نوگرایى، تحول و دیکتاتورى در ایران؛ نظم نوین و مخالفانش (1927-1929م / 1306-1308)
آرشیو
چکیده
سالهاى نخستین حکومت پهلوى در ایران بهطور عمده از منظر تلاش این حکومت براى ایجاد ساختار حکومتى متمرکز، بررسى شده است. [در این راستا] تمام توجه [پژوهشگران]، از یک سو بر نوع رویکرد سیاسى نخبگان تهران و از سوى دیگر بر نمودارى که براساس پیشرفت یا عدم پیشرفت نخبگان و ارزیابى موفقیت آنان در گذار ایران به نوسازى، استقلال سیاسى و تشکیل دولت و ملت ترسیم شده، متمرکز شده است.(4) این توجه به رژیم تهران و شکل نو سازى آن به عنوان یک روى سکهاى است که روى دیگر آن، سکوتى نسبتا کامل به جذابیتها و ابعاد دیگر این نوسازى است. به منظور تشریح گزارش تاریخى یا فهم تجربه گروههاى دیگر، بهعنوان نمونه عامه مردم، از جمله مردم تهران، گروههاى غیر -------------------------------------------------------------------------------- 1 این مقاله، ترجمهاى است از: Stephanie Cronin, "Modernity, Change and Dictatorship in Iran: The New Order and Opponents, 1927-1929" , Middle Eastern Studies, Vol. 39, No. 2, April 2003, pp. 1-36. 2 دستیار آموزشى بنیاد میراث ایران در یونیورسیتى کالج نورث امپتون و استادیار ارشد پژوهشى در رشته تاریخ SOAS دانشگاه لندن، کتاب ارتش و ایجاد دولت پهلوى در ایران 1910-1962م از تألیفات اوست. کار کنونى او بررسى واکنشهاى فرعى درباره تجدد در ایران است. 3 کارشناس ارشد تاریخ ایران دوره اسلامى از دانشگاه تربیت معلم تهران. 4 . براى نمونه اخیر این رویکرد ر.ک: C. Ghani. Iran and the Rise of Reza Shah: From Qajar Collapse to Pahlavi Power (London and New York:I.B. Tauris, 1998. -------------------------------------------------------------------------------- پایتخت نشین مثل اصناف و بازاریان شهرها یا هر طبقه اجتماعى ساکن در نواحى روستایى، تلاش اندکى انجام گرفته است. هدف نوسازى اقتدارگرایانهاى که توسط رژیم رضا شاه تحمیل مىشد تغییر دقیق این عناصر بود. اما به [این نوسازى] نه تنها بىاعتنایى شد، بلکه با مخالفت بىباکانه این عناصر قرار گرفت. به بیانى دقیقتر، حاکم شدن نظم نوین، بهطور عمده، عکسالعملهاى پیچیده و چند وجهى اقشار و طبقههاى مختلف جامعه ایرانى را برانگیخته بود. اگر چه از تجدید نظم و ثبات نسبى در نیمه نخست این دهه بهطور گستردهاى استقبال شده بود و حکومت به همین نسبت، دورهاى از نوسازى بنیادى را، مخصوصا در طول سالهاى 1306-1308 / 1927-1929م آغاز کرده بود، اما گروههاى قدرتمند اجتماعى، بهویژه گروههاى پایین جامعه، به استراتژى مقاومت منفى، مخالفت و در مواقعى مقاومت در برابر نوسازى روى آوردند. هدف این پژوهش از شرح این عکس العملها و راهبردها، تلاش براى نمایاندن ترتیب تاریخى (تقدم و تأخر تاریخى) این سالهاست.(1)متن
1 . مقدمه
در سال 1306/1927م رضا شاه به دنبال بنیاد نهادن سلسلهاى جدید، برنامه افراطى غیر مذهبى، تمرکزگرایى وسیع و طى سالهاى آتى سیاستهاى جدید خشونتآمیزى را غالبا از طریق بهکارگیرى ارتش به اجرا در آورد.(2) طرحهاى حکومت رضا شاه بهطور اساسى بهوسیله روشنفکران دوره مشروطه تدوین شده بود و مشروعیت خودش را نیز مدیون نخبگان سیاسى ملىگرا بود. با وجود این، زمانى که این اصلاحات با زور بر بخش اعظم مردم تحمیل شد، دشمنى گسترده و در بعضى مواقع عصیان آشکار آنان را نیز برانگیخته بود. سالهاى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى تلاش در جهت گسترش بحث به دورهاى فراتر از رژیم و نخبگان سیاسى، ر.ک:
The article collected in S.Cronin (e.d), The Making of Modern Iran:state and Society Under Riza Shah, 1921-1941 (London and New york : Routledge Curzon, 2003).
2 . چنین گفته مىشود که اصلاحات در حقیقت از سال 1304/1925م آغاز شده است، اما به واسطه بحرانهاى متعددى که رژیم و بهویژه ارتش را طى سال 1305/1926م تحت تأثیر قرار داده بود، دچار وقفه و تأخیر شد ر.ک:
S. Cronin, The Army and the Creatlonof the Pahlavi State in Iran, 1910 - 1926 (London and New York: I.B. Tauris, 1997).
--------------------------------------------------------------------------------
1306-1307/ 1927-1928م به عنوان پیش درآمد و اجراى قطعى اقدامات اساسى که نشانه فرا رسیدن عصر جدیدى بود، در نظر گرفته مىشود. در سال 1306/1927م نخستین تلاشهاى پىگیر در اجراى قانون ثبت احوال و قانون خدمت نظام وظیفه عمومى صورت گرفت، نظام قضایى در راستاى خطمشى عرفى، دوباره سازماندهى شد و در حالى که سیاست کلى اسکان عشایر در شرف تکوین بود، نخستین تلاش گسترده در تغییر مکان ایلات و عشایر در لرستان به مرحله اجرا در آمد. کار ساخت راه آهن سراسرى ایران نیز شروع شده بود. در سال1307/1928م قانون مدنى به تصویب رسید، کاپیتولاسیون [حق قضاوت کنسولى] ملغا اعلام شد و مجلس قانون لباس متحد الشکل و نیز قانون مؤثر ثبت املاک و اموال منقول و غیر منقول آنان را از تصویب گذراند. در همین سال، امتیاز انحصارى تریاک، گام اول از مجموعه راهکارهاى اقتصادى که ارائه شده بود، واگذار شد. در ادامه، یعنى در سال بعد، امتیاز انحصارى دخانیات نیز اعطا شد. این اصلاحات گسترده با تسلطى که مشاوران اصلى شاه،[یعنى] علىاکبر داور، فیروز میرزا، و بهویژه تیمور تاش داشتند، حرکتى هماهنگ پیدا کرده بود.
این اقدامات، ارکان اصلى حرکت ملى گرایان براى ایجاد دولتى قوى و توانا در اداره جامعهاى نوگرا و متجانس بود. با وجود این، هر کجا که این اقدامات با زور تحمیل مىشد به عنوان ظلمى گران، مخالفت عامه مردم را در پى داشت. اصلاحات مالى و نظامى، هزینههاى فراوانى داشت و تهىشدن سرمایه مادى و استانى از استانها به منافع متقابل، ولى اندک اجتماعى ـ اقتصادى و آموزشى انجامیده بود. مخالفت با لایحه جدید دولت در فاصله سالهاى 1306-1308/1927-1929م در همه استانها، شهرها و شهرستانهاى مختلف و در میان گروههاى مختلف روستایى پدیدار شد. این اعتراضات بهطور عمده به وسیله روحانیون محلى و اصناف در مراکز شهرى، و خانها و ایلخانان ایلات کوچک در نواحى روستایى رهبرى مىشد.
نیمه نخست سال 1299/1920م در حقیقت، دوره نبرد قدرت بین نخبگان سیاسى بود. تحولات سیاسى این سالها رضایت اجتماعى اندکى را فراهم آورده بود. با وجود این، وقتى که مسائل مهم سیاسى و قانونى در حمایت از تأسیس دیکتاتورى سلطنتى ـ نظامى تصویب شد، رژیم قادر بود که به تدوین برنامهاى فراگیر و ایجاد نوسازى گسترده مبادرت نماید.
--------------------------------------------------------------------------------
نیروى محرک و پشتیبان این برنامه، گروه سه نفره تیمورتاش، داور و فیروز بود. بین سالهاى 1306-1308/1927-1929م دولت جدید در پویاترین و اطمینان بخشترین دوره خود قرار داشت. رژیم جدید در بسیارى از اقدامات خاص اصلاحى و به همان نسبت در مسیر کلى که در پیش گرفته بود، به خواستههاى دیرین ایرانیان مشروطهخواه جامه عمل پوشاند و به این ترتیب، توانست حمایت گسترده ملى گرایان را از این اقدامات به دست آورد. اگر چه فعالان حکومت جدید آشکارا با اسلاف ناتوان و نالایق خویش در حکومت قاجار متمایز بودند، با این همه، افزایش ماهیت دیکتاتورى رژیم، بر راهکارى که براى تحقق بخشیدن به برنامههاى اصلاحىاش در پیش گرفته بود، تأثیر عمیقى نهاد. تحمیل تحول سریع و افراطى بر تحول گام به گام و آهسته، همراه با فرایندى دموکراتیک ترجیح داده شد. عناصر کلیدى حکومت رضا شاه نه تنها به طور گسترده از اخلاق خشن و نظامى شخص رضا شاه تأثیر پذیرفتند، بلکه هم زمان با توسعه رویکرد سلطهگرا در صدد برآمدند که خواستههاى خود را با استفاده از دیکتاتورى بر سراسر نواحى وسیع جغرافیایى [ایران] و طبقات پیچیده اجتماعى تحمیل نمایند. آنها در این راه از حمایت نظامى هم برخوردار بودند. این روشها در بین مقامات دولتى و بهویژه در میان افسران نظامى تمایل به دست کم گرفتن و حتى گاهى اوقات بهطور عمد کوچک جلوه دادن پیچیدگىها و مشکلات کارشان را بهوجود آورد و این مسئله، اغلب به مقدار زیادى یا حتى بیشتر از خود اصلاحات نارضایتى را برانگیخته و حادتر مىکرد.
قوانین نیمه دوم سال 1299/1920م بر زندگى روزانه اقشار گستردهاى از مردم تأثیر نهاد. مردم بهواسطه هدف کلى نخبگان سیاسى در تکوین جامعهاى با ظاهرى اروپایى و نیز نوسازى در آداب و رسوم اجتماعى و فرهنگى، آگاهىهایى را به دست آوردند. نوآورى این سالها اغلب در برخوردشانبا مردم ساکن در شهرهایى غیر از پایتخت و نیز گروههایى غیر از نخبگان سیاسى نه تنها خانمان برانداز و ویرانگر بود، بلکه به تشدید فقر و افزایش شکاف بین نخبگان سیاسى و عامه مردم منتهى شد. به عنوان مثال قانون خدمت نظام وظیفه که از خواستههاى دیرین روشنفکران مشروطه خواه بود ابتدا و به طور عمده برطبقات ضعیف جامعه تحمیل شد، و این در حالى بود که توانگران بهراحتى قادر بودند معافیت از این قانون را بهدست آورند.(1) قوانین مربوط به لباس اگر چه از سوى تحصیلکردگان و عناصر نوگرا در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Conscription and Popular Resistance in Iran (1925-41), in E.J.Zurcher (e.d) , Arming the State: Military Conscription in the Middle East and Central Asia 1775-1925 (London and New York: I.B. Tauris, 1999), p. 145-167.
--------------------------------------------------------------------------------
شهرها، یعنى کسانى که در هر موردى در فرایند پذیرش مدلهاى غربى قرار داشتند، مورد استقبال قرار گرفت، اما از سوى روحانیون دور از پایتخت و عناصر ایلى، یعنى کسانى که احساس مىکردند هویت و نقش رهبرىشان تضعیف شده است، و طبقات پایین جامعه نقاط مختلف ایران که الزامات پوشیدن لباس جدید فراتر از توان مالى شان بود، و نیز از سوى کسانى که فاقد هرگونه درک فرهنگى در خصوص سبک جدید لباسها بودند، مورد تکفیر قرار گرفت. دادگاههاى حقوقى غیر مذهبى جدید که نزد دولتهاى غربى جذابیت فراوانى یافته بود، در واقع براى عامه مردم ایران نسبت به نظام قضایى قدیمى که به وسیله علما در شهرها و خانها در ایلات اداره مىشدند، بسیارگران، صعب الوصول و ناآشنا بود. قانون براى ثبت اسناد و املاک اشراف زمیندار و خانها، یعنى کسانى که قادر بودند زمینهایى را که حق مالکیتشان مشخص نبود به اسم خودشان ثبت کنند، امتیازاتى را در نظر گرفته بود.(1) آغاز انحصارات دولتى برمحصولات کشاورزى مثل تریاک، نه تنها ضربه سختى به کشاورزان روستایى وارد آورد، بلکه به تعداد زیادى از مغازهداران کوچک و دستفروشانى که وابسته به تجارت تریاک بودند نیز ضرر و زیان وارد کرد.(2) خلع سلاح و اسکان ایلات اگر چه از سوى خانهاى بزرگ که تقریبا جذب در نخبگان شهرى شده بودند، با مخالفت روبهرو نشد، اما بنیان روش زندگى چادرنشینى و نیمه چادرنشینى را تهدید کرد.
مخالفتهاى عمومى و سپس مقاومت در برابر تحمیل این تحولاتِ نمایشى، نخست در بستر شهرها نمایان شد. البته در تهران که ابزارهاى جدید نظارتىِ دولت، یعنى نظمیه و ارتش فوقالعاده کارآمد بودند، تنها اعتراضات مختصرى دیده شد. به هر حال، شهرها و شهرستانهاى استانها کانون اصلى رویارویى مردم محلى و نمایندگان نوسازى دولت (نخبگان نظامى و سیاسى) بود.
براى رژیم جدید و برنامههاى اصلاحى افراطىاش، در شهرها و مراکز استانها چالشهاى پى درپىِ پیشبینىنشدهاى بهوجود آمد. در اواخر سال 1306/1927م شهرهاى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Anne K.S Lambton, Landlord and Peasant in the Persia (Oxford: St. M artins Press, 1953), p.189.
2 . A. C. Millspaugh, The American Task in Persia (New York and London: The Century Press, 1925) , p. 190.
--------------------------------------------------------------------------------
جنوبى ایران، بهویژه اصفهان و شیراز، به واسطه حرکتهاى اعتراضى عامه مردم در مخالفت با خدمت نظام وظیفه، آشفته بود. در سال بعد تبریز مخالفت شدید و گستردهاى را علیه قانون خدمت نظام وظیفه و اصلاحات لباس ابراز داشت. سرانجام در سال 1308/1929م تفوق شکننده، اما پابرجاى حکومت در نواحى شهرى با قیامهاى پىدرپى ایلى و روستایى شکسته شد. در نواحى عشایرنشین مناطق غربى، جنوبى، مرکزى و جنوب شرقى ایران قیامها یکى پس از دیگرى پدیدار شد. طولانىترین و جدىترین این قیامها در اصفهان و شیراز و در بین قشقایىها، خمسهاىها و بختیارىها در گرفت و جنوب ایران تقریبا از نظارت کلى دولت خارج شد. اگر چه براى مدتى در طول قیامها تنها سایهاى از سلطه تهران، حتى بر شهرهایى مثل اصفهان و شیراز، باقى مانده بود و اگر چه ایلات قادر بودند به طور موقتى از مصالحه با دولت سر باز زنند، اما این قیامها همانند مخالفتهاى شهرى که پیش از این در گرفته بود، در بلند مدت، در بازداشتن رژیم از اجراى سیاست تمرکز گرایى ناکام بود.
2 . اعتراضها و مقاومتهاى علما و مردم شهرهاى اصفهان و شیراز علیه اجراى قانون خدمت نظام وظیفه عمومى
نخستین مقاومت عمومى مردم علیه نظم نوین در شهرهاى شیراز و اصفهان که به واسطه تلاشهاى وزارتخانههاى جنگ و کشور در تحمیل قانون خدمت نظم وظیفه عمومى تحریک شده بودند، متمرکز بود. این مقاومت که از مهر ماه 1306/اکتبر 1927 آغاز شده و تا دى ماه/ اواخر دسامبر همان سال ادامه یافته بود، به وسیله علماى اصفهان و شیراز که از حمایت کامل بازاریان و بهویژه اصناف این دو شهر برخوردار بودند، رهبرى مىشد.
در اوایل دهه 1299/1920م مهمترین شهرهاى جنوب و بهویژه تجار این شهرها با آغوش باز از ایجاد نظم و امنیت استقبال کردند. نظارت ارتش به جادهها این امکان را فراهم آوردهبود که تجارت و بازرگانى به طور فعال در جریان باشد. با وجود این، در سال 1306/1927م در ذهن طبقات متوسط سنتى این شهرها سوءظنهایى در خصوص رژیم جدید تهران شکل گرفت. آنها [طبقه متوسط سنتى] از افزایش بیش از پیش رویکرد اقتصاد دولتى و فرایندهاى تمرکزگرایانه گسترده دولت که به نادیده انگاشتن شهرهاى کوچک و کاهش قدرت و نفوذ محلىشان[طبقه متوسط سنتى] منجر شده بود، نگران شدند، آنها [همچنین] از افزایش ترازهاى مالیاتى که از آنها مطالبه مىشد و خروج منابع [مالى] از شهرهایشان براى برطرف کردن نیازهاى در ظاهر سیرىناپذیر بودجه نظامى و هزینه راهآهن ایران اظهار نارضایتى مىکردند. آنها علاقهاى به تغییر سلسله نداشتند و مقامات نظامى حاکم بر استانها را ظالم و بىرحم یافتند. علاوه بر این، آنها نه تنها از دخالت وزارت کشور و ارتش در امر انتخابات ناراضى بودند،(1) بلکه از اعتراض فزاینده متحدان سنتىشان، یعنى علما نیز بهطور عمده تأثیر پذیرفتند. اصناف بهطور مشخص بهواسطه الغاى [قانون قبلى چگونگى دریافت] مالیات برانگیخته شدند، زیرا به موجب آن، دولت از بزرگان اصناف قدرتى را سلب نموده بود که براساس آن مىتوانستند سهم هر یک از اعضاى صنف را براى پرداخت مالیات مشخص نمایند. این راهکارِ اخیر دولت ظاهرا بهطور آگاهانه و براى تضعیف نظارت کافرمایان تجارت و صنعت بر شاگردان، کارگران فنى، کارگران روزمزد و دیگر کارگران و ضربهزدن سخت بر سازمان اصناف طراحى شده بود.(2)
بسیارى از علما همانند بازرگانان از به قدرت رسیدن رضاخان استقبال کرده، او را منشأ نجات اسلام و ایران مىدانستند. در فاصله سالهاى 1302-1304/1923-1925م، یعنى دوران بین رئیس الوزرایى شایسته رضاخان تا دست یابى وى به سلطنت، آنها عموما به همکارى با رژیم جدید، متمایل شده بودند، اما این گرایش فقط براى مدت زمان کوتاهى بود، زیرا[این همکارى] به واسطه جنبشهاى انقلابى اوایل سال 1303/1924م از هم گسیخته شد. با وجود این، روحانیون مىدانستند که تعادل قدرت بین خودشان و رژیم در سال 1306/1927م به تغییر قطعى در رفتار گذشتهشان منوط است. آنها اگر چه در موضع دفاعى قرار داشتند، اما براى نبرد نیز آماده بودند. روحانیون از سازماندهى مجدد و عرفى شدن نظام قضایى ایران که در طول سال 1306/1927م به اجرا در آمده و رهبرى، منزلت اجتماعى و درآمدشان را تهدید و بهطور کلى بخش اعظم روحانیون محلى را از امرار معاششان محروم کردهبود، عصبانى بودند. آنها از تصمیم هیئت وزرا در مرداد/ اوایل آگوست مبنى بر استفاده از کلاه پهلوى، همانند کلاه کپى فرانسوى، بهعنوان کلاه رسمى براى مردان ایرانى ناراضى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى انتخابات اوایل دوره پهلوى ر.ک: اسنادى از انتخابات مجلس شوراى ملى در دوره پهلوى اول (تهران، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه دفتر ریاست جمهورى، 1378).
