید افزایش یافته بود و این جو شهرهاى جنوب در استقبال از شاه هنگام بازدید وى در اواخر سال 1307/1928م نمود بارزى داشت. هرگونه تدارکاتى در شهرها براى استقبال از ورود شاه ممنوع اعلام شد. هنگامى که نظمیه

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 28Jan 1929, FO371/13781/E1658/95/34.


     2 . Millspaugh, The American Task, p.190.

--------------------------------------------------------------------------------
اقدامات امنیتى سخت و شدیدى را اعمال کرده بود ترس شاه از ترور، بیشتر جلب نظر مى‏کرد. براى نمونه، در شیراز سه ساعت قبل از ورود شاه خیابان‏ها قُرق بودند و تهدید اصلى براى نظمیه این بود که فردى پشت درها یا دروازه‏ها ایستاده و قصد تیر اندازى داشته باشد. تمام ساختمان‏هاى بلند مشرف به مسیر شاه توسط نظمیه قُرق شدند و به هیچ کشاورزى نیز اجازه ورود به دویست مترى مسیر عبور شاه داده نمى‏شد. شاه به سرعت وارد شهر شد. درهاى ماشین بسته بود و او در صندلى عقب طورى نشسته بود که به سختى دیده مى‏شد. تمام اقدامات امنیتى نظمیه، تصور اصلى را که از حالت ورود شاه به‏وجود آمده بود تقویت مى‏کرد. این حالت، همان ترس بود.(1) علاوه بر این، لطمه به افکار محلى سبب شده بود که شاه در آن هنگام نمایندگان بازرگانان، اشراف و اعضاى منتخب شهرستان و دبیران روزنامه‏ها را به حضور بپذیرد. سخنرانى شاه براى آن‏ها تند و توهین‏آمیز بود، به حدى که حاضران در جلسه تمام دل و جرأت خودشان را براى بیان اعتراضات و خواسته‏ها از دست دادند؛ چه آن اعتراضاتى که مجبور به بیانش بودند و چه آن خواسته‏هایى که قصد بیانش را داشتند. این اعتراضات و خواسته‏ها شامل انحصار تریاک و اقدامات مأموران مالیاتى وزارت دارایى و نیاز به بودجه‏اى هنگفت براى آموزش در فارس بود. بازدید شاه به غیر از تقویت روحیه مقامات محلى و هواداران نظم نوین در جنوب، نتیجه‏اى جز کاهش شدید احترام و ارزش سابق او نداشت. شیرازى‏ها عموما به‏واسطه تنفر آشکار شاه از آن‏ها، ناراحت شدند و با رفتن وى نه تنها مردم شهر شیراز، بلکه مأموران ارتش نیز آرامش پیدا کردند.(2)

    اگر چه مخالفت شهرى با رژیم در طول سال 1308/1929م به صورت نهفته باقى ماند و هیچ اعتراض عمومى یا سازمان یافته‏اى در شهرها تحقق نیافت، با وجود این، مقامات از جایگاه بى‏ثباتشان کاملاً آگاه بودند. با نزدیک شدن ایام عاشورا و اختصاص ده روز از محرم براى گرامى داشت شهداى مذهبى به همراه مراسم‏هاى عزادارى، اضطراب و دلهره خاصى در تهران و به همان اندازه در دیگر استان‏ها پدید آمده بود. در سال 1308/1929م عاشورا با ماه خرداد /ژوئن هم زمان شده بود. قیام قشقایى‏ها در این ماه در اوج خودش بود و رژیم که در دوره‏اى از بحران بود تصمیم آگاهانه‏اى را براى مصالحه با احساسات عامه پسند و مذهبى

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Chick to Clive, 5 Dec 1928, FO371/13781/E95/95/34.


     2 . Ibid.

