بسیاری از رباعیات منسوب به خیام در جای جای متون نظم فارسی به نام شاعران دیگر نیز ضبط شده ﺍست و این موضوع سبب شده که پژوهشگران با تردید در انتساب این رباعیات به شاعری خاص، در مورد خیام و رباعیات وی نیز دستخوش خطا شوند. بیش از یک سده است که پژوهشگران ایرانی و خارجی درباره صحت انتساب این قبیل رباعیات تحقیق کردهﺍند اما ضرورت پژوهشهای بیشتر در این زمینه همچنان به قوت خود باقی است. این مقاله با مطالعه رباعیات مشترک میان خیام و مجد همگر در صدد بررسی و نقد صحت انتساب این رباعیات به دو شاعر مورد بحث است. در این پژوهش پس از ذکر هر یک از رباعیها، محل و تاریخ انتساب آنها را به هر یک از دو شاعر تعیین کرده، سپس با ذکر نسخه بدلهای مهم، به سبک شناسی زبانی و سابقه تاریخی رباعیات پرداختهﺍیم. مضمون رباعیهای مورد مطالعه را با مضامین رباعیات اصیل خیام سنجیده و در نهایت نظر تحلیلی خود را در مورد انتساب این رباعیها به هر یک از دو شاعر و یا شاعر دیگر بیان کردهﺍیم.
مقاله حاضر به مقایسه دو اثر مربوط به قرن هشتم می پردازد؛ هر دو اثر ترجمه ای هستند از یک اثر هندی به نام «سوکه سپتاتی» که داستان هایی در بیان معایب زنان است. این اثر، نخستین بار در آغاز قرن هشتم توسط «الثغری» ترجمه شد و «جواهرالاسمار» نام گرفت. چند سال بعد، ضیاء نخشبی، ویرایش دوم آن را که به «طوطی نامه» مشهور است، منتشر کرد.
اصل داستان، مربوط به بازرگانی است که به سفری تجاری می رود و طوطی سخنگویی را که در خانه دارد، به مراقبت از زن خود می گمارد. چون زن بازرگان، در غیاب شوی، قصد دیدار با محبوب خود را دارد، طوطی ضمن نقل داستان هایی که پنجاه و دو شب به طول می انجامد، او را سرگرم می کند تا سرانجام شوهر از سفر باز می گردد و طوطی در باز داشتن بانوی خود از آن دیدار، کامروا می شود.
مقاله حاضر به معرفی دو اثر مزبور و پدیدآورندگان آنها می پردازد. سپس وجوه مشابهت و مفارقت دو اثر را از جهت ظاهر و محتوا بر می شمارد و با مقایسه نثر آنها، این نکته را روشن می کند که نثر طوطی نامه به مراتب از جواهرالاسمار ساده تر است؛ هرچند یکدست نیست و در برخی موارد به دشواری می گراید.