2 . 8- E. Abrahamian, Iran Between Two Revolutions (princeton, NJ: Princeton University Press, 1982), pp. 151-152.
--------------------------------------------------------------------------------
بودند و آن را نمادى از ترویج و تعمیق فرهنگ غیر مذهبى مىدانستند.(1) علاوه براین، آنها بهواسطه قدرت یافتن عبدالحسین تیمورتاش، وزیر جدید دربار شاه و طرفدار سرسخت نوسازى و کسى که آنها معتقد بودند شاه را علیه آنها برانگیخته است، مضطرب و نگران شده بودند. علما، بهویژه در مرداد و شهریور1306/آگوست 1927م بهواسطه تأسیس گروهى جدید در ایران توسط تیمورتاش و دیگر رهبران غیر مذهبى که از عضویت هر شخصى که کلاه بر سر نمىگذاشت، آشکارا ممانعت به عمل مىآوردند، شرطى که هدف آن روحانیون بودند، برانگیخته شدند. همچنین آنها در بد گمانى و احساس خشم عمیق عامه مردم در خصوص تقلب متصدیان در انتخابات مجلس ششم نیز سهیم بودند.
طى تصویب لایحه قانون خدمت نظام وظیفه در مجلس، بین سالهاى 1302-1304/1925-1923م نمایندگان روحانى اعتراض اندکى را ابراز داشتند، زیرا نگرانى مذهبى آنها بهواسطه اعطاى امتیاز معافیت از خدمت نظام وظیفه براى همه طلبههاى علوم دینى از بین رفته بود.(2) علاوه بر تأثیر غیر مذهبى خدمت نظامى که بهطور فزایندهاى آشکار بود، نارضایتى آنها بهویژه با این حقیقت مرتبط بود که قانون جدید، قدرت تصمیمگیرى در مورد معافیت از خدمت نظام وظیفه افراد بسیارى را که به تحصیل و فعالیت مذهبى مشغول بودند، به دولت داده است. در سال 1306/1927م قانون خدمت نظام وظیفه براى علما مسئلهاى بسیار پر اهمیت شده بود. بنابراین، مخالفتهاى متوالى علیه حکومت و شاه بهوجود آمد.
به هر حال، خدمت نظام وظیفه عمومى براى رژیم نیز مسئله پر اهمیتى بود. خدمت نظامى عمومى، عنصر لازم براى دفاع از برنامههاى نوسازى ایرانیان از اوایل قرن نوزدهم و نظریهپردازان اوایل قرن بیستم بود. تأسیس ارتش ملى قوى بر مبناى خدمت نظام وظیفه، عنصر اساسى تأسیس دولت بود. ارتش جدید براى رضاشاه در قلب برنامههاى احیاى ایران قرار داشت و او براى گسترش اساسى منابع انسانى و براى چیزى که ممکن بود نظامیان به سوى آنها جذب شوند، مصمم بود. بهرهگیرى شاه از قانون خدمت نظام وظیفه نه تنها وى را
--------------------------------------------------------------------------------
1 . H. E. Chehabi, Stagine the Emperors New Clothes: Dress Codes and Nation - building under Reza Shah, Iranian Studies, Vol. 26, Nos. 3-4(1993), p 209-233. The Uniform Dress Law as Passed by the Majlis actually came into effect from 21 March 1929.
2 . Cronin , The Army, p . 126.
--------------------------------------------------------------------------------
براى تحقق بخشیدن به هدفش [در اختیار داشتن] ارتش صدهزار هزار نفرى مسلح و آماده جنگ قادر مىکرد، بلکه بهرغم هوادارانش منافع دیگرى نیز از این طریق حاصل مىشد. قانون بهطور ویژهاى تصریح کرده بود که خدمت نظام وظیفه نه تنها به ارتش ایران ماهیتى ملى و به تمام خانوادهها تمایل به دفاع از ملیت و استقلالشان را خواهد داد، بلکه به افزایش احساسات میهنپرستانه در میان مردم ایران و احساس رضایت متقابل بین طبقات مختلف و ایجاد احساس برابرى نیز منجر خواهدشد و مظهر برابرى در پیشگاه قانون خواهد بود.(1)
با این همه، این مزایا در رویارویى نمایندگىهاى سربازگیرى با مردم بهطور عمده از بین رفت. در طول سال 1305/1926م اجراى قانون خدمت نظام وظیفه بىاندازه آرام پیش مىرفت. اما در اوایل سال 1306/1927م حکومت احساس کرد که براى اعمال این قانون در سراسر کشور به اندازه کافى قدرتمند شده است. بنابراین، نمایندگىهاى سربازگیرى تأسیس شدند و اعلانهاى فراخوان [خدمت نظام وظیفه]به تمام مراکز استانها ارسال شد. با این همه، بلافاصله مخالفتهاى شدیدى نمایان شد. مخالفتها به دنبال ورود مأموران سربازگیرى در شهرها شکل گرفت. بازارها بسته شد و به نمایندگىهاى سربازگیرى حمله کردند.(2) اگر چه نارضایتى عمومى نسبت به دورنماى خدمت داوطلبانه نظامى در هر منطقهاى [که این قانون اجرا مىشد] به واسطه فساد آشکار مأموران سربازگیرى وخیمتر شدهبود، اما با وجود این، حکومت بر اجراى آن پافشارى مىکرد.
اگر چه در طول تابستان سال 1306/1927م بیزارى از اجراى قانون خدمت نظام وظیفه شدید بود، اما فقط به مقاومتهاى پراکنده و خود جوشى منتهى شد. با وجود این، تلاش براى تحمیل قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب ایران در پاییز سال 1306/1927م مقاومت هماهنگى پدید آورد. حتى مناطق روستایى [و عشایرى] جنوب ایران نیز با دادن سرباز، نامأنوس بودند و شیوه جذب نیرو مبتنى بر کشاورزى (بُنیچه) که میراثى از قرنهاى پیشین بود، بهطور معمول در جنوب به اجرا در نیامده بود. تحمیل ناگهانى و بىسابقه قانون خدمت نظام وظیفه در شهرهاى جنوب براى شهرنشینان غیر قابل تحمل بود و بلافاصله مخالفتى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . A translation of the Bill as originally presented to the Majlis in April 1923 may be found in Loraine to Curzon , 28 April 1923 , Fo371/9021- E5823/71/34.
2 . Intelligence Summary No. 1,8 Jan. 1927, FO371/12285/ E512/34/34, Intelligence Summary, No. 2,22Jan. 1927, Fo371/12285/E883/34/34.
--------------------------------------------------------------------------------
به رهبرى علما که از حمایت سخت بازار و بهویژه طبقه اصناف برخوردار بودند، پدید آمد.
در طول بهار و تابستان سال 1306/1927م افزایش اصطکاک بین رژیم و علما، بهویژه در مورد اجراى قانون ثبت احوال و نیز استفاده از کلاه پهلوى به برپایى اعتراضاتى در شهرهاى جنوب کمک کرد. اما با وجود این در پاییز، پادگانهاى نظامى مهیاى آغاز جذب سربازان وظیفه شدند. پانزدهم مهرماه/ هشتم اکتبر روزى بود که براى نخستین احضار به خدمت در شیراز در نظر گرفته شده بود. روز بعد از این فراخوان، بازارهاى شیراز تعطیل شد و به نشانه اعتراض، تعطیل باقى ماند و تجارت به حالت رکود درآمد.(1) اقدامات همانندى در اصفهان و به مقیاس کمترى در کرمانشاه، قزوین و تهران انجام شد. بازارهاى اصفهان و شیراز که در آن مخالفت قاطعانهتر بود، براى سه ماه تعطیل باقى ماند. اصناف مشاغل در شیراز و جاهاى دیگر، اعتصابات عمومى را سازمان دادند و نجاران، بناها، سنگتراشان و آجرپزان و دیگر بازاریان نیز دست از کار کشیدند، حتى بازار تهران نیز بسته شد و اصناف و بازاریان آن شهر در تلاش بودند که با کمک عامه مردم تظاهراتى را مقابل مجلس برگزار کنند، اما نظمیه از برپایى تظاهرات ممانعت به عمل آورد.(2)
در اصفهان مجتهد سالخورده، آیتاللّه حاج آقا نوراللّه اصفهانى در پاسخ به درخواست مردمِ شهر براى عزیمت به شهر مقدس قم و بستنشینى در آن شهر موافقت کرد و از آنجا مبارزات خویش را علیه قانون خدمت نظام وظیفه رهبرى کرد.(3) حاج آقا نوراللّه اصفهانى و چندین نفر از همقطارانش به همراه دیگر روحانى جوان اصفهان، آیتاللّه میرزا حسین فشارکى، به واسطه استقبالى که از آنها در شهر قم صورت گرفته بود، در این شهر که نمایندگان روحانیون تهران و دیگر شهرها مثل شیراز، همدان، مشهد و تبریز و از نجف در عراق به آنها پیوسته بودند، ساکن شدند. با وجود این، علمایى که به حاج آقا نوراللّه اصفهانى در قم پیوسته بودند به جز یکى دو نفر شخصیتهاى برجستهاى نبودند و این موضوع، موقعیت آیتاللّه اصفهانى را تضعیف کرده بود. اما شکست اصلى نهضت، ناکامى آن در کسب حمایت روحانیون ساکن در قم بود. شیرازىها و اصفهانىها امیدوار بودند که مهمترین
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Consul Chick, Shiraz, to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.
2 . Annual Report, 1927, Clive to Chamberlin, 21 May 1928, FO371/13079/E2897/2897/34.
3 . حسین مکى، تاریخ بیست ساله ایران (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1323) ج 4، ص 39-415.
--------------------------------------------------------------------------------
روحانى شهر قم، یعنى آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائرى، را در ایفاى نقش فعالى در مبارزه، متقاعد نمایند، اما ایشان که گذشتهاى به دور از مداخله در امور سیاسى داشت، بىطرفى خود را به طور صریح اعلام کرد.
قیامِ ضد قانون خدمت نظام وظیفه، در جنوب پیچیدگى عجیبى یافته بود، زیرا در حقیقت، ائتلافى از کثرت شکایات و تقاضاها را در برداشت. علما که قاطعانه به عنوان رهبران قیام تثبیت شده بودند، نه تنها به واسطه اجراى [قانون] خدمت نظام وظیفه در خصوص خودشان، بلکه به دلیل اصلاحات همه سویه رژیم که به کاهش دائمى قدرتشان منجر شده بود، نیز برانگیخته شدند. مخالفت مردم با قانون خدمت نظام وظیفه که معمولاً خودجوش، اصیل و اساسى بود، با فساد نمایندگىهاى سربازگیرى وخیمتر شد. شکایتهاى گستردهتر علیه حکومت زمانى مطرح شد که مردم به آگاهى سیاسى بیشترى دست یافته بودند. مهمترین این شکایتها رنجش آنها از دخالتهاى شاه، نظامیان و حکومت در امر انتخابات بود. در واقع، این تلقى که مجلس منتخبِ وقت، غیر قانونى است، در همهجا عمومیت داشت.
شاه و مأمورانش در دفاعیات خودشان، هم در پایتخت و هم در استانها، بیشتر اینگونه استدلال مىکردند که [قانون] خدمت نظام وظیفه توسط مجلس تصویب شده و تنها مجلس است که مىتواند این قانون را لغو نماید، و شاه به عنوان پادشاهِ نظام مشروطه، راهى جز اجراى قانون ندارد.(1) این نوع استدلال با این همه تنها سبب عصبانیت بیشتر معترضان مىشد. در شیراز استاندار فارس به این دلیل که تنها نمایندگان مجلس مىتوانستند براى قانون خدمت نظام وظیفه پاسخگو باشند، هیئت منتخبى از مخالفان را براى ملاقات با نمایندگان شیرازى در مجلس تشکیل داد. هیئت منتخب نه تنها بىپرده مشروعیت مجلس را باطل اعلام کرد، بلکه انحراف رژیم از چارچوب مشروطیت را نیز محکوم کرد. شیرازىها به نمایندگان مجلس حاضر در جلسه نه تنها گفتند که انتخاباتشان با زور برگزار شده، بلکه از اینکه قانون خدمت نظام وظیفه به همان سرنوشتِ دیگر قوانین تصویب شده توسط
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى مثال ر.ک: سند شماره 2، اعلانیه حکیمى اصفهانى (نظام الدین حکمت) خطاب به اهالى اصفهان در خصوص لزوم تبعیت از قانون نظام وظیفه و تهدید مخالفان به سرکوب و مجازات و على رضا اسماعیلى، اسنادى درباره نهضت و مهاجرت علماى اصفهان به قم (1360ش)، گنجینه اسناد، 1375، ص 15-16.
Intelligence Summary No. 21, 15 Oct. 1927, FO371/12286/E4742/34/34.
--------------------------------------------------------------------------------
مجلس، یعنى زیر پا گذاشته شدن و نادیده انگاشته شدن از سوى حکومت دچار شود، نیز اظهار نگرانى کردند.(1)
علماى بستنشین در قم مسئله مشروطهخواهى و قانون خواهى را غنیمت شمرده، این امر را محور مخالفتهاى خود با قانون خدمت نظام وظیفه قرار دادند. آنها نه تنها درخواست کردند که به مشروطه احترام گذاشته شود، بلکه اعلام کردند از آنجا که شاه، پادشاهى مشروطه است، باید حکومت را براى روى کار آمدن هیئت وزرایى کاملاً پاسخگو ترک کند. علاوه بر این، آنها خواهان برگزارى انتخابات آزادى بودند که در آن نمایندگان بهوسیله شاه یا ارتش منصوب نشوند. مهمتر از همه اینها آنها خواستار اجراى یکى از بندهاى قانون اساسى تحت نظارت هیئتى متشکل از پنج مجتهد بودند که قادر به بررسى دقیق تمام لوایح تصویب شده در مجلس باشد تا از عدم مغایرت لوایح با شرعِ اسلام اطمینان حاصل شود. طبق این مطلب اخیر، آنها اعتقاد داشتند که تمام لوایح تصویب شده مجلس در غیاب این هیئت در حقیقت غیر قانونى و غیر مجاز است. این دیدگاهها حربههاى مؤثرى بودند. علما، بهویژه در خصوص قانونگذارىِ مجالس پنجم و ششم و در مورد لایحهاى که قاجارها را خلع مىکرد ظاهرا اهدافى را مد نظر داشتند. بنابراین، این مسئله مىتوانست براى مشروعیت سلسله نوبنیان تهدیدى به شمار آید.(2)
شاه ابتدا بنا به توصیه اطرافیانش، در خصوص قیام جنوب با تحقیر و بىاحترامى رفتار کرد. این نگرش به طور فزایندهاى غیر قابل قبول شد، وضع قانون حکومت نظامى و ورود سربازان کمکى از اصفهان و شیراز نیز تأثیرى برروند اعتصابات نداشت. اگر چه شاه بهواسطه اعتراضات به شدت عصبانى شده بود، اما درک تیز بینانهاش از واقعیات سیاسى و استعدادش در ارزیابى خطرات سیاسى، ضرورت عقبنشینى تاکتیکى همراه با مصالحهاى ظاهرى را ایجاب مىکرد، و زمانى که حکومت تصمیم به اجراى این راهکار گرفت. امیدوار بود که از این طریق از وخیمتر شدن بحران، جلوگیرى کند.
در 2 آبان/24 اکتبر شاه گروهى از علما، بازرگانان و نمایندگان مجلس را دعوت کرد و سخنرانى مفصلى را که مضمون آن، اخلاصِ شخص شاه به اسلام بود، براى آنان ایراد کرد.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Chick, Shiraz , to Clive, 22 Oct. 1927, FO371/12293/E4979/520/34.
2 . Clive to Chamberlin, 19 Nov. 1927, Fo371/12293/E5207/520/34.
--------------------------------------------------------------------------------
به دنبال آن، نه تنها حکومت دستورى را براى نظمیه و ارتش براى مدارا با تظاهرات ضد قانون خدمت نظام وظیفه در تهران صادر کرد، بلکه شاه نیز فرامینى را مبنى بر نرمش در اجراى قانون خدمت نظام وظیفه صادر کرد. در 20 آبان/12 نوامبر اجراى قانون خدمت نظام وظیفه در تهران به طور کامل متوقف شد. شاه در اوایل آبان/نوامبر وزیر در بارش، تیمورتاش را براى ملاقات با علمایى که از اصفهان به قم مهاجرت کرده بودند فرستاد، اما آنها از ملاقات با وى امتناع کردند.(1) پس از این مسئله، نشانههاى مربوط به مدارا و معافیت، در حال رنگ باختن بودند. حکومت آشکارا در تلاش بود که بدون کنار گذاشتن اصول سیاست قانون خدمت نظام وظیفه و یهوسیله تکیه بر طبقه روستایى، مخالفت عناصر مرفه شهرى و بهویژه اصناف را مهار کند.