--------------------------------------------------------------------------------
گرفت. حکومت که براى چندین سال، برگزارى تمام مراسم‏هاى سنتى عاشورا را به شدت ممنوع کرده‏بود اکنون نه تنها از ممنوعیت‏هاى خود کاست، بلکه اجازه اجراى عمومى این آیین‏ها، همراه با تشویق در اجراى آن‏ها را صادر کرد. تمام روحانیون محلى که از معافیت آن‏ها به خاطر سر نگذاشتن کلاه پهلوى امتناع شده بود، براى دو ماه عزادارى محرم و صفر اجازه پیدا کردند که عمامه‏هاى خود را بار دیگر به سر بگذارند. تنها محدودیت‏هاى بسیار جزیى از سوى نظمیه در خصوص دسته‏هاى عزادارى اعمال شد. این در حالى بود که روضه‏خوانى‏ها، خواندن شرح شهادت امام حسین در کربلا، به صورت پرشورى برگزار شد. شاه خودش در یکى از این روضه خوانى‏ها در تالار اجتماعات حکومت [تکیه دولت] حاضر شد و در دو نوبت مبلغ پانصد تومان به روضه‏خوان داده شد.(1)

    تغییر نگرش مقامات نظامى در تبریز که هنوز به واسطه قیام کردها در معرض تهدید بود، نمود بارزى داشت. ارتش در جریان سرکوبىِ مخالفت در پاییز سال گذشته تمام وسایلى را که در طول اجراى مراسم بزرگداشت عاشورا مورد استفاده قرار گرفته بود، مثل شمشیرها، پرچم‏ها، طبل و دهل و ... را جمع و مصادره کرد. اما در هفته‏هاى منتهى به عاشورا که اعلامیه‏هاى بى‏نام و امضا بر در و دیوارهاى ساختمان‏هاى شهر نصب شده بود و بیان مى‏کرد که مردم قصد دارند به‏رغم ممنوعیت مقامات، عزادارى‏هاى معمول خودشان را انجام دهند و در برابر دخالت مقامات، مقاومت خواهند کرد و اگر ضرورى باشد خون خودشان و دیگران را خواهند ریخت.(2) از این رو مقامات نظامى نه تنها تصمیم به عقب‏نشینى گرفتند، بلکه حتى سعى کردند ظاهرى با تقوا و دین‏دار به خود بگیرند. در دهم ماه محرم، نظمیه شمشیرهاى توقیف شده را براى اجراى مراسم بزرگداشت ماه محرم بین عزاداران تقسیم کرد و مراسم روضه‏خوانى نیز در بعد از ظهر و عصر این روز برگزار شد. تیمسار حسین خزاعى، رئیس نظمیه، به همراه استاندار و دیگر مأموران ارشد سیاسى و نظامى که شرکت کنندگانى سرشناس بودند، با ظاهرى حاکى از هم دردى، در یکى از بزرگ‏ترین تجمعات بازار شرکت کردند. عزادارى خزاعى که دستور داده بود به همه چاى بدهند با سینه‏زنى در ملأعام بسیار با

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.

.دوب ه‏دنام ى‏قاب ع‏ونمم ، ل‏اح ره ه‏ب ،ه‏یزعت


     2 . Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 19June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.

--------------------------------------------------------------------------------
شور و حرارت بود و به‏طور علنى بیان شد که او این سنت‏ها را پذیرفته است.(1)

    در سرتاسر 1300/1920م مأموران ارتش یکى از جسورترین سکولارها شده بودند. اقدامات آن‏ها در این راستا اغلب از محدودیت‏هایى که تهران به نحو معقولانه‏اى ایجاد کرده بود، بى‏اندازه فراتر بود.(2) با وجود این، وجهه دینى تازه‏اى که رژیم به خود گرفته بود بیشتر از وجهه‏اى که حاصل اقتدار دوران بحران بود، تداوم نیافت. در سال 1309/1930م محدودیت‏هایى در خصوص انجام آیین‏هاى مذهبى مردم اعمال شد.


