نقض های اصول همکاری گرایس در سوره مجادله
حوزه های تخصصی:
ارتباطی که بین عناصر و سازه های یک پاره گفتار وجود دارد، موجب معنامندی کلام می گردد. نظریه همکاری گرایس که از آن با عنوان «اصول همکاری» یاد می شود، شامل چهار اصل «کمیت»، «کیفیت»، «ارتباط» و «شیوه بیان» است که هِرْبِرت پِل گرایس، فیلسوف تحلیل زبان (1913-1988) مخاطب را در گفتگو به رعایت این اصول ملزم می داند. بر پایه این دیدگاه، اگر یک یا هر دو طرف گفتگو از این اصول عدول نمایند، کلام آن ها دارای معنای ضمنی و تلویحی می گردد. سوره مجادله که از برخی عناصر روایی از جمله مکالمه برخوردار است، قابلیت خوانش از منظر اصول چهارگانه گرایس را دارد. لذا پژوهش حاضر بر آن بوده تا به شیوه توصیفی- تحلیلی، نقض اصول مکالمه ای گرایس را در سوره مجادله بررسی کند و از این رهگذر، کارکرد آن نقض ها را در ایجاد معانی تلویحی و فرامتنی تحلیل نماید. نتایج حاصل از این جستار بیانگر این مطلب است که نباید چنین پنداشت که عدم رعایت اصول چهارگانه گرایس معنامندی کلام را در سوره مجادله خدشه دار می سازد، بلکه پیام های تلویحی و انگیزه های متفاوتی از جمله تعلیم آداب معاشرت، سنجش خلوص نیت اغنیا، هشدار و انذار، اهانت عامدانه، اشاره به صفت اعلمیت خداوند و غیره سبب نقض اصول گرایس در این سوره شده است که گوینده، این شیوه گفتمانی را ضمن کاربست سازوکارهایی همچون کنایه، اغراق، تناسی تشبیه و غیره، تأثیرگذارتر از رد و بدل کردن اطّلاعات با عنایت به ساختار ظاهری کلمات می یابد.