پس از شکست مأموریت تیمورتاش در قم شاه پىبرد که اوضاع خطرناک شده است. بهرغم سانسور مطبوعات، اخبار اعتصاب در سراسر کشور منتشر مىشد. تداوم اعتصاب نیز ناتوانى در بخشى از حکومت مرکزى و کاهش نظارت مدنى و نظامى رژیم پهلوى را نمایان مىکرد. شاه ابتدا پافشارى کرد که تجدیدنظر در قانون خدمت نظام وظیفه برعهده مجلس است. در این هنگام، پاسخهاى رئیس مجلس به علماى شیراز و رئیسالوزراء به رهبران بازرگانان نیز حرفهاى کلیشهاى پىدرپى بودند که درباره مدارا زده مىشد. در آذر/اوایل دسامبر بىصبرى شاه براى توافق، توانفرسا شده بود. در 19آذر/10 دسامبر شاه بار دیگر تیمورتاش را که به وسیله رئیس الوزرا و دو نفر از روحانیون فرمانبردار تهران همراهى مىشد، به قم فرستاد. این بار، مأموریت با پاسخ متفاوتى روبهرو شد.
در این هنگام علماى بستنشین در قم نیز براى رسیدن به مصالحهاى آبرومند در حمایت از اعتراضاتِ فروکش کرده شیراز و اصفهان مشتاق بودند. اگر چه تجار بزرگ براى مدتى به طور مخفیانه کسب و کار محدودى را انجام داده بودند، اما تجار خردهپا گرفتارىهاى واقعى را تجربه کردند. سختىهاى شدید شاگردان، مغازهداران کوچک و اصناف نیز تنها به واسطه توافق براى پرداخت مقدارى پول به آنان التیام یافته بود.(2) خود علما مقدار معتنابهى پول براى تداوم اعتراض هزینه کردند. شخص آیتاللّه اصفهانى به تنهایى اعتراض را در اصفهان
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Clive to Chamberlain, 5 Nov. 1927< FO371/12293/E4979/520/34.
2 . Consul Chick, Shiraz, to Clive, 8 Nov. 1927, FO371/12293/E5208/520/34.
--------------------------------------------------------------------------------
تأمین مالى مىکرد. در آذر/دسامبر مردم اصفهان و شیراز از مبارزه مداوم خسته شده بودند و فرارسیدن زمستان هم به سست شدن عزم آنها و کسانى که در قم بستنشسته بودند، منجر شد. در آذر/ اوایل دسامبر بازارهاى اصفهانى دوباره باز شدند.
دومین ملاقات تیمورتاش از قم بسترى را براى توافق فراهم آورده بود. شاه و آیتاللّه اصفهانى و آیتاللّه فشارکى تلگرامهاى ستایشآمیزى را مبادله کردند که در مطبوعات نیز چاپ و منتشر شد.(1) چند روز بعد دو نفر از علما از قم به تهران رفتند و با موافقت حکومت مبنى بر پذیرش پنج شرط برگشتند.(2) این پنج شرط شامل:
1ـ از سوى مجلس آینده، در قانون خدمت نظام وظیفه بازنگرى صورت گیرد؛
2ـ پنج تن از مجتهدان طراز اول، همانگونه که در قانون مشروطه تصریح شده است، به شکل هیئتى بر مجلس نظارت داشته باشند؛
3ـ ناظران روحانى (مذهبى) بر مطبوعات استانها نظارت داشته تا چیزى خلاف شرع اسلام چاپ نشود؛
4ـ براى اعمالى که اسلام آن را حرام اعلام کرده است، مانند نوشیدن شراب و قمار بازى و غیره ... ممنوعیت شدیدى اعمال شود؛
5ـ دادگاههاى کوچک شرعىِ متعددى براى رسیدگى به دعاوى اشخاص، انجام مراسم قسامه و غیره ... که به تازگى توسط وزارت دادگسترى در دادگاههاى مرکزى قضایى ادغام شده بودند، بار دیگر ایجاد شوند.
حکومت همچنین ظاهرا قولهاى شفاهى دیگرى راجع به موضوعاتى، مثل عدم مداخله در انتخابات آینده داده بود.
اگر چه این توافق از راه مذاکره بین تیمورتاش و آیتاللّه اصفهانى حاصل شده بود، اما سردرگمى و نگرانى شدیدى را در میان بستنشینان قم ایجاد کرد، زیرا به نظر آنان این توافق ناکافى و غیر قابل اجرا بود در 4 دى/26 دسامبر آیتاللّه اصفهانى؛ مردى که نزدیک به نود سال سن داشت و براى مدتى نیز بیمار بود، از دنیا رفت.(3) این روىداد نه تنها قیام ضد قانون
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Translation in Consul Chick, Shiraz , to Clive, 1 Dec. 1927, FO371/13056/E40/40/34.
2 . Clive to Chamberlain, 29 Dec. 1927, FO371/ 13056/E375/40/34.
3 . مرگ اصفهانى، بلافاصله به شایعهاى که او به دستور مقامات تهران مسموم شده است، قوت بخشید، ولى از آنجا که او پیر و بیمار بود این احتمال وجود دارد که به مرگ طبیعى مرده باشد، اگر چه رژیم شاه، روش کشتن پنهان رقبا را در دستور کار خویش داشت.
--------------------------------------------------------------------------------
خدمت نظام وظیفه را از رهبر خودش محروم کرد، بلکه تأثیر علماى دیگر را بر مردم تضعیف کرد. با مرگ آیتاللّه اصفهانى یأس و ناامیدى وسیعى ایجاد شد و روز بعد از [وفات آیتاللّه اصفهانى] اعتراضات در شیراز به پایان رسید. بحران پایان یافته بود و تلقى عامه، پیروزى حکومت بود. براى علما وجهه اندکى حاصل شد و عامه مردم معتقد بودند که توافق با حکومت، جز کاغذى که این توافق بر روى آن نوشته شده است، هیچ ارزش دیگرى ندارد.
براى شش ماه آینده کار نمایندگىهاى سربازگیرى با تردید و دشوارى پیش مىرفت و آنها تنها قادر بودند که تلاشهاى خود را در میان روستاییان آرام در روستاها؛ کسانى که از سازمان دادن اعتراضى گروهى و مستمر، همانند عناصر مرفه شهرى به رهبرى اصناف در شهرها ناتوان بودند، متمرکز نمایند. اما حدود اواسط سال 1307/1928م شاه ظاهرا مطمئن بود که زمان براى اجراى قانون خدمت نظام وظیفه با تجدید نظر در تصمیم گذشته، فرا رسیده است. به این ترتیب، فعالیت جدى در حمایت از خدمت نظام وظیفه به عنوان وظیفهاى میهنپرستانه، هم در مطبوعات سراسرى و هم در مطبوعات محلى، آغاز شد. با وجود این، ادامه کار نمایندگىهاى سربازگیرى در هرجایى با ادامه مخالفتها، گاهى اوقات خودجوش و زمانى سازمان یافته، روبهرو شد.
3 . اعتراضات و مقاومتهاى روحانیون و مردم شهر تبریز علیه اجراى قانون خدمت نظام وظیفه و قانون اصلاح لباس مردان
سربازگیرى که با تلاش شدید گروهى از مقامات نظامى و کشورى در الزام مردان به کنار گذاشتن کلاههاى سنتى و پذیرش کلاه پهلوى هم زمان شده بود، از سرگرفته شد. این تلاش با تصمیم هیئت وزرا در اواسط مرداد 1306/اوایل آگوست 1927 براى رسمیت دادن به کلاه پهلوى به عنوان کلاه رسمى براى مردان ایرانى، آغاز شد و در طول 1307/1928م شاه خودش آشکارا پیشگام اصلى براى کنار گذاشتن عبا و عمامه شد. شاه در پذیرایىهاى هفتگى قصرش، زیردستان خود را به نو کردن لباسهایشان مجبور مىکرد و گو اینکه این سال، سخت گذشته بود، اما او عملاً طرد کردن آنهایى را که عبا و عامه به تن داشتند، از
--------------------------------------------------------------------------------
پذیرایىهایش آغاز کرد. در 3 دى 1307/25 دسامبر1928 لایحه ارائه شده بهوسیله تیمورتاش که براى همه مردان ایرانى انتخاب اجبارى کلاه پهلوى و کت کوتاه را درخواست مىکرد، در مجلس به تصویب رسید. طرح کلى لایحه، مجازاتهایى، شامل جریمهها و زندان براى آنهایى که از این قانون تبعیت نمىکردند با استثناهاى صرفا محدود، در نظر گرفته بود. لایحه در نشستهاى روزهاى 3-5دى/ 25 ـ 27 دسامبر در مجلس به بحث گذاشته شد و بعد از اصلاحات اندکى توسط اکثریت نمایندگان به تصویب رسید.
با این همه، نظمیه منتظر تصمیم مجلس نمانده بود، زیرا در اواخر سال 1307/1928م فشار سختى را بر مردان بسیارى از شهرهاى ایران براى بر سر گذاشتن فورى کلاه پهلوى شروع کرده بود. تنها تعداد اندکى از نخبگان غربگراکلاه پهلوى را پذیرفته بودند، اما نزد دیگران بىنهایت منفور بود. اقدامات نظمیه نیز نارضایتى و رنجش بیشترى را ایجاد کرده بود. براى بسیارى از آنهایى که عبا و عمامه به تن داشتند، لباس جدید نه تنها دور از شأن بود، بلکه در حقیقت لکه بدعت داشت. در انظار عمومى به آنها[روحانیون] اهانت مىشد و نظمیه، عمامهشان را به زور خشونت از سر آنها برمىداشت. نگرانى عمومى بهواسطه رواج شایعات ظاهرا موثقى که نوروز 1308/1929م براى الغاى اجبارى حجاب در نظر گرفته شد، وخیمتر گردید.(1)
در سال 1307/1928م تبریز، مرکز استان آذربایجان کانون اعتراض گسترده علیه دو اصلاح عمده، دومین و آخرین بخش مهم مقاومت شهرى علیه نظم نوین در این دوره بود. در اینجا مثل مقاومتهاى سال گذشته در جنوب ایران، نارضایتى از خدمت نظام وظیفه و اصلاح لباس همراه با رنجش گسترده از تأثیرات اجراى اجبارى اصلاحات، چالشهاى عمومى و شدیدى را براى نظارت محکم رژیم تهران ایجاد کرد.
تا اوایل 1307/1928م هنوز هیچ اقدامى براى اجراى [قانون] خدمت نظام وظیفه یا حتى اجراى قانون ثبت احوال در تبریز انجام نشده بود. هنگامى که در اواخر سال، مقامات در مورد از سرگیرى اجراى اجبارى خدمت نظام وظیفه و بهطور هم زمان، اجراى قانون کلاه پهلوى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . با وجود این، کشف حجاب اجبارى زنان به تعویق افتاد. این بیشتر به دلیل نگرانىهاى مربوط به اوضاع امان الله، پادشاه افغانستان بود که پس از پىگیرى اصلاحاتى مشابه (کشف حجاب) سرنگون شده بود.
--------------------------------------------------------------------------------
تصمیم گرفتند، این موضوع بلافاصله خودش را به شکل مخالفتهاى عمدهاى نشان داد. بازارها تعطیل شد و در مساجد، جلساتى در اعتراض به این اقدامات تشکیل گردید. اعتراض در نهایت در 25مهر/17اکتبر به برپایى تظاهرات ده هزار نفرى مردم تبریز که قصد بستنشینى در کنسولگرى شوروى را داشتند، منجر شد. این تظاهرات با وجود این توسط نظمیه و ارتش و با استفاده از خشونت اندکى سرکوب شد.(1) در طول سال گذشته، رژیم در اعتماد به نفس و جسارت به ثبات و بلوغ رسید. اکنون رژیم به اعمال اصلاحات با مذاکره و توافق قادر بود. اما در شیراز و اصفهان و در واکنش فورى به اعتراض تبریز مجبور به برخورد خشن با استفاده از نیروى نظامى شده بود. با وجود این، سرکوب قیامها به طور عمده موفقیتآمیز بود.
اگر چه مخالفتهاى مردمى در تبریز شدید بود، ولى هم علما و هم بازاریان این شهر، دیدگاهشان نسبت به حکومت از همتایان سال قبلشان در جنوب بىاندازه محتاطتر بود. براى نمونه آیتاللّه حاج میرزا ابوالحسن آقا انگجى یکى از چهار مجتهد تبریز، در برابر گردنکشىهاى حکومت، به خموشى سیاسى متمایل شده بود. هنگامى که نمایندگان مردم شهر از وى خواستند که در خصوص خدمت نظام وظیفه بیانیهاى صادر کند با احتیاط و دور اندیشى پاسخ داد که مردم باید هنگام رویارویى با محظوریت در انتخاب بین پذیرش ثبت نام یا ترک سفرهاى زیارتىشان به مکه و کربلا یا مشهد، از سفرهاى زیارتىشان دست بردارند. با وجود این، کلاه پهلوى براى او مسئله بسیار مهمى بود و پاسخش نیز نتایج بسیار جدى در پى داشت.(2) در شکهرانان شهر که پس از چند روز استفاده از کلاه جدید آنرا دور انداختند، به اداره نظمیه فراخوانده شدند و از آنها خواسته شد که تعهد نامهاى را امضا کنند که فقط کلاه پهلوى را برسر بگذارند. آنها پس از امضاى تعهدنامه نزد آیتاللّه انگجى رفتند و وى به آنها گفت که تعهدى که به زور گرفته شده باشد الزامآور نیست، نتیجه اینکه آنها مىتوانند
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Consul Gilliat - Smith, Tabriz , to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.
2 . حتى آیتاللّه شیخ عبدالکریم حائرى، کسى که از نظر سیاسى فردى آرام بود، از قم تلگرافى براى رضاشاه فرستاد که در آن به ضدیت اصلاح لباس با قانون اسلام اشاره کرده بود.
S.Akhavi, Religion and politics in Contemporary Iran: Clergy-State Relations in the Pahlavi Period (Albani, Ny: State University of New York Press, 1980), p . 44.
--------------------------------------------------------------------------------
کلاههاى قدیمىشان را بر سر بگذارند.(1)
تظاهرات عظیم روز 25 مهر/17اکتبر بهطور عمده توسط روحانیون سطح پایین رهبرى مىشد، اما در نهایت، مجتهدان که مردانى سالخورده و مصلحت اندیش بودند(2) و تجار ثروتمند نیز که در آغاز براى مشارکت در قیام تمایلى نداشتند، به واسطه فشار افکار عمومى به اجبار، نقشى را در قیام پذیرفتند، با وجود این، بازداشتها که حتى پیش از برپایى تظاهرات شروع شده و براى چند صباحى بعد از آن نیز ادامه یافته بود، تعدادى از علما و تجار ثروتمند را نیز در برگرفت و آنان بعد از مدتى تبعید شدند. آیتاللّه انگجى و مجتهد دیگر به نام آیتاللّه میرزا صادقآقا از جمله تبعید شدگان بودند. تجار علاوه بر اینکه از حضور در جشنى که به افتخار [اجراى قانون] خدمت نظام وظیفه در کاخ استاندارى برپا شده بود و آنها هم دعوت شده بودند، امتناع ورزیدند، به پرداخت پول به مغازهدارانى که مغازههایشان را بسته بودند و چاى و فرش جلسات مختلف معترضان را تهیه مىکردند، نیز متهم بودند. در واقع تعدادى از این تجار تنها تحت فشار شدید [افکار] عمومى عمل مىکردند. یکى از دستگیرشدگان، حاج محمد آقا حریرى، رهبر تجار بازار بود که بهطور عمده به واسطه مردم محله دوهچى (شتربان) شهر تبریز (محلهاى که براى احساسات مذهبىاش شناخته شده بود و او در آن زندگى مىکرد) به شرکت در جلسات اعتراض در مساجد مجبور شد.(3)
حامیان اعتراض در تبریز، روحانیون محلى و مغازهداران جزء بودند که شدیدترین اعتراض را در بازار برپا داشتند. این عناصر اکنون با پیامدهاى جدى روبهرو شدند. آنها به خیانت و تحریک مردم براى ایستادگى در برابر مأموران متهم بودند. تعدادى از آنها به اعدام تهدید شده و بقیه بلافاصله با چوب، تنبیه شدند. از اواخر سال 1307/1928 تا اوایل سال 1308/1929م مأموران نظامى فشار بىرحمانهاى را براى اجراى اصلاحات بر مردم وارد کردند و بسیارى از مغازهداران کوچک، جزء نخستین نفراتى بودند که به عنوان سرباز وارد ارتش شدند.(4) این مردان نه تنها اغلب نانآور خانوادههایشان بودند، بلکه کسانى بودند که در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Consul Gilliant-Smith, Tabriz, to Parr, 19 Oct. 1928, FO371/13056/E5211/40/34.
2 . Ibid.
3 . Ibid.
4 . Extract from Tabriz Consulate Dailry, No. 11, Nov. 1928, Clive to Chamberlain, 12 Dec. 1928. FO371/13781/E95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
معرض فقر قرار داشتند. سیاست تحمیلىِ قانون بر سر گذاشتن کلاه پهلوى نیز با ارادهاى هم سنگ در حال اجرا بود. نظمیه و سربازان هر روز در خیابانها در حالى دیده مىشدند که عمامههاى روحانیون را پاره و لگدمال مىکردند و روحانیون در حالى که سرهاى برهنهشان را با عبایشان مىپوشاندند به راه خودشان ادامه مىدادند. این سیاست بهطور حساب شدهاى دنبال و محلههاى مختلف شهر براى روزهاى مختلف انتخاب مىشد. مأموران نظامى به بهانه اجراى طرح [جدید] شهرى، حتى به تخریب ساختمانهاى اصلى مربوط به تجار و روحانیون مبادرت مىکردند. آنها براى احداث خیابانهاى جدید شروع به تخریب تعداد زیادى از خانهها و بازارها کردند و یکى از این خیابانهاى جدید الاحداث دقیقا از وسط محله دوهچى (شتربان) مىگذشت. این محله جایى بود که چندى پیش مخالفتى سخت در آنجا شکل گرفته بود. تخریبها سبب بىخانمانى عدهاى شد. این افراد از مساجدى که ابتدا به آن پناه برده بودند، بیرون رانده شدند و به وسیله مأموران نظامى به عجزهخانه؛ مکانى که بىسرپناهان تهىدست ممکن بود که در آنجا سر پناه و نان و غذایى پیدا کنند، رانده شدند.(1)
4 . قیام ایلات و عشایر علیه نظم نوین ایران
4-1 . قیام ایلات شمال غرب
در نواحى روستایى، ایلات چادرنشین و نیمه چادرنشین به واسطه بخشى از برنامههاى نوسازى افراطى تهران وحشت زده شدند و [به این دلیل [تحولات شهرها را از نزدیک زیر نظر داشتند. در حالى که نیروهاى نظام هنوز درگیر تحمیل نظارت بىرحمانهشان در تبریز بودند و مخالفت با خدمت نظام وظیفه و تحمیل کلاه پهلوى هنوز تازه بود، نخستین قیام ایلى علیه نظم نوین در آذربایجان سرکوب شد. در اواخر سال 1307/1928م قیامهایى در میان کردهاى منطقه جنوب غربىِ دریاچه ارومیه ظاهر شد. این منطقه جایى بود که نیروهاى نظامى تبریز ظاهرا تلاشهایى را با فشار براى کنار گذاشتن لباسهاى ایلات به نفع کلاه جدید شروع کرده بودند. این تلاشهاى با بهرهگیرى از تهدید و ارعاب پشتیبانى مىشد. ایلات کُرد عموما از نظارت نزدیکى که مأموران محلى ایرانى براى برقرارى آن تلاش داشتند، متنفر بودند و از خلع سلاح و قانون خدمت نظام وظیفه به همان اندازه لباسِ
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid.