8 . پیامدهاى هراس و نگرانى شاه

    قیام‏هاى متوالىِ ایلات در سال 1308/1929م بررضاشاه و رژیمش تأثیر جدى داشت. اگر چه رضا شاه قادر به واکنش عملى در سطح معقولى بود، اما با وجود این شاه در سراسر تابستان، در دورانى از نگرانى مفرط باقى ماند. اجراى نوسازى در افغانستان امید بخش نبود. امان اللّه‏، شاه افغانستان اصلاحات و نوسازى افراطى را از مدل نوسازى رضاشاه اقتباس کرده بود. وى که هم علما و هم گروه‏هاى ایلى سنتى را از سر راه خود برداشته بود، به‏وسیله قیام‏هاى ایلاتِ این سال سرنگون شد. در ایران، شاه اکنون خودش اعتقاد داشت که با جدى‏ترین بحران از زمانى که به سلطنت رسیده روبه‏رو شده و بقاى طولانى سلسله‏اش تهدید گردیده‏است.(3) او نه تنها نگران بود که جنوب ایران به‏طور کامل از نظارت حکومت خارج شود، بلکه به این اطمینان نیز رسیده بود که قیام‏ها از سوى انگلیسى‏ها بود که آرزوى تجدید قدرتشان را در ایران داشتند.

    بى‏شک انگلیس در گذشته، روابط نزدیکى، هم با قوام الملک و هم با خان‏هاى بختیارى داشت، اگر چه هرگز با صولت و قشقایى‏ها ارتباط نداشت، اما این ارتباطات با رضایت دو طرف در اوایل دهه 1300/1920م به سردى گرایید.(4) با وجود این، شاه به‏طور شدیدى اعتقاد داشت که انگلیس مسبب تحریک ایلات است و محافل رسمى و به‏ویژه ارتش نیز در این

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Ibid.


     2 . See Cronin, The Army, p . 217-219.


     3 . Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4086/95/34.


     4 . See Cronin, Riza Shah.

--------------------------------------------------------------------------------
دیدگاه سهیم بودند.(1) اعتقاد شاه به سوءنیت انگلیس به واسطه آغاز اعتصاب کارگرانِ میادین نفتى جنوب در اردیبهشت و خرداد 1308/مى1929 تشدید شد. تیمورتاش تهدید منسوب به کمونیست را که شرکت نفت ایران و انگلیس آن‏را بزرگ جلوه مى‏داد، رد کرد. شاه به واسطه ورود کشتى‏هاى نیروى دریایى انگلیس، تنها در آن طرف مرزهاى آبى ایران که با اعتصاب کارگران شرکت نفت هم زمان شده بود، عصبانى بود.

    هم‏چنین تجدید ترس قدیمى رضا شاه در خصوص جاه‏طلبى‏هاى امپراتورى انگلیس، که با قیام‏هاى سال 1308/1929م هم زمان شده بود، ترس شاه را در خصوص امنیت سلسله‏اش تشدید کرده و سبب شده بود که در مورد پرشورترین هوادارانش سوء ظن پیدا کند. ترس دائمى‏اش از ترور نیز بیشتر جلب نظر مى‏کرد. در خرداد/ژوئن شاه‏زاده فیروز فرمانفرما وزیر دارایى که یکى از اعضاى گروهِ سه نفره متشکل از وى و تیمورتاش و داور بود، و از زمانى که شاه به تاج و تخت دست یافته بود، بر تمام دستگاه حکومت نظارت داشت، دست‏گیر و روانه زندان شد. در همان روز، شاه‏زاده قاجار، اکبر میرزا صارم الدوله، استاندار سابق فارس و ارتشبد فضل اللّه‏خان زاهدى، فرمانده ژاندارمرى استان فارس که در طول قیام‏هاى ایلى در شیراز حضور داشت، دست‏گیر و در تهران زندانى شدند. اندکى بعد تیمسار محمودخان آیرم، فرمانده سابق ارتش جنوب، دست‏گیر و زندانى شد. رئیس سابق ستاد ارتش در جنوب، تیمسار شاه‏زاده محمد حسین فرمانفرما، برادر فیروز نیز تأثیر سوء ظن را لمس کرده و دست‏گیر شد. دلایل قانع کننده‏اى براى این بازداشت‏ها ارائه نشد، اما اشارات مختصرى که در روزنامه‏هاى اطلاعات و شفق سرخ وجود داشت نشان مى‏دهد آن‏ها در ارتباط با توطئه‏اى در حمایت از قیام قشقایى‏ها بودند.(2) در حقیقت، فیروز، صارم الدوله و تیمسار محمد حسین فرمانفرما، همگى از شاهزادگان قاجارى بودند و به نظر مى‏رسد که شاه گمان کرده بود قیام‏هاى ایلى سرآغاز تلاشى براى کمک به انگلیسى‏ها بوده که هدف آن

 

--------------------------------------------------------------------------------

1 . براى مثال ر.ک:

    Clive to Henderson, 12 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34, extract from the Tehran newspaper Iran, 5 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34: Taimourtache to Clive, 13 July 1929, FO371/13781/E3659/95/34.: Clive to : Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3557/95/34.


