هستی، زمان و سینما: بررسی تأثیر هانری برگسون بر فلسفه سینمایی ژیل دلوز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز در فلسفه سینمایی خود عمیقاً وامدار تفکر برگسون و مفاهیمی چون دیرند و خیرخواست حیاتی است. اما، آنچه توسل دلوز به برگسون را مسئله برانگیز می کند، مخالفت آشکار برگسون با سینماست. به باور او، سینما حرکت را که جریانی پیوسته است در عکس هایی منقطع و غیرواقعی جعل می کند. برگسون این شکل از بازسازی حرکت را به دلیل ایجاد ادراک کاذب، «توهم سینماتوگرافیک» می خواند و آن را به برداشت کمّی از حرکت/زمان نسبت می دهد. با این همه، بخش زیادی از تلاش دلوز صرف اثبات این مسئله می شود که فلسفه برگسون نه تنها مخالفتی با سینما ندارد، بلکه حتی در جهت هستی شناسی سینماست. در این مقاله با استناد به منابع معتبر و به شیوه تحلیلی، قابلیت های سینمایی فلسفه برگسون و تفاسیر دلوزی آن را بررسی و تلاش می کنیم تا نسبت تفکر برگسون و سینما را از خلال دیدگاه دلوز تشریح کنیم و نشان دهیم که چگونه اصول تفکر برگسونی توانست راه را برای فلسفه سینمایی دلوز هموار سازد. هدف این پژوهش، هم بیان تفسیری نو از برگسون و شرح چگونگی کاربرد مفاهیم وی در کتاب های سینمایی دلوز است و هم نشان دادن اینکه اساساً سینما چگونه از بنیاد با زمان/ حرکت و جهان/ فلسفه گره خورده است و با ایده جهان به مثابه دیرند پیوندی ناگسستنی دارد.