--------------------------------------------------------------------------------
متحدالشکل نگران بودند. آنها بهویژه از کلاه پهلوى که دریافته بودند بهطور اجتناب ناپذیرى در پى خواهد آمد، بیزار بودند. در دى ژانویه هنگامى که ملا خلیل، یکى از رهبران مذهبى محلى، اعلامیهاى را خطاب به ایلات براى مقاومت در مقابل این نوآورىها با استفاده از سلاح و گردآورى نیرو انتشار داد، درخواستش با عکسلالعمل فورى در میان ایلات کُرد مناطق ساوجبلاغ [مهاباد]، ارومیه و تبریز روبهرو شد و قیام حتى مىرفت که سیمایى ملىگرا و پان کردیش به خود بگیرد.(1) منگور، ممیش و برخى دیگر از ایلات، نیرویى را زیر نظر خانهایشان جمع آورى کردند که در اواخر ژانویه حدود پانزده هزار مرد مسلح تخمین زده مىشد. اینها تحت رهبرى کلى ملا خلیل، [نیروهاى] ارتش را از شهر سردشت بیرون رانده، پادگان شهر ساوجبلاغ را محاصره و به ساختمان مالیه در آن شهر حمله کردند. کردها اگر چه در رشتهاى از نبردها نیروهاى ارتش را شکست دادند اما فاقد انسجام در بهرهگیرى از پیروزىهاى نظامىشان بودند.
در خود شهر تبریز مقامات نظامى با موقعیت حساسى روبهرو شدند، چرا که نیروهایشان به واسطه نیازهاى جبهه مقابله با کردها کاهش یافته بود و [به این دلیل] نظارتشان بر شهر نیز شکننده بود. از این گذشته، این وضعیت نمایانگر این بود که قیام ممکن است به آسانى و به سرعت در سراسر نواحى کردنشین گسترش یابد. تیمسار حسین خزاعى، فرمانده ارتش تبریز براى رسیدن به توافقى شایق بود. در نتیجه در 26 بهمن/ 15 فوریه او به کردها پیشنهاد عفو عمومى داد. با وجود، این پیشنهاد براى کردها جاذبه اندکى داشت. همچنین خزاعى دستور آزادى دو تن از رهبران برجسته ایل منگو را که در تبریز دستگیر شده بودند، صادر کرد. با این حال، این دو رهبر بىدرنگ به قیام پیوستند و نقش فعالانهاى را در نبردهاى بعدى ایفا کردند. نبرد و مذاکره تا ماه خرداد/ ژوئن، یعنى زمانى که نیروهاى کُرد خود را از جلب کمک گروههاى ایلى مرزى ناتوان دیدند، ادامه پیدا کرد. کمبود مهمات همراه با نگرانى که کردها در خصوص سلامتى خانوادهها و بستگانشان داشتند، سبب شد که قیام، رو به ضعف نهاده و شرکت کنندگان در آن به درون کوهها عقب نشسته و رهبرانشان نیز به عراق پناهنده شوند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Annual Report. 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/13781/E1658/95/34, Clive to Camberlain , 12 March 1929, FO371/E1658/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
4-2 . قیام ایلات جنوب
اما در جنوب، قیامهاى ایلى ابعاد بسیار خطرناکى به خود گرفت. مرکز قیام ایلى در استان فارس بود.(1) در بهار سال 1308/1929م نخست قشقایىها و در ادامه خمسهاىها علیه حکومت مرکزى قیام کردند. تعدادى از گروهاى ایلى کوچکتر، بهویژه کهکیلویهها و همچنین رهبران راهزنان و دار و دستهشان به قیام پیوستند و درگیرى تمام فارس را به سرعت فراگرفت. با آغاز خرداد ژوئن قیام به سمت شمال، یعنى به استان اصفهان که تعدادى از طوایف بختیارى بهطور عمده از چهار لنگها و تعداد کمى نیز از هفت لنگها به قیام پیوسته بودند، گسترش پیدا کرد.
اگر چه هر یک از گروههاى ایلى نگرانىهاى خاص خودشان را داشتند، با وجود این، معترضان در یک سرى از نارضایتىهاى معین، عمده و اساسى سهیم بودند. افراد ایلات سراسر جنوب از تلاشهاى صورت گرفته توسط حکومت براى خلع سلاحشان عصبانى، از افزایش همیشگى و بىاندازه مالیاتها که آنان مجبور به پرداخت به مأموران وزارت دارایى بودند، ناخرسند؛ از قانون لباس جدید بیزار، از دسترسى فزاینده نمایندگىهاى سربازگیرى و اجراى [قانون] ثبت احوال که در مرحله مقدماتىاش بود، نگران، و از دخالت و فساد مأموران نظامىِ محلى، عصبانى بودند. آنان علاوه بر این از برقرارى انحصارات جدید حکومت بر محصولاتى چون تریاک و تنباکو دچار زیان شدند و از فعالیتهاى اداره ثبت اسناد و املاک و از شایعات اسکان اجبارى، اظهار نگرانى مىکردند. اوضاع در مورد قشقایىها که به خصوص از دست حاکمان نظامى چپاولگر در طول سه سال از زمانى که ایلخان سابقشان، اسماعیلخان صولتالدوله معزول شده بود، رنجهایى را متحمل شدند، فوق العاده نگران کننده بود.
4-3 . موضع سران ایلات جنوب در برابر نظم نوین ایران
نابودىِ خود مختارى و قدرت ایلات در راستاى تلاش براى تمرکز ساختار دولت، در اوایل دوره پهلوى از اهمیت تمام عیارى برخوردار بود. به محض اینکه رژیم جدید در تهران قدرت را بهدست گرفت به تلاش پىگیر براى برقرارى تفوق ادارى و نظامى بر اتحادیههاى ایلى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . کاوه بیات، شورش عشایر فارس (تهران، نشر نیرگرا، 1365).
--------------------------------------------------------------------------------
مبادرت کرد. ملىگرایان ایرانىِ تازه به قدرت رسیده، همانند معاصرانشان در نقاط دیگر خاورمیانه اصرار داشتند که اقتدار و استقلال تنها براساس خلع سلاح کامل افراد غیر نظامى و تمرکز قدرت مادى در دست حکومت ممکن است. در این راستا بنیاد نهادن[حکومت] واحد ملى در ایران که از حمایت عمومى و کامل برخوردار باشد و روابط با قدرتهاى خارجى را به تنهایى اداره نماید، براى حیات سیاسى کشور ضرورى بود. علاوه براین از نظر آنها [ملى گرایان]، چادرنشینان در مقابل نوسازى بودند. رژیم و حامیانش و در واقع، بخش وسیعى از جمعیت شهرى، ایلات را هم به عنوان انسانهاى بدوى در بین خودشان و هم به عنوان نشانه عقب ماندگى ایران مىدیدند. در دیدگاه ملىگرایان مسئله ایلات در ارتباط با دیگر مسائل مهم، از قبیل دولتسازى و نوسازى بود. رژیم جدید دیدگاههایى را که نخستین بار توسط روشنفکران نوگراى قرن نوزدهم ابراز شده بود و اکنون در میان نخبگان ملىگرا عمومیت داشت، بیان مىکرد.
سالهاى صعود رضاخان به اوج قدرت 1300-1304/1921-1925م به طور اساسى دورهاى از نبرد قدرت بین نخبگان سیاسى بود. همچنین او در این سالها مطیع کردن رهبران سیاسى و نیز رهبران اتحادیههاى بزرگ ایلى را به عهده گرفته بود. از 1304/1925م رضاشاه تمام رهبران ایلات بزرگ و افراد مهم از کار افتاده و معزول شده مناطق مختلف را به همکارى پذیرفته بود. اما فضاى سیاسى [ایران] تنها به نبرد ثابت و بدون تغییر بین آشفتگى ایلى و نظم تحمیلى دولت خلاصه نمىشد. اگر چه دولت جدید گاهى اوقات در مقابل سرکشى ایلات به استفاده از راه حل نظامى، به عنوان نمونه، به طور چشمگیرى در رابطه با لرها(1) یا سرکوبى سیاسى، براى مثال در مورد سرداران بجنوردو ماکو، مبادرت مىکرد، اما بسیارى از مهمترین رهبران ایلى از روى رغبت و گاهى اوقات با شور و شوق، حمایتشان را از رژیم جدید نشان مىدادند. این بهویژه در مورد رهبران ایلات جنوب، مانند اسماعیلخان صولتالدوله قشقایى، ابراهیمخان قوام الملک خمسهاى، خان بزرگ بختیارىها، و ابراهیم شوکت الملک، امیر قاینات و سیستان، صادق بود و تنها شیخ خزعل، رهبر محمره در رسیدن به توافقى با رضاخان ناموفق بود. این رهبران ایلى جنوب به دور از دشمنى با نظم نوین رضاخان و به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى نبردها در لرستان، ر.ک: امیر احمدى، خاطرات نخستین سپهبد ایران (تهران، 1373) و عملیات لرستان، اسناد سرتیپ محمد شاه بختى، 1303 و 1306ش، به کوشش کاوه بیات، (تهران، نشر شیرازه).
--------------------------------------------------------------------------------
عنوان یک گروه تشکیل دهنده نخبگان، بهطور معمول آماده پذیرش دیدگاه ملىگرایانه نوسازى ایران بودند.(1)
پیشرفت نسبى تمرکز گرایى در میان اتحادیههاى بزرگ ایلى فارس و اصفهان به این معنا بود که نگرش رهبران ایلات در خصوص برنامههاى نوسازى در میزان توانایى تهران براى بسط نظارت مؤثرش بر تمام مناطق عشایرى سرنوشت ساز بود. این وضعیت با اوضاع حاکم در لرستان که بهطور عمده فقدان رهبرانى که توانایى مصالحه با دولت را داشته باشند، براى بیش از یک دهه برخوردهاى نظامى همیشگى را ایجاب کرده بود، کاملاً متفاوت بود. رهبران جنوب نه تنها هیچ مقاومتى در برابر دولت جدید نشان ندادند، بلکه بهطور فعالى در صدد حمایت از آن برآمدند. بنابر این، ایلات قشقایى خمسه و بختیارى کم و بیش صلح طلب، و استانهاى فارس و اصفهان نیز آرام باقى ماندند.
از اوایل دهه 1290/1920م صولت الدوله، قوامالملک و بسیارى از خانهاى بزرگ بختیارى بیشترین همسانى را براساس گرایش طبیعى اشرافیت ایلى در جستوجوى روابط بهتر با قدرت مرکزى حاکم انجام داده بودند. قوام الملک که روابطش با انگلستان او را در معرض گستردهترین سوءظنهاى تهران قرار داده بود، به شخصیتى طرفدار وفادار نظم نوین در جنوب و ملازم شاه جدید تبدیل شده بود. صولتالدوله نیز نماینده مجلسى بود که از سوى محافل ملىگرا تحسین مىشد و این زمانى بود که جعفر قلىخان سردار اسعد بختیارى در 1306/1927م وزارت جنگ را بهدست آورد.(2)
رهبران ایلات نه تنها بهطور جداگانه براى بهدست آوردن ترفیعات سیاسىِ شخصى از طریق تملقگویى از رضاخان تلاش مىکردند، بلکه اشراف ایلات نیز به عنوان یک قشر مشخص اجتماعى به سرعت در نخبگان شهرى جذب شدند. براى مثال، بسیارى از خانهاى بزرگ بختیارى براى همیشه در شهرهاى اصفهان و تهران ساکن شدند. منبع در آمد این خانها بهطور عمده از عواید حاصل از زمینهایشان، به عنوان صاحبان املاکى که در ملک
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى مطالعه موردى در خصوص خانهاى بزرگ بختیارى ر.ک:
S.Cronin, Riza Shah and the Disintegration of Bakhtiyari Power in Iran, 1921-34 , in Cronin, The Making of Modern Iran. p. 124-268.
2 . براى مثال، در خصوص قوام ر.ک:
Chick to Clive. 15 March 1929, FO371/13781/E1872/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
خویش حضور نداشتند، و از محل سود حاصل از سهامهایى که آنها در شرکت نفت داشتند، تأمین مىشد.(1) طى سالهاى اولیه قرن [بیستم میلادى]، تمام اشراف ایلات جنوب، خانهاى بختیارى، قوامىهاى شیراز و خاندان صولتالدوله، زمینهاى زیر کشت خودشان را بهطور فزایندهاى افزایش دادند و به همین دلیل بود که همه مجبور بودند تا اندازهاى دیدگاه طبقه زمیندار را بپذیرند. جمعیتهاى ایلى خودشان نیز ظاهرا افزایش نظم و امنیت را که به تدریج و در طول اوایل دهه 1300/1920م حاکم شده بود، و نیز کاهش قدرت خانهاى ایلشان را پذیرا بودند.(2) جمعیت ایلى به طور فزایندهاى تمایل داشت که خانها را بهعنوان عناصر نامرتبط در زندگى روزانه خود و در واقع ستمگر ببیند.(3) مدیریت روزانه مسائل ایل، مثل سازماندادن کوچها، بهطور عمده جزئى از وظایف کلانترها شده بود و چادرنشینان نیز به این آگاهى دست یافته بودند که حضور خانها نه تنها براى تداوم زندگى اجتماعى و اقتصادى شبانىشان ضرورى نیست،(4) بلکه تجربه نیز ثابت کرده بود که کارها بدون حضور آنها بهگونه مطلوبى انجام مىشود. از این رو، بسط مستمر نظارت تهران و کاهش یا حتى فقدان نقشها و مسئولیتهاى خانهاى بزرگ، هم براى خود خانها و هم براى چادرنشینان، اجتنابناپذیر و حتى تا حدودى ضرورى مىنمود.
رهبران ایلات جنوب که در عین خودمختارى سیاسى، گذشتهاى در حمایت از سلطنت داشتند و به دلیل تعقیب علایق شخصى و اخلاق بد و غیر قابل اعتماد نیز مشهور بودند، به استثناى موارد جزئى، تقریبا در بیشتر مسائل با رژیم جدید در تهران همکارى داشتند. اما آنها هرگز نتوانستند پایه محکمى را براى بنیاد نهادن نظم نوین در جنوب فراهم کنند. از سوى دیگر، رضاخان نیز مخصوصا به واسطه سوءظنهاى همیشگى خود در مورد عدم وفادراى یا خیانت رهبران ایلات، فوقالعاده آسیبپذیر بود. براى رژیم عزل نهایى اشرافیت ایلى از پایگاه ایلخانىشان و برقرارى نفوذ مستقیم حکومت مرکزى بر ایلات، گامى منطقى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Cronin, Riza Shah.
2 . براى مثال ر.ک:
R. Tapper, Frontier Nomads of Iran: a Political and Social History of the Sahsevan (Cambridge: Cambridge University Press, 1997), P.287.
3 . Cronin, Riza Shah.
4 . رهبران ایلات یا طوایف که با همدیگر اتحادیهاى را تشکیل مىدادند.
--------------------------------------------------------------------------------
در حرکت به سوى برقرارى نظارت کامل و بىواسطهاش بر تمام کشور بود. علاوه براین، از زمانى که ارتش به ابزار اصلى رضاخان براى اعمال قدرتش تبدیل شده بود، انتصاب حاکمان نظامى روند دائمى، هم در پایتخت و هم در دیگر استانها بود. از این رو لاجرم نه مأموران غیر نظامى دولت، بلکه افسران ارتش جایگزین ایلخانان ایلات مىشدند.(1)
در 1304/1925م بعد از مطیعشدن شیخ محمره و اقامت آرام و فرمانبردارانه دیگر رهبران جنوب، مثل صولت، قوام و دیگر خانهاى بزرگ بختیارى در تهران، رضاخان در صدد برآمد جمعیتهاى ایلى جنوب را تحت نظارت نزدیک و بسیار دقیق دولت قراردهد. مأموران نظامى در طول تابستان، تلاش گستردهاى را براى خلع سلاح مردم روستاها [ایلات و عشایر] آغاز کردند. اما این تلاش فقط موفقیت بسیار اندکى به همراه داشت. در مرداد و شهریور / آگوست، زمانى که فعالیت براى خلع سلاح در جریان بود، قشقایىها نخستین دسته از ایلات جنوب بودند که نظارت مستقیم نظامى را تجربه کردند. رضاخان منصب ایلخانى را از خاندان صولت الدوله گرفت و ناصرخان، پسر صولت را همراه با حاکمى نظامى، سرهنگ محمود خان پروین، جایگزین منصب ایلخانى کرد. صولت، خودش مقاومتى نشان نداد و از بین رفتن ناگهانى منصب موروثى ایلخانى قشقایىها نیز ظاهرا تنها آرامش اندکى را در میان آنها ایجاد کرد.(2)
4-4 . قیام ایلات فارس و اصفهان
به هر حال برقرارى نظارت مستقیم نظامى بر قشقایىها بهبودى را در اوضاع آنها بهوجود نیاورد، بلکه برعکس، ورود حاکم نظامى حریص و فاسد و مطالبات ظالمانه و روز افزون مأموران وزارت دارایى که اکنون همه جا با ارتش همراه بودند، نقطه عطفى در برقرارى آرامش [از دیدگاه حکومت] در فارس بود. مأموران مالیاتى، مالیاتهاى بیشترى را مطالبه کرده و این مطالبات را بسیار بهتر و منظمتر جمعآورى مىکردند. در حالى که حاکم نظامى ظالم و غارتگر نشان داده بود، [اما برخلاف انتظار حکومت] اوضاع فارس در مدت یک سال
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Cronin, The Army, p . 199-205.