     2 . Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13782/E3554/96/34.

--------------------------------------------------------------------------------
سرنگونى سلسله‏اش و اعاده قاجارها بوده است.(1)

    شاه‏زاده فیروز از نخستین مأموران بلند پایه شاه که سرنوشت دردناکى در انتظارش بود، بازداشت و روانه زندان شد. با زندانى شدن فیروز، جریانى که پایانش مرگ و زندانى شدن یا تبعید بود، بیشترِ مأموران ارشد و وفادار شاه مثل تیمورتاش، وزیر دربار و سردار اسعد را در برگرفت. تأثیر قیام‏هاى ایلات در سال 1308/1929م نه تنها بر حیات سیاسى مأموران ارشد و وفادار حکومت سایه انداخته بود، بلکه سرنوشت رهبران ایلى را نیز رقم زده بود. در سال 1309/1930م سردار اسعد و صولت‏الدوله بهترین اقدامات را براى اثبات وفادارى خودشان و تداوم مطمئن و مفید وفادارىِ هواداران ایلى‏شان نسبت به حکومت انجام دادند. علاوه براین اقدامات اساسى، اقدامات مشروط و نامنظمى را براى شکل‏گیرى عملیات‏هاى ارتش علیه بویر احمدى‏ها نیز انجام دادند. اما در همان سال تهران تلاش‏هایش را براى خلع سلاح ایلات و برقرارى نظم در بین آن‏ها تجدید کرد. در سال 1311/1932م شاه تلاش‏هاى جدى را در تحقق بخشیدن به سیاست اسکان ایلات از سرگرفت. مقارن همین ایام، رضا شاه هدفش را در جدا سازى ایلات جنوب از رهبران موروثى‏شان و مسائلى که به سرعت به موضوعى مهم تبدیل مى‏شدند، مجدانه پى گرفت. در مرداد و شهریور 1311/آگوست 1932 صولت الدوله و پسر ارشدش، ناصرخان زندانى بودند. در مرداد و شهریور 1312/آگوست 1933 صولت در زندان به قتل رسید. در آبان و آذر/نوامبر سردار اسعد هنوز وزیر جنگ بود. تعداد زیادى از خان‏هاى بختیارى و قوام الملک به اتهام توطئه علیه زندگى شاه دست‏گیر شدند.(2) در فروردین و اردیبهشت 1313/آوریل 1934 سردار اسعد در زندان به قتل رسید. در آبان و آذر/نوامبر هشت نفر از کسانى که در توطئه معروف بختیارى‏ها شرکت کرده بودند، اعدام شدند.(3) در میان آن‏هایى که اعدام شدند نام على مردان‏خان چهارلنگ، خان‏هاى هفت‏لنگ از ایل بختیارى، سردار اقبال و سردار فاتح، برادر زن سردار فاتح، سرتیپ خان بویر

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34: Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.


     2 . Hoare to Simon, 16 Dec 1933, FO371/17889/E41/40/34.

3 . ر.ک: حمیدرضا دالوند، ماجراى قتل سردار اسعد بختیارى (تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1379).

--------------------------------------------------------------------------------
احمدى و تمام رهبران قیام سال 1308/1929م، یعنى کسانى که پیش از این توسط شاه مورد عفو قرار گرفته بودند، دیده مى‏شد. بیست نفر دیگر از بختیارى‏ها به زندان‏هاى طویل‏المدت و از جمله، چهارخان به حبس ابد محکوم شدند.(1) رهبران ایلات جنوب که به عنوان عاملى در حیات سیاسى ملى تلقى مى‏شدند، با این اقدامات براى همیشه کنار زده شدند.(2)


