نقدی بر نگرش های متفاوت به حوادث و شخصیت های تاریخی آذربایجان: چرا قاجار سقوط کرد؟ چرا ایران توسعه نیافت؟
حوزه های تخصصی:
شکی نیست که انقالب مشروطه و حرکات آزادیخواهانۀ آن بُرهه، یکی از متلاطمترین دوره ها و در عین حال از گره های کور تاریخ معاصر ایران میباشد. به ویژه شکستهای پی در پی ترکان آذربایجان در حرکت مشروطه، نهضت خیابانی، پیشه وری و در حرکتهای بعدی، دخالت دول استعماری روس و انگلیس، سقوط دولت ترک قاجار و بر سر کار آمدن دولت شعوبی پهلوی، این سؤال را در ذهن هر انسان ترک ایرانی و آذربایجانی به وجود میآورد، که علل این باختهای سنگین چه بوده و کُمیت ترکها در کجای کار میلنگید؟ میتوان با قاطعیت گفت تجمّع و تنش ناشی از این ذهنیّت بود، که در سال 56- 57 ( 1978 -1979) موجب درهم شکستن فنر ذهنی ترکان آذربایجان شد و شرکت گسترده و برق آسای آنها، نقشی تعیین کننده در پیروزی سریع انقالب اسلامی بازی کرده و فرصت نداد شعوبیّه و حامیان استعماری آنها، انقلاب را در مسیرهای پیچ در پیچ سیاسی و دیپلماسی سرگردان نمایند. حرکت تاریخی ترکان آذربایجان و ایران عملا عکس -العملی محکم و مبتنی بر منش ملّی و تاریخی بود، که در مقابل مظالم و نژادکشیهای اعمال شده بر ملّت ترک، توسّط شعوبیّه و با حمایت و دخالت مستقیم دول روس، انگلیس در سالهای 1917 ،1919 آمریکا در حوادث 19۴5 و در طول حکومت پهلوی ایجاد گردید، در عین حال نشانهای از بیداری ابتدایی شعور و بینش ملی کوفته شده و خفتۀ ملت ترک آذربایجان در جهت قطع ارگانیک ارتباط فرهنگی، سیاسی و نظامی شعوبیّه با استعمارگران بوده است؛ ارتباطی که علیرغم خواستۀ آریاگرایان، هنوز بعد از گذشت نیم قرن، عمدتاً به دلیل ملاحظۀ قوای ملی اسلامی آذربایجان، امکان ترمیم پیدا نکرده است. این نوشته نگاهی به نقطه نظرات گروههای مختلف موافق و مخالف حرکت مشروطه و وقایع مشابه در دوران پهلوی انداخته و تلاش دارد ارزیابی جدیدی در تحلیل این حوادث و علل آن ارائه دهد.