بررسی تأثیر مؤلفه های مدیریت دانش بر ابعاد توانمندسازی روان شناختی در سازمان های دانش محور و ارائه الگوی مناسب و یکپارچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی تأثیر مؤلفه های مدیریت دانش بر ابعاد توانمندسازی روان شناختی در سازمان های دانش محور و ارائه الگوی مناسب و یکپارچه انجام شد. هدف پژوهش حاضر ارزیابی تأثیر مؤلفه های مدیریت دانش بر ابعاد توانمندسازی روان شناختی در سازمان های دانش محور و ارائه الگوی مفهومی مناسب و یکپارچه است. برای این منظور مدیریت دانش در پنج مؤلفه (اکتساب دانش، ایجاد دانش، ذخیره دانش، توزیع دانش، و نگهداری دانش) و توانمندسازی در پنج بعد (معنادار بودن، احساس شایستگی، احساس مؤثر بودن، حق انتخاب، و احساس اعتماد) تعریف و در این راستا یک هدف اصلی و شش هدف جزئی تنظیم شده است.روش پژوهش: روش مطالعه از نظر هدف، کاربردی و روش انجام آن پیمایشی با رویکرد کمی است. همچنین این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی است که تحلیل کمی داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری انجام شده است. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان و مدیرانِ شرکت های مشاوره مدیریتی فعال در حوزه مدیریت دانش و انتخاب نمونه به صورت تصادفی در مقطع 1399 انجام شد که بین 325 نفر توزیع خواهد شد. ابزار جمع آوری داده ها در پژوهش حاضر پرسشنامه استاندارد توانمندسازی روان شناختی اسپریتزر و میشرا (1995) و مدیریت دانش پاتریک و دیگران (2009) استفاده شد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که ضرایب مسیر فرضیه های پژوهش بالاتر از 4/0 است. بنابراین، فرضیه ها تأیید شدند. همین طور تجزیه و تحلیل داده ها نمایانگر وجود تأثیر اقدامات مدیریت دانش بر توانمندسازی روان شناختی کارکنان با شدت تأثیر 941/0 است. میان توانمندسازی روان شناختی و مدیریت دانش سازمانی رابطه با شدت 941/0وجود دارد. از سوی دیگر، بین احساس معنا دار بودن و مدیریت دانش رابطه با شدت 826/0 وجود دارد. قابل ذکر است که بین احساس شایستگی و مدیریت دانش رابطه با شدت 811/0 وجود دارد. بین احساس ﺗﺄﺛیﺮﮔﺬاری و مدیریت دانش رابطه 786/0 وجود دارد. بین خودمختار بودن و مدیریت دانش رابطه با شدت 822/0 وجود دارد. بین احساس اعتماد و مدیریت دانش رابطه با شدت729/0 وجود دارد.نتیجه گیری: نتایح پژوهش نشان داد با اجراء و بهبود اقدامات مدیریت دانش که بی شک منجر به تمایل کارکنان سازمان مبنی بر دانش محور شدن خواهد شد، می توان تمایل آنها نسبت به افزایش روحیه توانمندسازی را ارتقاء داد. البته متغیرهای بسیاری را می توان در توانمندسازی کارکنان از بعد روان شناختی دخیل دانست؛ اما شدت تأثیرگذاری مدیریت دانش در این پژوهش، نشان دهنده سهم بسیار بالای این متغیر در افزایش بیش از پیش توانمندسازی روان شناختی است. این مطالعه با تمرکز بر توانمندسازی روان شناختی که کارکنان در محیط کار دارند، نشان داد که مهمترین و حیاتی ترین دارایی هر سازمان، نیروی انسانی آن سازمان است. کیفیت و توانمندی نیروی انسانی، مهمترین عامل بقاء و حیات سازمان است. بنابراین، نیروی انسانی توانمند، سازمان توانمند را به وجود می آورد.