9 . نتیجه‏گیرى

    به طور کلى 1308/1929م براى ایلات و عشایر نقطه عطفى بود. در تابستان آن سال، آخرین اعتراض مهم و جمعىِ ایلات و عشایر دوره رضاشاه دیده شد. این اعتراض، ناکامى ایلات و عشایر را به تأخیر انداخت و تصمیم رژیم را براى تحمیل دستورات هدایت شده‏اش در سراسر نواحى روستایى و در دهه‏اى که مشکلات فراوانى فراروى رژیم بود، تغییر داد یا تعدیل کرد. خلع سلاح، دریافت مالیات‏هاى سنگین و فشار براى اسکان [عشایر] که تنها به واسطه فساد مقامات محلى به خوبى اجرا نشده بود، با اعدام یا زندانى شدن خان‏هاى ایلات، به درستى اجرا شده و ایلات و عشایر شدیدا تضعیف شدند. با تجاوز رژیم به روش زندگى چادرنشینى و تلاش‏هایش در تخریب اقتصاد شبانى همراه با نظارت نظامىِ شدیدتر از همیشه برچراگاه‏ها و مسیرهاى کوچ ایلات، سبب شد که ایلات به اعمال قدرت سیاسى و نظامى گذشته، قادر نباشند. روستاییان نیز اوضاع رو به وخامتى را در طول این سال‏ها تجربه کردند. پروژه‏هاى حیثیتى رژیم، یعنى راه آهن و تشکیل ارتش که همراه با وضع مالیات‏هاى بى‏رحمانه براى انجام آن‏ها بود، به واسطه گسترش تورم به تدریج ضعیف شد و علاوه براین، رژیم به علت فقدان پول و آموزش براى بهره‏بردارى از نهادهاى جدید، مثل دادگاه‏هاى حقوقى و اداره ثبت اسناد و املاک، به‏طور عمده ناتوان بود. نقطه عطف برخورد روستاییان با دولت جدید به علت فعالیت نمایندگى‏هاى خدمت نظام وظیفه بود. با وجود این، پیدایش مخالفت روستایى در سراسر دهه 1310/1930م ادامه داشت. اما روستاییان در آن دهه به

 

--------------------------------------------------------------------------------


     1 . Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934, FO371/17889/E7530/40/34.

هم‏چنین ر.ک: روشنک بختیارى، «زندگى و مرگ خان باباخان اسعد»، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 1، ص 76-98.


     2 . N. R. Keddie, The Origins of the Religious-Radical Alliance in Iran, in idem, Iran: Religion, Politics and Society (London and Portland, OR: Frank Cass, 1980) p. 53-65.

--------------------------------------------------------------------------------
دلیل شیوع راه‏زنى مستمر؛ جریانى که نه تنها به‏طور ویژه از سوى عناصر چادرنشین حمایت مى‏شد، بلکه گاهى اوقات افراد کم اهمیتى مثل فراریان ارتش نیز به آن مى‏پیوستند، به رویگردانى و نافرمانى از دولت جدید ادامه دادند. چنین راه‏زنى، نه بازمانده عصر ما قبل جدید بود و نه خلاف روند تاریخ، بلکه به‏طور عمده عکس‏العملى بود در برابر اوضاع نابسامان و دیکتاتورى نوسازى رژیم، و از هم پاشیدگى اجتماعى روستاییان.

    مخالفت روستایى با نظم نوین که تمام پهنه جنوب ایران را در طول بهار و تابستان سال 1308/1929م در برگرفته بود، در نهایت در دفاع از جوامع روستایى و چادرنشین در برابر بینش نوگرایانه نخبگان ملى‏گراى شهرى ناموفق بود. نمودهاى مختلف اعتراض روستایى آن ماه‏ها در مرحله ادغام شدن در جنبشى واحد و مستمر نبود. اتحادیه‏هاى ایلات و عشایر، نه تنها در آغاز، دست‏خوش چند دستگى بودند، بلکه در هیچ موردى نتوانستند قیام کاملى را علیه حکومت انجام دهند و علاوه بر این، دشمنى شدیدى نیز بین اتحادیه‏هاى ایلات و عشایر، به‏ویژه بین قشقایى‏ها و خمسه‏اى‏ها وجود داشت. اگر چه خواسته‏هاى معترضان همواره از موضع دفاعى ابراز مى‏شد، اما دعوت براى لغو یا انحلال قوانین و ادارات جدید و پیشرفت نه چندان گسترده راهبرد منسجم و ژرف سیاسى که از طریق آن، چالشى براى حکومت مرکزى ایجاد مى‏شد، ممکن بود افزایش پیدا کند. قیام‏هاى ایلى اگر چه دلایل قانع کننده‏اى، مثل کمبود شدید مهمات و نیازهاى اقتصاد شبانى، به‏ویژه نیاز به ییلاق و قشلاق را داشتند، ولى به‏طور عمده به واسطه روزمرگى به تدریج محو شدند با وجود این، آن‏ها محدودیت‏هاى قدرت سرکوب‏گر رژیم را به وضوح آشکار کردند.