2 . Annual Report, 1925, Loraine to Chamberlain, 8 April 1926, FO371/11500/E2635/34, Nicolson to Camberlain, 28. July 1929, FO371/11502/E4812/4323/34.
--------------------------------------------------------------------------------
به سرعت روبه وخامت گذاشت. تحمیل نظم نوین نظامى و مالى، به از هم گسیختگى انسجام ایلى و پیدایش راهزنى در میان گروههاى ایلى تهىدست و نادیده انگاشته شده، منتهى شد. تعدادى از چادرها [عشایر] وحدت قبیلهاىشان را برهم زده و خودشان را کم و بیش به عنوان یاغى و راهزن در نقاط مختلف استان مخفى کردند.(1)
از 1304/1925م به این طرف، اقدامات حاکم نظامى و مأموران مالیاتى در منطقه قشقایىها به پیدایش اوضاعى در فارس منجر شد که کاملاً فراتر از توانایى ارتش براى کنترل و برقرارى امنیت در نواحى روستایى [مناطق عشایرى] بود که اوضاع در آن به سرعت روبه وخامت مىرفت. رهبران ایلات زندگى خود را به طور فزایندهاى محدود شده و تحت فشار یافته بودند. اگر چه قوام و خانهاى بختیارى هنوز ظاهرا منصب ایلخانى اتحادیههاى ایلى خود را در اختیار داشتند، اما آنهاو همچنین صولت و پسرانش به اقامت در تهران مجبور بودند و تنها در صورتى مىتوانستند آنجا را ترک کنند که اجازه رسمى به آنان داده مىشد. در حقیقت، همگى آنها خودشان را [به عنوان] زندانیان واقعى [مىدیدند، چرا که] تحت نظارت نزدیک و دائم نظیمه قرار داشتند.
در 1307/1928م استان فارس صحنه قیام جدى بود و مأموران نظامى نظارتشان را برجادهها از دست داده بودند. نارضایتى عمیقى در بین قشقایىها بروز کرد که سبب رواج دوباره قیام در میان ایلات شمال غربى فارس، یعنى بویر احمدى و ممسنى شده بود. ناامنى عمومى در تمام راههاى منتهى به شیراز با سرقتهاى فراوان در مقیاسى وسیعتر از هر زمانى، یعنى از وقتى که براى نخستین بار ارتش و ژاندارمرى جدید به برقراراى نظارتشان در 1301/1922م مبادت کرده بودند، بروز پیدا کرد. اوضاع در جاده بوشهر به شیراز که دستههاى مختلف راهزن فعال بودند، فوقالعاده وخیم بود.(2)
مشکلات ارتش در فارس روز به روز افزایش مىیافت. لشکر جنوب نیز مشکلات داخلى خودش را تجربه مىکرد. براى ارتش، آغاز خدمت نظام وظیفه به سرازیر شدن سربازان ناراضى و آموزش ندیده به درون یگانهاى ارتش منتج شد. این در حالى بود که فرماندهى ارشد ارتش در اوج بىسازمانى خود بود. در 1306/1927م شاه جدید بدون ترس از تیمسارها
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Chick to Nicolson, 12July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.
2 . Annual Report , 1928, Clive to Henderson, 14July 1929, FO371/13799/E3676/3676/34.
--------------------------------------------------------------------------------
و ارتشبدهاى بلند پایه، خود اقداماتى را براى انجام اصلاحات در ارتش آغاز کرد. در 1306/1927م پس از مغضوب شدن فرماندهان ارتش از سوى شاه، دیویزیون مرکزى [لشکر اصلى] که مهمترین لشکر در ارتش و منبع عمده نیروى کمکى براى لشکرهاى ایالتى در مواقع نیازشان بود، به لشکرهایى مجزا تقسیم شد. در مرداد 1307 / اوایل آگوست سال 1928 در راستاى این اصلاحات، تیمسار محمود آیرم که فرماندهى لشکر جنوب را از زمان تشکیل آن در سال 1300-1301/1921-1922م همواره به عهده داشت، برکنار شد. به دنبال این اقدام، فرماندهى [لشکر] جنوب منحل و لشکر جنوب به چهار بریگاد مستقل و مجزا تقسیم شد که بریگاد فارس یکى از آنها بود.(1)
4-4-1 . قیام قشقایىها
در 1307/1928م حکومت نظامى در منطقه قشقایىها نیز به مرز بحران رسید. در مرداد و شهریور 1307/آگوست 1928 حاکم نظامى قشقایىها، سرهنگ عباسخان نیکبخت، به اتهام اخاذى و ظلم دستگیر و روانه زندان شد. اما هنگامى که فرمانده جدید، تیمسار شاه بختى فرماندهى یگان فارس را تحویل گرفت، یکى از اولین اقداماتش آزادى نیکبخت از زندان بود. در دى 1308/ ژانویه 1929 شاه بختى وى را به مقام سابقش، به عنوان حاکم نظامى بازگرداند.(2) این حرکت بسیار تحریکآمیز به اتحاد قشقایىها علیه بازگشت نیکبخت منجر شد. نیکبخت نه تنها در تحکیم دوباره قدرتش، بلکه حتى در رسیدن به فیروز آباد، به عنوان مرکز قشلاقات قشقایىها، نیز به طور کامل ناتوان بود.
در اواخر 1308/ سه ماه نخست 1929م منطقه فیروز آباد فارس در ناآرامى فرو رفته بود و نه تنها ارتش نظارت برجادهها را از دست داده بود، بلکه قدرت حاکمان محلى در شهرهاى کوچک استان در برابر افزایش نظارت ایلات بر مناطق روستایى [عشایرى] سست و بىدوام بود. در اوایل بهار 1308/سال 1929م اگر چه بسیارى از طوایف قشقایى بهواسطه موفقیتشان در خوددارى از پذیرش انتصاب مجدد سرهنگ نیکبخت نیرو گرفته بودند، اما از مالیات بندى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1929, Chick, Shiraz, to Clive, 25 March 1929, FO371/13781/E2149/95/34.
2 . Ibid.
--------------------------------------------------------------------------------
سرانه حکومت برگلههایشان و اینکه ارتش در صدد بود که از کوچشان ممانعت کرده و آنان را در زمینهاى کشاورزى ساکن کند، نگران شدند. این نگرانىها به قیام تمام عیارى به رهبرى کلانترهایشان و علىخان، برادر ناتنى و رقیب سابق صولتالدوله، منتهى شد.
حکومت یا از روى ناآگاهى و یا از روى بىاعتنایى و در حالى که اوضاع ملتهبى بر سراسر فارس حاکم بود، گامى بىاحتیاط در عزل قوام از منصب ایلخانى ایل خمسه برداشت. آنها [خمسهاىها] نیز بلافاصله به برپایى قیامى مبادرت کردند. نبرد اکنون به واسطه درگیرى با قشقایىها در جنوب شیراز، خمسهاىها در شرق و بویراحمدىها در شمال، سراسر استان فارس را در برگرفته بود و ارتش مقابله با خطرى را آغاز کرد که از لحاظ نظامى توان فرسا بود. در تهران اگر چه صولتالدوله تأکید مىکرد که قیام تنها بهواسطه ظلم حاکم نظامى قشقایىها در گرفته است، اما او و پسر بزرگترش دستگیر و روانه زندان شدند. این قدمى بود که قشقایىها را بیشتر عصبانى کرده بود.(1)
ارتش به رغم مشکلاتش در فارس هنوز مدافع راهحل نظامى بود. اما مقامات غیر نظامى که همیشه با ارتش درگیرى داشتند، باب مذاکره با قشقایىها را باز کردند.(2) در اردیبهشت و خرداد/ آغاز ماه مى، کلانتران قشقایى علىالظاهر تحت رهبرى علىخان، نشستى را با اکبر میرزا صارم الدوله، فرماندار کل استان فارس برگزار کردند. آنها فهرستى از درخواستها را ارائه دادند و شرط تسلیم شدن خودشان را پذیرش این درخواستها از سوى حکومت قرار دادند.(3) تقاضاهایشان از حکومت مرکزى به شرح زیر اعلام شده بود:
1ـ آزادى صولت الدوله از زندان تهران؛
2ـ انتصاب صولت، و در صورت عزل وى، انتصاب پسر بزرگترش ناصر خان به عنوان ایلخان قشقایىها؛
3ـ قشقایىها نباید از نیروى نظامىشان محروم شوند؛
4ـ خدمت نظام وظیفه نباید در مورد قشقایىها به اجرا در آید؛
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.
2 . Davis, Shiraz, to Clive, 15 May 1929, FO371/E2814/95/34, Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz , to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.
3 . Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
5ـ قانون لباس متحدالشکل نباید در مورد قشقایىها به کار برده شود؛
6ـ اداره ثبت احوال، اسناد و املاک باید منحل شود.
حکومت شرایط قشقایىها را کاملاً غیر قابل پذیرش تشخیص داد اما با وجود این، سیاست دفع الوقت را اتخاذ کرده، به مذاکرات ادامه داد. این در حالى بود که [همزمان] تمام منابع قابل دسترس ارتش را بسیج مىکرد. در اردیبهشت و خرداد اواخر ماه مىتعداد نیروهاى ارتش در شیراز حدود هشت هزار نفر رسید و در اوایل تیر / ژوئن تیمسار حبیب الدوله شیبانى براى به دست گرفتن فرماندهى ارتش شیراز راهش را با نبرد از تهران به شیراز باز کرد. نیروهایش با وجود این و در حالى که نظارت ارتش بر دیگر مناطق استان فارس از بین رفته بود، مجبور بودند که در شیراز به صورت متمرکز باقى بمانند.
اگر چه علىخان برادر ناتنى صولت در ظاهر رهبرى قیام قشقایىها را به عهده داشت، اما به نظر مىرسید در واقع، الهام بخش اصلى حرکت، بیشتر کلانترها بودند که با مردمان ایلات رابطه بسیار نزدیک داشتند، در زندگى روزانه و مشکلاتشان سهیم بودند و سهمى نیز در همکارى نزدیک با حکومت مرکزى نداشتند. نمونهاى از نقش و دیدگاههاى کلانترها ممکن است در عریضه با امضایى که گروهى از آنها در 16 تیر/7 ژوئن براى کنسول انگلیس در شیراز تنظیم کرده بودند، استنباط شود. امضا کنندگان پنج نفر از کلانترهاى قشقایى ایلات کشکولى، دره شورى و فارسیمدان بودند. آنها در عریضه خود به آمادگى گذشتهشان در همکارى با ارتش در نبردهایش تأکید کردند و انتخاب حاکمان ظالم و حریص را به عنوان تنها دلیل اعتراضات خود عنوان کردند. آنها از این ناراضى بودند که براى سه ماه، درخواست امان کرده بودند، اما [این در خواستشان] نادیده انگاشته شد. آنان عریضه را با درخواستى غیرمعمول که کنسول انگلیس عریضه آنها را به جامعه ملل منتقل نماید، به پایان بردند.(1)
به نظر مىرسید رضا شاه در تلاش براى اعمال مجدد نظارت اندک بر اوضاع فارس تصمیم به بازگرداندن صولت و استفاده از خاندانش را داشت، زیرا در اواخر خرداد/ مى او ملک منصورخان، پسر جوانتر صولت را با هواپیما به شیراز فرستاد و صولت و پسر ارشدش
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Petition from Certain Kashgai Chiefs to his Majesty s Consulate, Shiraz(undated), Davies, Shiraz, to Clive, 10June 1929, FO371/13781/E3350/95/34, Persian Original in FO248/1389/591/22.
--------------------------------------------------------------------------------
ناصرخان را از زندان آزاد کرد.(1) این اقدام با وجود این، نتیجه عکس داد، زیرا منصورخان به محض ورود به اردوهاى ایلى، بلافاصله بخت خودش را با پیوستن به قیام آزمود و رهبرى جدید، پویا و جذایى را براى آن فراهم آورد.(2) در اواسط تیر/ژوئن اوضاع از نقطه نظر حکومت بسیار خطرناک شده بود. قشقایىها قادر شده بودند که به فرودگاه کوچک شیراز حمله کرده و دو فروند از هواپیماهاى نظامى را از کار بیندازند. جادههاى بین اصفهان به شیراز و شیراز به کازرون قطع بودند. ژاندارمها یا فرارى بودند و یا بیرون رانده شدند. تنها پادگان باقیمانده در شهر کازرون محاصره و در معرض خطر بود. خط تلگراف شیراز به کازرون و شیراز به اصفهان نه تنها قطع شد، بلکه در بیشتر مناطق از بین رفته بود و براى مدتى یک دستگاه کوچک تلگراف بىسیمى در شیراز، تنها وسیله ارتباطى با دنیاى خارج بود. بخش اعظم نبردها در مناطق اطراف شیراز رخ داده بود و این در حالى بود که در 4 تیر/25 ژوئن مردم شهر در برابر حمله ایلات محکم ایستادند. شیبانى دفاع از شهر را براساس استفاده از سربازان پیشقراول در نقاط استراتژیک تدارک دید.(3)
ارتش در فارس به ناتوانىاش آگاه بود و حکومت تهران نیز از پىآمدهاى سیاسى سقوط یکى از شهرهاى بزرگ جنوب به دست نیروهاى ایلات وحشت داشت. بنابراین، در 4تیر/25 ژوئن تیمسار شیبانى ظاهرا در تلاش براى افشاندن بذر اختلاف در میان قشقایىها عفو عمومى اعلام کرد. عفو عمومى شکایات و اعتراضات کلانترهاى قشقایى علیه حاکم نظامى سابقشان را مىپذیرفت و به همه آنهایى که تسلیم مىشدند، وعده عفو مىداد.(4) تعداد بسیار اندکى از خانها، آن هم از کم اهمیتترین آنها، از این پیشنهاد استقبال کردند. اما تحت پوشش عفو عمومى، فرستادههایى براى انجام مذاکره [با سران ایلات] آمدند. درگیرى و مذاکره به تناوب ادامه داشت. اگر چه ارتش بهطور مشخص از شکست قشقایىها در صحرا ناتوان بود، اما ایلات قشقایى نیز نیازمند محلى براى سکونت بودند. آنها فاقد وحدت و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Clive to Chamberlain, 1 June 1929, FO371,13781/E3975/95/34.
2 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis , Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.
3 . Clive to Henderson, 28June 1929, FO371/13781/E3553/95/34.
4 . Copy in translation of General Shaibani s Proclamation, Clive to Henderson, 12July 1929, FO371/13781/E3668/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
انسجام بودند و مهماتشان نیز تمام شده بود. این در حالى بود که خانوادهها و گلههایشان به وضوح مصیبت زده بودند و مرگ و میرى وسیع نیز در میان فرزندان جوانشان وجود داشت.(1)
بنبست تا 16تیر/9جولاى ادامه پیدا کرد. این زمانى بود که گسترش نا آرامى بختیارىها به سمت شمال، عامل جدیدى را در توازن قدرت بین قشقایىها و حکومت وارد کرده بود. به این دلیل، تهران دستکم براى مدت زمانى مجبور به تسلیم بود. حکومت پیش از این سعى داشت با استفاده از خاندان صولت و شخص ملک منصورخان و در واقع بدون برداشتن نظارت برخودِ صولت، قشقایىها را مهار نماید. در 17 تیر/10جولاى رضاشاه تصمیم گرفت که خودِ صولت را به این امید که ممکن است قشقایىها را آرام نموده و نظم را دوباره برقرار سازد، به میان ایلات بفرستد. ورود صولت به شیراز اوضاع را دگرگون کرد. او بلافاصله سه دسته از قدرتمندترین طوایف اتحادیه را براى حرکت به ییلاقاتشان متقاعد کرد و در پایانِ ماه افراد ایلات مخالف به سرعت پراکنده شدند و بهتدریج جادههایى ارتباطى و ارتباطات تلگرافى دوباره برقرار شد.(2) اگر چه قسمت اعظم قشقایىها از ترک قشلاقهایشان امتناع کردند، با وجود این، صولت قادر بود آنها را از انجام مخالفتهاى جدى بیشترى باز دارد. بازگشت صولت به شیراز نتیجه دیگرى هم به بار آورده بود که به نظر مىرسد، مورد نظر رضا شاه بود.(3) حضور دوباره صولت در شیراز براى بسیارى از عناصر قشقایى، یعنى کسانى که از روابط نزدیک وى با رژیم رنجیده خاطر بودند، به طور عمیقى ناخوشایند بود. بنابراین، اختلافات جدى به سرعت رشد پیدا کرد. به زودى اختلاف نظر جدى بین صولت و رهبر سابق قیام، برادر ناتنى و رقیب دیرینهاش، على خان بهوجود آمد.(4)
صولت اگر چه به عنوان ایلخان منصوب نشد، با وجود این از تمام قدرتهاى آن مقام برخوردار بود. او در اواخر تابستان کوچ قشقایىها را به سمت جنوب سازمان داد و براى جمع آورى مالیاتهاى قشقایىها نیز تدارک لازم را فراهم آورد. او به یکى از مأموران مالیاتى اجازه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Annual Report, 1930, Clive to Henderson, 22May 1931, FO371/15356/E3067/3067/34.
2 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34,Davis, shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371.13782/E4083/95134.
3 . Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4084/95/34.
4 . Davis, Shiraz, to Clive, 3Aug 1929, FO371/13782/E4083/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
داد براى جمع آورى مالیات، ایلات را در قشلاقهایشان همراهى کند.(1) قشقایىها راضى به نظر مىرسیدند، زیرا به اهدافى که به منظور آن دست به قیام زده بودند، دست یافتند. آنها مغلوب ارتش نشدند، حاکم نظامى رفته بود و آنها نیروى نظامىشان را نیز باز یافته بودند.(2)
4-4-2 . قیام بختیارىها
بروز قیام در میان طوایف بختیارىِ شمال اصفهان مهمترین عامل در تصمیم تهران براى مصالحه دستکم به صورت موقتى[با قشقایىها [بود.(3) در تیرماه/اواخر ژوئن و اوایل جولاى نشانههاى آشکارى از قیام قریب الوقوع در بین بختیارىها وجود داشت و در ظرف چند روز مرکز ثقل قیامهاى ایلات از شیراز به اصفهان که به نظر مىرسد به واسطه اخبارى که از قیامهاى جنوب شنیده بودند، تحریک شده و براى نبردى سخت در برابر ارتش مصمم بودند، منتقل شد. در این مرحله، استان اصفهان تقریبا خالى از سرباز بود، زیرا ارتش تمام نیروهاى قابل دسترس خود را در فارس متمرکز کرده بود. در طول تیر/اوایل جولاى چندین هزار سرباز که به طور عمده سربازانى بىتجربه بودند، تهران را به مقصد اصفهان ترک کردند. همچنین به دنبال توافق با صولت، نیروهاى کمکى شیراز نیز رسیدند.