    قیام‏هاى ایلى نه تنها خان‏هاى ارشد را براى دست کشیدن از اتحادشان با دولت جدید متقاعد نکرد، بلکه برعکس، شخصى مثل سردار اسعد بختیارى تمام ارزش و اهمیت خودش را در پشتیبانى از واکنش نظامى حکومت، هزینه کرده و از دست داد. دیگر خان‏هاى ارشد نیز ابزارهایى در بازسازى اقتدار تهران بودند. صولت الدوله به محض این‏که به مقام سابقش در شیراز بازگردانده شد، تردیدش به پایان رسید و به دنبال آن از این‏که بار دیگر به‏عنوان مجرایى براى انتقال اراده تهران به سمت مردم رنجدیده ایل خود عمل مى‏کرد، شادمان بود. قیام کلانترها به‏عنوان سخن‏گویان اصیل‏تر براى ایلات و عشایر به افزایشِ از هم پاشیدگى و کاهش شدید توانایى ایلات براى اقدامى متحدانه منتهى شد. تنها بیست سال پیش از این، خان‏هاى بختیارى به واسطه نقششان در خلع شاه [محمد على‏شاه] و اعاده مشروطیت در سیاست ملى مداخله‏اى سرنوشت ساز داشتند. اگر چه اسطوره سال 1287/1909م هنوز به‏طور درخشانى در میان خان‏ها زنده بود، اما مقایسه اوضاع در سال 1308/1929م با قیام‏هاى پیش از این، شرایط بسیار متفاوتى را نشان مى‏دهد. در سال 1308/1929م خان‏هاى جوان بختیارى نتواستند تصویرى از توان‏مندى على‏قلى‏خان سردار اسعد، پدر سردار اسعد، کسى که توانایى اعمال رهبرى خردمندانه همراه با متحدکردن اتحادیه‏هاى ایلات و عشایر را براى پیشروى به سوى تهران داشت، ارائه نمایند. قیام‏هاى ایلى انجام شده در سال 1308/1929م نه تنها فاقد رهبرانى با بصیرت و توانایى بسنده بود، بلکه به طور کلى فاقد متحدان شهرى و خردمند نیز بود. در سال 1287/1909م بختیارى‏ها در هماهنگى با رادیکال‏ها و مشروطه‏خواهان اصفهان، تهران و دیگر نقاط ایران عمل کرده بودند. در سال 1308/1929م رضا شاه اگر چه تازه شروع به تحقق بخشیدن به بسیارى از خواسته‏هاى روشنفکران ملى‏گرا نموده بود با وجود این، حمایت این گروه را که به غیر از شرایط استثنایى در هر صورت به‏طور طبیعى از اتحاد با عناصر ایلى روى گردان بودند، حفظ کرد. هم‏چنین در این زمان براى حمله موفقیت‏آمیز قیام‏هاى فزاینده ایلى به پایتخت، شانس اندکى وجود داشت و [بهتر است بگوییم] اصلاً شانسى وجود نداشت، زیرا نظارت دولت جدید در تهران در مقایسه با دوره گذشته، در قالب ارتش و نظمیه کامل بود.

    سال 1308/1929م هیچ مخالفت ایلى و نیز هیچ مخالفت شهرى به رهبرى علما که پیش از این به آن اشاره داشتیم، توانایى باز داشتن یا منحرف کردن ماشین تمرکزگرایى تهران را نداشت. اتحاد نیروهاى مذهبى و گروه‏هاى رادیکالى و همکارى بین اصلاح‏طلبان سکولار و روحانیون ناراضى که درگذشته موفقیت‏هایى را به‏دست آورده بودند و در آینده نیز بسیار مؤثر بودند، در ایرانِ اواخر دهه 1300/1920م بى‏اثر بود. رضاشاه این اتحاد را با تحقق بخشیدن به بسیارى از خواسته‏هاى روشنفکران ملى‏گرا متلاشى کرده بود. اکنون دو مؤلفه با هم درگیر بودند؛ یکى حمایت پر شور عمومى و دیگرى مخالفتى سخت در خصوص سلطه شاه و ماهیت پروژه دولت سازى‏اش.

    دقیقا به همان اندازه که قیام‏هاى ایلى در کسب اتحاد با شهرنشینان و به‏ویژه در به‏دست آوردن حمایت پایتخت‏نشینان ناموفق بودند، علما نیز به همین صورت در برقرارى ارتباط بین نارضایتى‏هاى خودشان با ناخرسندى‏هاى رو به رشد در میان عناصر غیر مذهبى، نسبت به دیکتاتورى رو به افزایش حکومت شاه فاقد هرگونه راهبردى بودند. علما نه تنها فاقد حمایت سکولارها بودند، بلکه آن‏ها خودشان از درون، دست‏خوش چند دستگى در خصوص مناصب برتر و فروتر نیز بودند. دقیقا به همان اندازه که نگرانىِ اعضاى عادى ایلات از کلاه پهلوى، خدمت نظام وظیفه و اسکان اجبارى، در زمانى که رهبران [ایلات] مردد، گوشه‏گیر یا حتى متخاصم باقى مانده بودند، پویایى را براى قیام‏هاى ایلى فراهم آورده بود، نگرانى روحانیت در مراکز استان‏ها نیز بیشتر به واسطه نگرانى‏هاى روحانیون محلى، مبلغان و طلاب، یعنى کسانى که به طور عمده به قوانین لباس جدید و خدمت نظام وظیفه حساس بوده و به‏طور معمول از معافیت هیئت وزرا محروم و منبع در آمدشان را نیز به واسطه غیر مذهبى شدن نظام قضایى از دست داده بودند، برانگیخته شده بود. اگر چه [اطاعت] از رهبرى مجتهدان شهرهاى بزرگ، مثل آیت‏اللّه‏ اصفهانى براى عده‏اى از عقلاى محلى فرض انگاشته مى‏شد، اما مهم‏ترین شخصیت‏هاى ارشد مذهبى و به‏ویژه شیخ عبدالکریم حائرى براى به‏دست گرفتن نقش رهبرى در جنبش اعتراضى و قرار دادن خودشان در رأس چالشى با دولت جدید، بى‏میل و ناتوان نشان دادند. بروز مقاومت بین سال‏هاى 1306-1308/1927-1929م توسط گروه‏هاى مختلف اجتماعى، شهرى و روستایى، فقیر و غنى علیه نظم نوین، بیشتر از آن‏که مستمر باشد، پراکنده و بدون استمرار بود. و هنگامى که این مقاومت‏ها در چالش با یکدیگر بودند، علایق فرقه‏اى، منطقه‏اى و محلى را تداعى مى‏کردند. هم‏چنین این مقاومت‏ها، نه رهبرى را که توانایى‏اش فراتر از این علایق باشد، داشت و نه ایجاد کرد. علاوه براین، این اعتراضات در سال 1309/1930م خود دچار رکود شده بود. اگر چه این مخالفت‏ها به شکست روبه‏رو شدند، اما با وجود این، بر رژیم، تأثیرى جدى و سخت داشتند. ضربه ناشى از وقایع سال 1308/1929م تمایل همیشگى شاه به سمت سوء ظن را تشدید کرد. شاه به واسطه حملات آشکار به فرمانروایى‏اش، از جهات مختلف، به طور عمیقى متزلزل شده بود و اعتماد به حامیانش را از دست داد. دست‏گیرى فیروز میرزا در اواسط سال 1308/1929م سرآغازِ آن چیزى بود که نتیجه‏اش حاکم شدن ترور، نابودى نخبگان ایرانى، انزواى شاه و سرگردانى و ناامیدى رژیمش بود.

 

تبلیغات