معترضان بختیارى ظاهرا جلساتى را با قشقایىها داشتند، زیرا بسیارى از همان تقاضاهاى قشقایىها را مطرح کردند: قانون لباس متحدالشکل و خدمت نظام وظیفه نباید در مورد آنها به اجرا در آید و اداره ثبت احوال، اسناد و املاک و انحصارات حکومتى منحل شوند.(4) قیام بختیارىها اگر چه در بسیارى از همان دلمشغولىهایى که دیگر ناآرامىهاى ایلات داشتند، سهیم بود با وجود این، ماهیت خاص خودش را داشت.
اگر چه مردم عادى ایلات درباره خدمت نظام وظیفه و کلاه پهلوى نگران بودند، اما خانهاى جوان که رهبرى قیام را در دست داشتند، هم در مقابل خانهاى ارشد و هم در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Summary of Events and conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.
2 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.
3 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Eavis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/ 14545/E2445/522/34.
4 . Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
مقابل حکومت تهران اهداف خاص خودشان را دنبال مىکردند. اختلاف نظرهاى شدید و لاینحل براى سالهاى متمادى روابط بین خانهاى ارشدِ بختیارى و نسل جوان خانهاى تازه به قدرت رسیده را تیره و تار کرده بود.(1) خانهاى جوان از بزرگان خودشان، هم به دلیل آسودگى خاطر سیاسىشان و هم به خاطر مسائل خاصى چون بىکفایتى آنها در خصوص درآمدهاى نفتىِ بختیارىها، ناراضى و متنفر بودند. به نظر مىرسد اختلاف نهایى زمانى پدید آمد که تعدادى از خانهاى ارشد ساکن در تهران از مزایاى قوانین جدید ثبت املاک، براى ثبت نام خودشان براملاک متعلق به خانهاى جوان استفاده کرده بودند. بنابراین، عنصر مهم در قیام بختیارىها نارضایتى مستمر خانهاى جوان در خصوص [شیوه [رهبرى خانهاى ارشدشان بود. خانهاى ارشد کسانى بودند که اکنون به صورت اشرافِ زمیندارِ غایب در تهران زندگى مىکردند و از مسائل ایلى نیز کاملاً برکنار مانده بودند. تعدادى از خانهاى جوانِ طایفه هفت لنگ، بهویژه سردار فاتح و سردار اقبال به همراه خان چهارلنگىها، على مردان چهار لنگ، خودشان را در رأس تنفر فزاینده ایلى از ظلم حکومت قرار دادند. این تنفر در نهایت به قیامى که بیشتر علیه خانهاى ارشد ساکن در تهران بود، منجر شد.(2)
با وجود این، مدارک اندکى نیز وجود دارد که برخى از خانهاى جوان اهداف بسیار جاهطلبانهاى داشتند و امیدوار بودند با استفاده از قیام، تغییر اساسى را نه تنها در بین بختیارىها، بلکه در خود رژیم تهران نیز تحقق بخشند. براى مثال، سردار فاتح ظاهرا نقشه مفصلى براى فتح اصفهان و تهران و خلع رضا شاه طرح کرده بود.(3) تنها بیست سال پیش از این بود که بختیارىها براى خلع محمد على شاه و باز گرداندن مشروطه به تهران حمله کردند و خاطره این واقعه نه تنها در میان خانها به مقدار نسبتا زیادى زنده بود بلکه این موضوع، نقل همیشگى محافل آنان بود.
با وجود این، بختیارىها در آغاز قیام به عنوان یک اتحادیه نبودند. بیشتر معترضان تقریبا از طوایف زراسوند، هفتلنگ، یعنى آن ایلى که خانهاى ارشدش مورد توجه بودند، و چهار لنگ، تحت رهبرى على مردانخان بودند. به نظر مىرسد که رهبر کلى قیام علىمردانخان
--------------------------------------------------------------------------------
1 . See Cronin, Riza Shah.
2 . Clive to Henderson, 27Jult 1929, FO371/13782/E3918/95/34.
3 . Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934. FO371/ 17889/E7530/ 40/34.
--------------------------------------------------------------------------------
چهارلنگ بود. آنها با سرتیپخان، برادر زن سردار فاتح، هم پیمان شدند و دستههاى متعددى از راهزنها، بهویژه آنهایى که به وسیله خیبر یاغى رهبرى مىشدند، به آنها پیوسته بودند.(1)
بلافاصله بعد از قیام در میان بختیارىها، شاه بار دیگر به استفاده از شخصیتهاى ارشد اتحادیه ایلى براى بازیابى نظارت تهران، متوسل شد. او سردار اسعد، وزیر جنگ را براى استفاده از نفوذش بر ایلات و آرام کردن آنها به اصفهان فرستاد، با وجود این، برادرِ سردار اسعد، یعنى ایلخان، بهواسطه قیام بختیارىها از دهکرد، مرکز منطقهاى، به سختى بیرون رانده شده بود. خود سردار اسعد نیز اکنون به واسطه جدایى از مسائل ایلى، قادر به ایفاى نقش مؤثرى نبود. علاوه براین و برخلاف تصور شاه، سردار اسعد به واسطه ارسال گزارشات تلگرافى پیوسته که حکایت از وخامت اوضاع داشت، تنها به وحشت شاه افزود. او از پاسخى محکم به قیام طرفدارى مىکرد و به شاه توصیه مىکرد که تنها چیزى که باید انجام گیرد اعزام سربازان و دادن درس عبرتى به سرکشى خانها و مردم ایلات است.(2)
نبرد بین بختیارىها و ارتش در تیر/اوایل جولاى، یعنى هنگامى که معترضان، حاکم نظامى چهار محال و ایلخان را از شهر دهکرد بیرون رانده بودند، آغاز شده بود. تنها نیروهاى نظامى اصفهان در قلعه سفیددشت بلافاصله به محاصره بختیارىها درآمده و به صورت ضعیف و متفرق، جمع بودند.(3) اگر چه نیروهاى کمکى بلافاصله به اصفهان رسیدند، اما در رشتهاى از درگیرىهاى نظامى باقى مانده، افراد ایلات از قدرت بیشترى برخوردار بودند. ارتش مجبور شد به موضع تدافعى خودش در خارج از اصفهان عقبنشینى کند. هنگامى که رضاشاه در دورهاى از نگرانى عمیق قرار داشت و از ضعف ارتش نیز آگاه و در فارس نیز هنوز اوضاع خطرناکى حاکم بود، اتخاذ تصمیمى براى کمک گرفتن از روشهاى مسالمتآمیز ضرورى مىنمود. او جلسات مختلفى را با خانهاى ارشد در تهران برگزار کرد و سرانجام دو
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Intelligence Summary No. 15, 27July 1929, FO371/13785/E3919/104/34.
خاطرات سردار اسعد بختیارى ، به کوشش جعفر قلى خان امیر بهادر ، (تهران، انتشارات اساطیر 1372) ، ص 232-233 و بهرام امیرى، زندگینامه : حماسه علیمردان خان بختیارى، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 2، ص 73-90.
2 . Bristow, Isfahan, to Clive, 11July 1929, FO371/13781/E3668/34.
3 . Clive to Henderson, 10Aug 1929, FO371/E4084/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
نفر از محترمترین آنها، یعنى صمصام السلطنه و امیر مفخم را براى استفاده از نفوذشان به منظور مهار ایلات، به جنوب فرستاد.(1) صمصام در جایى که ارتش شکست خورده بود، موفقیتهایى را بهدست آورد. محاصره قلعه نظامى سفید دشت را شکست و ایلات را متقاعد کرد که از این منطقه متفرق شوند. بسیارى از معترضان بختیارى فرمانبردارى خودشان را از دولت اعلام کردند. اگر چه آنها ابتدا درخواست کرده بودند که هر توافقى باید یا بهواسطه شرکت نفت ایران و انگلیس و یا به وسیله هیئت نمایندگى سیاسى انگلیس تضمین شود، با وجود این این درخواست، مورد تأکید نبود. در عوض، ایلخان نامحبوب، برادر سردار اسعد و ایل بیگى، معزول شدند و به ایلات اجازه داده شد که جانشینان آنان را انتخاب نمایند. حاکم نظامى منفور چهارمحال معزول شد و رهبران قیام به وسیله شاه که همچنین قول داده بود خدمت نظاموظیفه در مورد بختیارىها به مدت پنج سال اجرا نخواهد شد، مورد عفو قرار گرفتند. علىمردان خان، رهبر کلى قیام به طور رسمى تا پاییز، یعنى زمانى که او دستگیر و به تهران فرستاده شد، تسلیم نشده بود او در تهران مورد استقبال و عفو شخص شاه قرار گرفت. علىمردانخان که با لباسهاى سنتى بختیارى به پایتخت وارد شده بود، براى شرفیابى به حضور شاه، لباسهاى یکدست جدید همراه با کلاه پهلوى، به تن کرده بود.(2)
4-4-3 . قیام ایلات خمسه
حکومت تهران در میانه آشوبهاى بهار 1308/1929م و در ادامه تلاش همه جانبهاش براى تحکیم بخشیدن نظارتش بر سراسر جنوب، قوام الملک را در اقدامى عجولانه از منصب ایلخانى ایلات خمسه و حکمرانىاش بر شرق فارس برداشت و حاکم نظامى، تیمسار ابوالحسنخان پورزند را به جاى او منصوب کرد.(3) از آنجا که از سوى دولت براى این جابهجایى بسترسازى اندکى انجام گرفته بود، این اقدام سبب شد تا تمام هرم حساس و شکننده قدرت در شرق فارس سقوط کند. افراد ایل خمسه بلافاصله از پذیرش تیمسار پورزند امتناع کردند. ضعف آشکار و ناتوانى پورزند در تحمیل قدرتش، نه تنها اعتبار ارتش را در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Clive to Henderson, 27July 1929/ FO371/E3918/95/34.
2 . Clive to Henderson, 13 Nov 1929, FO371/13782/E6242/95/34.
3 . Chick, Shiraz, to Clive, 15 March 1929, FO371/13782/E6242/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
شرق فارس به حداقل ممکن رسانده بود، بلکه طوایف ایل خمسه، بهویژه بهارلو را براى قیام، تحریک کرد. بهارلوها به انضمام قوامىها، همواره به داشتن قدرتى در برپایى ناآرامى و آشوب مشهور بودند.(1) و قوام با بهرهگیرى از سیاست مشت آهنین، اقتدار آنها را تحت کنترل در آورده بود.(2) به دنبال این عزل، خمسهاىها به سرعت قیامى را برپا کردند. آنها نه تنها قسمت جنوب شرقى استان فارس، بلکه در ادامه، حتى مرزهاى همجوار را با استان کرمان در نوردیدند. اهدافشان به طور کلى همانهایى بود که قشقایىها و بختیارىها مد نظر داشتند: لغو قانون خدمت نظام وظیفه، لغو قانون خلع سلاح عشایر و مهمتر از همه لغو انحصار تریاک.
گسترش نفرت از انحصار تریاک، عامل بسیار مهمى، هم در سقوط اقتدار حکومت در نواحى شرقى استان فارس و هم در وحدت بخشیدن به جمعیتهاى ناهمگون منطقه علیه رژیم تهران بود. اگر چه سنگینى نبرد بر دوش عناصر چادرنشین، از جمله بهارلوها بود، اما آنها، هم از سوى گروههاى چادرنشین غیر خمسهاى و هم از سوى کشاورزان به طور فعالى حمایت مىشدند. هنگامى که بهارلوها علیه حکومت به پا خاستند، اتحاد طوایف غیر خمسهاى لار و سر کوه و جمعیتهاى یکجانشین در نواحى داراب و فارس را نیز به همراه داشتند.(3) بسیارى از کشاورزان شرق فارس که در اصل خمسهاى بودند و منطقه آنها بزرگترین مرکز تولید تریاک در فارس بود، حمایت کاملى را از قیام بهارلوهایى به عمل آوردند که آشکارا اعتراضات آنان را نیز به زبان مىآوردند.(4)
در فروردین / اواخر آوریل سال 1929 بهارلوها شهر و ناحیه داراب را متصرف شدند. مأموران حکومتى را از آنجا بیرون راندند و انبارهاى تریاک و غلات را تصاحب کردند. آنان موجودى انبار تریاک را بعد از برداشتن ده درصد؛ یعنى معادل سهم مالیات حکومت، به کشاورزان برگرداندند.(5) در 18 اردیبهشت/ نهم ماه مى آنها شهر فسا را در جاده داراب ـ
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Lois Beck, The Qashqai of Iran (new york, CT: Yale University Press, 1987), p . 81
2 . Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.
3 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis Shiraz, to Clive, 24April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.
4 . Davis, Shiraz, to Clive, 31 July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.
5 . Davis, Shiraz, to Clive, 15May 1929, FO371/13781/E2814/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
شیراز متصرف شدند. در تیر/ اواخر ماه ژوئن آنها منطقه نیریز را نیز به تصرف در آورده و به اداره آن پرداختند و مالیات دولتى را جمع آورى کردند. از این گذشته، آنها سعیدآباد را نیز در شرق فارس در اختیار گرفتند. در مرداد/ اواخر جولاى نبرد سختى که بین خمسهاىها و نیروهاى ارتش در گرفته بود سبب ناکامى خمسهاىها از دخالت در جادههاى اصلى یا حمله به شیراز شد. اما با وجود این، آنها تمام مناطق شرق و جنوب شرقى شیراز تا قسمت غربى کرمان را که نمایندگان نظامى و غیر نظامى حکومت تهران حضور فعالانهاى نداشتند، در اختیار گرفتند. [به این ترتیب، آنان] علاوه بر سرزمینهاى خودشان شهرها و بخشهاى داراب، فسا، سروستان، نیریز و اصطهبانات را در تصرف داشتند.(1)بهارلوها در هر منطقهاى که نقش مأموران دولتى را برعهده مىگرفتند نه تنها مالیاتهاى دولتى را جمع آورى مىکردند، بلکه اجازه بهاى دارایىهاى قوام الملک را نیز اخذ مىکردند.(2)
قوام الملک در این فاصله به واسطه ترس از خشم و غضب شاه و پیامدهاى قابل پیشبینى عزلش، ایران را به مقصد اروپا ترک کرد. بنابراین، او نمىتوانست به شرق فارس مراجعت نموده و براى اعاده نظم تلاش کند.(3) به این ترتیب، حکومت، ماژور محمدتقىخان عرب را که یکى از افسران ارشد هنگ سواره نظام در لشکر جنوب و از متنفذان ایلات خمسه بود، بهعنوان حاکم فسا و لار به جاى تیمسار پورزند منصوب کرد. ماژور محمدتقى خان عرب شیراز را با ستونى متشکل از هزار نفر سرباز ترک کرد. پیشروىاش به سمت شرق، بعضا همراه با نبرد و گاهى اوقات همراه با مذاکره بود. نیروى نظامى ماژور محمدتقى خان عرب اگر چه از اجراى راهحل نظامى در شرق فارس ناتوان بود، اما اعتبار و وجهه شخصى قابل ملاحظهاى که او در میان بهارلوها داشت، حکومت را ظاهرا امیدوار کرده بود که او خواهد توانست نظم را با استفاده از شیوههاى مسالمتآمیز، مستقر کرده و با بهدست آوردن اطاعت ظاهرىِ ایلات، وجهه ارتش را حفظ کند. وى با استفاده از تدبیر و کاردانى قابل ملاحظه همراه با بهکارگیرى متناوب از اقدامات نظامى، بهتدریج شهرهاى شرق فارس را آزاد کرد. در شهریور/ اوایل سپتامبر بعد از اینکه بهارلوها ظاهرا تسلیم شده بودند، سربازان ماژور
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Davis, Shiraz, to Clive, 31July 1929, FO371/13782/E4083/95/34.
2 . Clive to FO , 12 July 1929, FO371/13781/E3315/95/34.
3 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930 , Davis, Shiraz, to Clive, 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34.
--------------------------------------------------------------------------------
محمدتقىخان عرب عملیات نظامى موفقیتآمیزى نزدیک داراب انجام دادند. درگیرىهاى گاه و بیگاه براى مدتى ادامه داشت، اما امنیت بهتدریج اعاده گردید و در اواخر سال، جادههاى شرق فارس و غرب کرمان بار دیگر قابل استفاده شدند.(1)
5 . موضع روستاییان در برابر نظم نوین ایران
بهرهگیرى قیامهاى ایلى در فارس و اصفهان از جمعیتهاى چادرنشین مسلح و کوچنشینان (که در برابر هر چیزى که براى زندگى صحرانشینى آنها تهدید اساسى محسوب مىشد، مقاومت نشان مىدادند)، بهطور عمده قابل پیشبینى بود. همچنین قیامهاى ایلى بسترى را براى پیدایش دو پدیده مرتبط به هم، اما کاملاً مجزا، یعنى قیام و راهزنىِ روستایى فراهم آورد.(2) چادرنشینان در قیامهاى مسلحانهشان مىتوانستند بر افزایش ناگهانى نارضایتى روستایى تکیه کنند. آشفتگىهاى سیاسى ـ اجتماعى و اقتصادى که بهواسطه ماهیت استبدادى نوسازى رژیم در مناطق روستایى بهوجود آمده بود، به پناهندگى حاشیهنشینان این اجتماعات به راهزنان دائمى منجر شد.
چادرنشینان به همان اندازه قانون خدمت نظام وظیفه و استفاده از کلاه پهلوى، از اسکان اجبارى که رژیم آشکارا حمایت از آن را شروع کرده بود، نگران بودند. با وجود این، در حقیقت، روند اسکان [ایلات] پیش از این بهصورت آزمایشى در میان مردمان چادرنشین آغاز شده بود. تعداد زیادى از چادرنشینان سابق در جنوب ایران پیش از این داوطلبانه زندگى نیمه یکجانشینى یا یکجانشینى را با پرداختن به کشاورزى پذیرفته بودند. اما این عشایرِ یکجانشین شده نیز به واسطه اصلاحات تهران لطمه سختى خورده و به همین دلیل، نغمه مخالفت علیه نظم نوین را ساز کرده بودند. سقوط اقتدار تهران در شرق فارس بهطور قطع با حمایت فعال روستاییان که در اتحاد با خویشاوندان چادرنشین خود بودند، انجام شده بود، در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . این به معناى پایان اعتراض بهارلوها نبود، زیرا در سال بعد اعتراض خود را از سرگرفتند و در این دوره، ماژور محمدتقى خان عرب کشته شدهبود.
2 . براى بحث در خصوص اعتراضات و شورشهاى روستاییان در ایران ر.ک :
J. Afary, The Iranian Constitutional Revolution 1906-1911: Grassroots Democracy, Social Democracy, and the Origins of Feminism (New Yory: Columbia University Press, 1996), p 145-176 . For the Concept of : Social banditry: See E.Hobsbawm, Bandits (London: Weidenfeld and Nicolson, 2000).
--------------------------------------------------------------------------------
جنوب فارس نیز تحمیل نظم نوین، ناآرامى را در میان جمعیتهاى یک جانشین ایلى ایجاد کرده بود. براى نمونه، مهدى سرخى که رهبرى گروهى از راهزنان را به عهده داشت، ناآرامىهایى را بهوجود آورد. مهدى سرخى، زمیندارى کوچک و خانِ طایفه کوچک سرخى و متحد قشقایىها، اما نه در حقیقت متعلق به آنها، نیمه چادرنشین و به شدت با کشت و کار تریاک درگیر بود. با بازگشت گسترده راهزنى در اواسط دهه 1300/1920م بهعنوان راهبرد مخالفت روستایى، مهدى که به واسطه ظلم مقامات محلى براى یاغى شدن تحریک شده بود از 1305/1926م به این طرف تعداد زیادى از ناراضیان، هم از سرخهاىها و هم از بسیارى از طوایف کوچک قشقایى را به دور خودش جمع کرد.(1) اعمال انحصار تریاک در سال 1307/1928م مهدى را از یک یاغى، به رهبر جنبش روستایى، یعنى گستردهترین مقاومتى که در برابر انحصار در میان کشاورزان یکجانشین سراسر فارس بهوجود آمده بود، تبدیل کرد. او و طایفه کوچک سرخى بهطور فعالانهاى در قیام قشقایىها شرکت داشتند.(2) از سوى دیگر، قیام بختیارىها بار دیگر به طور آشکارا تشابه علایق بین روستایىیان و ایلات چادرنشین را با راهزنان اطرافشان نشان داد. براى نمونه، در تیر /جولاى شخصى به نام خیبر، رهبر یکى از بزرگترین دستههاى راهزن، به همراه دویست نفر بختیارى، روستاى طاقون را در 17 کیلومترى غرب قمشه در جاده اصفهان ـ شیراز تصرف کرد. او سپس همانند بهارلوها در داراب، انبار تریاک حکومت را گشود و سهم ده درصدى حکومت را برداشت و مابقى را به روستاییان برگرداند و رسید دریافت کرد.(3) اگر چه قیامهاى ایلات در تابستان 1308/1929م به سرعت کمرنگ شدند، اما راهزنى در مقیاسى کمتر، پدیدهاى رایج براى مقاومت در سراسر جنوب ایران، حتى در طول دهه بعد بود.
6 . دلایل ناکامى قیام ایلات و عشایر
شاید بتوان مهمترین دلیل براى شکست نهایى سیاست مقاومت عشایرى را ناتوانى آنها در برقرارى ارتباط با عناصر ناراضى در شهرها، یعنى کسانى که در بسیارى از
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Chick to Nicolson, 12 July 1926, FO371/11502/E4812/4323/34.
2 . بیات، شورش عشایر فارس، ص 125-126.
3 . Clive to Henderson, 27July 1929, FO371/13782/E3918/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
نارضایتىهاى آنها سهیم بودند، ذکر کرد. تصرف شهرهاى عمده ایالتى توسط ایلات این امکان را پدید آورد که موازنه نیروهاى سیاسى ملى را بر هم زند. اما هیچ نوع وحدت عملىِ قابل ملاحظهاى بین قیامهاى نواحى عشایرى و نیروهاى وسیع شهرى و حتى با روحانیون محلى و عناصر بازارى، یعنى کسانى که در این اواخر در مخالفت با نظم نوین تهران بسیار فعال شده بودند، وجود نداشت. بهارلوها توانایى خودشان را براى اداره شهرهاى کوچک جنوب شرقى فارس، براى یک دوره زمانى، ثابت کرده بودند. بسیارى از شهرهاى کوچک بهطور متناوب مقاومتهاى سختى را علیه نمایندگان مادى و انسانىِ نظم نوین نشان دادند. براى مثال، نمایندگىهاى سربازگیرى و مقامات غیر نظامى محلى، با مخالفت و حمله به نظمیه و ژاندارمرى روبهرو بودند. اما مردم شهرهایى مثل شیراز، اصفهان و تبریز که تنها ترس از حملات احتمالىِ ایلات به شهرها را تجربه کرده بودند، هراس، عکسالعمل معمولى آنها هنگام نزدیک شدن نیروهاى ایلات بود. با وجود این، اگر چه ترس از احتمال ورود قریب الوقوع جنگجویان مسلح ایلات در این شهرها وجود داشت، اما در همان زمان نیز همدردى قابل توجهاى [بین آنها و ایلات] براى مصیبتها و رنجهایشان از دست ارتش و وزارت دارایى نیز وجود داشت. [بهعنوان نمونه] مردمان شهرها و بهویژه طبقات فقیر، از ضعف آشکار مأموران در تابستان 1308/1929م استفاده کرده و با کلاههاى منفور پهلوى که آن را با مصونیت و بهطور دسته جمعى دوره انداخته بودند، آتش بازى راه انداخته و به این صورت، خوشحالى خود را ابراز داشتند.
7 . اعتراضات و مقاومتهاى مردم شهرها علیه نظم نوین ایران
بىتردید شهرها تا اندازه زیادى در اعتراض نواحى غیر شهرى در برابر ظلمها و بىعدالتىهاى فزاینده [رژیم] بهویژه در مورد قانون خدمت نظام وظیفه، کلاه پهلوى یا در شهرهاى جنوب، در خصوص انحصار تریاک، سهیم بودند. در سال 1308/1929م قدرت ارتش در نواحى روستایى رو به ضعف نهاد. شهرهاى بزرگ مختلفى، بهویژه در آن نواحى که نارضایتى شدید ایلى وجود داشت، مثل تبریز، اصفهان و شیراز به صورت انبارِ باروت نارضایتى و مخالفت در آمده بودند. نظارت مأموران نظامى در تبریز هنوز از زمان برخوردهاى شدید ماه مرداد/ آگوست سال گذشته ناپایدار بود و ارتش گزارش داده بود که مردم آماده
--------------------------------------------------------------------------------
همراهى با هر حرکتى هستند که ممکن بود از هر دسته و قومى علیه حکومت صورت پذیرد.(1) مردم شهرهاى جنوب اگرچه بهطور جدى اعتراضى انجام ندادند، اما ناراحت و رنجیده خاطر بودند.
علما، تجار بازار و اصناف در شهرهاى بزرگ جنوب و به همان نسبت، مردم عادى شهرها عموما هنوز از ناکامىشان در اعتراض طولانى و تلخ سال 1306/1927م ناراحت بودند، زیرا چیزى به دست نیاورده و از آن پس نیز سیاستهاى اقتصادى رژیم، گرفتارى مالى قابل توجهى را براى آنها بهوجود آورده بود. در سال 1307/1928م مرحلهاى از رکود اقتصادى عمومى، سراسر جنوب را فراگرفت. اعمال انحصار تریاک در شهریور و مهر 1307/ سپتامبر 1928 در شهرها بیشتر یا خیلى بیشتر از نواحى روستایى، سبب اعتراضات گستردهترى در میان بخشهاى وسیعى از مردمى که نگران تهدید جدى وسایل امرار معاششان بودند، شده بود. میلسپو، رئیس اداره کل مالیه، برآورد کرده بود که دستکم یک چهارم از تمام جمعیت شهر اصفهان بهطور گستردهاى به تجارت تریاک وابسته بودند. عناصر تجارت تریاک، شامل دست فروش تریاک، دلالها، تجار بازار، نمایندگى و تجار صادر کننده، کارگران بستهبندى، باربران، بافورسازان، سازندگان و مصرف کنندگانِ تریاک،(2) همه آنها خودشان را بهوسیله تمرکز در ساختار انحصار ذاتى دولتى، تهدید شده یافته بودند، از دیگر عللِ اقتصادى اعتراضات، بالا بودن میزان مالیات وضع شده توسط رژیم تهران بود. مخالفت با قانون خدمت نظام وظیفه، بىوقفه ادامه داشت. بهعنوان نمونه، بازار شیراز در 1307/1928م تعطیل شد و در بیرون مسجد، اعتراضى شکل گرفت. این اعتراض با تیراندازى سربازان به سوى جمعیت روبهرو شد. رنجش در تمام استانها علیه شیوه اجراى انتخابات مجلس در سال 1307/1928م که وزراى جنگ و کشور بیش از هر زمان دیگرى برآن نظارت بسیار سختى داشتند، عمومى بود.
احساس جدایى شهرهاى جنوب از رژیم جدید افزایش یافته بود و این جو شهرهاى جنوب در استقبال از شاه هنگام بازدید وى در اواخر سال 1307/1928م نمود بارزى داشت. هرگونه تدارکاتى در شهرها براى استقبال از ورود شاه ممنوع اعلام شد. هنگامى که نظمیه
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 28Jan 1929, FO371/13781/E1658/95/34.
2 . Millspaugh, The American Task, p.190.
--------------------------------------------------------------------------------
اقدامات امنیتى سخت و شدیدى را اعمال کرده بود ترس شاه از ترور، بیشتر جلب نظر مىکرد. براى نمونه، در شیراز سه ساعت قبل از ورود شاه خیابانها قُرق بودند و تهدید اصلى براى نظمیه این بود که فردى پشت درها یا دروازهها ایستاده و قصد تیر اندازى داشته باشد. تمام ساختمانهاى بلند مشرف به مسیر شاه توسط نظمیه قُرق شدند و به هیچ کشاورزى نیز اجازه ورود به دویست مترى مسیر عبور شاه داده نمىشد. شاه به سرعت وارد شهر شد. درهاى ماشین بسته بود و او در صندلى عقب طورى نشسته بود که به سختى دیده مىشد. تمام اقدامات امنیتى نظمیه، تصور اصلى را که از حالت ورود شاه بهوجود آمده بود تقویت مىکرد. این حالت، همان ترس بود.(1) علاوه بر این، لطمه به افکار محلى سبب شده بود که شاه در آن هنگام نمایندگان بازرگانان، اشراف و اعضاى منتخب شهرستان و دبیران روزنامهها را به حضور بپذیرد. سخنرانى شاه براى آنها تند و توهینآمیز بود، به حدى که حاضران در جلسه تمام دل و جرأت خودشان را براى بیان اعتراضات و خواستهها از دست دادند؛ چه آن اعتراضاتى که مجبور به بیانش بودند و چه آن خواستههایى که قصد بیانش را داشتند. این اعتراضات و خواستهها شامل انحصار تریاک و اقدامات مأموران مالیاتى وزارت دارایى و نیاز به بودجهاى هنگفت براى آموزش در فارس بود. بازدید شاه به غیر از تقویت روحیه مقامات محلى و هواداران نظم نوین در جنوب، نتیجهاى جز کاهش شدید احترام و ارزش سابق او نداشت. شیرازىها عموما بهواسطه تنفر آشکار شاه از آنها، ناراحت شدند و با رفتن وى نه تنها مردم شهر شیراز، بلکه مأموران ارتش نیز آرامش پیدا کردند.(2)
اگر چه مخالفت شهرى با رژیم در طول سال 1308/1929م به صورت نهفته باقى ماند و هیچ اعتراض عمومى یا سازمان یافتهاى در شهرها تحقق نیافت، با وجود این، مقامات از جایگاه بىثباتشان کاملاً آگاه بودند. با نزدیک شدن ایام عاشورا و اختصاص ده روز از محرم براى گرامى داشت شهداى مذهبى به همراه مراسمهاى عزادارى، اضطراب و دلهره خاصى در تهران و به همان اندازه در دیگر استانها پدید آمده بود. در سال 1308/1929م عاشورا با ماه خرداد /ژوئن هم زمان شده بود. قیام قشقایىها در این ماه در اوج خودش بود و رژیم که در دورهاى از بحران بود تصمیم آگاهانهاى را براى مصالحه با احساسات عامه پسند و مذهبى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Chick to Clive, 5 Dec 1928, FO371/13781/E95/95/34.
2 . Ibid.
--------------------------------------------------------------------------------
گرفت. حکومت که براى چندین سال، برگزارى تمام مراسمهاى سنتى عاشورا را به شدت ممنوع کردهبود اکنون نه تنها از ممنوعیتهاى خود کاست، بلکه اجازه اجراى عمومى این آیینها، همراه با تشویق در اجراى آنها را صادر کرد. تمام روحانیون محلى که از معافیت آنها به خاطر سر نگذاشتن کلاه پهلوى امتناع شده بود، براى دو ماه عزادارى محرم و صفر اجازه پیدا کردند که عمامههاى خود را بار دیگر به سر بگذارند. تنها محدودیتهاى بسیار جزیى از سوى نظمیه در خصوص دستههاى عزادارى اعمال شد. این در حالى بود که روضهخوانىها، خواندن شرح شهادت امام حسین در کربلا، به صورت پرشورى برگزار شد. شاه خودش در یکى از این روضه خوانىها در تالار اجتماعات حکومت [تکیه دولت] حاضر شد و در دو نوبت مبلغ پانصد تومان به روضهخوان داده شد.(1)
تغییر نگرش مقامات نظامى در تبریز که هنوز به واسطه قیام کردها در معرض تهدید بود، نمود بارزى داشت. ارتش در جریان سرکوبىِ مخالفت در پاییز سال گذشته تمام وسایلى را که در طول اجراى مراسم بزرگداشت عاشورا مورد استفاده قرار گرفته بود، مثل شمشیرها، پرچمها، طبل و دهل و ... را جمع و مصادره کرد. اما در هفتههاى منتهى به عاشورا که اعلامیههاى بىنام و امضا بر در و دیوارهاى ساختمانهاى شهر نصب شده بود و بیان مىکرد که مردم قصد دارند بهرغم ممنوعیت مقامات، عزادارىهاى معمول خودشان را انجام دهند و در برابر دخالت مقامات، مقاومت خواهند کرد و اگر ضرورى باشد خون خودشان و دیگران را خواهند ریخت.(2) از این رو مقامات نظامى نه تنها تصمیم به عقبنشینى گرفتند، بلکه حتى سعى کردند ظاهرى با تقوا و دیندار به خود بگیرند. در دهم ماه محرم، نظمیه شمشیرهاى توقیف شده را براى اجراى مراسم بزرگداشت ماه محرم بین عزاداران تقسیم کرد و مراسم روضهخوانى نیز در بعد از ظهر و عصر این روز برگزار شد. تیمسار حسین خزاعى، رئیس نظمیه، به همراه استاندار و دیگر مأموران ارشد سیاسى و نظامى که شرکت کنندگانى سرشناس بودند، با ظاهرى حاکى از هم دردى، در یکى از بزرگترین تجمعات بازار شرکت کردند. عزادارى خزاعى که دستور داده بود به همه چاى بدهند با سینهزنى در ملأعام بسیار با
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.
.دوب هدنام ىقاب عونمم ، لاح ره هب ،هیزعت
2 . Gilliat-Smith, Tabriz, to Clive, 19June 1929, FO371/13781/E3556/95/34.
--------------------------------------------------------------------------------
شور و حرارت بود و بهطور علنى بیان شد که او این سنتها را پذیرفته است.(1)
در سرتاسر 1300/1920م مأموران ارتش یکى از جسورترین سکولارها شده بودند. اقدامات آنها در این راستا اغلب از محدودیتهایى که تهران به نحو معقولانهاى ایجاد کرده بود، بىاندازه فراتر بود.(2) با وجود این، وجهه دینى تازهاى که رژیم به خود گرفته بود بیشتر از وجههاى که حاصل اقتدار دوران بحران بود، تداوم نیافت. در سال 1309/1930م محدودیتهایى در خصوص انجام آیینهاى مذهبى مردم اعمال شد.
8 . پیامدهاى هراس و نگرانى شاه
قیامهاى متوالىِ ایلات در سال 1308/1929م بررضاشاه و رژیمش تأثیر جدى داشت. اگر چه رضا شاه قادر به واکنش عملى در سطح معقولى بود، اما با وجود این شاه در سراسر تابستان، در دورانى از نگرانى مفرط باقى ماند. اجراى نوسازى در افغانستان امید بخش نبود. امان اللّه، شاه افغانستان اصلاحات و نوسازى افراطى را از مدل نوسازى رضاشاه اقتباس کرده بود. وى که هم علما و هم گروههاى ایلى سنتى را از سر راه خود برداشته بود، بهوسیله قیامهاى ایلاتِ این سال سرنگون شد. در ایران، شاه اکنون خودش اعتقاد داشت که با جدىترین بحران از زمانى که به سلطنت رسیده روبهرو شده و بقاى طولانى سلسلهاش تهدید گردیدهاست.(3) او نه تنها نگران بود که جنوب ایران بهطور کامل از نظارت حکومت خارج شود، بلکه به این اطمینان نیز رسیده بود که قیامها از سوى انگلیسىها بود که آرزوى تجدید قدرتشان را در ایران داشتند.
بىشک انگلیس در گذشته، روابط نزدیکى، هم با قوام الملک و هم با خانهاى بختیارى داشت، اگر چه هرگز با صولت و قشقایىها ارتباط نداشت، اما این ارتباطات با رضایت دو طرف در اوایل دهه 1300/1920م به سردى گرایید.(4) با وجود این، شاه بهطور شدیدى اعتقاد داشت که انگلیس مسبب تحریک ایلات است و محافل رسمى و بهویژه ارتش نیز در این
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid.
2 . See Cronin, The Army, p . 217-219.
3 . Clive to Henderson, 10 Aug 1929, FO371/13782/E4086/95/34.
4 . See Cronin, Riza Shah.
--------------------------------------------------------------------------------
دیدگاه سهیم بودند.(1) اعتقاد شاه به سوءنیت انگلیس به واسطه آغاز اعتصاب کارگرانِ میادین نفتى جنوب در اردیبهشت و خرداد 1308/مى1929 تشدید شد. تیمورتاش تهدید منسوب به کمونیست را که شرکت نفت ایران و انگلیس آنرا بزرگ جلوه مىداد، رد کرد. شاه به واسطه ورود کشتىهاى نیروى دریایى انگلیس، تنها در آن طرف مرزهاى آبى ایران که با اعتصاب کارگران شرکت نفت هم زمان شده بود، عصبانى بود.
همچنین تجدید ترس قدیمى رضا شاه در خصوص جاهطلبىهاى امپراتورى انگلیس، که با قیامهاى سال 1308/1929م هم زمان شده بود، ترس شاه را در خصوص امنیت سلسلهاش تشدید کرده و سبب شده بود که در مورد پرشورترین هوادارانش سوء ظن پیدا کند. ترس دائمىاش از ترور نیز بیشتر جلب نظر مىکرد. در خرداد/ژوئن شاهزاده فیروز فرمانفرما وزیر دارایى که یکى از اعضاى گروهِ سه نفره متشکل از وى و تیمورتاش و داور بود، و از زمانى که شاه به تاج و تخت دست یافته بود، بر تمام دستگاه حکومت نظارت داشت، دستگیر و روانه زندان شد. در همان روز، شاهزاده قاجار، اکبر میرزا صارم الدوله، استاندار سابق فارس و ارتشبد فضل اللّهخان زاهدى، فرمانده ژاندارمرى استان فارس که در طول قیامهاى ایلى در شیراز حضور داشت، دستگیر و در تهران زندانى شدند. اندکى بعد تیمسار محمودخان آیرم، فرمانده سابق ارتش جنوب، دستگیر و زندانى شد. رئیس سابق ستاد ارتش در جنوب، تیمسار شاهزاده محمد حسین فرمانفرما، برادر فیروز نیز تأثیر سوء ظن را لمس کرده و دستگیر شد. دلایل قانع کنندهاى براى این بازداشتها ارائه نشد، اما اشارات مختصرى که در روزنامههاى اطلاعات و شفق سرخ وجود داشت نشان مىدهد آنها در ارتباط با توطئهاى در حمایت از قیام قشقایىها بودند.(2) در حقیقت، فیروز، صارم الدوله و تیمسار محمد حسین فرمانفرما، همگى از شاهزادگان قاجارى بودند و به نظر مىرسد که شاه گمان کرده بود قیامهاى ایلى سرآغاز تلاشى براى کمک به انگلیسىها بوده که هدف آن
--------------------------------------------------------------------------------
1 . براى مثال ر.ک:
Clive to Henderson, 12 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34, extract from the Tehran newspaper Iran, 5 July 1929, FO371/13781/E3668/95/34: Taimourtache to Clive, 13 July 1929, FO371/13781/E3659/95/34.: Clive to : Henderson, 29 June 1929, FO371/13781/E3557/95/34.
2 . Clive to Henderson, 29 June 1929, FO371/13782/E3554/96/34.
--------------------------------------------------------------------------------
سرنگونى سلسلهاش و اعاده قاجارها بوده است.(1)
شاهزاده فیروز از نخستین مأموران بلند پایه شاه که سرنوشت دردناکى در انتظارش بود، بازداشت و روانه زندان شد. با زندانى شدن فیروز، جریانى که پایانش مرگ و زندانى شدن یا تبعید بود، بیشترِ مأموران ارشد و وفادار شاه مثل تیمورتاش، وزیر دربار و سردار اسعد را در برگرفت. تأثیر قیامهاى ایلات در سال 1308/1929م نه تنها بر حیات سیاسى مأموران ارشد و وفادار حکومت سایه انداخته بود، بلکه سرنوشت رهبران ایلى را نیز رقم زده بود. در سال 1309/1930م سردار اسعد و صولتالدوله بهترین اقدامات را براى اثبات وفادارى خودشان و تداوم مطمئن و مفید وفادارىِ هواداران ایلىشان نسبت به حکومت انجام دادند. علاوه براین اقدامات اساسى، اقدامات مشروط و نامنظمى را براى شکلگیرى عملیاتهاى ارتش علیه بویر احمدىها نیز انجام دادند. اما در همان سال تهران تلاشهایش را براى خلع سلاح ایلات و برقرارى نظم در بین آنها تجدید کرد. در سال 1311/1932م شاه تلاشهاى جدى را در تحقق بخشیدن به سیاست اسکان ایلات از سرگرفت. مقارن همین ایام، رضا شاه هدفش را در جدا سازى ایلات جنوب از رهبران موروثىشان و مسائلى که به سرعت به موضوعى مهم تبدیل مىشدند، مجدانه پى گرفت. در مرداد و شهریور 1311/آگوست 1932 صولت الدوله و پسر ارشدش، ناصرخان زندانى بودند. در مرداد و شهریور 1312/آگوست 1933 صولت در زندان به قتل رسید. در آبان و آذر/نوامبر سردار اسعد هنوز وزیر جنگ بود. تعداد زیادى از خانهاى بختیارى و قوام الملک به اتهام توطئه علیه زندگى شاه دستگیر شدند.(2) در فروردین و اردیبهشت 1313/آوریل 1934 سردار اسعد در زندان به قتل رسید. در آبان و آذر/نوامبر هشت نفر از کسانى که در توطئه معروف بختیارىها شرکت کرده بودند، اعدام شدند.(3) در میان آنهایى که اعدام شدند نام على مردانخان چهارلنگ، خانهاى هفتلنگ از ایل بختیارى، سردار اقبال و سردار فاتح، برادر زن سردار فاتح، سرتیپ خان بویر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Summary of Events and Conditions in Fars during the year ended 31 March 1930, Davis, Shiraz, to Clive 24 April 1930, FO371/14551/E3025/3025/34: Annual Report, 1929, Clive to Henderson, 30 April 1930, FO371/14545/E2445/522/34.
2 . Hoare to Simon, 16 Dec 1933, FO371/17889/E41/40/34.
3 . ر.ک: حمیدرضا دالوند، ماجراى قتل سردار اسعد بختیارى (تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1379).
--------------------------------------------------------------------------------
احمدى و تمام رهبران قیام سال 1308/1929م، یعنى کسانى که پیش از این توسط شاه مورد عفو قرار گرفته بودند، دیده مىشد. بیست نفر دیگر از بختیارىها به زندانهاى طویلالمدت و از جمله، چهارخان به حبس ابد محکوم شدند.(1) رهبران ایلات جنوب که به عنوان عاملى در حیات سیاسى ملى تلقى مىشدند، با این اقدامات براى همیشه کنار زده شدند.(2)
9 . نتیجهگیرى
به طور کلى 1308/1929م براى ایلات و عشایر نقطه عطفى بود. در تابستان آن سال، آخرین اعتراض مهم و جمعىِ ایلات و عشایر دوره رضاشاه دیده شد. این اعتراض، ناکامى ایلات و عشایر را به تأخیر انداخت و تصمیم رژیم را براى تحمیل دستورات هدایت شدهاش در سراسر نواحى روستایى و در دههاى که مشکلات فراوانى فراروى رژیم بود، تغییر داد یا تعدیل کرد. خلع سلاح، دریافت مالیاتهاى سنگین و فشار براى اسکان [عشایر] که تنها به واسطه فساد مقامات محلى به خوبى اجرا نشده بود، با اعدام یا زندانى شدن خانهاى ایلات، به درستى اجرا شده و ایلات و عشایر شدیدا تضعیف شدند. با تجاوز رژیم به روش زندگى چادرنشینى و تلاشهایش در تخریب اقتصاد شبانى همراه با نظارت نظامىِ شدیدتر از همیشه برچراگاهها و مسیرهاى کوچ ایلات، سبب شد که ایلات به اعمال قدرت سیاسى و نظامى گذشته، قادر نباشند. روستاییان نیز اوضاع رو به وخامتى را در طول این سالها تجربه کردند. پروژههاى حیثیتى رژیم، یعنى راه آهن و تشکیل ارتش که همراه با وضع مالیاتهاى بىرحمانه براى انجام آنها بود، به واسطه گسترش تورم به تدریج ضعیف شد و علاوه براین، رژیم به علت فقدان پول و آموزش براى بهرهبردارى از نهادهاى جدید، مثل دادگاههاى حقوقى و اداره ثبت اسناد و املاک، بهطور عمده ناتوان بود. نقطه عطف برخورد روستاییان با دولت جدید به علت فعالیت نمایندگىهاى خدمت نظام وظیفه بود. با وجود این، پیدایش مخالفت روستایى در سراسر دهه 1310/1930م ادامه داشت. اما روستاییان در آن دهه به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Knatchbull-Hugessen to Simon, 1 Dec 1934, FO371/17889/E7530/40/34.
همچنین ر.ک: روشنک بختیارى، «زندگى و مرگ خان باباخان اسعد»، چاپ شده در: وضع فرهنگ، هنر، تاریخ و تمدن بختیارى، ج 1، ص 76-98.
2 . N. R. Keddie, The Origins of the Religious-Radical Alliance in Iran, in idem, Iran: Religion, Politics and Society (London and Portland, OR: Frank Cass, 1980) p. 53-65.
--------------------------------------------------------------------------------
دلیل شیوع راهزنى مستمر؛ جریانى که نه تنها بهطور ویژه از سوى عناصر چادرنشین حمایت مىشد، بلکه گاهى اوقات افراد کم اهمیتى مثل فراریان ارتش نیز به آن مىپیوستند، به رویگردانى و نافرمانى از دولت جدید ادامه دادند. چنین راهزنى، نه بازمانده عصر ما قبل جدید بود و نه خلاف روند تاریخ، بلکه بهطور عمده عکسالعملى بود در برابر اوضاع نابسامان و دیکتاتورى نوسازى رژیم، و از هم پاشیدگى اجتماعى روستاییان.
مخالفت روستایى با نظم نوین که تمام پهنه جنوب ایران را در طول بهار و تابستان سال 1308/1929م در برگرفته بود، در نهایت در دفاع از جوامع روستایى و چادرنشین در برابر بینش نوگرایانه نخبگان ملىگراى شهرى ناموفق بود. نمودهاى مختلف اعتراض روستایى آن ماهها در مرحله ادغام شدن در جنبشى واحد و مستمر نبود. اتحادیههاى ایلات و عشایر، نه تنها در آغاز، دستخوش چند دستگى بودند، بلکه در هیچ موردى نتوانستند قیام کاملى را علیه حکومت انجام دهند و علاوه بر این، دشمنى شدیدى نیز بین اتحادیههاى ایلات و عشایر، بهویژه بین قشقایىها و خمسهاىها وجود داشت. اگر چه خواستههاى معترضان همواره از موضع دفاعى ابراز مىشد، اما دعوت براى لغو یا انحلال قوانین و ادارات جدید و پیشرفت نه چندان گسترده راهبرد منسجم و ژرف سیاسى که از طریق آن، چالشى براى حکومت مرکزى ایجاد مىشد، ممکن بود افزایش پیدا کند. قیامهاى ایلى اگر چه دلایل قانع کنندهاى، مثل کمبود شدید مهمات و نیازهاى اقتصاد شبانى، بهویژه نیاز به ییلاق و قشلاق را داشتند، ولى بهطور عمده به واسطه روزمرگى به تدریج محو شدند با وجود این، آنها محدودیتهاى قدرت سرکوبگر رژیم را به وضوح آشکار کردند.
قیامهاى ایلى نه تنها خانهاى ارشد را براى دست کشیدن از اتحادشان با دولت جدید متقاعد نکرد، بلکه برعکس، شخصى مثل سردار اسعد بختیارى تمام ارزش و اهمیت خودش را در پشتیبانى از واکنش نظامى حکومت، هزینه کرده و از دست داد. دیگر خانهاى ارشد نیز ابزارهایى در بازسازى اقتدار تهران بودند. صولت الدوله به محض اینکه به مقام سابقش در شیراز بازگردانده شد، تردیدش به پایان رسید و به دنبال آن از اینکه بار دیگر بهعنوان مجرایى براى انتقال اراده تهران به سمت مردم رنجدیده ایل خود عمل مىکرد، شادمان بود. قیام کلانترها بهعنوان سخنگویان اصیلتر براى ایلات و عشایر به افزایشِ از هم پاشیدگى و کاهش شدید توانایى ایلات براى اقدامى متحدانه منتهى شد. تنها بیست سال پیش از این، خانهاى بختیارى به واسطه نقششان در خلع شاه [محمد علىشاه] و اعاده مشروطیت در سیاست ملى مداخلهاى سرنوشت ساز داشتند. اگر چه اسطوره سال 1287/1909م هنوز بهطور درخشانى در میان خانها زنده بود، اما مقایسه اوضاع در سال 1308/1929م با قیامهاى پیش از این، شرایط بسیار متفاوتى را نشان مىدهد. در سال 1308/1929م خانهاى جوان بختیارى نتواستند تصویرى از توانمندى علىقلىخان سردار اسعد، پدر سردار اسعد، کسى که توانایى اعمال رهبرى خردمندانه همراه با متحدکردن اتحادیههاى ایلات و عشایر را براى پیشروى به سوى تهران داشت، ارائه نمایند. قیامهاى ایلى انجام شده در سال 1308/1929م نه تنها فاقد رهبرانى با بصیرت و توانایى بسنده بود، بلکه به طور کلى فاقد متحدان شهرى و خردمند نیز بود. در سال 1287/1909م بختیارىها در هماهنگى با رادیکالها و مشروطهخواهان اصفهان، تهران و دیگر نقاط ایران عمل کرده بودند. در سال 1308/1929م رضا شاه اگر چه تازه شروع به تحقق بخشیدن به بسیارى از خواستههاى روشنفکران ملىگرا نموده بود با وجود این، حمایت این گروه را که به غیر از شرایط استثنایى در هر صورت بهطور طبیعى از اتحاد با عناصر ایلى روى گردان بودند، حفظ کرد. همچنین در این زمان براى حمله موفقیتآمیز قیامهاى فزاینده ایلى به پایتخت، شانس اندکى وجود داشت و [بهتر است بگوییم] اصلاً شانسى وجود نداشت، زیرا نظارت دولت جدید در تهران در مقایسه با دوره گذشته، در قالب ارتش و نظمیه کامل بود.
سال 1308/1929م هیچ مخالفت ایلى و نیز هیچ مخالفت شهرى به رهبرى علما که پیش از این به آن اشاره داشتیم، توانایى باز داشتن یا منحرف کردن ماشین تمرکزگرایى تهران را نداشت. اتحاد نیروهاى مذهبى و گروههاى رادیکالى و همکارى بین اصلاحطلبان سکولار و روحانیون ناراضى که درگذشته موفقیتهایى را بهدست آورده بودند و در آینده نیز بسیار مؤثر بودند، در ایرانِ اواخر دهه 1300/1920م بىاثر بود. رضاشاه این اتحاد را با تحقق بخشیدن به بسیارى از خواستههاى روشنفکران ملىگرا متلاشى کرده بود. اکنون دو مؤلفه با هم درگیر بودند؛ یکى حمایت پر شور عمومى و دیگرى مخالفتى سخت در خصوص سلطه شاه و ماهیت پروژه دولت سازىاش.
دقیقا به همان اندازه که قیامهاى ایلى در کسب اتحاد با شهرنشینان و بهویژه در بهدست آوردن حمایت پایتختنشینان ناموفق بودند، علما نیز به همین صورت در برقرارى ارتباط بین نارضایتىهاى خودشان با ناخرسندىهاى رو به رشد در میان عناصر غیر مذهبى، نسبت به دیکتاتورى رو به افزایش حکومت شاه فاقد هرگونه راهبردى بودند. علما نه تنها فاقد حمایت سکولارها بودند، بلکه آنها خودشان از درون، دستخوش چند دستگى در خصوص مناصب برتر و فروتر نیز بودند. دقیقا به همان اندازه که نگرانىِ اعضاى عادى ایلات از کلاه پهلوى، خدمت نظام وظیفه و اسکان اجبارى، در زمانى که رهبران [ایلات] مردد، گوشهگیر یا حتى متخاصم باقى مانده بودند، پویایى را براى قیامهاى ایلى فراهم آورده بود، نگرانى روحانیت در مراکز استانها نیز بیشتر به واسطه نگرانىهاى روحانیون محلى، مبلغان و طلاب، یعنى کسانى که به طور عمده به قوانین لباس جدید و خدمت نظام وظیفه حساس بوده و بهطور معمول از معافیت هیئت وزرا محروم و منبع در آمدشان را نیز به واسطه غیر مذهبى شدن نظام قضایى از دست داده بودند، برانگیخته شده بود. اگر چه [اطاعت] از رهبرى مجتهدان شهرهاى بزرگ، مثل آیتاللّه اصفهانى براى عدهاى از عقلاى محلى فرض انگاشته مىشد، اما مهمترین شخصیتهاى ارشد مذهبى و بهویژه شیخ عبدالکریم حائرى براى بهدست گرفتن نقش رهبرى در جنبش اعتراضى و قرار دادن خودشان در رأس چالشى با دولت جدید، بىمیل و ناتوان نشان دادند. بروز مقاومت بین سالهاى 1306-1308/1927-1929م توسط گروههاى مختلف اجتماعى، شهرى و روستایى، فقیر و غنى علیه نظم نوین، بیشتر از آنکه مستمر باشد، پراکنده و بدون استمرار بود. و هنگامى که این مقاومتها در چالش با یکدیگر بودند، علایق فرقهاى، منطقهاى و محلى را تداعى مىکردند. همچنین این مقاومتها، نه رهبرى را که توانایىاش فراتر از این علایق باشد، داشت و نه ایجاد کرد. علاوه براین، این اعتراضات در سال 1309/1930م خود دچار رکود شده بود. اگر چه این مخالفتها به شکست روبهرو شدند، اما با وجود این، بر رژیم، تأثیرى جدى و سخت داشتند. ضربه ناشى از وقایع سال 1308/1929م تمایل همیشگى شاه به سمت سوء ظن را تشدید کرد. شاه به واسطه حملات آشکار به فرمانروایىاش، از جهات مختلف، به طور عمیقى متزلزل شده بود و اعتماد به حامیانش را از دست داد. دستگیرى فیروز میرزا در اواسط سال 1308/1929م سرآغازِ آن چیزى بود که نتیجهاش حاکم شدن ترور، نابودى نخبگان ایرانى، انزواى شاه و سرگردانى و ناامیدى رژیمش بود.